در همین بخش
|
بخش های پیشین سایت.... دردسر جنسیت.... | ||||||||||||||||||||||
زنان فروشنده مترو و انتخابات ریاست جمهوری مریم رحمانی-5 خرداد 1388![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: یک ساعت وقت کافی است تا سر درد دل زنان فروشنده مترو باز شود یک ساعت کافی است سنگ صبورشان باشی تا از دردها و دغدغه هایشان بگویند. از آرزوهای برباد رفته از زندگی های تباه شده و از حسرت های برجا مانده و مهم تر از همه از شخصیت له شده شان. و در انتها تو می مانی و سوالهای بی پاسخ شان .تو می مانی شرمندگی از انسان بودنت. تو می مانی و این سوال که چرا باید رای دهند وقتی زیربار قوانین جامعه، هستی شان به تاراج رفته است؟ متروی هفت تیر پیاده می شوم یک ساعت به بازشدن دفتر وکالت وقت دارم. ترجیح می دهم به خاطر گرمای هوا داخل ایستگاه بمانم.روی صندلی های کناری دو زن فروشنده مشغول صحبت اند. فضولی ام گل می کند از اوضاع کاسبی می پرسم و از مامورین مترو و به همین سادگی زخم های کهنه شان سرباز می کند. افسانه می گوید دلم می خواهد زندگی نامه تمام زنان مترو را بنویسم. زن روبرویی را نشانم می دهد. می گوید 36 ساله است و می خواهد با مرد 60 ساله ای ازدواج کند به خاطر بچه اش؛ چرا که شوهرش مرده است. افسانه ازنگاه تحقیرآمیز و تحسین آمیز مردم ،از مزاحمت مامورین که با زنان فروشنده مانند مجرم برخورد می کنند، خسته است. هربار که وارد واگن می شود هراس به دلش چنگ می اندازد نکند آشنایی او را ببیند یا شاید دوستان دخترش؟ شوهر افسانه بیمار است و تنها قیمت آمپول او 60هزار تومان. او حالا نان آور خانه است با 2 بچه و دیسک کمر؛ کمری که هر روز 50 کیلو بار را حمل می کند. نفر بعدی ساکن کرج است. شوهرش هر هفته3بار دیالیز می شود. او 6 بچه دارد. به رئیس جمهور2بار نامه نوشته اما تاکنون نتیجه ای نگرفته است. 4میلیون بدهی دارد و کمیته امداد هر2ماه یک دفعه 120هزارتومان به آنها می دهد! این زن تنها برای پیوند کلیه همسرش وام می خواهد. او نیز از رفتار برخی مسافران و توهین هایشان غمگین است. نفربعد می ایستد تا همه بروند و بعد شروع می کند به تعریف مشکلاتش،میوه های چینی می فروشد خودش درست می کند و به عروسش نیز یاد داده،عروسش باردار نمی شود و برای پرداخت ویزیت دکتر میوه چینی درست می کند. زن از شوهرش می گوید که خرجی به اونمی دهد در حالیکه این زن تمام زندگی اش را از 17 سالگی برای او و بزرگ کردن فرزندان مرد از ازدواج قبلی اش فدا کرده است.هنوز نیز کار می کند تا خرج خانه و هزینه دانشگاه دخترش را بپردازد. زنی است با دلی بزرگتر از دریا و شاکی است از بی حقی زنان، از یکرنگ نبودن مردان ،از حق ارثی که اگر برابر بود او زندگی بهتری می داشت.می گوید من مسلمانم به قران نیز معتقدم، اما چرا ارث دختر نصف ارث پسر من که بیشتر از برادرانم برای والدینم زحمت کشیدم؟!می گوید چرا زن هشت به یک ارث می برد حال انکه ثروت مرد در اثر تلاش زن او بدست می آید؟ می گوید از ما می خواهند رای بدهیم اما چرا من باید اینگونه زندگی کنم؟ چرا باید در مترو جنس بفروشم؟ من خیلی توانایی کارکردن ندارم اگر از کار افتاده شوم چه کسی از من حمایت می کند؟ فرزندان من خیلی هنر کنند زندگی خودشان را بچرخانند. تا حالا چندبار دکتر رفته ام اما پول ندارم بروم آزمایشگاه. می گوید از زندگیم هیچ نفهمیدم. زندگی من جز کارو کار هیچ چیز دیگری نبود. از مترو خارج می شوم به شعارهای انتخاباتی کاندیداها می اندیشم...هیچ نشانی از تغییراتی به نفع زنان در آنها هست؟ ای کاش رئیس جمهور آینده |
|||||||||||||||||||||||