هدف یکی است، مسیرها مختلف اند
« هر قدر که هدف، والاتر، بزرگتر و پربارتر ، راههای رسیدن به آن، متنوع تر.»
این گفته ای آشنا است که رسیدن به خدا، از راههای گوناگون میسر است. فرمولهای قدیمی مثل «یک هدف ـ یک راه» فرمولی است که دیگر در علوم آزمایشگاهی هم منتفی شده است. اهداف بشری و اجتماعی که با نیّات اخلاقی و صلاح و فلاح عمومی مردم دنبال می گردد چونکه اجتماعی هستند و با سرنوشت متغیر اشرف مخلوقات عالم سر و کار پیدا می کنند، عموما از طریق هزاران مسیر و با انواع مختلف وسایل، می توان به آنها رسید. امروزه روز در آزمایشگاهها هم می توان از چندین راه و آزمایش، به یک منظور و نتیجه واحد رسید. در علم ریاضیات هم چنین است. حالا چه رسد به علوم انسانی و هدف های متغیر اجتماعی در زندگی بشر.
خانم «پری سکوتی» در مقاله ای تحت عنوان «از حق طلاق تا رابطه با آمریکا» که در تارنمای مدرسه فمینیستی به چاپ رسیده (و بعضی از سایت های دیگر منجمله «سایت گویا» آن را مجددا چاپ نموده اند)، با نفی تنوع مسیرهای موجود، نسبت به بیانیه اخیر انتخاباتی که توسط فعالان مدنی با رویکرد مطالبه محوری عرضه شد، واکنش نشان داده اند و اساس برنامه و سیاست مطالبه محوری ملی مذهبی ها را به مهمیز نقد و انتقاد کشیده اند و از منطق نگاهی خاص، این جریان سیاسی ریشه دار و بومی مملکت را به حداکثرخواهی در عمل، متهم نموده اند. ایشان در بخشی از مقاله خودشان مرقوم فرموده اند:
« شیوه و منش بیانیه آشکار است: شیوه و برخوردی جامع، حداکثری و مرسوم. در پهنه گفتار اما سخن از حداقل گرایی و مطالبه محوری به میان می گذارند! چه باید کرد با این تناقض غیر قابل استتار؟ تناقضی ساختاری، عمیق و پر ناشدنی. نتیجه اش لهذا گم شدن مقصد است و سرگردانی متولیان بیانیه! رفتاری چنین مغشوش و متضاد در آوردگاه سیاست که مملو است از محکمات و خطوط قرمز، جواب نخواهد داد، .. زورمندی واقعیات زمخت میدان سیاست، متولیان سیاست ورز بیانیه [ملی مذهبی ها] را نیز به تسلیم و تمکین وا داشته، به رغم نیت و انگیزه شان ـ که می دانیم حداقل گرایی است ـ در عمل اما به وادی حداکثر خواهی در غلطیده اند: از حق طلاق زن خانه دار تا رابطه با ایالات متحد !!» (مقاله «از حق طلاق تا رابطه با آمریکا»، پری سکوتی، تارنمای مدرسه فمینیستی)
کسانی که از نزدیک دستی بر آتش دارند ملی مذهبی ها را تا اندازه ای می شناسند و مبارزه پیگیرانه آنان را در طول نیم قرن گذشته دنبال نموده اند. این اشخاص می توانند با نظرخواهی از مبارزین با سابقه و یا با استناد به مدارک و دلایل متیقن به سرکار خانم سکوتی و هم نظران ایشان ثابت نمایند که ملی مذهبی ها در قبل و بعد از انقلاب، هیچگاه در جبهه حداکثر خواهان قرار نداشته اند. من هم به اندازه وظیفه و ادای دین خود، سعی خواهم نمود در این یاد داشت کوتاه، خانم پری سکوتی را به چند نکته اثباتی، ارجاع دهم:
1. در طول دو دهه گذشته، ماهنامه « ایران فردا» و بعد از توقیف آن، مجله « نامه» که آن هم توقیف شد، دو رسانه تحلیلی، مربوط به جریانات ملی مذهبی بوده است. کسی اگر متمایل باشد که فعالیت اجتماعی سیاسی و طرز بینش ملی مذهبی ها را واقعا بسنجد، که حداکثرخواه هستند یا نیستند، کافی است که به مطالب موجود این دو رسانه مراجعه نماید. کلیه مجلدهای این نشریات به صورتی آراسته، صحافی شده و در دسترس می باشد. کافی است به محل دفتر مجله «نامه» و صاحب امتیاز آن، مراجعه فرمایند. با رجوع به این نشریات و تورقی ساده و غور در مطالب آنها، به منتقدان اثبات خواهد شد که بر خلاف این عقیده که در مقاله پری سکوتی تبیین شده، ملی مذهبی ها در اصول اعتقادی و عملگرایی اجتماعی شان همیشه به خواست های لازم و واقعی قشرها و جنبش های مترقی در جامعه مدنی بسیار توجه داشته اند، مطالبات زنان را بطور ویژه مد نظر قرار داده اند، و از سردادن شعارهای توخالی و افراطی و غلوآمیز به شدت اکراه داشته اند. این رفتار سیاسی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی منطقه، یک استثناء برقاعده است.
2. بدون مجامله عقیده دارم که در طول سالهای گذشته، مرکز اصلی فعالیت ملی مذهبی ها بر روی مطالبات جنبش های اجتماعی خاص مثل جنبش زنان، کارگران، و دانشجویان قرار داشته است. با امعان نظر به این رویکرد مردمسالار، خواهیم دید که ارشاد و هشدار نسبت به مطالبات صنفی و مدنی، اکثریت صفحات ماهنامه های مربوط به ملی مذهبی ها را به خودش اختصاص داده است.
خود من تا این ساعت نشریه ای ندیده ام که به نیرویی سیاسی وابسته باشد ولی در قالب این حجم وسیع، به مطالبات مدنی و صنفی پرداخته باشد. مجلات توقیف شده ی «ایران فردا» و خاصه مجله «نامه» به صاحب امتیازی آقای «کیوان صمیمی»، جزء نشریاتی در ایران می باشند که در زمینه طرح مطالبات حقه جنبش زنان و انتشار اسناد و گزارشات اعتراضات زنان و چاپ مقالات فعالان آن، بدون در نظر گرفتن عقاید سیاسی و مکتبی نویسندگان، در واقع گوی سبقت را از دیگر نشریات ربوده اند و باز هم می توان گفت که این نشریات، استثنایی بر قاعده هستند.
خانم سکوتی حتما یادشان می آید که در آشفته بازاری که روزنامه ها و مجلات از چاپ کردن مطالب و گزارشات مربوط به کنش های اعتراضی زنان منع شده بودند یا خودسانسوری می کردند مجله «نامه» بلندگویی در دنیای غیر مجازی بود که به تنهایی بار این مهم را بر شانه می کشید و گزارشات جنبش زنان را به افکار عمومی سرایت می داد. تا روزی که مسئولین وزارت خانه های دولت آقای احمدی نژاد دیگر نتوانستند مجله نامه را تحمل کنند و آن را از مجاری فراقانونی توقیف نمودند و حالا هم می بینید که حکم بازداشت آقای کیوان صمیمی مدیر مسئول این ماهنامه به دایره اجرای احکام ابلاغ شده و ایشان با خطر زندان روبرو است.
با این شناسنامه روشن و کارگزاری شفاف، چطور ممکن است که خانم پری سکوتی ، این خدمات بی شائبه را نادیده می گیرند و به خودشان اجازه می دهند جریانات ملی مذهبی را به تضعیف جامعه مدنی متهم سازند؟
3. یکی دیگر از اشتباهات فاحش و مبانی ناصحیح قضاوت عجولانه خانم سکوتی، خلط وظایف نیروهای اجتماعی و سیاسی و نشناختن کیفیات آنها است. ایشان وظایف و آموزه های مدنی را به وظایف و آموزه های سیاسی تحویل و تاویل برده اند. در صورتی که چنین کاری از هر نظر می تواند اشتباه باشد. کارکرد یک جریان سیاسی با یک جریان مدنی تفاوت دارد. یک نیروی سیاسی برای توجه دادن افکارعمومی به نقصانهای عمومی مملکت، می بایست که بتواند خواست های آنان را کنار یکدیگر بگذارد تا نشان دهد که همه اقشار ملت، خواست ها و شالوده های مشترکی دارند و به مردم و مسئولین ثابت نماید که همه ملت در مضیقه و رنج اند، و کمبودها فقط متعلق به یک قشر خاصی نیست.
ولی یک جریان مدنی (به قول آقای علیجانی: یک جنبش خاص، مثل جنبش زنان) لزومی اصلا ندارد که مطالبات عمومی همه اقشار ملت را نمایندگی کند. تاسف ام از این است که خانم پری سکوتی کاش قبل از نوشتن مقاله شان، حداقل به مطالعه اجمالی مصاحبه آقای رضا علیجانی که در همان تارنمای مدرسه فمینیستی چاپ شده بود، می پرداختند تا جواب بسیاری از سئوالات و ابهامات شان را نسبت به طرز بینش فعالان ملی مذهبی، دریافت می کردند. بخش زیادی از انتقادات خانم سکوتی به جریان ملی مذهبی در همان مصاحبه، پاسخ گفته شده است. بابت ارائه مصداق، می شود به گوشه ای از این مصاحبه اشاره کرد. مثلا در باره دفاع از استقلال جنبش های مدنی و ارائه نقشه راه برای تقویت این جنبش ها که به تقویت و باروری جامعه مدنی ختم می شود آقای علیجانی به نظام تفکیک وظایف فعالان مدنی با فعالان سیاسی قائل هستند. ایشان در جواب آقای موسوی خوزستانی اظهار می دارند که:
«..استقلال جنبش ها و فعالان جامعه مدنی این فایده را هم دارد که این جنبش ها می توانند از رویکردهای حداکثری، با تصمیمی آگاهانه و انتخابی آزادانه، امتناع کنند (مثلا در همین شرایط فعلی که دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری در پیش است) یعنی این مجال را پیدا می کنند که به جای دنباله روی یا نفی کامل ـ همه یا هیچ ـ حد میانه را به کار بگیرند… به نظر من این جنبش ها اگر بخواهند که به خواسته هایشان برسند باید مستقل عمل کنند و ارتباط شان مثلا با احزاب سیاسی از همین موقعیت مستقل، صورت بگیرد. یعنی حفظ استقلال در عین داشتن ارتباط (مستقل و مرتبط). در گذشته تلقی از جنبش زنان یا دیگر جنبش ها این بود که آن ها را معمولا شاخه ای از یک حزب سیاسی به حساب می آوردند. مثلا شاخه دانشجویی، شاخه کارگری و شاخه زنان احزاب. ولی حالا این طور نیست و این جنبش ها مستقل هستند یعنی بدنه و سر آن در خود آن جنبش قرار دارد و وابسته به جریان دیگری نیست.»
در فراز دیگری از گفتارشان آقای علیجانی در باره استفاده از فضای فعلی انتخابات به نفع تقویت جنبش های مدنی می گویند:
«..فعالان جنبش های مدنی با استفاده از فضای انتخابات می توانند فضای بسته سیاسی موجود در کشور را تا حدودی دور بزنند و با روش «مطالبه محوری»، پا به عرصه عمومی بگذارند و با طرح شجاعانه مطالبات خود، دستاوردهای فوق الذکر را نه فقط برای تحقق خواسته های مشروع و برحق خود بلکه برای دیگر جنبش ها و حتا برای احزاب سیاسی بسترسازی کنند. حال اگر بخواهم بحث هایم را جمع کنم و نتیجه ای در یک جمله به دست دهم می توانم بگویم که حیف است که فعالان مدنی ایران این فرصت (فضای انتخابات) را برای آگاهیبخشی، و حرکتهای عملی و مشخص برای رهاییبخشی، از دست بدهند.»(«مطالبه محوری»: حرکت از «مفهوم» گرایی به «مصداق»گرایی. گفتگوی انتقادی جواد موسوی خوزستانی با رضا علیجانی ـ تارنمای مدرسه فمینیستی)
از خانم پری سکوتی باید سوال نمود که اگر نیروهای سیاسی مردمسالار بخواهند از فضای انتخابات موجود فعلی در راستای تقویت جنبش های مدنی و مطرح نمودن خواست هایشان استفاده ببرند آیا از نظر ایشان، مشکلی دارد؟
4 . هدف واحد است (تقویت جامعه مدنی)، ولی راههای رسیدن به هدف، مختلف و دارای تنوع است. تقویت جوامع مدنی در شاکله یک هدف مشترک، که منظور نظر خانم سکوتی هم می باشد آیا به غیر از همرأیی و همکاری جمیع جنبش های مختلف مدنی ممکن می گردد؟ جنبش های خاص همانند جنبش زنان و دانشجویان، می بینید که پیگیرانه دارند فعالیت ویژه خودشان را انجام می دهند پس چرا در این چهار سال حکومت آقای احمدی نژاد، به جای قوی شدن، تضعیف شده اند؟ علت اش متحد نبودن این جنبش هاست. جنبش زنان به عنوان یک جنبش خاص، باید در جبهه وسیع تری با حضور جنبش های مدنی دیگر، قرار بگیرد تا بتواند موفقیت به دست آورد.
ملی مذهبی ها با امضای بیانیه ای که رویکردی مطالبه محور دارد، می خواهند با استفاده از فضای انتخاباتی به این مهم، یاری رسان باشند. آیا وظیفه و رسالت یک نیروی سیاسی مردمسالار، به غیر از این است؟ من به عنوان هموطن شما اعتقادم بر این است و اعلام می کنم که مسیر پیشنهادی بیانیه برای تقویت جامعه مدنی، بهترین راه ممکن است. ولی همه واقفیم که حتما راه های بهتری هم وجود دارد و راههای تازه تری هم ممکن است پیدا شود، راههایی ناشناخته که بعدها کشف خواهد شد.
بر بال این مدعاست که برآنم و اعتقاد دارم که رسیدن به هدف مشترکمان (تقویت جامعه مدنی) از یک راه و از یک مسیر واحد نیست بلکه مسیرها برای رسیدن به یک هدف واحد، مختلف اند و احتمال می رود که با استفاده از فضای انتخاباتی هم بشود به این هدف نزدیک شد و اگر چنین بشود مشکل اش چیست؟
استفاده از فضای انتخاباتی برای طرح مجدد و وسیع تر مطالبات زنان ـ که احتمال می دهم با راهکار خانم سکوتی مغایر باشد ـ ولی نمی دانم که چه لطمه ای به مطالبات جنبش زنان می زند؟ اگر که لطمه ای نمی زند پس چرا به عنوان یک «راه سوم»، نباید مورد حمایت خانم سکوتی و موافقان عقاید او قرار بگیرد؟ ولی آن نکته ای که با خواندن مقاله پری سکوتی برای من بوجود آمد و توجه مرا جلب نمود، جای خالی «پذیرش تنوع مسیرها» در نوشته ایشان است.
5 . قضاوت خانم سکوتی نسبت به ملی مذهبی ها و احکام سنگین صادره شده از سوی ایشان، دنباله روی از قضاوت دوگانه انگاری «سیاه و سفید دیدن» ماجراها است که سده ها بر تاریخ و فرهنگ ما مسلمانان ـ چه در ایران و چه در کشورهای مسلمان منطقه ـ حکومت داشته است. ندیدن تنوع مسیرها یا کور کردن مسیرهایی که دیگران پیشنهاد می دهند، و همه جوانب حق را به مسیر پیشنهادی خود دادن، عینا مصداق همان منطق ثنوی «سیاه و سفید دیدن» ماجراها است. بر پایه و اصول این ثنویت بدخیم تاریخی و منطقه ای، خانم سکوتی در بخشی از مقاله خودشان تحت عنوان « عبور از میراث سنتی سیاست ورزی» قلم فرسائی کرده اند و به ملی مذهبی ها توصیه نموده اند که: « باید از توسن رام ناشدنی اسلام سیاسی (دین اقتدار، دین رسمی و حداکثری) به زیر آمد، … از مرز و میراث مهندس عزت الله سحابی و حبیب الله پیمان با جسارت عبور کرد.. دل کندن از صندوق های پر تقلب و بتواره، و پیوستن به ریشه های درون زاد و جوشان جنبش های اجتماعی! … برخورد حداکثری و همه را به زیر چتر کشیدن، با مفهوم مطالبه محوری سازگار نیست..»
آرزو داشتم پری سکوتی به جای این برخورد خشک و ثنوی که در مقاله شان مطرح نموده اند، بهتر بود برای خوانندگان خود، مرقوم می داشتند که به جای عبور از آن سنت ها و مسیرها، باید آن ها را به حرکت گرفت و از آن ها کسب فیض کرد.
آیا وقت آن نرسیده که بر روی این ارزشهای صُلب قضاوت، خط بطلان بکشیم و در حافظه بسپاریم که: رسیدن به حق، از هزاران راه، ممکن است؟
+ There are no comments
Add yours