در همین بخش
|
کافه مونث.... | ||||||||||||||||||||||
گفتوگو با سهیلا میرزایی به بهانه انتشار مجموعه شعر "میافتم از دستم" مریم رئیس دانا-11 فروردین 1393![]() |
![]() |
||||||||||||||||||||||
مدرسه فمینیستی: سهیلا میرزایی، خالق کتابهای شعری چون «یک سین جا ماندهام» (۱۳۷۷- همگامان چاپ، تهران)، «میچکا غیرقانونی میخواند» (۲۰۰۵ – چاپ مرتضوی، کلن آلمان) بوده است. در حوزه فرهنگ همچنین سالهاست که به عنوان مسئول بخش ادبی نشریهی «آوای زن» (سوئد) فعالیت میکند. «میافتم از دستم» (۲۰۱۳ ) آخرین کتاب اوست که به تازگی توسط نشر آیدا، بوخوم آلمان دراختیار علاقمندان شعر امروز قرار گرفته است. به مناسبت انتشار این کتاب، گفتگویی با او انجام دادهام تا بیشتر با دیدگاههای او و شعرش آشنا شویم. علاقمندان شعر سهیلا میرزایی میتوانند به این آدرس مراجعه کنند: م.ر: ضمن تبریک برای انتشار کتاب جدیدتان، اولین پرسش این است چرا کتابتان را در ایران چاپ نکردید؟ س. م: تشکر میکنم. قبلاً با دوستانی مشورت کردم که در ایران منتشر شود ولی ظاهرا باید تعدادی از شعرهایم را به خاطر گرفتن مجوز حذف میکردم و این برای من بیشتر شبیه به شوخی میماند که در خارج از کشور خودم دست به سانسور کارهایم بزنم و احتمالا یک سانسور دیگر هم از طرف ارشاد شود! شاید روزی برگزیدهای از سه مجموعه شعرم را در ایران چاپ کنم که آن بحث دیگریست. م.ر: آیا حمایتی برای انتشار آن در خارج از کشور داشتید؟ س.م: متاسفانه نه، حتا ناشری که حاضر بود این مجموعه شعر را چاپ کند، باید تعدادی از کتابها را خودم از ایشان پیشخرید میکردم ولی عاقلانهتر بود هزینهی کاملش را خودم عهدهدار شوم. البته ناشرها نیز از بازار خرید کتاب شعر چندان دلِ خوشی ندارند و به همین دلیل کمتر به این کار مبادرت میورزند. م.ر: استقبال از کتابتان چگونه بوده است؟ س.م: با توجه به اینکه تبلیغات جدی برای این مجموعه شعر انجام ندادهام، ولی در جلسات رونمایی که در شهرهای بوخوم، کلن و هانوفر (آلمان) برگزار شد، استقبال خوب بود. در این مدت کوتاه تعدادی نقد نیز توسط برخی از منتقدین شده است که به مرور منتشر میشوند. م.ر: با شعر قصد بیان چه مفاهیمی از زندگی را دارید؟ س.م: من در شعر به هیچ قصد یا مقصدی فکر نمیکنم زیرا که شعر اتفاقیست که در درون میافتد و زبان را به شیوهی خود به کار میگیرد و اینجا دیگر زبان ابزاری برای بیان نیست بلکه ویرانگر است، ویران میکند تا بیافریند، تا فضای تازهای را ایجاد کند. اگر شعر به منظور هدف مشخصی سروده شود، به کار آسیب خواهد رساند. شعر روایت لحظه است، لحظهای را که شاعر نفس میکشد و تجربه میکند و البته همزمان مفاهیمی که پشت ذهن شاعر است، نیز نقش خود را بیشک خواهد داشت. به نظر من نکتهی مهم اینجاست که اثر، باید ذهنیت مخاطب را از انفعال دربیاورد تا شعر در او ادامه پیدا کند و به سهم خود بیافریند. دیگر اینکه هر شاعری موقعیتهای مختلفی را در زندگی خود تجربه میکند و حتا تغییراتی در نظرات و اعتقاداتش در طول زمان پیش میآید، بنابراین مفاهیم نیز متعاقبا تغییر میکنند و نمیتوانند ثابت باشند. م.ر: شعر چه تاثیری بر زندگی عادی مردمان دارد؟ آیا به نظر شما شعر باید تاثیرگذار باشد؟ س.م: زندگی مردم ایران با شعر تعریف میشود. مردم ما با شعر زندگی میکنند، کار میکنند، مبارزه میکنند، شاد و یا غمگین میشوند، عاشق میشوند و... جامعه به فضاهای مخ |
|||||||||||||||||||||||