مدرسه فمینیستی: جنبش آزادیخواهی مردم ایران موسوم به جنبش سبز ، با مشارکت گسترده و چشمگیر زنان آغاز گشته و استمرار دارد. حضور زنان در این جنبش و هزینه هایی که پرداخته اند از نظر ناظران این جنبش پنهان نمانده و حتی تحسین و تمجید آنان را به دنبال داشته است. «ندا آغاسلطان» سمبل مقاومت و شجاعت این جنبش است. آنچه بر «ترانه موسوی» گذشت به تنهایی برای سلب مشروعیت از هر نظامی کفایت می کند . عکس های زنان و دختران ایرانی با نشان های سبز در خیابان های پایتخت و دیگر شهرها نشان از عزم زنان برای تغییر وضعیت ناعادلانه موجود دارد.
اما سوالی که در این میان مطرح می شود این است که زنان چه می خواهند ؟ آیا مطالبات آنان همان مطالبات مردان است یا خواسته های آنان در جهت حذف ستم جنسیِ است ؟ نگاهی به اخبار جنبش سبز و نیز حضور و همراهی با معترضان نشان می دهد که در این جنبش آنچه به کل به فراموشی سپرده شده ،شعارهای برابری خواهانه زنان در جهت حذف تبعیض جنسی است . زنان اگر چه همراه و همدوش مردان در مبارزات شرکت دارند اما هیچ گاه مطالبه ای را فراتر از مردان یا متفاوت با آنان در شعارهایشان مطرح نکرده اند. شاید هنوز زود باشد که بخواهیم درباره مسیری که این جنبش طی خواهد کرد اظهار نظر نماییم. اما حضور زنان در این مبارزات تداعی کننده حضورشان در انقلاب 57 است. در انقلاب 57 هم حضور زنان چشمگیر و شجاعت شان قابل تحسین بوده و بعضا در صفوف اول تظاهرات شرکت داشته اند. همانگونه که نیکی کدی درباره حضور زنان چادری در تظاهرات ضدرژیم به این موضوع اشاره می کند و می نویسد: «با وجودی که خانمهای دانشجو در تظاهرات سیاسی و فعالیتهای مربوط به انقلاب نقش مهمی بازی کرده اند و هنوز هم می کنند ،لیکن از آنها مهمتر خانمهای چادری بازاری ها بودند که در دسته های زیاد برای شرکت در مراسم عزاداری بیرون می آمدند ،کاری که در گذشته نیز همیشه می کردند اما اکنون حضور وسیع آن ها معنای سیاسی جدیدی به خود گرفته بود … هنگامی که تهدید رژیم به اعمال خشونت بالا می گرفت ،این خانمهای چادری با کمال شجاعت در صف جلوی تظاهرات حضور داشتند. شرکت کنندگان در این قبیل مراسم می دانستند که حضور خانمها در صف جلو ،پلیس و رژیم را در وضعیت مشکلی قرار می دهد.»1
علت حضور زنان و انگیزه آنان برای شرکت در مبارزات ضدشاه با توجه به تبعات انقلاب 57 جای تامل و بررسی است . آنچه که همه تحلیل گران در آن اتفاق نظر دارند این است که هدف زنان به طور خاص مطالبه حقوق برابر با مردان نبوده و از اهداف کلی انقلابیون متابعت می کرده است. والنتین مقدم در این باره می نویسد: «زنان، مانند دیگر گروههای اجتماعی، دلایل مختلفی برای مخالفت با شاه داشتند ؛ محرومیت های اقتصادی ،سرکوب سیاسی ،همذات پنداری با جریان اسلام گرایی و آرزوهای یک آینده سوسیالیستی» 2.
نیکی کدی نیز بر این موضوع صحه می گذارد و مطالبات زنان را در جریان انقلاب 57 همان مطالبات کلی انقلابیون می داند ومی گوید زنان از طرح مطالبات معطوف به برابری جنسیتی به دلیل ترس از ایجاد تفرقه در صفوف انقلابیون خودداری کرده اند: «از آنجایی که کلیه فعالیتها و سازمانهای مربوط به زنان در سازمان زنان ایران که یک نهاد رسمی دولتی بود ادغام شده بود، زنانی که با رژیم سرسختانه مخالفت می کردند از نزدیک شدن به سازمان مزبور اجتناب ورزیده و خود نیز از پیگیری خواسته های صد درصد زنانه اجتناب می کردند. آنها طرح چنین خواسته هایی را ، زمانی که هدف اصلی برانداختن شاه و رژیم وی بود ، عامل تفرقه و جدایی در صفوف انقلابیون می دانستند. مانند تعدادی از حرکتهای انقلابی دیگر، بسیاری از زنان آگاه سیاسی ایران نیز فرض را براین نهادند که مشارکت آنها در منازعه موجود و پیروزی داعیه شان ، به زن ها نیز آنچه را که مطلوب نظر آنهاست خواهد داد.» 3
جان فوران ضمن اشاره به سهم مهم زنان در انقلاب، نقش آنان را در راستای خطوط طبقاتی ارزیابی می کند .4
الیز ساناساریان دو علت مهم را برای حمایت زنان از جنبش ضدشاه و آیت الله خمینی بر می شمارد: « یکی از دلایلی احتمالی آن، می تواند موقعیت این رهبر مذهبی در جنبش ضدشاه باشد. جنبش ضد شاه از هیچ جنبه ای به مساله حقوق زنان حمله نکرد. آیت الله خمینی درباره حقوق زنان اظهار نظر خاصی نمی کرد و در این مورد کمتر صحبت می کرد اما هرموقع نیز حرفی می زد اظهار نظرهایش کلی و خوشایند زنان بود.
این نوع پاسخ راه را برای تفسیر مختلف در مورد حقوق زنان باز می گذاشت . زنان به تدریج متقاعد می شدند و اطمینان می یافتند که جنبش ضدشاه ،جنبش ضد زن نیست .هدف سرنگونی سلطنت و استقرار جمهوری بود و نه سرکوب زنان.» 5
ساناساریان سرانجام به این نتیجه می رسد که: «فقدان آگاهی عمیق فمینیستی در میان اکثریت زنان ،ترویج ارزش های غربی به شکل افراطی و گاهی نامتناسب با جامعه، و نفرت از حاکمیت دیکتاتوری شاه در ایران باعث شد حتا زنان تحصیلکرده به این باور برسند که آیت الله خمینی مخالف حقوق زنان نیست.»6
در انقلاب 57 هدف اصلی و غایی همه گروههای درگیر مبارزه و عامل اتحاد آنها یک هدف یعنی کنار رفتن شاه بود و همان طور که محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب تضاد دولت و ملت می گوید: « با همه این احوال آنچه همه این نیروها را یکپارچه نگه می داشت عزم همگی آنها برای کنار زدن یک نفر به هرقیمت ممکن بود. رایج ترین شعاری که همه انقلابیون و حامیان انقلاب را از هر حزب و یا هر برنامه، متحد می ساخت این بود: «این برود هرچه می خواهد بشود.» 7
زنان نیز از هر گروه سیاسی و طبقه ای جزیی از این ائتلاف بوده و خواست آنها نیز از خواست دیگر انقلابیون متفاوت نبود و همان طور که نیکی کدی نیز گفته است شاید از طرح مطالبات خود به دلیل ترس از ایجاد تفرقه میان صفوف انقلابیون خودداری نموده اند و انتظار داشته اند که پیروزی انقلاب ،وضعیت بهتری را برای شان به ارمغان آورد.
بدون شک، ابهام و عدم شفافیت برنامه نیروهای مذهبی که در آن مقطع، گروه غالب و یکه تاز صحنه انقلاب بودند ، در همراهی زنان با این جنبش نقش عمده ای داشت. هیچ یک از آن زن ها که حجاب را به اختیار خود و برای هر منظور ( به عنوان مخالفت با سلطنت پهلوی و ارزش های غربی که توسط آن تبلیغ می شد یا سمبل مبارزه با بورژوازی یا شناخته نشدن توسط ساواک) انتخاب کرده بود گمان نمی برد که چند صباحی از انقلاب نگذشته ، حجاب امری اجباری شود و این اجبار، به صورت قانون درآید.
در انقلاب 57 زنان از طرح مطالبات خود غفلت ورزیده و به وضعیتی دچار آمدند که امروز شاهد آن هستیم: نابرابری و تبعیض و به حاشیه رانده شدن در عرصه های سیاسی و اجتماعی. زنان حتی اندک حقوقی را که حاصل مبارزات شان در طی انقلاب مشروطه و نیز متاثر از روند مدرنیزاسیون حکومت پهلوی بود از دست دادند.
با نگاهی به گذشته و با مقایسه جنبش اعتراضی مردم در سال 1388 با انقلاب 1357 از منظر نقش و مطالبات زنان می بینیم که زنان این بار نیز از طرح مطالبات معطوف به برابری جنسیتی غفلت ورزیده و مطالبات شان همان مطالبات مردان است. موضع رهبران فعلی جنبش سبز نیز درباره برابری جنسیتی و رفع تبعیض از زنان واضح و مشخص نیست. معلوم نیست آنها چه حدودی را برای آزادی زنان در نظر دارند . ولی باتوجه به گذشته و خاستگاه فکری رهبران فعلی جنبش سبز نمی توان چشم انتظارِ تغییر عمده ای در وضعیت زنان و تغییری فراتر از چهارچوب های مشخص شده توسط قوانین فعلی بود.
هر چند شواهد نشانگر رادیکال شدن تدریجی مبارزات مردم و عبور از سران جنبش سبز است، اما حتی اگر مردم در رسیدن به این خواسته شان پیگیر و پیروز شوند ،زنان لازم است با درس گرفتن از انقلاب 57 و تبعات آن، در روشن کردن مطالبات خویش و مطرح کردن آنها در همه تجمعات اعتراضی، تا رسیدن به برابری و رهایی از ستم جنسی از پای ننشینند. بدون شک هشتم مارس و تجمعات پیش و پس ازآن، فرصت خوبی برای ابراز وجود زنان و طرح مطالبات برابری خواهانه شان خواهد بود. در چنین فرصتی همه نیروهای آزادیخواه و مترقی می توانند با دفاع از حقوق زنان، آینده ای آزاد را برای جامعه رقم بزنند ، چرا که در هر جامعه ای ، آزادی زنان معیار آزادی جامعه است.
پانوشت ها:
◀️ همایون کاتوزیان محمدعلی (1384)،تضاد دولت و ملت-نظریه تاریخ و سیاست در ایران،علیرضا طیب، تهران، نشرنی، چاپ سوم
+ There are no comments
Add yours