در همین بخش
|
اخبار.... | ||||||||||||||||||||||
به مناسبت مراسم یادبود مریم یوسفی: خوانشی بر مزار مریم یوسفی / شیدان وثیق 21 تیر 1389![]() | |||||||||||||||||||||||
– با سلام و امتنان
– از طرف خویشاوندان مریم یوسفی
به پیوست متن صحبت های من در مراسم یادبود تخت عنوان : خوانشی بر مزار مریم یوسفی – یاد و سپاس. – شیدان وثیق
خوانشی بر مزار مریم یوسفی
یک سال از مرگ خود خواسته ی مریم می گذرد. مریم، عزیز، دوست و همراه مان بود. مریم، بانوی عزیز تر از جان من بود. یک سال بعد، بر مزار او جمع می شویم. گردهم می آییم تا با هم، با خود و در خود، یاد کنیم او را، سپاس گوییم او را، گرامی بداریم او را. اکنون، در این مکان و زمان خاص رفتگان، چه می توان گفت؟ چه یاد باید کرد و سپاس باید داشت؟ «یاد» و «سپاس»، اما نه با معناهای رایج در کاربُرد معمول آن ها بلکه در جوهر ذاتی شان و در اصل. با نفی خود، مریم چه چیزی را برای اندیشه کردن به ما اهدا می کند؟ در مرگ نابهنگام او چه چیزی است که ما را به تفکر فرا می خواند؟ این نفی داوطلبانه و آزاد هستی از سوی او، نابیان شده چه به ما می گوید؟ این رفته، با این اقدام مطلق خود، اقدامی مطلقن مطلق، چه اندیشه انگیزی را در ما بر می انگیزاند که باید آن را به خاطر سپاریم، یاد کنیم، سپاس داریم، محکم نگهداری کنیم و همواره از محکم نگهداری اش، از محکم نگهبانی اش، نزد خود، در پیشگاه گذشته، حال و آینده، چون عزیرترین چیزها، مواظبت و مراقبت کنیم؟ در برابر این پرسش های اساسی، فرازهایی از فیلسوف وجود و زمان شاید ما را تا حدودی، تا اندازه ای، به دریافتِ اگر نه پاسخ که ناممکن است بلکه نیمه پاسخ هایی نزدیک کند. « یاد و سپاس در اندیشه آرمیده و موجودند. «یاد» بر کل دل دلالت می کند. به معنای تجمعی درونی و دائم است. راجع به چیزی است که، در ذات خود، با خِطابِ خود، جان را تسلی و جرئت می بخشد. یاد در اصل حاکی از ماندن است. ماندن به صورت جمع شدنی دائم در جوار... نه تنها در جوار چیزی گذشته و سپری گشته بلکه به همین ترتیب در جوار آن چه حاضر است و در جوار آن چه ممکن است فرا رسد. امر گذشته، امر حاضر و امر آینده در یگانگی حاضر بودنی در جوار ما و با این حال خاص، ظاهر می گردند. |
|||||||||||||||||||||||