صفحه اصلی   

        کلوپ نسوان   

        کافه مونث   

        مشق هفته   

        روزنامه دیواری   

        کتابهای اینترنتی مدرسه    

        صفحه فیس بوک مدرسه   

        کانال یوتیوپ مدرسه   

        همگرایی جنبش زنان در انتخابات   

        لایحه ضد خانواده   

        کمپین یک میلیون امضا   

        8 مارس    

        22 خرداد    

        مبصر کلاس   

        دردسر جنسیت   

        چالش ماه   

        اخبار   

        English    

  اینترنت مدرسه فمینیستی

 

      کافه مونث....  
 

رفتگران زمان

اورسولا ویلز-جونز، ترجمه فریبا شهلایی-27 فروردین 1392

مدرسه فمینیستی: شاید تا به­حال نام رفتگران زمان به گوشتان نخورده باشد. رفتگران زمان کسانی هستند که زمان­های تلف شده و از دست رفته را جارو می­کنند. شما نمی­توانید آن­ها را ببینید، ولی اگر در ایستگاه راه آهن باشید و به نظرتان بیاید که چیزی را از گوشه­ی چشمتان دیده­اید، احتمالا آن رفتگر زمان بوده است که اطراف نیمکت شما را تر و تمیز می­کند. اگر قرار بود آن­ها را ببینید، متوجه یک آدم ریزه­ی آبی­پوشی می­شدید که با حالتی مصمم جارو و زمینشوری را محکم در دست می­فشارد. مردان سرهم می­پوشند و زنان دامن پشمی از مدافتاده بر تن می­کنند و روسری بر سرشان می­بندند.

رفتگران زمان جاهایی سروکله­شان پیدا می­شود که زمان تلف شده و از دست رفته وجود داشته باشد؛ همواره چند تن در ایستگاه­های راه آهن و حداقل یکی در هر جراحی. مردی که پیشنهاد ازدواج به دوست دخترش را کش می­دهد تا موهای دختر بیچاره سفید ­شود، احتمالا رفتگر زمان خاص خودش را دارد که همواره در پی اوست. زنی که در یک مؤسسه­ی املاک سی و پنج سال با نفرت وقتش را می­گذراند و همیشه رویای بازکردن یک گل­فروشی را در سرش می­پروراند، باعث می­شود رفتگر زمانِ همراهش آه حسرت بکشد و برود خاک انداز بزرگتری بیاورد.

شما نباید دلتان برای رفتگران زمان بسوزد، ولو آن­که کارشان بی­اهمیت باشد: آن­ها هیچوقت مریض نمی­شوند و شرایط کاری خوبی دارند، غصه نخورید که شغل­شان نامناسب است. هرچند آنچه آن­ها برای اوقات فراغت­شان انجام می­دهند، برای ما ناشناخته است. در کریسمس و سال نو، رفتگران زمان یک هفته بیکار می­مانند. وقتی آن­ها در ژانویه به سرکارشان برمی­گردند، با زمان­های انباشته­ شده­ی فراوانی روبرو می­شوند که در طول تعطیلات تلف شده و از دست رفته­اند. سه هفته طول می­کشد تا کار عادی­شان را از سر بگیرند و به­خاطر همین همیشه ژانویه طولانی­تر از ماه­های دیگر به­نظر می­رسد.

رفتگران زمان تا ابدالدهر همین دور و برها می­چرخند. زندگی مدرن و امروزی به­قدری زمان تلف شده خلق می­کند ­که در بعضی از جاها رفتگران زمان مجبورند کارهایشان را مدرنیزه کنند، تعدادی دستگاه کمپرس مخصوص بخرند، از همان­هایی که سپوری ساده از آن استفاده می­کند. آن­ها این وسایل را برای جمع­آوری توده­های انبوه بکار می­برند. برای مثال، زندان­ها و مراکز بزرگ خرید، دو مکانی هستند که به غرق شدن در موجی از زمان تلف شده تهدید می­شوند.

اگر از یک رفتگر زمان بپرسید، آن­ها یک پاسخ جالب می­دهند: زمانی که از آن لذت می­بریم، هرگز زمان تلف شده نیست. در یک اداره­ای که مملو است از ملال گیج کننده، رفتگر زمان بدون تامل از کنار میز زنی می­گذرد که کاتالوگ تعطیلات را زیر میز می­خواند و در بحر عکس­های سواحل گرمسیری فرو رفته است. او از کنار میز بعدی رد می­شود که مردی در فکر فرو رفته است و مادر زنش را لخت و عور تصور می­کند. از کنار میز مرد جوانی می­گذرد که دقیقه­ها را می­شمارد و از ساعات کاری متنفر است.

شاید بخواهید بدانید بعد از جمع­­آوری زمان تلف شده، چه بر سرشان می­آید. فکرش را نکنید، رفتگران زمان بازیافت کنندگان باذوقی هستند. بعد از جمع آوریشان، در بسته­های بزرگ بسته­بندی و به اسکله­ی لیورپول فرستاده، بار کشتی شده، و به هندوستان می­برند. آن­جا، نزدیک بمبئی، در ناحیه




    English    فیس بوک     تماس با ما    درباره ما    اخبار    بخش های پیشین سایت    روزنامه دیواری    مبصر کلاس    مشق هفته    ویدئو - گزارش ها    کافه مونث    کتاب های اینترنتی مدرسه    کلوپ نسوان