مدرسه فمینیستی- از سرزمینی دور، اما با ذهن و عاطفه ای مانده در وطن، هشتم مارچ، نماد همبستگی جنبش زنان برای به دست آوردن آزادی و برابری را به همه ایرانیان آگاه، تبریک می گویم.
30 سال پیش بسیاری از ما زنان، با امیّد به داشتن روزهای بهتر و برای به انجام رساندن مبارزات ناکام و ناتمام مادران خود در گذشته، در انقلاب 1357 ایران شرکت کردیم. اما از پس مدت کوتاهی همه نیروهای حکومتی بسیج شدند تا مثل همیشه، زنان را به عنوان موجوداتی که تنها در جنسیت اش مطرح است، به داخل خانه ها بفرستند. اما این بار، زنان ایرانی، به خلاف گذشته ها، راه آمده را بازنگشتند. آنان نه در چارچوب نظام و ایدئولوژی و قالبی از پیش تعیین شده، که در پرتو آگاهی و خرد زنانه خود دریافتند که تنها راز بقایشان در مبارزه کردن، پای فشردن و حقوق انسانی خویش را طلبیدن است. چرا که انسان، مساوی و برابر زاده می شود و آزادی حقّی است که همراه با تولد آدمی به او تعلق میگیرد.
پس در آستانه هشت مارچ آرزو می کنم: جامعه و فرهنگی داشته باشیم که از بی عدالتی های جنسیتی بکاهد و بر فرصت های برابر برای زن و مرد بیافزاید. جامعه ای که آزادی، صلح و مساوات عنصر تفکیک ناپذیر آن باشد. جامعه ای که ارکان اجتماعی – سیاسی اش، بهفردیّت انسان و برابری او برای داشتن یک زندگی ِ آبرومند ِ عادی ِ قابل تحمّل، احترام بگذارد. جامعه ای که مردمانش را بخاطر نظر و عقیده ای متفاوت مجازات نکند و بهدور نیفکند. جامعه ای که به ضرورت های سیاسی یا منافع شخصی ی این و آن، حقوق مردمانش، بخشیده یا بازپس گرفته نشوند.
همچنین آرزو دارم مردان ایرانی نیز در طلب آگاهی و شناخت ریشه های فرهنگ و تاریخ خویش باشند. تسلط مرد بر زن را امری محتوم و لاتغییر نپندارند و به دلایل فرهنگی و اجتماعی ای که روابط سالم و لازم زن و مرد را خدشه دار کرده است آشنا شوند. آرزو می کنم مردان ایرانی آماده شنیدن عقاید نو و نظرگاه های متفاوت باشند. از شک کردن در باورهایشان نهراسند و از ترس ِ تغییر، در دام جزم اندیشی، خرافه، عادت های نیاندیشیده و قضاوت های از پیش تعیین شده، نیفتند.
هرچند جنبش زنان ایران از حمایت مردان آگاه و تساوی طلبی نیز برخوردار بوده است، اما این واقعیتی تاریخی است که هیچ ایدئولوژی یا نظام یا عقیده ای صرفاً برای برابری زن و مرد روی کار نیآمده و قدرت را به دست نگرفته است، مگر حکومت هایی که قدرتشان را از مردم و قوانین شان را از اصول حقوق بشر گرفته باشند. و هرچند که هیچ نظام سرکوبگری، حتی آن ها که سکوت و فرمانبرداری را پاداش می دهند، نمی توانند تماماً زنان را بهانقیاد درآورند، اما می توانند شکوفایی و بالندگی فکری آنان را پژمرده کنند، یا نیروی سازنده آنان را به افسردگی، خشم یا اضطراب بدل نمایند. پس بر ما زنان است که با پرهیز از خشونت، و با اعتماد بنفس، برای به ثمر رساندن افکار نو و نیاز و اشتیاق مان برای به دست آوردن حقوق انسانی خویش، بطور مستقیم و مستمر، درگیر مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بویژه اقتصادی جامعه خود باشیم.
ما باید بدانیم “کسی” نخواهد آمد تا برابری را “قسمت” کند. ناجی، خودِ ما هستیم. باید بکوشیم با وجود تمام اختلاف نظرهایمان، برای رسیدن به هدف هایمان، راهی مشترک، یا گوناگون پیدا کنیم بی آن که سد راه یکدگر باشیم و به جای نقد و نظر سازنده دست به تحقیر و تخطئه یکدیگر بزنیم. زنان علاوه بر این که نیازمند آگاهی و شناخت، همکاری و پشتیبانی، استمرار و تداوم در اندیشه و عمل شان هستند، و در این راه باید به استقلال خود بیش از هرچیز دیگر بیندیشند، باید بطور جدی کار کردن و کسب درآمد را نیز در مَدّ نظر داشته باشند.
به تجربه دریافته ام که نخستین گام برای ایستادگی در برابر زور و تحقیر، استقلال مالی است. استقلال مالی، عقل معاش، و کمک خرج دیگران بودن، می تواند از زنان موجوداتی تواناتر و کارسازتر بسازد. استقلال مالی زنان می تواند تصویر ذهنی ای که از زن، به عنوان موجودی ضعیف که در فکر و عمل، و کار و امور مالی محتاج به مرد است را در فرهنگ پدرسالار تغییر دهد. تغییری تدریجی که در ذهن مرد (و حتی خود زن) آغاز می شود و سرانجام به تغییری واقعی در جمع بدل می گردد.
هرچند مبارزات نابرابر، یا نیافتن پاسخ های دلگرم کننده، گاه می توانند برای دوره ای کوتاه، برخی زنان را نسبت به فعالیت های خود دلسرد کنند، اما امروزه، جنبش زنان آگاه ایرانی و بویژه نسل جوان، آن چنان جدّی، مستمر و امیدوار کننده است که حتی تصور سرکوب این نیروی بالنده نیز برایم امری محال و بسیار دشوار است. با آرزوی پیروزی همیشگی زنان هموطنم و با احترام.
– مارچ دو هزار و نه میلادی، برابر با اسفند 1387 خورشیدی
+ There are no comments
Add yours