متن زیربخش دوم از ترجمه ی فصل دوم کتاب «درباره ی قدرت – تئوری و نقد» است که توسط گروهی از متخصصان نروژی درباره ی دیدگاه های اندیشه ی مدرن درباره ی مسئله ی قدرت نوشته شده است. نوشته ای که ترجمه اش را در زیر می خوانید توسط آریلد دانیلسن (Arild Danielsen) و ماریانه نورلی هانسن (Marianne Nordli Hansen)، هر دو استاد دانشگاه های نروژ، نگاشته شده است.
ساخت نمایی و ساختن واقعیت
طبق نظر بوردیو شکل های پایه ای سرمایه، و انواع خاصی از “سرمایه ی خو گرفته شده” می توانند از طریق شکل های گوناگون “شیمی اجتماعی” به سرمایه ی نمادین تبدیل شوند. موضوع سرمایه ی نمادین، شناخت و بازشناسی خطای سلسله مراتب اجتماعی و اصول دربرگیرنده و پس زننده ای است که آن سلسله مراتب را حفظ می کنند. ولی “خشونت نمادین” (برای توضیح کوتاهی درباره ی مفهوم خشونت نمادین به زیر این مقاله مراجعه کنید – مترجم) طبق نظر بوردیو، در سطحی پایین تر از بازشناسی و تصدیق عمل می کند. بوردیو سهم خودش را به جامعه شناسی اندیشه از طریق روشن کردن این مسئله ادا می کند.
طبق نظر بوردیو پایه ای ترین و تاثیرگذارترین شکل های قدرت به این نحو عمل می کنند که مردم بدون هیچ بازبینی، طرح واره ها و اصول برداشت ها و طبقه بندی هایی را می پذیرند که با سنت های غالب، نظم نهادینه شده و روابط سلطه در جامعه همخوانی دارند. این موجب می شود که ویژگی های احتمالی تاریخی و فرهنگی ِ ضرورت ها، طبیعی و بدیهی قلمداد شوند.
“تئوری شناخت، یک بُعد از ابعاد تئوری علم سیاست است، زیرا قدرت نمادین برای تحمیل اصول پردازش واقعیت، بطور مشخص واقعیت اجتماعی، یکی از ابعاد مهم قدرت سیاسی است”.
بوردیو – 1977 – ص 165
“بنابراین بقای نظم اجتماعی بصورت قاطعانه ای توسط آنچه دورکیم “مطابقت منطقی” می خواند تقویت می شود، به عبارت دیگر آرایش و ترتیب کاتگوری های برداشت جهان اجتماعی که با بخشهای تثبیت شده ی قدرت تنظیم می شوند (و از آنجا با منافع کسانی که بر این بخشهای تثبیت شده سلطه دارند) و در تمام روان های ساختارمند در رابطه با آن ساختارها معمول هستند، هر نوع از ضرورت عینی را به نمایش می گذارند”. بوردیو – 1984 ص 471
شیوه ی برخورد بوردیو همچنین از یک بدبینی عمومی نسبت به مفاهیمی مانند “اصول ذهنی (mental)”، “نقشه ی شناخت” و غیره متاثر است. به عبارت دیگر بوردیو نسبت به “قدرت افکار” بدبین است. بوردیو طرح واره ها را برای دریافت ها، طبقه بندی کردن ها و تولید عمل بعنوان چیزی اولیه که در “طرح واره های جسمی”، در شیوه ی کار (modus operandi)، یا خصلت (habitus) که او ترجیح می دهد از این مفهوم آخری استفاده کند، درک می کند.
“خصلت” نباید بصورت مجموعه ای از بازتاب های تاثیری یا رفتارهای شرطی فهمیده شود. خصلت عبارت است از “ساختارهای ساختاردهنده”، عبارت است از یک نوع شیوه ی بودن که موجب پیدایی اعمالی در تطابق با شرایط خاصی می شود. یک شخص با یک نوع خصلت مشخص که در تطابق با فرصت های زندگی او قرار دارد، خودش را در آن شرایط مشخص راحت حس می کند و خودش را با شرایط بازی تطبیق می دهد. یک مرد مورد احترام در جامعه ی قبایلی، با کمر راست شده و نگاه ثابت و نافذ راه می رود و ارتباط می گیرد. او بدون درنگ در می یابد که چه موقع و چطور خدماتی را که به او شده جبران کند و یا با چالش ها درگیر شود. یک “مرد با فرهنگ و فرهیخته” با جای پایی محکم در بورژوازی فرانسه می داند که چگونه باید برخورد کند؛ این اعتماد به نفس او البته ریشه در برداشت او مبتنی بر “داشتن دنیا در زیر پاهایش”، دارد. هر دوی این نمونه ها به احتمال خیلی زیاد می توانند در برابر وضعیت هایی که پیش می آیند رفتار مناسب را نشان بدهند، چرا که هر دوی این مردان اصول دریافت، طبقه بندی و عمل را که محصول شرایط آنها و در تطابق با شرایط آنهاست، درونی کرده اند.
مرد بودن (به همین ترتیب جوانتر یا مسن تر بودن، بسته به شرایط) می تواند در بسیاری از موارد بعنوان یک شکل پایه ای از سرمایه نمادین عمل کند. سرمایه نمادینی که ضرورتا برگرفته شده از آنچه بوردیو “شکل های اساسی سرمایه” می نامد، نیست. و با اینکه جنسیت (و سن) در بسیاری از وضعیت ها بطور مشخص بعنوان سرمایه ی نمادین بازشناخته و تصدیق می شود، با این حال جنسیت (و سن) اغلب بعنوان اصول جداسازی و داشتن نظرگاه عمل می کنند، بدون اینکه این موضوع مورد توجه، تصدیق و یا بازبینی قرار بگیرد. این البته یکی از مسائل مرکزی در ادبیات فمینیستی درباره ی قدرت جنسیت بوده است. بوردیو در مقاله ای در سال 1990 نشان می دهد که چگونه می خواهد این موضوع را در دستگاه مفهومی خودش بررسی کند (بوردیو-1990). او به مطالعات قبلی خودش در جامعه ی قبایلی بر می گردد. جامعه ای که برای بررسی این موضوع جالب است، چرا که آن جامعه تحت تاثیر تقسیم بندی جنسیتی قرار دارد. جامعه ای که نشان از کاتگوری های جنسیتی که در آن تنیده شده و ساختار آن را در طبقه بندی های روزانه تعیین می کنند، دارد. برای مثال دو شکل مشخص جنسیتی برای حس احترام وجود دارد – نیف و حرمت – که بوردیو آنها را بعنوان شکل های اساسی در خصلت مردان و زنان جامعه ی بربر (berber) شناسایی می کند** (برای یک معرفی کوتاه از این مفاهیم لطفا به پایان مقاله مراجعه کنید – مترجم). طبقه بندی های وابسته به کاتگوری های جنسیتی، مسئله ای است که در مطالعات قبلی بوردیو، که دارای تاثیرات ساختارگرایانه هستند، به آن پرداخته می شود (“مطالعه ی خانه ی قبایلی”). در این رابطه او درباره ی اینکه کاتگوری های جنسیتی چگونه در زندگی روزانه تنیده شده اند و موجب تولید تجربه های اجتماعی و تصدیق وضعیت و روابط موجود در جهان می شوند می نویسد:
“ساختمان جهان اشیاء، بصورت روشنی عملکرد مستقل آگاهی ای که سنت نوکانتی از آن متصور است نیست. ساختارهای روانی که جهان اشیاء را می سازند، در عمل از جهان اشیائی ساخته شده اند که خود این جهان ِ اشیاء با توجه به همان ساختارها، ساخته و پرداخته شده اند. اندیشه ای که از جهان اشیاء زاده می شود مانند یک ذهنیت در تقابل با عینیت نیست: جهان عینی از اشیائی ساخته شده که محصول عینی شدن عملکردهایی هستند که ساخته و پرداخته ی ساختارهایی مرتبط با اندیشه هستند. اندیشه، استعاره و نمادگونه ای از جهان اشیاء است که خود این جهان، دایره ای پایان ناپذیراز بازتاب های دوسویه از استعاره هاست”. بوردیو – 1977 ص 91
بنابراین موضوع بر سر یک گردش گویا و روشن میان ساختارهای اجتماعی، کاتگوری ها، تجربه ها و عملکردهایی است که هم در تطابق با آن ساختارهای اجتماعی هستند و هم در کار دوباره زایی آن ساختارها نقش دارند. وضعیت هایی که در آنها یک چنین “تطابق نیمه کاملی” حاکم است، طبق آنچه بوردیو خاطر نشان می کند، دارای ویژگی doxa است. کلمه ای که در زبان یونانی به معنای علم و دانش در رابطه با زندگی روزمره است (همان چیزی که با نام عقل سلیم یا عقل همگانی می خوانیم). در وضعیت doxa ، روش های عمل که در تطابق با روابط حاکم اجتماعی هستند، نه فقط بدیهی، بلکه بصورت طبیعی جلوه می کنند. بوردیو درباره ی یک نوع “طبیعی کردن” برداشت های فرهنگی صحبت می کند، چیزی که بعنوان حس واقعیت به زبان در می آید، مانند “محدودیت های خود را درک کردن”، “درک کردن موقعیت مناسب” و یا آنطور که الستر می نامد “ارجحیت های سازش پذیر”.
این گردش گویا و تشدید شونده طبیعتا تنها در وضعیت هایی می تواند به سادگی جریان پیدا کند که پیشامدهای بیرونی و یا درگیری های درونی وجود نداشته باشند. در آنچه “جامعه ی مدرن” می خوانیم، وضعیت هایی مشابه این به ندرت می توانند برای مدت زیادی دوام داشته باشند. بر عکس، بوردیو معتقد است که، همانطور که قبلا نشان دادیم، گروه نخبگان اجتماعی، یا میدان قدرت، دارای برخوردهای درونی همیشگی هستند. ولی در مواقعی که برخوردها به سطح نمی رسند، طبق نظر بوردیو می توانیم انتظار داشته باشیم که قدرت نمادین و سلطه ی بدون شرط و گویا به صورتی که در بالا آمد عمل کنند. و حتی در موقعیت هایی که برخوردهای درونی یا بیرونی وجود دارند، بخش بزرگی از قدرت تثبیت شده بیرون از حیطه ی برخوردها قرار می گیرد.
در جامعه ای مانند جامعه ی قبایلی، طبقه بندی های اساسی از طریق سنت منتقل و توسط منادیان سنت تقویت می شوند. اینطور نیست که سنت ها در جامعه ی مدرن بدون معنی باشند، اما صلابت آنها و حاکم بودن آنها مثل قبل نیست. جامعه ی مدرن دارای یک سری نهادهای رسمی است که نقش منتقل کننده و تضمین دهنده را برای دانش و آگاهی حاکم و طبقه بندی های حاکم، دارا هستند. دولت (state) از طریق انباشت انواع مختلف سرمایه (سرمایه ی نیروی بدنی، سرمایه ی اقتصادی، سرمایه ی اطلاعاتی، سرمایه ی حقوقی و غیره) یک فرا-سرمایه ی دولتی را متبلور کرده است. به همین صورت که دولت از طریق نهادهایی مانند بانک مرکزی و یا موسسات تضمین مالی می خواهد ارزش پول و قابل پیش بینی بودن مبادلات اقتصادی را تضمین کند، به همان ترتیب نهادهای فرهنگی هم می خواهند در ایجاد ارزش های فرهنگی ملی شرکت داشته باشند و بازارها را برای محصولات فرهنگی رسمی حفظ کنند. و فقط در جامعه ی سنتی نیست که برداشت های فرهنگی و سیستم های طبقه بندی حاکم، دارای ویژگی “طبیعی بودن” تلقی می شوند. بوردیو نمونه ای کمی نادر از این پدیده را در جامعه ی مدرن ذکر می کند. در رابطه با معمول کردن شکل های جدید زبانی، اغلب اعتراض های شدیدی صورت می گیرد. یک مسئله ی عمومی در چنین اعتراض هایی این است که شکل های جدید، با “رفتار طبیعی” زبان ناسازگاری دارند؛ به بیان دیگر، آن شکل های جدید، “غیرطبیعی” هستند. ولی اعتراضاتی این چنین در واقع برای دفاع از اقتدار و اتوریته ی مجموعه ی نُرم های زبانی است که توسط دولت، در زمانی پیش از این معمول و تضمین شده اند. می توان اینطور فکر کرد که بسیاری از آنچه که بعنوان “خصوصیات و کاراکتر ملی” مردم تعریف می شود، چیزی است که با این موضوع که شهروندان با کدام نظم های نهادینه آشنا هستند و آنها را از سنین کم بعنوان بدیهی تلقی می کنند، ارتباط دارد. بعنوان نمونه روشی که سیستم آموزشی بر اساس آن سازمان یافته است، پایه ای را می سازد برای داشتن تصوراتی درباره ی مفاهیم ابراز وجود، رقابت عادلانه، پاداش های معقول و اصول و پرنسیپ های انتخاب کردن. بوردیو بر آن است در آنجا که دولت مانند “بانک مرکزی برای اعتبار نمادین” عمل می کند، ارزش عنوان های آکادمیک نتیجه ی شکلی از “جادوی دولتی” است. از طریق سیستم آموزشی، یک مجوز دولتی برای برچسب زدن روی جوانان اعمال می شود که در آن تعداد کمی از این جوانان بعنوان “با استعداد”، “توانا”، “لایق” و غیره معرفی می شوند. در حالیکه روی بقیه بطور خودکار برچسب هایی متضاد با اینها زده می شود.
میدان و قدرت
دو دهه ی پیش میشل فوکو برای ترسیم چشم اندازی بر مسئله ی قدرت شناخته شد. چشم اندازی که هم از سنت تجزیه و تحلیل هابزی از فرد در برابر استقلال دولت فاصله می گرفت و هم از سنت تجزیه و تحلیل هگلی – مارکسیستی از رابطه ی ارباب و برده. فوکو از جمله برای این شناخته شد که معتقد بود “قدرت همیشه محلی (local) است” و همچنین برای تاکید او روی این نکته که رابطه ی قدرت نباید فقط بعنوان یک نیروی سرکوبگر که از بیرون تحمیل شده، فهمیده شود، بلکه بعنوان امری که در پیش پا افتاده ترین و ساده ترین عملکرد ها و روش صحبت کردن و روش تفکر وجود دارد. همانطور که در بالا دیدیم، بوردیو به مسائل همانندی در تجزیه و تحلیل خود از سیستم های طبقه بندی می پردازد. بوردیو همچنین زمینه های محلی اعمال قدرت را بررسی می کند. او به بررسی این مسئله می پردازد که رابطه ی قدرت در عملکردهایی نفوذ می کند که بسیاری آن عملکردها را بعنوان نوعی “قلمرو آزادی” تلقی می کنند. برای نمونه استفاده از “هنر و فرهنگ” یا استفاده از امکانات مصرفی (که به نظر بوردیو می تواند شکلی از خشونت نمادین را در بر بگیرد). در حالیکه شیوه ی برخورد فوکو تاریخی- تبارشناختی بود، ویژگی تجزیه و تحلیل های بوردیو از عملکردهای اجتماعی و جریان تاریخی، برخورد متدولوژیکی است که اجتماع را بعنوان مجموعه ای از میدان های مختلف و ناهمگون تصور می کند. اگر فضای اجتماعی بعنوان یک ساختار کلان درک شود، آنوقت میدان ها می توانند بعنوان ساختارهایی در سطح میانی در نظر گرفته شوند.
ما پیش از این مفهوم میدان را، در آنجا که دیدیم بوردیو چگونه مفهوم “میدان قدرت” را در تجزیه و تحلیل آنچه اغلب “نخبگان” یا “طبقه ی حاکم” نامیده می شود بکار می برد، بررسی کردیم. بوردیو علاوه بر این، به تجزیه و تحلیل میدانی از “میدان آکادمیک” هم پرداخته است (بوردیو 1988)، و همچنین “میدان تولید فرهنگ” (بوردیو 1993 و 1996) و یک سری نمونه های پراکنده تر مانند میدان های مربوط به غذا، نوشیدنی، موسیقی، ادبیات، تزئینات و دکوراسیون، ورزش، مسکن و غیره (بوردیو 1984). بوردیو در تجزیه و تحلیل خودش در رابطه با میدان اجتماعی، از بسیاری از مفاهیم و نظراتی که تا کنون در این مقاله آورده ایم استفاده کرده است؛ بعنوان نمونه رابطه ی میان قدرت و تقسیم سرمایه، و همچنین قدرت به مثابه نتیجه ی خطای شناخت و خشونت نمادین.
میدان مفهومی است که بوردیو برای جلب کردن توجه به سوی الگوها و قالب های اجتماعی بکار می برد که به غیر از این، در چارچوب مفاهیم معمولی جامعه شناختی مانند ساختار، سازمان یا شبکه قابل طرح نیستند. مفهوم میدان زیر-معنا هایی، هم در جهت علوم طبیعی در مورد میدان نیروها (میدان مغناطیسی) دارد و هم در جهت استراتژی های نظامی (در میدان حضور داشتن) و همچنین در جهت تئوری روانشناختی میدان (میدان برداشت ها) مربوط به لوینس (Lewins).
مفهوم میدان یا گود اجتماعی (sosial arena) – که بهرحال استفاده ی مشخصی در علوم اجتماعی ندارد- شاید نزدیک ترین مفهوم به مفهومی باشد که بوردیو برای میدان بکار می گیرد؛ ولی یک تفاوت اساسی هم وجود دارد: وقتی که ما از یک میدان یا گود اجتماعی (Sosial arena) سخن می گوییم، منظورمان اغلب روابطی است که عاملان مختلف با منافع مختلف در آنجا با هم برخورد می کنند، که به عبارت دیگر دربرگیرنده ی نزدیکی در زمان و مکان است و اغلب تعامل مستقیم در وضعیت هایی که اشخاص چهره به چهره با هم رو به رو می شوند وجود دارد. در حالیکه یک میدان (در مفهومی که بوردیو بکار می برد) می تواند در سطح ما بین دو قطب که با هم رابطه ی مستقیم هم ندارند گسترده شود. قطب ها در یک میدان باید همیشه بعنوان مجموعه ای از روابط درک شوند. ویژگی های هر جایگاه در میدان، فقط می تواند با در نظر گرفتن رابطه ی آن با جایگاه های دیگر تعیین شود، و در مواردی با در نظر گرفتن میدان بعنوان یک کل.
حالا یا بعنوان یک میدان و گود اجتماعی و یا بعنوان یک شبکه ی اجتماعی، بنابراین یک میدان عبارت است از یک مجموعه از روابط فکری، یک ساختار که به دریافت های اعضای خود از جهان اجتماعی، سمت و سو می بخشد. بوردیو بر آن است که یک سری از بخش های مختلف زندگی اجتماعی این ویژگی را دارند که در نظر گرفتن آنها بعنوان میدان، مثمر ثمر واقع می شود، و این نوع روش درک آنها یک ضرورت اصلاحی نسبت به جبرگرایی اقتصادی است که از جمله روی تجزیه و تحلیل مارکسیستی از قدرت تاثیر گذاشته است.
یک نمونه: اگر ما بخواهیم ارزش مدراک مختلف تحصیلی را تجزیه و تحلیل کنیم، می توانیم از این ایده آغاز کنیم که مجموعه ی نهادهای آموزش عالی در یک کشور (یا در یک منطقه) یک میدان را تشکیل می دهند. آن سرمایه ی نمادین که می تواند با تحصیل در یکی از این نهادها بدست بیاید وابسته به جایگاهی خواهد بود که آن نهاد آموزشی در “میدان آموزش عالی” دارد. بعنوان مثال در انگلستان، گرفتن یک درجه ی علمی از دانشگاه دورهام اینطور تعریف می شود که آن درجه در حد درجه ی علمی از دانشگاه آکسفورد نیست ولی سطح آن از یک درجه ی علمی از دانشگاهی مانند هات فیلد یا دانشگاه هال بسیار بالاتر است.
به نظر بوردیو همه ی میدان ها دارای نقاط اشتراک با هم هستند. یک نقطه ی اشتراک بعنوان نمونه این است که روابط درون یک میدان زیر تاثیر تنش ها و تضادهای درونی است. درون هر میدان عاملانی با منافع گوناگون در حال ایفای نقش هستند، عاملانی که با مصرف وقت و انرژی شان در صدد درگیر شدن بر سر آن چیزی هستند که در میدان جریان دارد. یک ویژگی روشن کننده برای هر میدان عبارت از این است که یک سرمایه خاص (specific capital) وجود دارد که در حال عمل در آن میدان است، و عاملان حاضر در میدان، درگیر در “بازی” یا مبارزاتی هستند که بر سر تعریف چگونگی دسترسی به این سرمایه و حفظ این سرمایه و رشد این سرمایه در طول زمان، در جریان است. میدان ها جهان های بسته نیستند، و میدان های مختلف می توانند در روابط پیچیده با هم قرار بگیرند.
میدان های مختلف با توجه به درجه های متفاوت خودگردانی، با هم تفاوت دارند؛ و این عبارت است از اینکه هر میدانی تا چه درجه ای “قائم به ذات” است، تا چه درجه ای “قوانین بازی خودش” را داراست، تا چه درجه ای عاملانی که در آن میدان در حال ایفای نقش هستند می توانند “به زبان خودشان صحبت کنند” و “درباره ی مسائل خودشان صحبت کنند”. میدان های غیر خودگردان یا دگرسالار (فرمانبر از دیگری) وابسته یا تحت نظر دیگر پیکربندی های قدرت در اجتماع هستند. درجه ی خودگردانی از میدان تا میدان فرق می کند ولی تعداد بسیار کمی از میدان ها دارای درجه ی بالایی از خودگردانی هستند. میدان روزنامه نگاری برای نمونه میدانی است که تا حدود زیادی دارای خودگردانی و قدرت تاثیر گذاری روی میدان های دیگر و بعنوان مثال روی میدان سیاسی و میدان تولید فرهنگ است. ولی میدان روزنامه نگاری به نوبه ی خود زیر تاثیر فشارهای اقتصادی از طرف سرمایه گذاران اش است برای “جلب توجه بیشتر” برای بدست آوردن آگهی بیشتر، یا تماشاگران و شنوندگان و خوانندگان بیشتر. یک میدان هر چقدر بیشتر خودگردان و خودسالار باشد، به همان نسبت ورود به عرصه ی آن میدان دشوارتر و محدودتر خواهد بود. میدان های خودگردان معمولا دارای شکل های مختلف دربان های کنترل کننده ای هستند که بر تازه واردین نظارت می کنند تا آنها طبق ارزش های اساسی آن میدان عمل کنند. وقتی که بعنوان نمونه، سیاست تا سطح یک میدان تقریبا خودگردان رشد می یابد، این مسئله مورد توجه قرار می گیرد که هر کس باید “قوانین بازی را در زندگی سیاسی” رعایت کند و نظرات خودش را با روش های خاصی بیان کند تا شنیده شود و در عرصه ی سیاست جدی تلقی گردد.
دینامیک (پویایی) میدان ها
یک میدان می تواند بوسیله ی شکل خاص سرمایه که در آن میدان در گردش است محدود شود؛ و یا بر عکس: اینکه آن سرمایه ی خاص تنها در آن میدان خاص دارای ارزش باشد. بهره داشتن از آن سرمایه ی خاص است که در هر میدان قدرت ایجاد می کند. بوردیو بعنوان مثال فرضیه ای دارد که بر طبق آن کسب زودهنگام سرمایه ی فرهنگی اثر تعیین کننده ای برای گرفتن نتیجه در سیستم آموزشی دارد. ولی برای پذیرفته شدن و مدرک رسمی دریافت کردن، و برای تبدیل شدن به یک فاکتور غالب در درون بخشی از سیستم آموزشی، باید سرمایه ی فرهنگی عمومی به سرمایه ی آموزشی در آن میدان خاص تغییر یابد. سیستم آموزشی فرانسه طبق نظر بوردیو بر این اساس بنا شده که چنین تغییری را پیش ببرد.
یک نوع تنش ویژه ی همه ی میدان های اجتماعی، تضاد میان سالخوردگان یا تثبیت شدگان از یک سو و جوان ها و تازه واردین از سوی دیگر است. عنوان سالخورده و جوان ضرورتا وابسته به سن نیست، بلکه وابسته به سابقه در درون آن میدان بخصوص است. کسانی که در یک وضعیت داده شده، دارای اقتدار مشروع و شناخته شده در یک میدان هستند و بر قوانین و نرم ها یا بر خشونت نمادین در آن میدان احاطه دارند، عاملانی هستند که توانسته اند منابع در دسترس خود را به شکل سرمایه ی غالب در درون آن میدان درآورند. تازه واردین به یک میدان باید خودشان را با این وضعیت تطبیق بدهند و به نحوی خودشان را در سرمایه ای غالب در آن میدان سهیم کنند. اگر وضعیتی وجود داشته باشد که همه ی حاضران در آن میدان رابطه ی سلطه ی حاکم در آن میدان و قوانین حاکم را بپذیرند و در اینکه برای چه چیزی باید تلاش صورت بگیرد چون و چرا نکنند، در چنین شرایطی بوردیو معتقد است که آگاهی عاملان در آن میدان از ویژگی doxa (عقل سلیم، عقل همگانی) برخوردار است.
بخشی از تازه واردین از پذیرش نظم حاکم در زیر روابط سلطه ی تثبیت شده راضی نیستند و با آن موافقت ندارند. آنها بعنوان بدعت گذارانی جلوه گر می شوند که نظرات یا ایده آل های دگراندیشانه را منتقل می کنند. معمولا گروه های غالب درون میدان تلاش می کنند تا به چنین چالش هایی اهمیت نداده و آنها را ناچیز جلوه دهند. چنین چالش هایی نادیده گرفته شده و درباره ی آنها سکوت می شود. گروه های تثبیت شده می کوشند وضعیت doxa را حفظ کنند. ولی تمام چالش ها را نمی توان با سکوت و نادیده گرفتن برگزار کرد و گروه های تثبیت شده ممکن است در شرایطی قرار بگیرند که باید از وضعیت موجود دفاع کنند: در این حالت، doxa تبدیل می شود به ارتودکسی (قشریت، اصل گرایی، بنیادگرایی). تثبیت شدگان می کوشند برای نمونه تازه واردین را به تمسخر بگیرند و نظرات و کار آنها را بی معنی جلوه بدهند، مثلا به این عنوان که آنها خام و بی تجربه هستند، آگاهی از تاریخ میدان ندارند و غیره. به نظر بوردیو اینگونه دفاع بنیادگرایانه برای تثبیت شدگان، همیشه حاکی از نشانه ی ضعف گروه های سلطه گر درون میدان است.
وضعیتی با ویژگی دگراندیشانه با “مبارزه برای طبقه بندی ها (classification)” شناخته می شود. مسئله بر سر قدرت است و حق تعریف کردن و نام نهادن، به عبارت دیگر مسئله بر سر این است که چه چیزی درون میدان با ارزش تلقی می شود. در چنین وضعیت هایی چالش گران تمایل دارند که برای طبقه بندی هایی که به سرمایه ی نمادین آنها ارزش بدهد تلاش کنند. سرمایه ی نمادینی که آنها از میدان های دیگری فراهم آورده اند. یا اینکه آنها برای بهتر کردن نسبت تبدیل یک شکل پایه ای سرمایه که به آن دسترسی دارند، به سرمایه ی خاص در میدان مربوطه، تلاش می کنند. برای نمونه یک چالش گر با دسترسی مناسب به سرمایه ی اقتصادی می تواند برای بازتعریف برداشت های حاکم درباره ی “تجارت پیشگی و سودپرستی” تلاش کند. چالش گران درون یک میدان اغلب می توانند قربانی برداشت خطا از وضعیت بشوند، مثل وقتی که صاحبان مشاغل آکادمیک در نهادهای حاشیه ای و جایگاه های زیرین، می خواهند مبارزه ی خودشان را برای بهتر کردن جایگاه شان در میدان آکادمیک با مبارزات طبقات بدون امتیازی که بسیار دور از میدان آکادمیک هستند، تعریف کنند. یا وقتی که چالش گران در میدان تئاتر مبارزه ی میان “تئاترهای رسمی” و “گروه های آزاد تئاتری” را می خواهند بعنوان بخشی از مبارزه ی میان “گروه های محافظه کار و گروه های رادیکال” در اجتماع طبق بندی کنند.
* و در آخر چند جمله ی کوتاه درباره ی مفهوم “خشونت نمادین” در تئوری بوردیو:
بوردیو معتقد است که رابطه ی قدرت در اجتماع، از طریق روشی که واقعیت بر آن پایه تعریف می شود، عمل می کند. چشم انداز و نظرگاه سلطه گران در کاتگوری های اجتماعی جا می افتد و بعنوان نرمال و “طبیعی” تلقی می شود، نه فقط از سوی سلطه گران بلکه همچنین از سوی سلطه پذیران. بدین ترتیب سلطه پذیران، روش درک و دریافت سلطه گران را می پذیرند و در قالب مفاهیم آنها می اندیشند، حتی وقتی که درباره ی خودشان و وضعیت خودشان اندیشه می کنند. این چیزی است که بوردیو آن را “خشونت نمادین” می نامد و طبق نظر او می تواند به خود-تحقیری بیانجامد.
خلاصی از خود-تحقیری و احساس کم-ارزشی که “خشونت نمادین” بر قربانیان اش اعمال می کند مسئله ای طولانی مدت است و اغلب تنها بخشی از این روند خلاصی یافتن موفقیت آمیز خواهد بود.
** معرفی کوتاه مفاهیم نیف (nif) و حرمت در جامعه ی قبایلی بربر:
نیف – احترام و آبرو برای مردان: مردانگی، زرومندی / مردان بعنوان انحصارگران قدرت سودمند و دفاع کننده / راست، مستقیم / محافظت، حمایت / حصار و لباس / بیرون – خارج
قلمرو مردان: شورا، مسجد و میدان محل / دنیای باز و زندگی عمومی، فعالیت های اجتماعی و سیاسی و مبادلات
حرمت – حرام – احترام و آبرو برای زنان: زنان، زنانگی / زنان بعنوان انحصارگران قدرتهای بدی و آزاردهندگی و آلایش / چپ، خمیده / آسیب پذیر / برهنگی / درون – داخل
قلمرو زنان: خانه و مزرعه / دنیای بسته ی پر رمز و راز زندگی خصوصی / خوراک و امور جنسی (سکسوالیتی)
◀️ منابع این بخش:
Bourdieu, P. (1977)- Outline of a Theory of Practice.
Bourdieu, P. (1984)- Distinction
Bourdieu, P. (1990 c)- La Domination Masculin
Bourdieu, P. (1993 b)- Sociology in Question.
Bourdieu, P. (1996 a)- The State Nobility.
Bourdieu, P. (1996 b)- The Rules of Art.
Bourdieu, P. (1996 c)- Symbolsk Makt
+ There are no comments
Add yours