مدرسه فمینیستی: روز پنج شنبه 14 مردادماه، همگرایی سبز جنبش زنان با صدور بیانیه ای وبرگزاری مراسمی یک صد و چهارمین سالگرد مشروطیت را برگزار کرد. یکی از سخنرانان این مراسم شهلا لاهیجی بود. مطلب زیر متن کامل تحریر شده سخنرانی شهلا لاهیجی است در این مراسم:
امروز در اینجا گرد هم آمده ایم تا یکصد و چهارمین سال انقلاب مشروطیت ایران را گرامی بداریم. انقلابی که ایران پیش از تمام کشورهای منطقه حتی قدرتهای بزرگ جهانی آن روز (نظیر روسیه و عثمانی و هند) به آن دست یازید. انقلابی که در آن، زنان از جان خویش مایه گذاشتند اما در دستاوردهای آن یعنی حکومت مردم بر مردم، در صف مجانین و مجرمان و ورشکستگان به تقصیر، از حق مشارکت مردمی قرار نگرفتند و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم شدند با این استدلال: « که هر چه گشتم در این موجود (دقت کنید «در این موجود» ! و نه در این انسان) عقلی ندیدم که بتواند بر سرنوشت خود حاکم شود و یا برای مردم تکلیف معین کند. او ناقص العقل است و باید تحت قیمومیت مردان اداره شود و خوب و بد خود را بشناسد.»(به نقل از مذاکرات مجلس برای تدوین قانون اساسی) در همین جا باید اشاره کنم که انقلاب مشروطیت ایران از این منظر جای مطالعه و نقد و تفصیل فراوان دارد که متاسفانه هنوز به آن پرداخته نشده که باید بشود.
و اما آنچه امروز در اینجا گفته شده و می شود، عمدتاَ در محدوده ی رفع تبعیض جنسی و احقاق حقووق کامل شهروندی و انسانی زنان و مبارزات آنان در سده اخیر و به ویژه در دهه های اخیر و نقش پر رنگ شان در انتخابات دهم و حضور گسترده و حتی تعیین کننده زنان در جنبش یا پویش یا هر نام دیگری که بر آن گذاشته شده، هم حقیقت است و هم واقعیت و جای هیچ تردیدی در آن نیست. اکثریت جامعه ی ما اعم از زن و مرد بر آن اذعان دارند. اما به جد بر این اعتقاد نیز هستم که با نگاهی حتی گذرا به موقعیت و وضعیت زنان در دهه ی اخیر و حرکات الهام بخش آنان در عرصه های مختلف اجتماعی و حضور گسترده ی آنان در تمامی صحنه ها و رویدادهای معاصر ایران، امروزه روز زنان نمی توانند و نباید خود را تنها در چاچوب مسایل زنان و مشکلات و نارسایی های حقوقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جنسی ـ جنسیتی محبوس و محفوظ نگه دارند.
امروز زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور نمی توانند بر آنچه در دهه گذشته بر کشور ما گذشته و می گذرد و مصائب بی شمار یکسال اخیر که با خشونت عریان بر زن و مرد یکسان گذشت و در روند سرکوب، جنسیت و حتی پیری و جوانی محک و اندازه نبود و هر دو جنس که تنها خواهان پاسخ به یک سوآل «رأی من کجاست» بودند، یکسان به بند و زنجیر و سلول انفرادی کشید و حتی یکسان به چوبه دار سپرد.
امروزه مشکلات سوء مدیریت و بحران اقتصادی ناشی از آن و تورم عنان گسیخته ، زن و مرد ایرانی را به یک اندازه آماج قرار داده است. معضل بیکاری هر دو جنس را در بر می گیرد. واردات بی رویه که منجر به توقف و یا محدودیت فعالیت بسیاری از واحدهای صنعتی و تولیدی و اخراجهای دسته جمعی کارگران کشور شده تاثیر مستقیم بر خانواده ها و به ویژه زنان دارد که مسئولیت مستقیم اقتصادی و امر تدبیر منزل و سیر کردن شکم افراد خانواده را دارند.
سرکوب اتحادیه های صنفی معلمان که تنها خواسته ی صنفی آنان دستمزدی مناسب و منطبق با سطح هزینه های حداقلی زندگی در کشوری که در چندسال گذشته از درآمدهای نجومی بالا رفتن قیمت نفت برخوردار بوده که بخش عمده ای از آنان را زنان تشکیل می دهند. سرکوب دانشجویی که زن و مرد و دختر و پسر نمی شناسد، فشار اقتصادی فزاینده به کشاورزان و باغداران و صیفی کاران که باز بخش وسیعی از آنان زنان کارگر بخش کشاورزی و روستایی هستند، با واردات بی رویه ی میوه، صیفی، برنج، بخصوص صنعت چای که تمام زنان کارگر در این صنعت را بیکار و صنعت چای کشور را منهدم کرده است و بازار را از میوه و صیفی و سایر محصولا از سیر چینی تا انگور شیلیایی و پرتقال آفریقایی و هلوی ترکیه و برنج مسموم پاکستانی و هندی انباشته است.
آب آشامیدنی آلوده که بنا به گفته خود مسئولان قبل از همه مادران و نوزادان را با خطر مواجه می کند و البته متولیان بهداشت کشور چاره را در استفاده از آبهای بسته بندی توصیه کرده اند که انسان بی اختیار به یاد گفته ی آن ملکه دوران انقلاب فرانسه می اندازد که گفته بود «اگر نان ندارند بیسکویت بخورند.»! قطع برق چند ساعت در شبانه روز که مردم را در گرمای چهل و اندی درجه پایتخت و حدود پنجاه درجه در شهرهای گرمسیر کشور مردم به ویژه زنان کارکن را وامانده و بیمار و گرما زده بر جا می گذارد.
سیاست خارجی ناپخته ای که دست قدرتهای بزرگ را باز گذاشته تا هر چه می خواهند بر سر این ملت و مردم بیاورند و حتی چشم انداز حمله و هجوم به کشور را پیش چشمان مضطرب و نگران ما بگشایند که باز هم زنان و کودکان در صفوف اول قربانیان آن خواهند بود. نادیده گرفته شدن اصل تفکیک قوا و زیر پا نهادن اصول قانون اساسی و عدم استقلال قوه ی قضاییه از جمله موارد بسیار خطرناکی است که می تواند اساس مملکت ما را با بحران های لاینحل مواجه نماید. وضعیت بحرانی مطبوعات ـ این رکن چهارم مشروطیت ـ که در بندهای مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به کرات از آزادی و استقلال آن سخن رفته است ، کار را به جایی رسانده که بعد از همه ی بیگیر و ببندها که زنان و مردان بسیاری را که تنها به کار و حرفه ی خود در فضای مطبوعاتی کشور می پرداختند، به زندانهای طولانی محکوم کرده و زنان و مردان بسیاری را به صف بیکاران افزوده است کارش به جایی رسیده که معاونت مطبوعاتی علنا و بی مهابا اعلام می کند که تعداد مطبوعات بیش از حد لزوم است و باید باز هم کم و کمتر شود.
از نهادهای قانونگذاری چه بگوییم که چه آسان و چه ارزان مصوباتش زیر پا گذاشته می شود که البته بخش عمده ای از این بی اعتنایی که باید قدرت جامعه از آن نشأت گیرد و اعضای آن برگزیده شده توسط مردم و فقط مردم باشند، با باز گذاشتن دست قوه مجریه برای مصرف ثروت ملی کار را به جایی رساند که حتی پاسخ نهادهای حسابرسی را هم ندهد و آبرویی برای مجلس و مجلسیان باقی نگذارد و به خود اجازه دهد با سیاستهای به ظاهر عوام پسندانه نظیر «فرزند بیشتر ـ زندگی بهتر» و جایزه ی یک میلیون تومانی برای هر نوزاد که فعلا حلوای نسیه است و سیلی نقدش بعد از هجده سالگی دریافت می شود که کی مرده و کی زنده، اما اثر منفی خود را بر اقشار فقیر به ویژه زنان می گذارد. و شاید از همه دردناکتر، گسترش دروغ و دروغ و دروغ است که متاسفانه تبدیل به ارزش و هنجار اخلاقی شده است.
در چنین شرایطی جای هیچگونه درنگ نمی ماند که یک اراده ی جمعی و همچنین خرد جمعی که غریزه وار پیوسته در مقاطع و گذرگاههای خطرناک تاریخی، کشور ما را پایدار نگه داشته است باید فراهم آید. این عزم و خرد مشترک زن و مرد ایرانی است و به گمان من در وضعیت موجود، جنبش حق طلبانه ی زنان نباید و نمی تواند تنها برای خود و حقوق خاص خود، مبارزه کند. زن ایرانی از آزمون تاریخی اش، سرفراز بیرون آمده و امروز توانایی آن را دارد که همدوش و همپا و همراه پسران، برادران، همسران و پدران خویش برای تغییر وضعیت موجود و از میان برداشتن مصائب پیش رو و در نهایت دستیابی به جامعه ای آزاد و حکومت مردم بر مردم ، که بی شک حقوق برابر جنسی ـ جنسیتی از شروط مسلم و تردیدناپذیر تحقق آن است را نیز در بر خواهد گرفت.
وضعیت، بحرانی است. برای عبور از این وضعیت باید راهبردهای عملی و منطقی که کمترین هزینه را برای مردم داشته باشد به دقت بررسی و بهترین آن، انتخاب و به آن عمل شود. در غیر این صورت و با ادامه وضع موجود، کشور ما ایران با خطر اضمحلال و یا سقوط به صف کشورهای فقیر و توسعه نیافته روبرو است. این خود وظیفه و مسئولیت کسانی را که در حال حاضر به عنوان رهبران معنوی حرکت دمکراسی خواهانه ی مردم ایران و سخنگوی آن شناخته می شوند سنگین تر می کند.
البته نباید فراموش کنیم که تحقق سالاری مردم بر سرنوشت خودشان، بدون حضور و وجود نهادهای جامعه ی مدنی، قابل وصول نیست. مردم هزینه ی مطالبات خویش را پرداخته و می پردازند. اکنون نوبت رهبری معترضان است که کارنامه ی خود را بازنگری کنند. همان گونه که کنش گران حرکتهای مسالمت آمیز زنان باید دایره ی عمل خویش را به سایر سطوح جامعه تسری دهند، رهبران نیز باید زنان را در بخش تصمیم گیریهای استراتژیک حرکت سبز مردم ایران نه فقط در محدوده ی مسایل خاص زنان بلکه همراه آن در تمامی برنامه های نظری و عملی مشارکت دهند. با چنین اجماع رهبری متشکل از زنان و مردان، باید راههای مسالمت آمیز و در عین حال کاربردی ایجاد نهادهای واقعی جامعه ی مدنی برای مردم راهگشایی شود.
دفاع عملی و حتی حضوری در نهادهای مدنی موجود (نظیر اتحادیه های سراسری معلمان، کارگران، دانش آموزان ، زنان، و…) سرآغاز این حرکت شمرده می شود. احتمالا ظرف چندماه آینده و تحریمهای جهانی، مردم با مشکلات معیشتی جدی تری روبرو خواهند بود. باید به مردم توصیه های لازم و راهکارهای ضروری را برای رو در رویی با این مشکلات سامان داد تا آسیب های کمتری متوجه مردم شود. صرفه جویی در مصرف مواد غذایی و تحریم تولیدات وارداتی به منظور حفظ و حمایت از آنچه در داخل کشور تولید می شود و توصیه به کشاورزان، باغداران، صیفی کاران، صنایع کوچک و مستقل داخلی برای ایجاد تشکل های صنفی و اتحادیه ای، گامهای نخست در حرکت به سوی ایجاد نهادهای جامعه ی مدنی خواهد بود.
باید به کشورهایی که در جهت بهره برداری از تحریم ایران برای تقویت اقتصاد خود هستند نیز یادآوری کرد که نباید از آب گل آلود تحریم ایران در صدد صید مقاصد منفعت طلبانه خود باشند و بدانند مردم ما رفتار آنان را در محک و میزان قضاوت خود خواهند گذاشت و در آینده نسبت به آن، واکنش نشان خواهند داد. همچنین به قدرتهای بزرگ جهانی هشدار داد که مردم ایران ملتی صلحجو و خواهان جهانی بدون سلاح اتمی و سلاحهای کشتار جمعی و اصولا هر نوع خشونت و جنگ و ستیز ـ چه در منطقه و چه در سطح بین المللی ـ هستند و هر نوع رفتار خشونت آمیز اعم از خشونت اقتصادی نظیر تحریم و خشونت نظامی، آنان را در صف دشمنان ملت ایران قرار خواهد داد.
+ There are no comments
Add yours