در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
مریآن مکورت / ترجمه فرانک فرید-3 آذر 1392
![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: چهارم آذر ماه 1392، مصادف با 25 نوامبر، «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» است. به همین مناسبت، به سنت سال های گذشته در مدرسه فمینیستی، تلاش کردیم با تهیه ویژه نامه ای، همراه با خواهرانمان در سراسر جهان، اعتراض مان را به خشونت علیه زنان نشان دهیم، تا شاید صداهای پراکنده در سراسر جهان، در این روز به هم پیوسته و هرچه بیشتر جامعه را به این موضوع مهم حساس سازد. سال گذشته بنابه شرایط آن زمان و از آن جایی که جامعه ایرانی نگران وقوع خشونت های کلان مقیاسی همچون جنگ بود، تلاش کردیم بحث های خود را عمدتا بر مسئله «جنگ» و پیامدهای آن برای زنان، و نیز به انتقال تجربه های زنان و شیوه های متنوع برخورد کنشگران جنبش های زنان در دیگر کشورها نسبت به پدیدۀ ویرانگر جنگ بپردازیم، اما امسال درصدد برآمدیم که تمرکز بیشتری بر خشونت های خانگی علیه زنان داشته باشیم. از این رو در ادامه، تجربه ای زنانه را در مقابله با خشونت، از کتابی می خوانید که «فرانک فرید» به فارسی برگردانده است. فرانک فرید برخی از روایت های این کتاب را انتخاب و ترجمه کرده که به تدریج در مدرسه فمینیستی منتشر خواهد شد. اما اولین روایت از این سلسله مطالب را به مناسبت «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان»، ماجرای «سرت به کار خودت نباشد!» برگزیدیم که در آن نویسنده یعنی «مری آن مکورت» واکنش خود را هنگام مواجهه با خشونتی که به زن دیگری روا می شود، روایت می کند. توضیح مترجم: روایت زیر، یکی از صدها ماجرایی است که «ریوکا سالمن» آنها را گردآوری و سپس تعداد قابل توجهی از آنها را ویرایش و به صورت کتاب(1) به چاپ رسانده است. او به واسطه ایمیل از زنان نقاط مختلف امریکا خواسته تا ماجراهای کوچک و بزرگ خود از تجربههای زنانهشان را برای او بفرستند و سپس او این روایت ها را بسته به نوع شان بخشبندی کرده است، از جمله در فصل هایی مانند: واکنشهای آنی، یا از روی عصبانیت، کنشگری توأم با تعقل و منجر به تغییر زندگی، تصمیمگیری برای تن و احساس جنسی خود، اَعمال مخاطرهآمیز، مقاومت فردی، اکتیویسم جمعی و... یک یک روایت های این کتاب، وجد و هیجانِ کارهای متهورانه زنان و کوتاه نیامدن آنها در مواجهه با مشکلات خرد و کلان را به ما منتقل میکند. کارهایی که این زنان در مقابله با خشونت، تبعیضجنسی، جنسگرایی و تعصب نژادی (راسیسم)، و... انجام دادهاند مشوقی است برای هرکدام از ما برای نوشتن و یا انجام واکنشی مشابه! ماجرای زیر نمونهای از بخشِ اعمال مخاطرهآمیز این کتاب است – فرانک فرید دو سال قبل، از خیابان اصلی سرراهم به خانه از سرِکار برمیگشتم که متوجه شدم مردِ جوانی درحالی که دختر نوجوانی را کتک میزد، او را به زمین انداخت. من که داشتم با ماشین به سرعت میگذشتم دیدم دختره چند بار سعی کرد بلند شود و فرار کند، اما پسره او را دوباره و دوباره به زمین پرت کرد. حالا از آنها فاصله گرفته بودم و از آیینه ماشین میدیدم که پسر او را به سوی بوتهها میکشد. «وای خدای من، نکنه میخواد بهش تجاوز کند.» یک دورِ ممنوع در آن خیابان شلوغ زدم، بدون اینکه خیلی از روی فکر این کار را کرده باشم و در همان محلی که پسر او را سیلی میزد و روی زمین میکشید، کنار کشیدم. از ماشین بیرون پریدم و فریاد زدم «ولش کن!» بخشی از |
|||||||||||||||||||||||