مدرسه فمینیستی – از آن زمان که زنان در اعتراض به نابرابری های خانگی، اجتماعی و قانونی قد علم کرده اند ،خشونت نیز در اشکال پنهان و عریان، همچون ابزاری برای سرکوب و به خاموشی کشاندن این اعتراض در مقابل زنان قد علم کرده است .
خشونتی که طی سالیان در عرصه خصوصی و عمومی ، درخانه و خانواده ، جامعه و قوانین بر آنان اعمال شده، اینک در پیوند با خشونت حاکم بر جامعه ـ که ریشه در همان خشونت بر زنان نیز دارد ـ به عنوان عادتی رایج در جامعه و درمناسبات میان افراد دیده می شود که گاهی با اغماض از سوی مردم خشونت دیده و گاه لاجرم با نگاهی تلافی جویانه نسبت به آن برخورد می شود.
اهریمن زشتخوی خشونت از اعماق روابط اجتماعی و خانوادگی و نیز از بطن و باطن فرهنگ سیاسی ما جان و هستی می گیرد و با وقاحت و بی شرمی ، حضور وحشت آفرین خود را به رخ جامعه می کشد. ظلم و خشونتی که سالیان سال در پناه به ظاهر امن خانه و خانواده بر زنان هوار شد و تبعیض هایی که در به اصطلاح ” چهار دیواری اختیاریِ” که می بایست اختیار و آزادی را القا کند از سوی شوهر، برادر ، پدر و گاه حتی فرزند پسر به بهانه های ناموسی، حقوقی و مالی نسبت به زنان روا شد، متاسفانه امروز از پستوی خانه بیرون آمده و چونان هیولایی تشنه به خون، در ابعادی گسترده و بی آن که با مانعی رو به رو باشد در پهنه جامعه بحران زده پس ازانتخابات، جولان می دهد و هر روز قربانی می گیرد.
عفریت کریه و رسوای خشونتی که تا کنون در خفا و در حریم «امن» خانواده با نام خشونت خانگی، و یا در حوزه قوانین با نام خشونت حکومتی بر زنان اعمال می شد اینک به عنوان ابزاری فعال برای سرکوب خواست ها ی برحق شهروندی اجتماعی و مساوات مدنی تمام افراد جامعه بدل شده و در اشکال گوناگون و گسترش یابنده، ظهور می کند.
این اشکال متناسب با شرایط بحرانی جامعه، خشونت بر زنان را به روایتی دیگر بیان می کند . و این بار نه تنها زنان که کل جامعه را مبتلابه ساخته است.
25 نوامبر، مطابق با چهارم آذرماه 1388 «روز جهانی مبارزه با خشونت» است و نزدیک به پنجاه سال از کشته شدن خواهران دومینکینی به دست عمال حکومت دیکتاتوری سیاه «تروخیو» 1 می گذرد و اما زنان ما همچنان در خانه و خیابان و زندان با انواع خشونت ها روبرو هستند. در سالروز چنین مناسبتی، سفری کوتاه و گذرا به هفت وادی خشونت های مشهود در این روزها ، تاکیدی است بر نقش زنان در رفع خشونت های رایج و ضرورت استفاده از تجربه های آنان در جنبش دموکراسی خواهی به منظور ادامه و ارتقاء روش های پرهیز از خشونت در جنبش سبز دموکراسی خواهی مردم ایران.
هفت شهر ضد عشقِ خشونت
1. خشونت هایی که بر زنان در جریانات پس از انتخابات 22 خرداد 1388 اعمال شد . مصداق های واقعی این خشونت ها از ضرب و شتم های خیابانی تا آزارها و تجاوزهای جنسی پنهانی در بازداشتگاه های غیر قانونی و معرفی نشده، به طور گسترده در رسانه ها و در میان مردم نیز سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده است.
2. تشدید خشونت های جنسی به زنان با تکیه بر آشفتگی و تکیه برعادی شدن و حتی رسمی شدن خشونت و سرکوبگری به عنوان ابزاری برای تغییر!! به عنوان مثال اشاره می کنم به ماجرایی که درروز سیزدهم آبان اتفاق افتاد و دربرخی از روزنامه های رسمی نیز منعکس شد. درآن روز هنگامی که نیروی انتظامی زنان ودختران جوان والبته مردان و پسران جوان را فقط به دلیل حضور مسالمت جویانه اشان در خیابان در اعتراض به دولتی که به رای آنان بی توجهی کرده است به طور گسترده مورد سرکوب و ضرب و شتم قرارداده بود ، در قسمت دیگری از شهر در یکی از محلات جنوبی تهران (به نام قیام دشت) شش مرد متجاوز به یک زن در فضای ایجادشده بین دو اتومبیل پارک شده کنا ر خیابان تجاوز می کردند!!
بغض مانده در گلو و ضجه خاموشم یاد آور این حسرت است که گویا آرزوی ایجاد و گسترش «کتابخانه های سیار زنان» در مقابل واقعیت “کهریزک سیار” در خیابان ها رنگ می بازد و به نیستی کشانده می شود…
3. بی احترامی و بی اعتنایی به حرمت حضور زنانه و مادرانه که همواره به عنوان سنتی دیرین در جامعه ایران وجود داشته که منجر به وحشیانه کتک زدن زنان میا ن سال وحتی مسن از سوی ماموران گارد ویژه در روز 13 آبان با این استدلال که :” اگر مادرم هم امروز به خیابان می آمد کتکش می زدم” !! قدیم ها به این جور افراد می گفتند ” پستان مادر گاز گرفته “….
4. کنترل مراودات و مکالمات و به طور کلی زندگی روزمره ، احضار های پی در پی ، احضارهای غیر قانونی و بدون ارائه حکم احضاریه .. دستگیری و زندانی شدن زنان فعال، صدور و اجرای احکام اعدام که شاخص اشدّ خشونت در جامعه است .
5. اخراج زنان از کار و رواج بیکاری به ویژه در میان فعالان جنبش زنان ؛ این اخراج ها گاه در مورد یک صنف مشخص مثل روزنامه نگاران زن و مرد که البته تعداد بیشتر این افراد زن هستند صورت می گیرد و گاه در مورد زنان فعال اجتماعی به طور آشکار و عیان و در برخی موارد با بهانه هایی که در ظاهر ارتباطی به فعالیت های حقوق بشری و اجتماعی آنان ندارد. این اخراج ها منجر به فقر می شود وبه یقین فقر مصداق بارز خشونت است.
6. نقض حقوق شهروندی به طور آشکار و نهان. به عنوان مثال ممنوعیت خروج از کشور که در پناه امن ” وطن ” اتفاق می افتد که روایتی دیگر ازهمان “چهاردیواری اختیاری” است که درآن جز فشار و بی اختیاری و ممنوعیت گویا اتفاق دیگری نمی افتد. و در واقع همان نگاه مردسالاری که خانه خویش را محل مناسبی برای اعمال خشونت به زن خانه می دید حال کدخدای خانه ای بزرگتر به نام وطن گشته که اینگونه خشونت ها را در آنجا نیز از اختیارات خود می داند.
7. خشونت های رسانه ای که سالهاست در شکل ها و ترفندهای مختلف ـ گاه با رنگ و لعاب و گاه عریان و لجام گسیخته ـ از سوی رسانه های رسمی و به طور مشخص صدا وسیما اعمال شده است. این نوع خشونت تصویری که از نمایش کلیشه های حکومتی و اجباری چهره زن تا نمایش غیرواقع از چهره زن مستقل و کاردان و اهل اندیشه و قلم صورت می گرفت و یا با نمایش سریال هایی که به تبلیغ چند همسری، و فداکاری های کلیشه ای زنان در قبال همسران اشان (به دلایلی از جمله نازابودن همسر اول و یا…) می پرداخت ، دراین روزها بابیانی کاملا پرخاشگر و وهن آمیز به مفاهیمی همچون برابری ، آزادی ، اختیار و… در قالب حمله به فمینیسم رخ نموده و این جریان فکری را که حاصل اندیشه و تفکر خردورزانی از زمان پیدایش حرکت های مستقل زنان تا به امروز بوده است با فریبکاری و درعوامانه ترین شکل به تمسخر گرفته است .
خشونت رسانه ای از جمله خشونت هایی است که با تکیه بر تریبون های رسمی تحت عنوان ارشاد و آگاهی اتفاق می افتد و جز تحمیق مخاطبان، نتیجه دیگری ندارد.
آیا می توان هفت شهر ضد عشق را به هفت شهر عشق بدل کرد ؟
هفت وادی ذکر شده، هرچند نمایی نا کامل و تصویری نارسا از انبوه خشونت های روا شده بر زنان را ارائه می کند لیکن همانی است که دلایل ایجابی حضور مستقل و نقطه پیوند جنبش زنان با جنبش دموکراسی خواهی مردمی را بیش از پیش مستدل و برجسته می سازد.
درواقع چهره های عریان تر خشونت های خانگی و قانونی نسبت به زنان ، که به رغم تلاش آگاهگرانه و شبانه روزی کنشگران جنبش زنان، ریشه در لایه های درونی جامعه دوانده است در پروسه تغییرات اجتماعی با شکل گسترده تری رخ نموده و تا عرصه مناسبات میان افراد و فعالان اجتماعی نیز راه گشوده است . از آنجا که خشونت پدیده دیرآشنایی در مقابل زنان بوده است ، پارادایم های زنان برای مقابله با آن نیز جدا از انبان تجارب گذشته نیست.
جنبش زنان همزمان با جریان انتخابات ریاست جمهوری و با استفاده از فضای نسبتا باز آن دوران، پروسه مطالبه محوری خویش را با تشکیل «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» و ارائه برنامه های مشخص، وارد مرحله عملی و مصداقی کرد. در این مرحله حساس، فعالان زن و با تکیه بر تجارب گذشته وبه طور مشخص تجربه کمپین یک میلیون امضا ، جریان مطالبات جنبش را با دو خواست عمومی و ملموس: پیوستن به کنوانسیون جهانی رفع تبعیض از زنان و تغییر موادی از قانون اساسی، به صورت برنامه ای اجرایی برای رسیدن به مطالبات طرح شده طی سالهای گذشته، به کاندیداهای ریاست جممهوری ارائه داد و همزمان، نیروهای خویش را به میان اقشار مختلف مردم در تهران وشهرستان ها روانه ساخت تا درمعرفی کنوانسیون و برگزاری کارگاه های آموزشی متفاوت، در واقع مرحله ای دیگر از فعالیت های جنبش زنان ایران را به آزمون عمومی گذارد. این آزمون علیرغم موفقیت های چشمگیری که در دوران کوتاه حیات خویش به دست آورد به هرحال در رویارویی با وقایع ناخوشایند پس از انتخابات، همچون دیگر جنبش های مطالبه محور، تاحدودی دچار سرخوردگی و سکون شد.
اما آنچه که ائتلاف همگرایی زنان در کنار موفقیت های درونی جنبش به دست آورد و برجا ماند ، همانا پیوند جریان روشنفکری زنان با جریان اعتراض آمیز مردمی بود که در اعتلای نهایی جنبش، سهم شگفت انگیزی خواهد داشت. رویکردهای اتخاذ شده برای ادامه این پیوند چنانچه برآیند خاستگاه مستقل جنبش زنان نباشد خطر مستحیل شدن در جریان عمومی و حذف هویت مستقل جنبش را به همراه می آورد.
حلقه مفقوده این پیوند بی تردید می تواند تجارب مبارزاتی زنان بر علیه خشونت باشد. چگونه پیوستن به جریان تحول اجتماعی ، با روش پرهیز از خشونت (مقاومت بی خشونت)، ویژگیِ پنداری، کرداری و رفتاری جنبش زنان بوده و هست. تکیه بر این ویژگی درخشان و استفاده از تجارب عملی گذشته در تمامی جریانات جنبش سبز از سوی زنان، آشکارا دیده می شود.
از دخالت مادرانه و خواهرانه زنان درتظاهرات آرام خیابانی در ممانعت از ضرب وشتم و دستگیری جوانان، تا شکل گرفتن جریانات مسالمت جویانه ای همچون مادران عزادار، شبکه های همبستگی خانواده های زندانیان سیاسی، از گردهمایی های مقابل زندان اوین تا تحصن در مقابل دادگاه انقلاب، از بیانیه ها ، گفتگوها، میزگردها و مقاله های ضد خشونت تا کمپین های مختلف لغو مجازات اعدام ، از اشکال مختلف اعتراض های نسبت به ممنوع خروج شدن فعالان اجتماعی تا حمایت های مالی از اخراج شدگان از کار .
«گفتگوی چهره به چهره» با طیف های مختلف جامعه در کمپین یک میلیون امضا و در «همگرایی جنبش زنان» با هدف رسیدن به زبانی مشترک و صلح آمیز برای حل منازعه اصلی ، همچنین تشویق به ایجاد نهادهای مستقل با تحمل اشتباه دیگری به امید اصلاح، و ترویج پذیرش دیگری به امید حذف نکردن هیچکس ….همه و همه ، موفق و ناموفق ،برگرفته از تجارب زنان در سالها تلاش برای حقوق برابر بوده که اینک یکی از ضرورت های پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی و به دور ازخشونت مردم ما است.
«مبارزه با خشونت حاکم بر جامعه» نقطه پیوند جنبش زنان با جنبش دموکراسی خواهی است . بدان امید که هفت شهر ضد عشق خشونت را به “هفت شهر عشقِ عطار” تاخت زند.
پانویس:
1. خواهران دومینیکنی که به” پروانه ها ” شهرت داشتند، به دلیل فعالیت های حق خواهانه خویش بارها و بارها به زندان افتادند و سرانجام درروز 25 نوامبر سال 1960 به دست مزدوران دیکتاتوری تروخیم به شکلی فجیع به قتل رسیدند. این روز از سال 1991 در سراسر جهان به عنوان روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان به رسمیت شناخته شده است خولیا آلوارز”نویسنده دومینکنی تبار در رمان جذاب و خواندنی ” در زمانه پروانه ها” به روایت قصه گونه این حقیقت ماندگار پرداخته و ” حسن مرتضوی ” مترجم توانمند فارسی زبان نیز آن را ترجمه کرده است. این کتاب به همت انتشارات ” نشردیگر” درسال 1385 منتشر شده است
ترجمه مطلب بالا را به انگلیسی می توانید در لینک زیر مشاهده کنید:
+ There are no comments
Add yours