در همین بخش
|
روزنامه دیواری.... | ||||||||||||||||||||||
طلاق، تابوي فرهنگ / فرهنگ، تابوي انسان م. مزدک-9 تیر 1389![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: فرهنگ، اصول اساسی برخورد انسانها با خودشان و محیط اطرافشان است اما زمانی که جامعه دچار آشفتگی روانی باشد فرهنگ به سائقی برای ارضا جنون افراد تبدیل می شود تا کمون عمل را به یک بازه ی محدود اجتماعی پیوند بزنند و خود پشت این دروازه ی خراب آرامش بیابند . آرامشی از نوع آرامش دیوانگان... ...فرهنگ آرمانهای انسان را می سازد و انسانها فرهنگ را، و در این میان، جامعه مکانی برای ظهور این دو در کنار یکدیگر است . حال در تشریک مساعی این سه ، مثلثی ساخته می شود که در نقطه ی میانی آن دین و هزاران باوری که بر ذهن فرد حکومت می کند وجود دارد . این باورها در ارتباط و بستگی با سه ضلع این مثلث، دچار دگرگونی های بسیاری می شود که یکی از مهم ترین آنها رابطه ی بین انسانها و در بُعد بسیار نزدیک آن، رابطه ی همسرانگی و رفاقت های دیر پاست .زمانی که یک ذهن بیمار به ساخت این مثلث بپردازد جامعه بدل به معضلی برای هستی خود می شود چرا که در چنین شرایطی بستگی ها را نه بر اساس احساس بلکه بر اساس اجبار ساخته می شوند . این شیوه ی ارتباط سالهاست سایه ی شوم خود را بر فرهنگ ما گسترانده و جالب اینجاست که برداشت های لته ای و ناروا از دین هم در راستای اهداف شوم و بسته ی اخلاق کلیشه ای ـ كه نام بهتر آن بي شرمي است ـ به سوء استفاده از دین در راستای اهداف خود پرداخته است . معمولا در چنين شرايطي دین به بازیچه ای برای خواستهای مدعیان حقیقت و قدرت، تبدیل می شود . چرا که توان و کشش یک فرهنگ باز و آزاد را بر مبنای اعتقادات اسلام نمی پذیرند به همین دلیل زندگی ها به کابوسی ممتد، فروکاسته می شوند. چرا که فرهنگ جدایی يا طلاق ، جای خود را به فرهنگ تحمل سختی هایی ناروا و غیر مجاز داده است و انسانیت را به بهایی ارزان یعنی زیر یک سقف بودن و متنفر شدن از یکدیگر، فدا می کند. در این بین چگونه می توان با این جامعه برخورد کرد در زمانه ای که انسانها حتی حاضر به پذیرش مشکلات خود نیستند و فقط در تلاش برای نگه داشتن یک زندگی بدون لذت هستند . در این بین بسیاری از زنان جامعه ی ما به شدت به چنین مشکلاتی گرفتارند و خود را در اسارت فرهنگ می بینند اما تلاشی آگاهانه و جدی برای رهایی خود نمی کنند و آن اندك تلاش هم در زير چكمه هاي جامعه خون آلود مي شود و ... .چنین فرهنگی زیبایی ها و آنچه رویا و آرزوی یک انسان است را به ابزاری برای اسارت و نفرت وی تبدیل می کند. تلاش برای به اسارت در آوردن زن، خود به جزوی از فرهنگ ما تبدیل شده چرا که ابعاد رفتار انسانها در بیرون و درون به یکدیگر وابسته است و عامه ی مردم آنچه هستند که حاکمان شکل می دهند نه آن چه که لزوماَ درست است و باید باشد .در چنین شرایطی کسی که نخواهد به این مشکل تن دهد باید هزینه های گزافی بابت تلاش های مستقل و جانفرسای خود بپردازد و خود را گرفتار محیط احساس کند و در نتیجه، هزینه های گزافی بابت این جدایی و خلاف مسیر رود شنا کردن، پرداخت کند . برخورد عامیانه / مادی و جنسی با مبحث ازدواج و جستجوی دلایل صرفا مادی برای طلاق، موجب شده ادامه ی ازدواج به یک آسیب روان شناختی برای جامعه تبدیل شود . چرا که برخورد سطحی با مبحث طلاق و فشارها، و مقابله جامعه با این موضوع، باعث پا پس کشیدن انسانها از خواسته ها و امیال خود شده است زیرا شرايط طلاق و موقعيت هاي بعد از طلاق در ساختاره |
|||||||||||||||||||||||