در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
اورسولا ویلز-جونز، ترجمه فریبا شهلایی-27 فروردین 1392
![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: شاید تا بهحال نام رفتگران زمان به گوشتان نخورده باشد. رفتگران زمان کسانی هستند که زمانهای تلف شده و از دست رفته را جارو میکنند. شما نمیتوانید آنها را ببینید، ولی اگر در ایستگاه راه آهن باشید و به نظرتان بیاید که چیزی را از گوشهی چشمتان دیدهاید، احتمالا آن رفتگر زمان بوده است که اطراف نیمکت شما را تر و تمیز میکند. اگر قرار بود آنها را ببینید، متوجه یک آدم ریزهی آبیپوشی میشدید که با حالتی مصمم جارو و زمینشوری را محکم در دست میفشارد. مردان سرهم میپوشند و زنان دامن پشمی از مدافتاده بر تن میکنند و روسری بر سرشان میبندند. رفتگران زمان جاهایی سروکلهشان پیدا میشود که زمان تلف شده و از دست رفته وجود داشته باشد؛ همواره چند تن در ایستگاههای راه آهن و حداقل یکی در هر جراحی. مردی که پیشنهاد ازدواج به دوست دخترش را کش میدهد تا موهای دختر بیچاره سفید شود، احتمالا رفتگر زمان خاص خودش را دارد که همواره در پی اوست. زنی که در یک مؤسسهی املاک سی و پنج سال با نفرت وقتش را میگذراند و همیشه رویای بازکردن یک گلفروشی را در سرش میپروراند، باعث میشود رفتگر زمانِ همراهش آه حسرت بکشد و برود خاک انداز بزرگتری بیاورد. شما نباید دلتان برای رفتگران زمان بسوزد، ولو آنکه کارشان بیاهمیت باشد: آنها هیچوقت مریض نمیشوند و شرایط کاری خوبی دارند، غصه نخورید که شغلشان نامناسب است. هرچند آنچه آنها برای اوقات فراغتشان انجام میدهند، برای ما ناشناخته است. در کریسمس و سال نو، رفتگران زمان یک هفته بیکار میمانند. وقتی آنها در ژانویه به سرکارشان برمیگردند، با زمانهای انباشته شدهی فراوانی روبرو میشوند که در طول تعطیلات تلف شده و از دست رفتهاند. سه هفته طول میکشد تا کار عادیشان را از سر بگیرند و بهخاطر همین همیشه ژانویه طولانیتر از ماههای دیگر بهنظر میرسد. رفتگران زمان تا ابدالدهر همین دور و برها میچرخند. زندگی مدرن و امروزی بهقدری زمان تلف شده خلق میکند که در بعضی از جاها رفتگران زمان مجبورند کارهایشان را مدرنیزه کنند، تعدادی دستگاه کمپرس مخصوص بخرند، از همانهایی که سپوری ساده از آن استفاده میکند. آنها این وسایل را برای جمعآوری تودههای انبوه بکار میبرند. برای مثال، زندانها و مراکز بزرگ خرید، دو مکانی هستند که به غرق شدن در موجی از زمان تلف شده تهدید میشوند. اگر از یک رفتگر زمان بپرسید، آنها یک پاسخ جالب میدهند: زمانی که از آن لذت میبریم، هرگز زمان تلف شده نیست. در یک ادارهای که مملو است از ملال گیج کننده، رفتگر زمان بدون تامل از کنار میز زنی میگذرد که کاتالوگ تعطیلات را زیر میز میخواند و در بحر عکسهای سواحل گرمسیری فرو رفته است. او از کنار میز بعدی رد میشود که مردی در فکر فرو رفته است و مادر زنش را لخت و عور تصور میکند. از کنار میز مرد جوانی میگذرد که دقیقهها را میشمارد و از ساعات کاری متنفر است. شاید بخواهید بدانید بعد از جمعآوری زمان تلف شده، چه بر سرشان میآید. فکرش را نکنید، رفتگران زمان بازیافت کنندگان باذوقی هستند. بعد از جمع آوریشان، در بستههای بزرگ بستهبندی و به اسکلهی لیورپول فرستاده، بار کشتی شده، و به هندوستان میبرند. آنجا، نزدیک بمبئی، در ناحیه |
|||||||||||||||||||||||