کمپین یک میلیون امضا چیست؟....     نمونه های واقعی....  
 

نمونه های واقعی از تاثیر قوانین مربوط به ولایت (سرپرستی) فرزند


 اعتماد- 28 بهمن 1386: «پرونده پدري که با انگيزه ناموسي دختر خود را با همدستي مردي ديگر سنگسار کرده است در دادسراي عمومي زاهدان به جريان افتاد. متهم در جريان بازجويي هاي فني - پليسي لب به اعتراف گشود و طي اظهارات تکان دهنده، نحوه قتل سميه را تشريح کرد. شريف گفت؛ من از چندي پيش متوجه شدم دختر 14 ساله ام رفتارهاي مشکوکي دارد. ابتدا سعي کردم با آرامش با موضوع برخورد کنم و با تحقيقاتي که انجام مي دهم بفهمم سميه چرا چنين کارهايي انجام مي دهد. او بي دليل از خانه بيرون مي رفت و وقتي ديرهنگام بازمي گشت توضيح قانع کننده يي نمي داد. بالاخره تاب نياوردم و با او دعوا کردم ولي اين کار نيز فايده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبيني مي کرد و مي گفت هيچ کار خلافي انجام نداده است. پس از گذشت مدتي به تدريج به اين يقين رسيدم که سميه با مردي رابطه دارد. آبرويم را از دست رفته مي ديدم و تحمل چنين شرايطي و برگزيدن سکوت برايم مرگ آور بود. بنابراين تصميم گرفتم سميه را بکشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم. در اين ميان بايد شيوه يي را براي کشتن دخترم انتخاب مي کردم که او به سزاي واقعي کاري که انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وي را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهايي از عهده اين کار برنمي آمدم از يکي از دوستانم به نام غفور خواستم به من کمک کند و وقتي از مشکلم مطلع شد پذيرفت مرا در کشتن سميه که لکه ننگي در خانواده بود ياري دهد.»

 اعتماد-28 بهمن 1386: در يک پرونده فرزندکشي ديگر اين بار مردي دختر 8 ساله خود را با دستانش خفه کرد.سرهنگ احمد ميري رئيس پليس اسلامشهر با اعلام اين خبر گفت؛ طي تماس تلفني درمانگاهي با مرکز فوريت هاي پليسي 110 مبني بر مرگ مشکوک دختربچه 8 ساله به نام «نرگس» بلافاصله ماموران به درمانگاه اعزام شدند و با توجه به بررسي هاي انجام شده و اظهارات حاضران پدر مقتول به نام «محرمعلي» به اتهام قتل دستگير شد. وي افزود؛ متهم ابتدا منکر قتل دختر خود شد اما بعد از بازجويي هاي انجام شده به جرمش اعتراف کرد و گفت؛ پس از آنکه من و همسرم 4 سال قبل از يکديگر جدا شديم با دخترم به تنهايي زندگي مي کردم و به خاطر طلاق همسرم و تنهايي که داشتم به مرور دچار اختلال رواني تا حد جنون شدم.متهم در ادامه به تشريح انگيزه خود براي به قتل رساندن دخترش پرداخت و گفت؛ شب قتل، عروسي پسرعمويم در اسلامشهر بود و دخترم مدتي بود نزد مادرش رفته بود. من به هر بهانه يي که بود به واسطه بستگان، دخترم را از مادرش تحويل گرفتم و به مهماني بردم اما چون در قبال فرزندم احساس مسووليت مي کردم و دوست نداشتم او در زندگي خود عذاب بکشد و نفرين او پشت سر ما باشد، خود را قانع کردم تا او را به قتل برسانم. اين مقام قضايي يادآور شد؛ متهم در پي تناقض گويي براي رو شدن وضعيت روحي و رواني اش به پزشکي قانوني منتقل شد و بنا به اظهارات روانپزشک «محرمعلي» پدر و قاتل «نرگس» بعد از طلاق دچار اختلال رواني شديد شده و حين ارتکاب جرم نيز در حالت جنون به سر مي برده است و احتمال اينکه در صورت آزادي دوباره به اطرافيان آسيب برساند، وجود دارد.»

 ایسکانیوز ـ 6 اردیبهشت 1365: «کیفرخواست پرونده مردی که دخترش را با پیچیدن روسری به دور گردنش قربانی کرد، صادر و به دادگاه کیفری تهران فرستاده شد. بامداد پنجم اردیبهشت 1385 جنایت در یک




بازگشت به سایت مدرسه فمینیستی

    تماس با ما    درباره ما    مدرسه فمینیستی    اخبار کمپین    اسناد کمپین    مقالات کمپین    پرونده هاي مدافعان حقوق برابر    کمپین یک میلیون امضا چیست؟