صفحه اصلی   

        کلوپ نسوان   

        کافه مونث   

        مشق هفته   

        روزنامه دیواری   

        کتابهای اینترنتی مدرسه    

        صفحه فیس بوک مدرسه   

        کانال یوتیوپ مدرسه   

        همگرایی جنبش زنان در انتخابات   

        لایحه ضد خانواده   

        کمپین یک میلیون امضا   

        8 مارس    

        22 خرداد    

        مبصر کلاس   

        دردسر جنسیت   

        چالش ماه   

        اخبار   

        English    

  اینترنت مدرسه فمینیستی

 

      کافه مونث....  
 

اجتماع خانگی و خشونت علیه زنان

باوند بهپور-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: امسال 25 نوامبر 2011 ، مصادف با 4 آذرماه 1390 خورشیدی، همچون سال های گذشته، سالگرد «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» بار دیگر به ما زنان ایرانی، فرصت دوباره ای بخشیده است که تلاش های مان را برای مبارزه با اشکال گوناگون خشونت علیه زنان، بسیج کنیم. طبق روال سال های پیش، ما نیز در مدرسه فمینیستی تلاش و همت مان را به کار گرفته ایم تا به مناسبت این روز، در کنار دیگر گروه های زنان در سراسر جهان و در حد و بضاعت خود، اعتراض مان را نسبت به حضور سایه گستر خشونت در ابعاد مختلف زندگی زنان نشان دهیم. از همین روست که به مناسبت فرا رسیدن این روز، باوند بهپور در مقاله خود به ابعاد پنهان تر ریشه های خشونت علیه زنان در فرهنگ و مناسبات اجتماعی ما، نقب زده و آنها را به نقد می کشد:

اجتماع خانگی و خشونت علیه زنان

همه چیز اقتصاد است. وقتی اقتصاد درست و نان به مساوات قسمت بشود، همه ی چیزهای دیگر درست می شود. همه چیز را نان تولید می کند فکر را هم. نان که به مساوات قسمت بشود فکر هم به مساوات توزیع خواهد شد که خود بهترین جایگزین دموکراسی پلید غربی است. نانی بسیار بزرگ برای جامعه تدارک خواهیم دید که فکری بسیار بزرگ برای جامعه تولید خواهد کرد که همه با هم اندیشیده اند. در روز پخت این نان دیگر به جنبش زنان هم نیازی نیست. آن چه نیاز است جنبش نان است نه زنان.

این ساده سازی بیش از حد البته بی رحمانه است. اما در حق آنانی که با تحلیل هایشان همه چیز را بیش از حد ساده می کنند دور از انصاف نیست. شاید به جنبش زنان نیاز داریم چون نه تنها اقتصاد همه چیز نیست، هیچ چیز همه چیز نیست. همیشه باید کسانی باشند که یادآوری کنند که هر فرد و گروهی باید اراده ی خود را نمایندگی کند.

اتفاقاً مسئله ی زنان نشان می دهد که چه طور پیچیدگی ساختارهای قدرت را دست کم گرفته اند. خشونت علیه زنان صرفاً زیاده روی در قدرتی نیست که برای حراست از منافع آنی یک جنس شکل گرفته است. به فرض وجود رابطه ای مستقیم میان نان و فکر، هنگامی که زورگویی از حیطه ی نان به فکر نقل مکان می کند و فرهنگ می شود، دیگر پابند این رابطه ی یک به یک و مستقیم نمی ماند. زندگی مستقلی آغاز می کند که نان خود را می خورد و فرزندان خود را می زاید. خشونت علیه زنان در ایران، فراتر از یک نابرابری و سنگینی یک کفه ی ترازوست. به همین خاطر هم با «پیشرفت» جامعه، با شاخ و برگ یافتن سازوکارهای جامعه، با افزون شدن «داشته»هایش و گرده های نانی که زیر بغل مردم می گذارد، از خشونت اش کاسته نشده است. تناقض های موجود در صحنه ی اجتماعی ایران در نحوه ی برخورد با زنان، می تواند غرابت ماهیت این ساختارها را به نمایش بگذارد؛ کروموزوم های عجیبی که به درون لوبیای سحرآمیز قدرت راه می یابند و همچنان که رشد می کنند منطق بیمار خود را تا عرش می گسترانند.

در مورد خشونت های خانگی می توان از «ذهن بیمار» سخن گفت و از فرهنگی که درون خانه بازتولید می شود. اما آن جا که نوبت به خشونت های فراگیر اجتماعی می رسد، واقعاً نشان دادن مرزهای خرد و جنون جمعی بسیار دشوار می شود. تشخیص این «ذهن جمعی» دیگر به آسانی ممکن نیست تا بتوان توضیح داد چرا و چه گونه فرایند مدرنیزاسیون جامعه در جنبه های مادی اش، بدین راحتی در جهش ها و تحولات واپسگرایانه ی «افکار» ذوب و مستحیل می شود. ساده




    English    فیس بوک     تماس با ما    درباره ما    اخبار    بخش های پیشین سایت    روزنامه دیواری    مبصر کلاس    مشق هفته    ویدئو - گزارش ها    کافه مونث    کتاب های اینترنتی مدرسه    کلوپ نسوان