در همین بخش
|
بخش های پیشین سایت.... مهمان مدرسه.... | ||||||||||||||||||||||
تحولات اخیر: کدامین راه و با چه نوع «قربانی» / داریوش برادری 18 تیر 1388![]() | |||||||||||||||||||||||
تحولات اخیر: کدامین راه و با چه نوع «قربانی» / داریوش برادری (روانشناس و روان درمانگر) حال ما، پس از شور و شوق اولیه تحولات، وارد مرحله نوینی شدهایم که باید آن را مرحله «بحران و بنبست سیاسی و احساسی» و مرحله احساسات و حرکات ناسازه و دوسویه نامید. با تایید قابل پیشبینی آقای احمدینژاد توسط شورای نگهبان و رد اعتراضات به انتخابات، اکنون شکاف و گسست اجتماعی و سیاسی در مسیرها و سطوحهای مختلف در حال رشد و عمقیابی است. این بحران و تناقض درونی هم حاکمیت و گروههای مختلف حاکم را در بر میگیرد و هم شامل جنبش مدنی و رهبران کنونی آن میشود آقای احمدینژاد از تلاش برای «براندازی مخملی در انتخابات» سخن میگوید و آقای خاتمی در جواب او از «کودتای مخملی در انتخابات» سخن میگوید. بخشی برای رئیس جمهور تبریک و تهنیت میفرستند و کسانی چون آقایان موسوی و کروبی او را و دولت او را به رسمیت نمیشناسند و به گونههای مختلف اعتراض خویش را ادامه میدهند. اما جنبش مدنی نیز اکنون به همین شکاف و گسست درونی میان خویش و دولت و نیز میان گرایشات مختلف درون خویش دچار شده و میشود. این تحول کنونی در نهایت مرحلهای میانی و مهم در تحول گفتمانی و مدرن ایران است و حکایت از چالش قدرت و گفتمانی عمیقی در جامعه ما و در همه سطوح میکند. موضوع، یافتن بهترین شیوه برخورد به این حالت و عدم گرفتاری در خشم کور، حرکات شتابزده و یا افسردگی شدید است که انسان یا جامعه گرفتار در بنبست و بحران عمدتاً به آن دچار میشود و به خویش ضربه میزند. برای یافتن خطوط عمده تحول آینده بایستی به باور من دو تحول مهم ذیل و حالات تلفیقی این دو تحول را در نظر داشت تا بتوان تحلیلی جامعتر از شرایط کنونی و آینده داشت و تحول گفتمانی و سناریوی این تحولات، وابستگی حرکات متقابل اپوزیسیون و دولت را بهتر دید و بررسی کرد و خطوط عمده تحولات را تعیین کرد. این دو خطوط عمده روانی و گفتمانی به شرح ذیل هستند: ۱. تأثیر حالت «قربانی» و «بز بلاگردان» در تحولات کنونی «روانشناسی تاریخی»2 لوی دماوس به ما یاد میدهد که وقتی فرهنگ و جامعهای در چنین بحران و شکاف درونی گرفتار میشود، آنگاه هر بخشی از جامعه به نوع خویش و به شیوه خویش تلاش میکند که بر این شکاف و بحران چیره شود و به وحدتی نو دست یابد. در چنین شرایطی هر گروهی میخواهد، ناآگانه و گاه آگاهانه، با اجرای یک «آیین قربانیگری» و یافتن یک « مقصر و یا بزبلاگردان» برای بحران خویش، به وحدت و تولد دوباره خویش دست یابد. تفاوت در نوع حالت بالغانه و یا نابالغانه این «آیین قربانیگری و جستوجوی مقصر» است. زیرا در نوع بالغانه، یک جامعه، به جای «قربانی کردن جوانان یا یک دشمن» در پای آرمان و وحدت از دسترفت |
|||||||||||||||||||||||