در همین بخش
|
بخش های پیشین سایت.... 5 شهریور: سالگرد اعلان عمومی کمپین یک میلیون امضاء.... | ||||||||||||||||||||||
در آستانه آغاز سومين سال تاريخ ما کاوه مظفری-5 شهریور 1387![]() | |||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: آرمان، يعني فراروي از وضع موجود. و آرمان داشتن، يعني توانايي به تصوير کشيدن آن چيزي که نيست: ناکجاآباد. آرمان، زيبا است، و آرمان خواهي مي تواند انگيزه باشد. بسياري از جوانان هم نسل من، به دليل بي اعتمادي به آرمان خواهان گذشته و تجربه سال ها سرکوب، علاقه اي به رويابافي ندارند. آنها خيال را باطل و بيهوده مي دانند، و زندگي را مفيد مي شمرند. در مقابل، اما هستند جواناني که با «آرمان جهاني بهتر» زندگي خود را معنا مي بخشند. جواناني که درد را مي بينند، و جهاني را قادر به تصور هستند که دردي ندارد. آنها رنج را حس مي کنند و خوشبختي را آرزو دارند. آنها به دنبال راه درمان هستند. اما آرمان ها هرچه قدر هم که زيبا و کامل باشند، به تنهايي توان تغيير وضع موجود را ندارند. تغيير دادن نياز به اراده، جسارت، و عمل کردن دارد. براي تغيير دادن بايد از دو مرز گذشت: يکي، مرزهاي جهان ناجور موجود؛ و دومي، مرزهاي اسطوره اي ارزش هاي تام. اگر آرمان ها را در دايره گزاره هاي قدسي محصور کنيم، به اسطوره تبديل مي شوند. براي تغيير آن چيزي که هست بايد از آسمان روياها پائين آمد و پا بر روي زمين سخت گذاشت. هر قدر آرمان ها کامل هستند، زمين ناهموار است. و يک شبه نمي توان زمين را به قامت آرمان ها هموار کرد. تغيير دادن اين زمين سخت، درد دارد: دردي شبيه زايمان. اگر جسارت عمل داريم، بايد از گوشه اي از همين زندگي روزمره مان آغاز کنيم. وگرنه در دايره آرمان درجا مي زنيم، وگرنه آرمان مان به شعار تبديل مي شود، و تنها گزاره اي صلب از آن باقي مي ماند. به جاي اينکه جهان را به آرمان مان نزديک کنيم، در دايره آرمان باقي مي مانيم، درجا مي زنيم و زنداني مي شويم. آن انگيزه اي که مي توانست به تغيير جهان بيانجامد، به تحليل ما منجر مي شود. و هر روز بيش از پيش در خود فرو مي رويم... دو سال پيش، کارزاري آغاز شد که به اعتقاد بسياري، عمر آن نبايد بيشتر از سه ماه بطول مي انجاميد. دولتمردان حاکم باور نمي کردند که کارزار يک ميليون امضاء، تا امروز چنين گسترده شود. منزه طلبان، بر اهداف حداقلي کمپين خرده مي گرفتند و از کنج برج عاج خويش به نواقص آن طعنه مي زدند. طلبکاران به صف ايستاده بودند و ناراحت از اينکه چرا سهمي ندارند. و نااميدها نيز تنها آه مي کشيدند. با وجود همه اينها، کارزار يک ميليون امضاء رويايي بود که با تمام ناممکني اش، با تمام مشکلاتش، با تمام چالش هايش، تنها به خاطر جسارت عمل کردن، به حيات پوياي خود ادامه داد. کارزار يک ميليون امضاء از موانع بسياري گذشت که هنوز مدعيان حرفه اي انقلاب در خم آنها گيرند. امروز، وقتي به عقب مي نگرم، با وجود همه سختي ها، با وجود همه اختلافات، و همه ناکامي ها؛ اما لذتي هست که پنهان نمي شود: لذت زندگي و مخاطره کردن. کارزار يک ميليون امضاء به بسياري جسارت مخاطره کردن، اشتباه کردن، تجربه کردن، و باز پيش رفتن را آموخت. طي دو سال گذشته، جنبش يک ميليون امضاء، دوره پر فراز و نشيبي را از سر گذرانده است. مرور تجربه هاي اين دو سال مسلماً مي تواند درس هاي مفيدي براي روشن تر ساختن مسير باقيمانده فراهم کند. در اين يادداشت، روند حرکت دوساله کمپين در قالب چهار دوره شش ماهه بررسي شده، و همچنين چالش هايي که در اين روند، کنشگران اين جنبش را به خود مشغول داشت، مرور مي شود. در ادامه، قرا |
|||||||||||||||||||||||