شیوه های عمل، مطالبات و گفتمان مسلط زنان در دوران انقلاب مشروطه (1300-1285)

۱ min read

ناهید کشاورز و جلوه جواهری – مطالعات جنبش زنان (1)-12 آبان 1387

مدرسه فمینیستی: تاریخ مبارزات زنان در ایران قدمتی طولانی دارد. در واقع، جنبش زنان یکی از پرسابقه ترین جنبش های اجتماعی در ایران است. این جنبش در طول مبارزات خود از دوران مشروطه تا کنون، حامل تغییرات اساسی و بنیادین در مناسبات جامعه بوده است. از این رو، شناخت تاریخ جنبش زنان در ایران، بررسی ویژگی های آن و مقایسه آن با وضعیت کنونی برای ما که از کنشگران این جنبش هستیم ضروری است. چرا که می توانیم از تجربه های تاریخ بیاموزیم، و این آموزه ها را پشتوانه عمل مان قرار دهیم. با برآمدن کمپین یک میلیون امضاء برای بار دیگر شاهد گسترش جنبش زنان در ایران هستیم، به همین دلیل مطالعه استراتژی ها، نحوه سازماندهی، محورهای مبارزاتی و مطالبات تاریخ جنبش زنان ایران برای کاربست تجربه های آن، اهمیت دارد. از این رو بر آن شدیم تا با تشکیل جلسات مطالعاتی در مدرسه فمینیستی به بررسی جنبش زنان در ایران بپردازیم. نتیجه این بحث ها سلسله مقالاتی خواهد بود که در مدرسه منتشر خواهیم کرد. مقاله حاضر، اولین مقاله از این مجموعه است.

زمینه های اجتماعی ظهور جنبش زنان

اولین خیزش جنبش زنان در ایران به دوران مشروطه باز می گردد. با ظهور نهضت مشروطه در نیمه دهه 1280، زنان مجال یافتند که در عرصه عمومی به کنش جمعی بپردازند. نخستین اقدامات آنها در همراهی با مشروطه خواهان بود، اما آنها به تدریج، به مسائل خاص خود توجه پیدا کردند. بعدها به ویژه پس از سال 1285 حرکت زنان محسوس تر و مستقل تر شد. آنها انجمن ها و «دوره های» خاص خود را برپا کردند. این «دوره ها» جیوه بی شکلی بود برمبنای روابط شخصی؛ درواقع، روابط شخصی که بین اعضای یک دوره وجود داشت ساختار گروه را می ساخت و در عین حال، گروه را به صورت غیر رسمی نگه می داشت. این نوع روابط و دور هم جمع شدن های رسمی و غیر رسمی، زنان را به تدریج نسبت به مسئولیت های غیر خانگی و اجتماعی شان آگاه می کرد. آن ها از طریق انجمن ها و سازمان های مخفی، فعالیت های قهرآمیز و غیر قهر آمیزی را علیه قدرت های خارجی و در حمایت از انقلاب مشروطه سازمان دادند. (ساناساریان، 1384 :39)

شکل گیری و ظهور جنبش زنان در این دوران، مانند هر جنبش دیگری، متاثر از مجموعه عواملی است که در اینجا به چند عامل اصلی اشاره ای کوتاه می کنیم. اولین عامل مربوط به رشد و گسترش «جنبش بابی» در اواخر قرن دوازدهم است. این جنبش خواستار اصلاحات مذهبی، و خصوصا حقوق اجتماعی بیشتری برای زنان بود. شرکت فعالانه زنان بابی در مبارزات زنجان و رهبری “طاهره قره العین” مفهوم جدیدی از زن در افکار عمومی را به وجود آورد. گرچه این جنبش سرکوب شد اما تاثیر خود را بر قشر روشنفکر ایرانی گذاشت. به طور نمونه می توان به نوشته های “میرزا آقا خان کرمانی” و “شیخ احمد روحی”، دو رهبر بابی، نام برد که علیه استثمار زن در خانواده و حجاب سخن گفتند. (آفاری، 1371: 64)

دومین عامل، تاثیر گفتمان برابری طلبانه و لیبرالی اروپایی بر روشنفکران ایرانی است. این افکار به خصوص بر روشنفکران ایرانی تاثیر عمیقی داشت. آثار “میرزا فتحعلی خان آخوندزاده” از جمله رادیکالترین این نوشته ها بود که از لزوم تحصیل زن و پایان تعدد زوجات صحبت می کرد. همچنین “اعتصام الملک”، پدر “پروین اعتصامی” و سردبیر مجله “بهار” در تبریز، آثار ادبی مهم اروپا و خاورمیانه را ترجمه می کرد.کار مهم وی ترجمه و انتشار «تحریر المرأه» اثر “قاسم امین” تحت عنوان «تربیت نسوان» در سال 1279 بود.(همان)

شرکت زنان در جنبش تنباکو، سومین عامل موثر بر ظهور جنبش زنان در ایران است. جنبش تنبکابو در سال های 1271-1270 با تظاهرات وسیع مردم در شهرهای شیراز، مشهد، اصفهان و تهران همراه بود. زنان بسیاری برای اولین بار در تظاهرات سیاسی بر علیه استعمار خارجی و نفوذ بیش از پیش دول اروپایی در مسائل ایران به خیابان ها ریختند. یکی دیگر از عوامل، تاثیر انقلاب اکتبر روسیه 1905 (1284) است. انقلاب اکتبر بر رادیکالیزه شدن جنبش های ایران، از جمله جنبش زنان به ویژه در شهرهای شمالی در آذربایجان، گیلان، مازندران، تهران و خراسان تاثیر زیادی گذاشت. (همان: 65-64)

و آخرین عامل، باز شدن فضای سیاسی در دوران انقلاب مشروطه است. در اثر باز شدن فضای سیاسی در این دوران، فرصت مناسبی برای تبلیغ و ترویج عقاید روشنگران ایرانی در مورد نوسازی و دگرگون سازی اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران و شرایط زندگی فردی و اجتماعی زن ایرانی، فراهم شد. در جریان انقلاب مشروطه از سوی زنان خواست های مشخصی مطرح نشد و آنها از اهداف عمومی انقلاب هم پای مردان حمایت می کردند، چرا که امیدوار بودند انقلاب مشروطه شرایط آنها را متحول کرده و آنها را به حقوق خویش برساند. اما با نوشتن اولین نظامنامه انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی، که زنان را از حق رای (اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن) و مشارکت در قدرت سیاسی محروم کرد؛ امید آنها بر باد رفت. به رغم این محروم سازی، ضرورت نوسازی جامعه ایران موجب پیشروی زنان در جهت احقاق حقوق شان و به چالش کشیدن ساختار مردسالار جامعه ایران شده بود. در واقع، حوادث انقلاب مشروطه فرصت مناسبی برای زنان فراهم کرد تا محیط تنگ خانه را ترک کنند و به خیابان ها بیایند. (خسروپناه، 1381: 18-15)

با وجود حضور فعال زنان در انقلاب مشروطه، هنگامی که اصلاح قانون انتخابات در دستور کار نمایندگان در مجلس دوم قرار گرفت و طرح حق رای زنان در مجلس، با مخالفت های فراوانی از جانب برخی نمایندگان مجلس از جمله “سید حسن مدرس”، قرار گرفت (خسروپناه، 1381: 127-128). در نهایت، این مطالبه به جایی نرسید و زنان کنار مجانین و کودکان از حق رای محروم شدند. آنها به دلیل محروم شدن از اولین حقوق شهروندی یعنی حق رای (انتخاب شدن و انتخاب کردن)، هر چه بیشتر به لزوم سازماندهی حول مسائل خاص خود پی بردند. تا جایی که در دهه 1290، به جرات می توان از حضور جنبش اجتماعی آشکار زنان در جامعه ایران سخن گفت و به نوعی، فاصله سال های 1285 تا 1310 را می توان اوج فعالیت جنبش زنان در این دوره دانست. (ساناساریان، 1384)

در ادامه به بررسی نحوه سازماندهی، مطالبات، و گفتمان های مسلط جنبش زنان در این دوره مروری کوتاه می کنیم.

سازماندهی، ابزارهای مبارزاتی و شیوه های عمل

– محافل و سازمان های زنان: نهادسازی برای استمرار در عمل و خواسته ها

یکی از اشکال فعالیت زنان، ایجاد تشکل های خویش و کوشش برای مشارکت در اداره امور جامعه ایران بود. (خسروپناه، 1381: 22-21) تشکیل «انجمن»های سیاسی و اجتماعی، برجسته ترین اقدام در جهت نهادسازی و شکل گیری فضای مدنی در دوره مشروطه است. در این انجمن ها، زمینه های تمرین دموکراسی وجود داشت و به تدریج تعداد بسیاری از آنها در سراسر کشور شکل گرفتند. در ابتدا این تشکل ها اختصاص به مردان داشتند؛ اما به تدریج با حضور زنان در انجمن ها، زمینه تشکیل انجمن های خاص زنان فراهم شد. (آفاری، 1371: 67 و 71 – پایدار، 1379: 128) اغلب این انجمن ها به صورت نیمه سری یا سری به فعالیت می پرداختند.

«اتحادیه غیبی نسوان» که در حقیقت یک سازمان مخفی محسوب می شد دارای گرایش های تند انقلابی بود و خود را سخنگوی تهیدستان جامعه می دانست. این انجمن در دوره اول و دوم مشروطیت به تلاش های وسیعی دست زد، دیدگاه سیاسی- اجتماعی داشت و نظرات آن مبنی بر اینکه شوراها یا انجمن های زنان می باید مورد تصویب مجلس قرار گیرند و صورتی رسمی به خود بگیرند، در مجلس اول نیز مورد بحث قرار گفته بود. (آفاری، 1377: 21) آنها برنامه اصلاحی به مجلس ارائه دادند که اگر مجلس شورای ملی نمی تواند قانون را اجرا کند چهل روز اداره آن را به زنان سپارد تا قانون و نظمیه را اصلاح کنند، بانک ملی برپا کنند، کمپانی برای نان ایجاد کنند، قشون عثمانی را عقب نشانند، آب سالم به مردم برسانند، و …
تشکیل اتحادیه غیبی نسوان و ارائه برنامه اصلاحی از سوی آنان نشانه دگرگونی فکری زن ایرانی و خواست آنان در تغییر شرایط زندگی فردی و اجتماعی خویش برای دستیابی به برابری با مردان است.(همان: 27-26)

«انجمن حریت زنان» نیز که در سال 1286 تاسیس شد با هدف افزایش اعتماد به نفس زنان و حضور آنها در عرصه اجتماع فعالیت می کرد. صدیقه دولت آبادی، شمس الملوک جواهر کلام و دو دختر ناصرالدین شاه (تاج السلطنه و افتخارالسلطنه) از اعضای این انجمن بودند. مردان در معیت یک خویشاوند زن می توانستند در جلسات این انجمن شرکت کنند تا اتهام فساد به این سازمان وارد نشود هر چند که این تدبیر در نهایت مانع اتهامات نشد.(آفاری، 1379: 244 – ساناساریان، 1384: 62)

پس از تثبیت مشروطه و آغاز به کار مجلس دوم، بویژه از سال های دهه 1290 به تدریج انجمن های زنان تعدد و پایداری بیشتری پیدا کردند. «انجمن مخدرات وطن» از جمله تشکل هایی بود که در دوره دوم مجلس شورای ملی، فعالیت های بسیاری داشت. این انجمن که در سال 1289 تاسیس شد بیشتر بر مسائل ملی تاکید داشت. هدف های اساسی «انجمن مخدرات وطن»، عبارت بود از: سازماندهی فعالیت های عام المنفعه و خیریه مربوط به زنان و دختران، تحریم کالاهای خارجی، و توزیع منسوجات وطنی. از جمله اقدامات برجسته انجمن مخدرات وطن، می توان به حمایت این انجمن از جمع آوری اعانه برای تاسیس بانک ملی و همچنین اعتراض به اولتیماتوم روسیه اشاره کرد. اما سرانجام، پس از پذیرش اولتیماتوم روس ها و انحلال مجلس شورای ملی دوم، فعالیت انجمن مخدرات وطن نیز در سال 1290 پایان یافت. (خسروپناه، 1381: 149-171 و ساناساریان، 1384: 62)

از دیگر انجمن های این دوره می توان به «کمیته نسوان ایرانی» و «انجمن همت خواتین» اشاره کرد. انجمن همت خواتین در سال 1293 پس از افتتاح دوره سوم مجلس شورای ملی فعالیت خود را آغاز کرد. گروهی از فعالان حقوق زنان، مدیران و معلمان مدارس دخترانه تهران، اعضای تشکیل دهنده این انجمن بودند. برنامه اصلی این انجمن، عبارت بود از ترویج استفاده از منسوجات وطنی در میان دانش آموزان و بستگان آنها. همچنین، این انجمن ارتباط نزدیکی با روزنامه شکوفه (از اولین روزنامه های ویژه زنان) داشت. (خسروپناه، 1381: 172-180)

– ابتکار استفاده از خانه ها برای سازمان دهی مدارس زنانه

زنان ایرانی قبل از آن که منتظر حمایت دولت و کمک های قانونی بمانند به شیوه های خلاق به تاسیس و اداره مدارس زنان همت گماشتند. اولین مدارس به وسیله مبلغان دینی آمریکایی در ایران تاسیس شد و عمده شاگردانش را دختران ارمنی تشکیل می دادند. اما، از اولین مدارس دخترانه ای که توسط زنان ایرانی و برای دختران ایرانی تاسیس شد می توان به مدرسه «دوشیزگان» توسط “بی بی خانم استرآبادی” در سال 1285 اشاره کرد. او بخشی از خانه اش را به مدرسه تبدیل کرد. ابتکار وی کمی بعد توسط “طوبا آزموده” با تاسیس مدرسه «ناموس» دنبال شد. مکان مدرسه «ناموس» نیز خانه “طوبا آزموده” بود. به این ترتیب با وجود این که طبق اصل 18 متمم قانون اساسی وقت، دولت مسئول تاسیس مدارس و فراهم کردن امکان تحصیل رایگان و اجباری برای همگان بود اما به دلیل مخالفت های موجود روحانیون و نیروهای سنتی بازار، دولت اقدامی در این جهت نکرده بود. بنابراین زنان خود ابتکار عمل را به دست گرفته و خانه های خود را تبدیل به مدارس دخترانه کردند. [1]

صفیه یزدی عضو انجمن حریت زنان به دلیل تلاش هایش در راه تحصیل زنان در یادها مانده است. او همسر مجتهد برجسته محمد حسین یزدی بود اما یزدی بر خلاف شیخ فضل الله نوری و دیگر روحانیون محافظه کار از فکر تحصیل زنان حمایت و همسر خود را به تاسیس مدرسه تشویق می کرد. صفیه یزدی مدرسه دخترانه عفتیه را در سال 1289 تاسیس کرد و به دلیل سخنان جسورانه خود درباره مسائل زنان خیلی زود به شهرت رسید.(آفاری،1379 :249)

ماهرخ گوهرشناس(1317ـ 1251) از جمله کسانی بود که بی سواد و یا کم سواد به نهضت مشروطه پیوسته بودند و برای ادامه فعالیت خود هم در خانه و هم در عرصه عمومی مبارزه می کردند. از سر گذشت او در می یابیم که در تهران یک انجمن انقلابی زنان وجود داشته است که اعضایش تعهد مادام العمر می دادند تا به رغم همه موانع برای نیل به آزادی زنان تلاش کنند. اعضای گروه حلقه خاصی در دست داشتند که بر آن دو دست به هم فشرده حک شده بود. ماهرخ مدرسه دخترانه ترقی را در سال 1290 در تهران به راه انداخت و دو سال فعالیت های خود را از چشم شوهر مخفی نگه داشت. وقتی شوهرش از وجود مدرسه او با خبر شد به سر وسینه خود کوفت و گفت در آن دنیا وقتی پدرت از من بازخواست کرد که دخترم را به تو سپردم، چرا گذاشتی به کار خلاف دین و تقوا بپردازد، چه جواب دهم؟ اما با همه مخالفت ها ماهرخ به کار خود در مدرسه ادامه داد و مدرسه اش را توسعه بخشید.(همان: 250ـ249)

– نشریات زنان؛ ابزاری برای عمومی ساختن خواسته ها

انتشار مطبوعات نیز یکی از فعالیت های قابل توجه زنان در دوره مشروطه است. «دانش» (1289 – 1290)، عنوان اولین نشریه ای است که توسط یک زن پزشک به نام “معصومه کحال” در تهران منتشر شد. بیشتر مباحث این نشریه درباره خانه داری، بچه داری، اخلاق و مسائل بهداشتی زنان بود. البته در این نشریه به اهمیت آموزش و تحصیل زنان نیز توجه بسیاری می شد (خسروپناه، 1381: 227).

اما جدی ترین نشریه ای که برای نخستین بار به طور اختصاصی در زمینه مسائل و حقوق زنان آغاز به فعالیت کرد، روزنامه «شکوفه» (1291 – 1295) بود. روزنامه شکوفه به صاحب امتیازی و سردبیری “مریم عمید” ملقب به “مزین¬السلطنه” در تهران منتشر می شد. در این روزنامه، به مباحثی درباره حقوق زنان، لزوم سواد آموزی دختران و مخالفت با ازدواج های زودرس پرداخته می شد. شکوفه، از سال سوم فعالیتش، عملاً به ارگان انجمن همت خواتین تبدیل شد و افزون بر مسائل زنان به موضوعات سیاسی و ملی نیز می پرداخت. (خسروپناه، 1381: 239 و ساناساریان، 1384: 57)

«زبان زنان» (1298 – 1301) از نشریات تاثیرگذار و ممتازی بود که به مدیریت صدیقه دولت آبادی در اصفهان منتشر می شد. تنها زنان در این نشریه مطلب می نوشتند و حقوق زنان محور اصلی مطالب زبان زنان بود. به علاوه، مطالب سیاسی با رویکرد انتقادی نیز در این نشریه برجسته بود. به دلیل همین رویکرد انتقادی «زبان زنان»، مدیریت آن مورد آزار و اذیت قرار داشت و در نهایت به دستور رئیس الوزرا مجوز فعالیت «زبان زنان» لغو شد. (خسروپناه، 1381: 236-243) زبان زنان بعدها یعنی اواخر دوره پهلوی اول به عنوان ارگان کانون بانوان باز انتشار می یابد.

از دیگر نشریات مطرح در این دوره، «نامه بانوان» (1299 – 1300) به سردبیری “شهناز آزاد” (دختر حسن رشدیه) است که در تهران منتشر می شد. مسئله آموزش و تعلیم و تربیت زنان از جمله موضوعات اصلی این نشریه بود. علاوه بر آن شهناز آزاد به همراه همسرش از مدافعان کشف حجاب بودند و در این زمینه نیز فعالیت هایی انجام می دادند. (ساناساریان، 1384: 59) «جهان زنان» (1300 – 1301) مجله ای بود که به مدیریت فخر آفاق پارسا در مشهد منتشر می شد. در این نشریه به لزوم تعلیم زنان، امور خانه داری، و بهداشت پرداخته می شد. لحن این نشریه میانه رو بود اما با این وجود مورد آزار سنت گرایان قرار داشت. از دیگر نشریات این دوره می توان به «عالم نسوان»، نیز اشاره کرد. (خسروپناه، 1381: 246-256)

– مراودات؛ امکانی برای پیگیری خواسته ها

به نظر می رسد که در دوران مشروطه نامه نگاری و نیز انتشار نامه های سرگشاده برای اعتراض به مسائل روز و یا درخواست مطالبه ای خاص برای زنان به خصوص در زمینه حق آموزش و مشارکت سیاسی زنان مرسوم بوده است. در سال 1325 هجری قمری یعنی 14 ماه پس از پیروزی انقلاب مشروطه نامه ای از طرف «اتحادیه غیبی نسوان» خطاب به نمایندگان مجلس در روزنامه «ندای وطن» منتشر شد. در این نامه «اتحاد غیبی نسوان» از نمایندگان مجلس می خواهد که به اوضاع آشفته موجود سر و سامان دهند و اگر نمی توانند 40 روز امور مملکت را به آنان بسپارند تاز زنان قانون و نظم را برقرار کنند. (آفاری، 1371: 34-33) زنان دیگری نیز از ایالات نامه نوشتند و از ناتوانی مجلس شکایت کردند. به طور مثال، نامه های دسته جمعی از جانب زنان شهرهای قزوین و سنگلج به روزنامه ها ارسال شد. هدف این نامه ها اعتراض به وضعیت نابسامان مملکت بود. (همان: 36-35)

زنان تلاش گر در آغاز انقلاب مشروطه طرفدار روحانیون مشروطه خواه بودند اما پس از اینکه این گروه به صراحت علیه آموزش زنان برخواست، زنان نیز از آنها دور شدند. روزنامه «مساوات» در 22 مارس 1908 (1287) نامه اعتراض آمیز گروهی از زنان که خود را حامیان زنان مظلوم ایرانی می خواندند، منتشر کرد. در این نامه آمده است که گرچه مشروطه خواهان در آغاز مردمی انقلابی بودند اما اینک همان مردم انقلابی، از تعمیم نتایج انقلاب به زنان خودداری می کنند. نویسندگان نامه افزوده بودند که: «آیا ما زنان ستم کشیده این کشور نیستیم؟ آیا ما همانند شما مردان، انسان به شمار نمی رویم؟ … ما خواستار عدالتیم و تاکید می کنیم که هر نوع تبعیض ناروا در دستیابی بر آگاهی و معرفت باید از میان برداشته شود. زیرا کسب دانش هم چنانکه حق مرد است، حق ویژه زنها نیز هست.» (آفاری، 77: 32-31)

در زمانی که برخی از زنان با مجلس درافتاده بودند و نسبت به عدم کارایی برنامه های ملی آن انتقاد می کردند، موضوع انجمن های زنان نیز در مجلس مورد بحث قرار گرفت. در سال 1908 [1287] یکی از نمایندگان بلیطی از «اتحادیه غیبی نسوان» را در مجلس قرائت کرد. در این نامه اتحادیه خواهان رسمیت بخشیدن به فعالیت های آنان از سوی مجلس بود. زنان قبل از آن نیز چندین درخواست به مجلس و کابینه تقدیم کرده بودند و خواستار صدور مجوز برای تاسیس انجمن و مدارس دخترانه شده بودند. (همان: 36) به طور نمونه، در دسامبر 1906 [1285] زمانی که “مظفرالدین شاه” فرمان مشروطیت را امضا کرد، مجلس تقاضای زنی را منتشر ساخت که خواستار حمایت رسمی از آموزش زنان و مشارکت اجتماعی ایشان شده بود. در این نامه که خطاب به “سید محمد طباطبایی” بود از دولت درخواست شده بود که مدارس دختران را هم چون مدارس پسران مورد حمایت قرار دهد. این نامه هم چنین متذکر شده بود که عقب ماندگی ایران ناشی از محروم بودن زنان از تعلیم و تربیت است. (همان: 15)

تلاش های «کمیته نسوان ایرانی» برای ارتباط گیری با سازمان های مدافع حقوق زنان و نیز ملکه های کشورهای اروپایی از اولین اقدامات جنبش زنان در این زمینه است. اعضای این کمیته به این نتیجه رسیدند که مشکلات و مصائبی را که دولت کودتایی “محمدعلی شاه” برای زنان به وجود آورده بود با زنان اروپایی در میان گذارند و از آنان برای رهایی زنان ایران کمک بخواهند. این زنان طی دو تلگراف یکسان به ملکه های آلمان و انگلیس توضیح دادند که: «سپاه شاه به امر او درباره ی خواهران ما از کشتن و اجرای انواع فضایح کوتاهی و دریغ نمی نمایند.» کمیته نسوان ایرانی از ملکه های دو کشور تقاضا کردند که از نفوذ خود بر پادشاهان انگلستان و آلمان برای جلوگیری از تکرار «این فضایح» استفاده کنند. (خسروپناه،1381: 63-62) «کمیته نسوان ایرانی» علاوه بر تلاش جهت جلب حمایت ملکه های آلمان و انگلستان از مبارزه مردم ایران، کوشش می کرد تا از طریق برقراری ارتباط با سازمان های مدافع حقوق زنان در اروپا، افکار عمومی را متوجه رویارویی مشروطه خواهان و استبدادطلبان در ایران کند و حمایت آنان را به دست آورد. (همان، ص64)

– هنر و ادبیات اعتراضی؛ شیوه ای برای بیان خواسته ها

زنان برای عمومی کردن مطالبات خود و نقد مناسبات موجود میان زن و مرد، به اجرای تئاتر و نمایش می پرداختند. برخی از گروه های نمایشی نگاه نقادانه ای به شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او، در نمایش ها ی خود داشتند. اولین بار که یک زن ایرانی ارمنی به روی صحنه تئاتر رفت در نمایش «طبیب اجباری» از “مولیر” بود. این نمایشنامه کمدی به حقوق زنان می پرداخت. در قسمتی از نمایش نشان داده می شود که چگونه شوهران جهیزیه زنان را به اجبار فروخته و پول آن را مصرف می کنند، چنانچه زن اعتراضی می کرد، تنبیه می شد. نکته دیگری که در این نمایش به آن توجه شده بود، ازدواج اجباری دختران توسط پدرانی است که تنها به پول داماد توجه می کنند نه علاقه دختران خود. (خسروپناه:42ـ 43) گاهی نمایش هایی برای گردآوری پول جهت توسعه مدارس برگزار می شد. به عنوان نمونه در یکی از این نمایش ها که در بهار 1910 [1289] در پارک اتابک اجرا شد، 500 زن از جمله چند اروپایی شرکت کردند و 400 تومان برای تاسیس مدرسه ای برای دختران یتیم، کلاس های آموزش بزرگسالان و یک درمانگاه زنان جمع شد. (آفاری،1379،ص258)

موضوع حقوق زنان در آن زمان نه تنها دغدغه ای زنانه بود بلکه مردان روشنفکر نیز بدان می پرداختند. بعد از مشروطیت، نخستین کسی که موضوع حقوق زنان را پیش کشید، دهخدا، نویسنده‌ی روزنامه‌ی «صور اسرافیل»، بود. او در مقالات «چرند و پرند»، در چند جا، به این مطلب پرداخت و مسئله‌ی ازدواج های اجباری و نابهنگام، ظلم و استبداد پدر و مادر و شوهر، تعدّد زوجات، و خرافات و تعصبات زنانه را با لحن طنز و طعن مورد بحث و انتقاد قرار داد. همچنین، در آن زمان، سید اشرف‌الدین حسینی، مدیر روزنامه‌ی «نسیم شمال»، بعضی اشعار خود را به تربیت و حقوق زنان و دختران ایرانی وقف کرد. ناگفته نماند که در دوران انقلاب مشروطه ایران، روزنامه‌ی «ملانصرالدین» قفقاز، در صفحات خود، جایگاه شایسته‌ای برای مسئله‌ی زن و زنان شرق باز کرد که به روشن کردن افکار و ادامه‌ی این بحث در جراید و مطبوعات ایران کمک مؤثری می‌کرد. [2]

نثرها، اشعار و مکتوبات شماری از فعالان زنان آن دوره به روشنی بیانگر عدم رضایتشان نسبت به تصویر زن در جامعه است. به طور مثال شعر «جمال زن» از “فخر عظمی ارغون” نمونه ای از بیان این نارضایتی است.

جمال زن نه همین زلف پرشکن باشدنه عارض چو گل و غنچه دهن باشد

جمال زن به حقیقت کمال و عفت اوست چنین زنی همه جا شمع انجمن باشد

صبا ز قول من این نکته را بپرس از مردچرا ضعیفه در این مملکت نام من باشد

ااگر ضعیفه منم از چه رو به عهده من وظیفه پرورش مرد پیلتن باشد

بکوش ای زن و بر تن ز علم جامه بپوش خوش آن زمان که چنین جامه ات به تن باشد(ساناساریان،1384، ص 55)

مجلات زنان در آن زمان داستان را محملی برای ترویج ایده های خود و اعتراض به فرهنگ مردسالار می دانستند. به طور مثال مجله «شکوفه» از متون ادبی استفاده می کرد و ویژگی ممتاز آن استفاده از کاریکاتور برای تقبیح خرافه پرستی، مقایسه مدارس جدید با مکتب خانه، روابط زن و شوهر و خانواده های آنان با یکدیگر و غیره بود.(خسروپناه، 1381،ص235)

– تظاهرات و تجمعات اعتراضی؛ راهبردی برای طرح مطالبات

در این دوره، تجمع های اعتراضی زنان، به طور روز افزون، تداوم و حتا گسترش می یافت. زنان، نقش برجسته ای در تظاهرات و تحصن های تابستان 1285 داشتند. به عنوان مثال، در تحصنی که در حرم حضرت عبدالعظیم شکل گرفت، زنانِ بسیاری حضور داشتند. در این تحصن برای نخستین بار خواست تشکیل عدالت خانه مطرح شد. (پایدار، 1379: 101)

نخستین فعالیت های زنان در عرصه سیاسی پس از پیروزی انقلاب مشروطه، مربوط به حمایت و مشارکت آنها در تاسیس «بانک ملی ایران» است. بسیاری از آنها زیورآلات و اشیاء گران قیمت خود را فروختند و از دولت سهام خریدند. (خسروپناه، 1381: 265) زنان مبتکر تحریم کالاهای خارجی بودند. انجمن ها و سازمان های زنان همچنین در پی بیرون راندن روسیه و انگلیس از ایران بودند. آنها میتینگ های بزرگی برگزارکردند که در آن به بحث درباره نقش زنان در جنبش ملی دهه 1290 و پس از آن پرداختند. طبق شواهد موجود، بین گروه های زنان و هیات روسی مراوداتی انجام شده بود که در یکی از آنها دولت روسیه سعی داشت تا زنان را متقاعد کند که چون در قانون اساسی به آنان هیچ حق و حقوقی داده نشده است، نباید در حراست و پاسداری از قانون اساسی پافشاری کنند. گروه های زنان نیز پاسخ دادند که از شرایط خود ناراضی هستند اما تقصیر را متوجه پیچیدگی های سیاسی ناشی از حضور قدرت های امپریالیستی می دانند. (ساناساریان، 1384: 41)

اما برجسته ترین فعالیت های سیاسی زنان مربوط به دوره ای است که “محمدعلی شاه” به مخالفت با نظام مشروطه پرداخت، که این مخالفت، اولین کارشکنی او در انقلاب مشروطه به شمار می آید. در این مقطع، زنان حضور فعالی در تظاهرات اعتراضی نسبت به اقدامات “محمدعلی شاه” داشتند. «اتحادیه غیبی نسوان» از معدود انجمن های سیاسی زنان در آن دوره است که به نمایندگان مجلس اخطار داد هرچه سریعتر نسبت به تصویب متمم قانون اساسی اقدام کنند (خسروپناه، 1381: 265). در این جنجال، سرانجام “محمدعلی شاه” مجبور شد که متمم قانون اساسی را به مهر سلطنت ممهور کند؛ اما پس از آن با قدرت گرفتن مخالفان مشروطه خواهان، در ابتدای تابستان 1287 “کلنل لیاخوف” قزاق به دستور “محمدعلی شاه”، مجلس را به توپ بست و بسیاری از آزادیخواهان و نمایندگان مجلس اعدام شدند (پایدار، 1379: 106). پس از این واقعه و تعطیلی مجلس اول، موج اعتراضات مردمی سراسر ایران را در بر گرفت. زنان نیز در جریان این اعتراض ها حضوری فعال و باور نکردنی داشتند. فعالیت های اصلی زنان در این دوره عبارت بود از: مبارزه تبلیغاتی و افشاگری، حمایت مالی از مشروطه خواهان، و شرکت در مبارزه مسلحانه (خسروپناه، 1381: 65). زنان در لباس مردان و به طور مخفیانه وارد گروه های رزمنده می شدند و تنها زمانی که زخمی یا کشته می شدند هویت آنها مشخص می شد. (آفاری، 1371: 83-84). سرانجام، مبارزات مشروطه خواهان باعث شد تا “محمدعلی شاه” از ایران فرار کند و مجدداً نظام مشروطه و مجلس شورای ملی (دور دوم) تشکیل گردد.

زنان مبارز، علاوه بر شرکت در اعتراضات خیابانی برای بیان اعتراضات شان به مسائل سیاسی روز، تجمعاتی را نیز برای پیگیری مطالبات خاص خود برگزار می کردند. در ژانویه 1907 [1285] یکی از اولین تجمعات زنان در تهران شکل گرفت. در این تجمع قطعنامه ای با دو ماده «لغو جهیزیه سنگین و حق تحصیل زنان»صادر شد. در سال 1907 «هیات نسوان» در اصفهان به منظور بهبود وضعیت زنان تظاهراتی برپا کردند. همچنین در 28 آذرماه 1290 روزنامه «ایران نو» در مقاله ای تحت عنوان اصفهان نوشت که زنان اصفهان «هیات نسوان» را به وجود آورده اند و به منظور بهبود وضع زنان تظاهراتی راه انداخته اند. (آفاری، 1377: 22)

خواست های جنبش زنان؛ از مشارکت سیاسی تا حق آموزش

– تلاش برای تاسیس انجمن های زنان

یکی از خواسته های زنان در دوران مشروطه، خواست مشارکت سیاسی آنان بود. پس از نوشتن اولین متمم قانون اساسی، یک زن در دسامبر 1906 (1285) در نامه ای به روزنامه حبل المتین، از سردبیر خواست توضیح دهد که چرا قانون اساسی زنان را از به دست آوردن حقوق خود بازداشته است. او در نامه اش به این اشاره می کند که زنان در انقلاب مشروطه شرکت نکردند تا بعد از آن شاهد لگدمال شدن حقوق شان باشند. (پایدار، 1379: 104)

مشارکت طلبی سیاسی زنان به دو شیوه بود. آنها هم خواستار بیان نظرات خود درباره شیوه اداره امور مملکت بودند و هم خواستار تشکیل انجمن های مستقل زنان. در ارتباط با ایجاد تشکل های زنان برای مشارکت در امور جامعه ایران، اتحادیه غیبی نسوان در اوایل سال 1326 ه. ق کوشید تا فعالیت خود را علنی کند به همین منظور درخواستی را به مجلس مبنی بر تشکیل اجتماعات علنی برای زنان فرستاد. این درخواست با واکنش های مختلفی روبرو شد. وکیل الرعایا از جمله کسانی بود که با این خواسته موافق بود و اعلام کرد که چه ضرر دارد جمعی از نسوان دور هم جمع شده از یکدیگر کسب اخلاق حسنه کنند. و حسن تقی زاده نیز عنوان کرد که نه از نظر شرع و نه به موجب قانون اساسی ایرادی به این خواسته وارد نیست و مادامی که اجتماعات مخل دینی و دنیوی نباشند ضرری ندارد. گرچه نمایندگان در آن روز به نتیجه ای نرسیدند اما نظر حاکم بر مجلس این بود که باید از فعالیت اتحادیه غیبی نسوان جلوگیری کرد چرا که این اتحادیه بر خلاف دیگر تشکل های زنانه آن دوره، به اموری مانند خیاطی یا تحریم کالاهای وارداتی نمی پرداخت و فعالیت آن سیاسی بود. همچنین این اتحادیه خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق زنان، برابری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان و مردان از سوی مجلس شورای ملی و رفع موانع موجود در برابر فعالیت آن اتحادیه بود. (خسروپناه، 1381: 24-22)

گرچه قانون در مورد فعالیت یا عدم فعالیت تشکل های زنان صراحتی نداشت اما مخالفت با این انجمن ها بیشتر از جانب روحانیون و مردسالارانی که تجمع زنان را موجب فساد و مخالفت با دین ارزیابی می کردند، ابراز می شد. از انجمن های فعال در آن دوره می توان به انجمن حریت زنان و نیز انجمن مخدرات وطن اشاره کرد. اکثر جلسات این انجمن ها به طور غیر علنی برگزار می شد و شرکت کنندگان تلاش می کردند با رعایت مسائل امنیتی از تهاجم مخالفان به جلساتشان بکاهند.(ساناساریان،1384:ص 62) لزوماه همه انجمن های زنان در آن دوره هدف اصلی شان تاکید بر حقوق زنان نبود. برخی از آن ها مانند «انجمن مخدرات وطن» هدف اصلی اش استقلال ایران از تسلط خارجیان بود اما خواه این تشکل ها فمینیستی بودند یا دیدگاهی ملی گرا داشتند با این حال همه آن ها به موقعیت فرودست زنان معترض بودند هر چند روش هایشان برای تغییر وضعیت زنان متفاوت بود.(همان، 63-62)

ـ آغاز مبارزه زنان برای دستیابی به حق رای (انتخاب شدن و انتخاب کردن)

در سال 1329 هجری قمری (1911 میلادی) در اصلاحیه نظام نامه انتخابات باز هم زنان در کنار اطفال و دیوانگان از دستیابی به حق انتخاب شدن و انتخاب کردن محروم ماندند. اگر چه در سال 1907 یعنی آن گاه که نظام نامه انتخابات نوشته شد و در آن زنان از حق رای محروم شدند، اعتراضات به این محرومیت به تعدادی زن تجدد طلب محدود ماند اما در سال 1911 اعتراض به محروم کردن زنان از حق رای و مشارکت سیاسی از درون خود مجلس آغاز شد. به طور مثال وکیل الرعایا نماینده همدان مطرح کرد که با کدام دلایل منطقی می توانیم آنها [زنان] را [از حق رای] محروم کنیم؟

در پاسخ به اعتراض وکیل الرعایا ذکاء الملک و سید حسن مدرس با سخنان وکیل الرعایا مخالفت کردند. ذکاء الملک زمان را برای دادن حق رای به زنان نامناسب دانست و مدرس زنان را برای کسب حق رای بی استعداد و آنان را از نظر شرعی تحت قیمومیت مردان دانست.(خسروپناه، 1381: 127ـ 128)

به نظر می رسد که مخالفت اکثریت مجلس در این دوره با کسب حق رای زنان، به معنای مخالفت با حضور مستقل آنان در صحنه سیاسی کشور بود و گرنه مخالفتی با فعالیت های ملی گرایانه زنان در جهت سیاست های مجلس نداشتند و این قبیل فعالیت ها را به عنوان حسیات وطن پرستانه نسوان تشویق می کردند.(همان: 129)

اما مخالفت های گسترده علیه فعالیت سیاسی زنان باعث سکوت آنان نشد. گروهی از زنان فعالیت خود را در این زمینه گسترش دادند که پیشروترین آنان صدیقه دولت آبادی بود. او در روزنامه زبان زنان در مورد مباحث سیاسی کشور از جمله مسئله حق رای زنان مطالبی را منتشر می کرد. فعالین حقوق زنان علاوه بر انتشار مطالبی در روزنامه ها در مورد ضرورت حق رای زنان، برای مشروعیت بخشیدن به خواسته خود اخبار مبارزات زنان برای حق رای در کشورهای اروپایی را منتشر می کردند. زنان تجدد طلب عنوان می کردند تا روزی که هر مرد بی سوادی حق رای دارد و در مقابل یک نفر زن عالمه از حق رای محروم است، امید ترقی نیست. (همان:132ـ 133)

– مبارزه و تلاش برای تاسیس مدارس دخترانه

«حق آموزش» را می توان اولین مطالبه جدی جنبش زنان در ایران به شمار آورد. تا پیش از مشروطه، آموزش زنان مرسوم نبود. البته، در برخی موارد در مکتب¬خانه ها به دختران اجازه می دادند که تا سن 9 سالگی صرفاً خواندن قرآن را فرابگیرند. همچنین، در برخی خانواده های متمول نیز، برای تربیت دختران، معلم خصوصی استخدام می شد. اما تاسیس مدرسه به صورت مدرن آن، مرهون تلاش ها و مبارزات پیگیر فعالان جنبش زنان است. (ساناساریان، 1384: 69) گرچه پیش از آن در سال 1838 میلادی (1217 شمسی) مبلغان دینی امریکایی چند مدرسه دخترانه در شهر ارومیه باز کرده بودند که عموما دوشیزگان ارمنی در آنها تحصیل می کردند. تحصیل در این مدارس رایگان بود و بابت کتاب، منابع درسی، غذا و مسکن هم چیزی دریافت نمی شد. هدف از این کار تشویق خانواده ها برای فرستادن دختران شان به مدارس بود. طی چند دهه بعد، مدارس مشابهی نیز در تهران و تبریز و مشهد و همدان و رشت تاسیس شدند. اما به هر حال در دهه 1870 میلادی (دهه1250 شمسی) بود که برای نخستین بار دختران مسلمان ایرانی در مدارس امریکایی حضور یافتند. البته این مدارس در جلب دختران ایرانی چندان موفق نبودند زیرا از یک طرف جامعه ایرانی با نظری منفی به آموزش دختران خود می نگریست و از سوی دیگر مردم هدف تعلیمات غربی و مسیحی در ایران را چیزی جز تبلیغات دین مسیحی نمی دانستند. اما با طلوع انقلاب مشروطیت، تحول عظیمی در آموزش زنان ایرانی پدید آمد.

در بیستم ژانویه 1907 (1285) در ضمن برگزاری یک گردهمایی بزرگ در تهران، زنان قطعنامه ای را که شامل دو بند بود تصویب کردند. بند اول بر تاسیس مدارس زنانه تاکید داشت و بند دوم خواستار حذف جهیزیه سنگین برای دختران بود و چنین استدلال می کرد که بهتر است پولی که صرف تدارک جهیزیه می شود، در راه آموزش دختران هزینه شود. (آفاری، 1377: 17-16) در نتیجه تلاش های مستمر زنان، در سال 1290 تعداد مدارس دخترانه در تهران به 57 دبستان می رسید. و در سال 1292، این رقم به 62 دبستان افزایش یافت؛ البته به دلیل مشکلات مالی در سال های بعد تاحدودی تعداد مدارس ثابت ماندند اما بر تعداد دانش¬آموزان افزوده شد. (خسروپناه، 1381: 203)

عمده ترین مشکل در زمینه آموزش زنان، ناشی از مخالفت سنت گرایان با تحصیل زنان بود. آنها آموزش را باعث فساد می دانستند و معتقد بودند زنان باید در حد وظایف خانگی اطلاعات داشته باشند. شیخ فضل الله نوری، از جمله مجتهدین ضد مشروطه بود که فتوایی مبنی بر حرام بودن آموزش زنان صادر کرد. (آفاری، 1371) بر اساس چنین برداشت هایی از اسلام بود که بسیاری از سنت گرایان، برخوردهای خشونت آمیزی با موسسان مدارس دخترانه انجام می دادند. علاوه بر این مشکلات، موضوع دیگری که در برابر گسترش مدارس دخترانه وجود داشت، بحث تامین منابع مالی بود. به همین دلیل تعداد مدارس محدود باقی می ماند و علی رغم تمایل مدافعان حقوق زنان، تنها معدودی از خانواده ها که از تمکن مالی برخوردار بودند می توانستند، دختران خود را به مدرسه بفرستند. اما در نهایت، در نتیجه فعالیت ها و پیگیری زنان، در سال 1297 اولین مدرسه دخترانه دولتی در ایران تاسیس شد. (خسروپناه، 1381: 204-225)

– حق اشتغال زنان

درباره کار کردن زنان ایرانی، زنان مواضع و دیدگاه های متفاوتی داشتند. معدودی از زنان تجدد طلب کار کردن زن را محدود به کار در خانه نمی کردند و خواستار مشارکت زنان در حیات اقتصادی کشور بودند. آنها حضور موثر زنان در حیات اجتماعی و اقتصادی کشور را فقط از طریق مشارکت آنان در کار و تولید اجتماعی امکان پذیر می دانستند. روزنامه «شکوفه» در سال 1334 قمری در مقاله ای کار کردن را مختص مردان و فقرا نمی داند بلکه آن را بر هر زنی لازم و واجب می داند. نویسنده مقاله در مقابل کسانی که استدلال می کردند که زنان مسلمان مکلف و مجبور به حفاظ و حجابند و در نتیجه کار بر آنان حرام و خلاف طریق مقدسه اسلام است، معتقد بود که مدعیان چنین نگرشی، از درک حقایق و واقعیات ناتوان اند. (همان: 137-133)

لزوم کار کردن زن ایرانی از هر قشر و طبقه، مورد توجه برخی از احزاب سیاسی آن دوره نیز بود. مثلا حزب «اجتماعیون اتحادیون» ایران یکی از هدف های برنامه ای خود را «تهیه کار برای زنها و واداشتن آنها به کارهایی که مادتا و اخلاقا متناسب آن ها است» عنوان می کرد. اما با توجه به ساخت ایلیاتی و کشاورزی جامعه ایران نیاز برای حضور زنان شهری در اقتصاد آن روز چندان مطرح نبود و با توجه به ساخت فرهنگی اجتماعی آن روز جامعه ایران نه احزاب و نه فعالان حقوق زنان نمی توانستند مشاغل مشخصی را به زنان طبقات متوسط و اعیان توصیه کنند. با این وجود گسترش مدارس دخترانه امکان اشتغال زنان طبقات متوسط و اعیان و حتی زنان وابسته به خانواده قاجار را تا حدودی فراهم کرد. (همان: 138-137)

تجربه جنگ جهانی اول موجب شد تا مردان تجدد طلبی مانند دکتر “رفیع امین” بر ضرورت اشتغال زنان تاکید بیشتری کنند. تجربه زنان اروپایی در دوران جنگ جهانی اول تاثیر عمیقی بر فعالان زنانی همچون صدیقه دولت آبادی گذاشت و او با ایجاد تعاونی هایی چون «شرکت خواتین اصفهان» وارد فعالیت اقتصادی شد.(همان: 139)

– نقد قوانین تبعیض آمیز در خانواده؛ اعتراض به ازدواج های اجباری، تعدد زوجات، و حق طلاق

در دوران دوم مشروطه که فعالیت های زنان بیشتر و در موارد بسیاری علنی می شود، برخی از زنان روشنفکر در روزنامه های وقت به خصوص «ایران نو»، به نقد موانع سنتی و قوانین مذهبی که تعدد زوجات و طلاق را برای مردان آسان می کند، می پردازند. (آفاری، 1371: 84) موضع گیری فعالان زنان در این موارد غیر طبقاتی بود. آنها به موضوعاتی مانند ازدواج های کودکان، ازدواج های اجباری، چند همسری و طلاق یک جانبه حمله می کردند. هرچند فمینیست های ایرانی عمدتا از طبقه بالا بودند، اما آنان در معرض شرایطی تحقیر آمیز مانند ازدواج در سنین کم و طلاق قرار داشتند. همین امر آنها را با همتایان شان در طبقات پایین پیوند می داد و می توانست طبیعت غیر طبقاتی مواضع ایدئولوژیک آن ها را توضیح دهد. (ساناساریان، 1384: 80-79)

صدیقه دولت آبادی، صاحب امتیاز نشریه زبان زنان در سال 1289 (اولین نشریه ای که به نام زنان مجوز گرفت و وضعیت زنان را به صراحت مورد انتقاد قرار می داد) انگیزه مهم فعالیت های خود را مشاهده ازدواج های اجباری دختران 8 یا 9 ساله در اصفهان می داند. او خود در سن 16 سالگی با مرد مسنی بالاجبار ازدواج کرده بود و ازدواج او خوشایند نبود. همچنین وی از کسانی است که به نقد تعدد زوجات در «زبان زنان» می پردازد. (همان: 58)

زندخت شیرازی بنیانگذار نشریه دختران ایران در سال 1310 و بنیانگذار مجمع انقلابی نسوان در 1306که از خاندان زند است، در 10 سالگی مجبور به ازدواج می شود که منجر به طلاق شد. نور الهدی منگنه عضو جمعیت نسوان وطن خواه و مدیرمسئول نشریه «بی بی» در سن 15 سالگی ازدواج اجباری می کند که منتهی به طلاق می شود. طوبا آزموده، موسس اولین مدرسه دخترانه به نام «ناموس» در 1286 در تهران، در 14 سالگی ازدواج می کند. فخرآفاق پارسا مدیر مسئول «جهان زنان» در مشهد و تهران، در 9 سالگی ازدواج می کند. (همان: 74-73)

شاهزاده تاج السلطنه، دختر ناصرالین شاه و از اعضای انجمن حریت زنان، در سیزده سالگی مجبور به ازدواج می شود. به گفته وی شوهر او با زنان دیگر رابطه داشت و از این رو وی کودک خود را سقط می کند. تاج السلطنه به ازدواج های از پیش تعیین شده انتقاد می کند. به اعتقاد او در طبقات بالای جامعه، روابط بین زن و مرد سرد و نامطلوب است چرا که آنها بدون شناخت از یکدیگر ازدواج می کنند. از این رو مردانی که بر اساس سنت و به دلیل ثروت و موقعیت اجتماعی زن، با او ازدواج می کنند، در خارج از منزل معشوقه هایی می گیرند. (آفاری، 1377: 43)

سنت ازدواج های اجباری در این دوره به قدری قوت دارد که حتا بی بی خانم استرابادی دختر خود، خدیجه افضل وزیری را به اجبار به عقد مردی در می آورد که زن های دیگری دارد. افضل با وجود تحصیل کردگی در تهران مجبور می شود به یکی از دهات مازندران برود که به گفته وی در آنجا مردان «مثل ریگ زن می گرفتند، دلشان را می زد و طلاق می دادند… هیچ گونه حقی برای زن منظور نمی شد. هیچ وقت در این گرفتن و جدا شدن نظر زن را جویا نمی شدند.» او می گوید « در تهران هم همین طور بود جز اینکه مردان ما مردانی متجدد بودند و گرفتن چند زن را بد می دانستند.» (ملاح، 1385: 34-33) گرچه این خصیصه تجدد نیز به افضل کمکی نمی کند و او با وجود تحصیل کردگی در شرایط سخت آن روز، به روستایی در مازندران می رود و مجبور به زندگی با چند زن دیگر شوهر خود می شود. رنج هووداری باعث می شود تا افضل در نوشته های خود به نقد تعدد زوجات بپردازد. او می نویسد: « آیا ناموس پرستی فقط در حیطه احساسات مرد قرار دارد؟ آیا زن از احساسات بری است؟ آیا زن انسان نیست؟ آیا حقوق و روابط مرد و زن یک جانبه نیستند؟» (همان: 42)

یکی از جالب ترین نوشته ها در این دوران سری مقالاتی است که به نام طایره در 1288 در روزنامه سوسیال دموکرات ایران نو، ارگان حزب دمکرات منتشر می شد. نوشته های طایره آثار مری ولستون کرافت از اولین مبارزان آزادی زن در اروپا را به یاد می آورد. عصمت خانم (طایره) تلاشش بر آن بود که مردان ایرانی را از مزایای همسر تحصیل کرده آگاه کند و از سوی دیگر می خواست در رفتار بلهوسانه مردان نسبت به همسرشان تغییری به وجود آورد. نقد اساسی او به مساله تعدد زوجات بود. به اعتقاد او مرد مسلمان ایرانی به همسرش وفادار نیست و اگر از او بخواهی که وفادار باشد می گوید خدا برایمان آسان کرده که اگر زنی به دلمان نشست، یکی دیگر بگیریم، هم چنان تا آخر عمر. طایره در جواب چنین استدلالی می گوید آیا هیچ مردی بر خود می پسندد که زن او شوهر متعدد اختیار کند. طایره برای اینکه متهم به تغییر قوانین اسلامی نشود از استدلال های شرعی برای مخالفت با تعدد زوجات بهره می گیرد. وی استدلال می کند که شرع در صورتی مردان را در گرفتن 4 زن مختار کرده که بتوانند میان زنان خود به عدالت رفتار کنند. وی می گوید: «آیا ممکن است مردی بتواند با دو زن به عدالت رفتار نماید (غیر ممکن است) زیرا دو خصلتند که با یکدیگر نیامیزند.» (آفاری، 1371: 85-84) او راه حل این مساله را در آموزش و تربیت دختران و زنان، تغییر نگرش و رفتار مردان و اصلاح قوانین ازدواج و طلاق می دانست. (خسروپناه، 1381: 85)

“میرزا فتحعلی آخوندزاده” از حامیان زنان در این دوره است که در نمایشنامه های خود به نقد تعدد زوجات می پردازند. او در مقام یک روشنفکر غیر مذهبی با نظریات نوگرایانه اش، جلوتر از افکار جامعه خود قدم بر می دارد و با طرح مسائلی چون تعدد زوجات و محرومیت زنان به دفاع از حقوق آنان بر می خیزد. به اعتقاد آخوندزاده تعدد زوجات، یکی از اشکالات مهم نظام مذهبی است و موجب بی عدالتی در حق زنان شده است. وی در برابر شرط عدل در همسر متعدد اختیار کردن می گوید: «اگر مراد از عدالت رعایت رضای زن و عدم جور در حق اوست این عدالت در همان روز اول رفع شد که مرد بر سر زن اول خود زن دیگر گرفت بعد از آن تا آخر عمرِ مرد در حق زن اولش ظلم فاحش ثابت و باقیست.» (آفاری، 1371: 10-9)

– خواسته های دیگر

از جمله خواست های دیگر زنان که به شیوه های مختلف در این دوره مطرح می شود بحث اصلاح وضعیت خانواده است. آنان در نشریات خود به مواردی همچون آموزش بچه داری و ضرورت تعلیم و تربیت کودکان، زن داری، شوهر داری، بهداشت در خانواده و مدیریت امور اقتصادی خانواده می پردازند. تاسیس درمانگاه هایی برای زنان به پیروی از همین خواسته هاست که در مواردی نیز هزینه ایجاد درمانگاه ها توسط خود کنشگران حقوق زنان فراهم می شد.

از دیگر فعالیت های زنان در این دوره می توان به ترویج بی حجابی، ترویج صنایع وطنی، ارتقاء بهداشت زنان و تاسیس تعاونی های اقتصادی برای زنان نام برد.

اما، با مطالعه روند فعالیت های کنشگران زن در این دوره می بینیم که مهمترین مطالبه آنان «حق دستیابی برابر به آموزش برای دختران» است. زنان در پی این خواسته بدون حمایت های دولتی و علی رغم مخالبفت های بسیار، در همان سال های اول انقلاب مشروطه به تاسیس مدارس اقدام می کنند. اما، خواست دستیابی به تحصیل اجباری و رایگان که بتواند گروه

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours