مدرسه فمینیستی: اگر در یک نگاه گذرا به دغدغه های زنان ایرانی و فعالیت های کنشگران فمینیست نگاه کنیم می بینیم که این دو با داشتن حوزه های جدی مشترک، حوزه های متفاوتی نیز دارند که دارای همپوشانی نیست.
در رابطه با دو بخش نظری و عملی فمینیسم، می بینیم که این دو بخش از همدیگر فاصله دارند. با اینکه فمینیسم در ایران جوان و نوپا است، به نظر می رسد که کنش فمینیستی پیشی گرفته و تئوری به کندی پیش می رود.
دو نکته ای که در بالا بیان شد، محور این نوشته است که با توضیح بیشتر در ادامه این مطلب بدان پرداخته می شود.
پیش در آمد
فمینیسم در ایران جریانی رو به رشد است. زنان بسیار، و نیز مردانی در کنار آنان، در داخل و خارج کشور در زمینه های گوناگون از کنشگری و کارزارهای ضد خشونت و تبعیض گرفته تا پژوهش و ترجمه و انتشار به فعالیت مشغول هستند. کنشگران فمینیست در برجسته کردن مسائل تبعیض و خشونت علیه زنان بسیار موفق عمل کرده اند، اما هنوز راه درازی برای گفتمان سازی و نظریه پردازی فمینیستی درباره مسائل زنان در جامعه در پیش دارند. بطور نمونه، در بحث های مربوط به رابطه زن و مرد و خانواده، حوزه علمیه قم بیشتر از فمینیست ها به پژوهش و نگارش می پردازد و هنوز دیدگاه فمینیستی در این زمینه جای خود را در جامعه باز نکرده است.
هدف از این صحبت دعوت به نگرشی واقع بینانه به موانع رشد نظری فمینیسم در ایران است. منظور از این نقد نه ایرادگیری بلکه تلاشی برای دعوت به ارزیابی واقع بینانه است. باید واقعیت را همانگونه که هست ببینیم تا بتوانیم آن را به گونه ای که میخواهیم، دگرگون سازیم.
دو بخش جنبش زنان: خودجوش و آگاهانه
جنبش زنان به معنای حرکت اجتماعی نیمی از جامعه برای تغییر وضعیت موجود خویش و بدست آوردن حقوق بشر خود، بدست گرفتن اهرم های اقتصادی و سیاسی و مشارکت در مدیریت اجتماعی آغاز شده و در این گذار، روان و وجدان اجتماعی را هم از طریق هنر و ادبیات و سینما و تئاتر تکان داده و دگرگون می سازد.
تغییر اجتماعی آغاز شده و جنبش زنان به مثابه یک حرکت یا خیزش گسترده اجتماعی وجود دارد. ولی زنان هنوز دیدگاه خود را ندارند. رسیدن به جمعیت موثر (critical mass) لازم است تا زنان این دیدگاه جنسیتی را بیابند. جنبش آگاه زنان، یا فعالان فمینیست، خود را به دیدگاه جنسیتی مجهز ساخته و برای احقاق حقوق زنان تلاش می کنند. اما تلاشهای آنان محدود به ابتدایی ترین حقوق بشر زنان – یعنی رفع تبعیض و خشونت – است.
پس می توان گفت که جنبش زنان از دو بخش، یک- خودجوش، گسترده و عمومی، و دو- آگاهانه و فمینیستی، تشکیل شده است که در پیوند با همدیگر شکل گرفته است.
بخش یک – حرکت خودجوش و گسترده زنان در سراسر کشور بصورت همزمان – گرچه بدون هیچگونه هماهنگی و سازماندهی آگاهانه – آغاز شده و به پیش می رود. این حرکت را می توان از جمله در هجوم زنان به دانشگاه ها، ورود به همه میدان ها و حجره های بازار کار (از کار دستی گرفته تا تخصص های حرفه ای)، افزایش میزان حضور در صحنه ادبی و هنری، و پیشرفت در مدیریت اجتماعی و سیاسی مشاهده کرد و شناسه های حرکت را حتی در افزایش نرخ طلاق و سهم تصمیم گیری زنان در امور خانواده هم مشاهده کرد.
بخش دو – جنبش زنان در ایران یک بخش دیگر نیز دارد که از زنان روشنفکر، آگاه و کنشگر تشکیل شده است. من در اینجا این گروه را بخش آگاهانه حرکت زنان می نامم که خود از دو بخش درون مرزی و برون مرزی تشکیل شده است. بخش آگاهانه حرکت زنان در ایران تا حدودی ابتدایی ترین خواسته های حقوق بشری عموم زنان را، به مفهوم طرح مشخص این خواسته ها، نمایندگی می کند. این بخش که بازتاب دهنده خواسته های حقوقی زنان ایرانی است در حرکت های جمعی گروهی در تهران و شهرهای بزرگ تجلی می یابد. این زنان آگاهانه در تلاشند که حقوق بشر نیمی از جمعیت ایران را تحقق بخشند و در این راه قلم می زنند، ترجمه می کنند، کتاب و مقاله منتشر می کنند، کارزار به راه می اندازند و برابری حقوق زن و مرد را به صدای بلند درخواست می کنند، و به راههای گوناگون – از گفتگوی رودررو با زنان دیگر گرفته تا راه اندازی صفحه های ویژه روی تارنمای جهانی – تلاش می کنند حقوق پایمال شده زنان را به صورت خواسته های مشخص حقوقی بیان کنند.
بخش آگاه جنبش زنان ایرانی در سه زمینه بطور نسبی بسیار موفق عمل کرده اند. یک – بررسی گذشته و جمع آوری تاریخچه حرکت زنان ایرانی و تاکید بر ضرورت دیدگاه فمینیستی، دو – بررسی حقوقی تبعیض علیه زنان در قوانین خانواده، و سه – طرح مساله خشونت علیه زنان.
باز هم تکرار می کنم که در زمینه دستاوردهای جنبش زنان بسیار می توان گفت، اما اجازه دهید کمبودها را هم بیان کنیم.
نکته یکم – مسائل زنان و عملکرد فمینیست ها همپوشانی اندکی دارند
اگر به کارپایه عمل پکن نگاه کنیم، می بینیم که با هدف کار روی فقر، آموزش، و بهداشت زنان آغاز می شود. ازبین بردن فقر و آموزش همگانی در آغاز اهداف توسعه هزاره سوم سازمان ملل متحد هم مطرح می شود. اما کمتر مطلبی از فمینیست های ایرانی درباره فقر، آموزش و بهداشت زنان در ایران مشاهده می کنیم.
فقر: یکی از مشکلات اصلی زنان سراسر جهان ناداری است و پیامدهایی ازجمله شرایط دشوار زندگی، ترک تحصیل فرزندان، افزایش نرخ جرم و جنایت، فروش دختران به نام ازدواج و روی آوردن زنان به کار جنسی دارد تا خودسوزی، فرزندکشی و افسردگی. حکومت گاه گاهی با طرحهایی برای کمک به زنان سرپرست خانوار (این اصطلاح خود یک پیشرفت بزرگ فرهنگی برای حکومتی است که پیشتر این زنان و فرزندانشان را خانواده های بی سرپرست می نامید) تلاش برای گذاردن چسب زخم روی مساله فقر زنان دارد، اما گام اساسی در این زمینه برداشته نشده و در حد کمک های خیریه حکومتی و مردمی باقی مانده است. جالب اینکه حتی آن بخش از زنانی که به فعالیت مدنی و کار داوطلبانه در حوزه فقرزدایی مشغول هستند، کاملا جدا از فمینیست ها بشمار می آیند.
در زمینه آموزش: تفاوت نرخ ثبت نام دختران و پسران در همه سطوح تحصیلی بسیار پایین است. کسی در اینباره سخن نمی گوید که حکومت امتیاز نگیرد. اما دیدگاه جنسیتی می تواند روی کمبودها هم انگشت بگذارد. درباره تفاوت جنسیتی در آموزش حرفه ای آگاهی رسانی نشده و اینکه آیا در پیامد تحصیل دختران به چه میزان اشتغال هست سخنی نیست.
در زمینه بهداشت: حکومت در مورد بهداشت عمومی جامعه عملکرد نسبتا موفقی داشته است اما دیدگاه جنسیتی در برنامه کار خویش ندارد. درباره ضرورت آموزش بهداشت و حقوق جنسی صحبتی در میان نیست. یکی از عمده ترین مسائل بهداشت زنان که مساله سرطان پستان است و در ایران نرخ بسیار بالائی را دارد، مورد توجه جدی فمینیست های ایرانی قرار نگرفته است.
در راستای بهداشت، پیامدهای حجاب بر سلامت زنان مورد توجه قرار نگرفته و حجاب فقط به عنوان یک امر سیاسی و مذهبی بررسی شده است.
نکته این است که فمینیسم در ایران هنوز توان پرداختن به بسیاری از مسائل زنان را، که دغدغه های اصلی بخش های عمده ای از جمعیت زنان است، نیافته است.
نکته دوم – جدائی کنش و تئوری فمینیستی
فمینیست های ایرانی بشدت در تلاش بوده و هستند که با ترجمه مقاله ها و کتابهای فمینیستی از انگلیسی و زبان های دیگر نظرات فمینیستی را شناسانده و بر مبنای آن به اظهار نظر درباره جامعه ایران و وضعیت زنان بپردازند. طبیعی است که مطالب ترجمه شده همه زمینه های بحث حرکت زنان در غرب را در بر نمی گیرد و با همه تلاشی که انجام می گیرد، ترجمه هایی تکه پاره از متن گسترده بحث های فمینیستی در غرب گاه حتی تصویر نادرستی از جریان واقعی فمینیسم و مبارزات زنان در غرب بدست می دهد.
اما حتی اگر فرض کنیم همه مطالب فمینیستی که در غرب وجود دارد به فارسی ترجمه شود، باز هم اندوخته نظری لازم برای نظریه پردازی درباره جنبش زنان در ایران فراهم نمی شود. تاریخ ایران با تاریخ غرب تفاوت دارد، فرهنگ و رسوم و ذهنیت مردم ایران با فرهنگ و رسوم و ذهنیت غربی تفاوت دارد. حتی خواسته های زنان ایرانی با خواسته های زنان غربی متفاوت است. بطور نمونه، عمده ترین مشکلات زنان ایرانی مانند مساله چند همسری و ناموس و غیرت و ناموس کشی در غرب وجود نداشته و فمینیسم غربی در این زمینه هیچ بحث و نظری ندارد. جنبش زنان ایران نیاز به گفتمان های فمینیستی در چارچوب جامعه ایران دارد، نظریه های فمینیستی که برخاسته از شرایط اجتماعی و فرهنگی همین کشور باشد، یا به بیان دیگر فمینیسم بومی، می تواند با پژوهش ها و بحث های نظری و گفتمان ها شکل بگیرد و ابزار نقد و بررسی فمینیستی در بسیاری از زمینه ها را فراهم سازد.
در مجموع، تئوری فمینیستی یک گام عقب تر از کنش فمینیست هاست. یا با نگاه خوش بینانه تر می توان گفت که کنش فمینیستی یک گام پیشتر از تئوری است.
موانع رشد نظری فمینیسم در ایران
“فمینیسم” مبحث جدیدی در زبان فارسی است. هنوز حتی بر سر مفهوم این واژه بحث های گوناگون وجود دارد. اما در پی تلاشهای فراوان و آگاهانه زنان در سالهای اخیر، برداشت کلی از فمینیسم به معنای دفاع از حقوق زنان و یا دفاع از برابری حقوق زن و مرد در میان همگان تا حدودی جا افتاده است. از این رو، حرکت فمینیستی به معنای حرکت حق خواهانه زنان ایرانی مفهوم پیدا کرده و مبارزه زنان به مفهوم فمینیستی آن و به شکل آگاهانه درجریان است.
نظرات فمینیستی در میان زنان آگاه ایرانی بسرعت رشد کرده و خوشبختانه زنان ایرانی بسرعت در حال فراگیری همه ابعاد فمینیسم هستند و در این راه با ترجمه مطالب به یادگیری دیگران و رشد آگاهی عمومی در این زمینه یاری می رسانند. و خوشبختانه تر اینکه برخی مردان ایرانی نیز در این راه یاور زنان هستند.
طبیعی است که در پرداختن به ضروری ترین مسائل پیش روی زنان، مطالعه فمینیسم از راه ترجمه مطالب نوشته شده توسط فمینیست های غربی ابتدایی ترین و اساسی ترین گام است. ترجمه در واقع ساختن پلی میان غرب و شرق است که تئوری فمینسم غربی را انتقال می دهد. این گام اساسی اکنون برداشته شده و زنان ایرانی ابزار شناسائی و پژوهش و رودررویی با دو مساله عمده تبعیض حقوقی و خشونت خانگی علیه زنان را دارا هستند.
گام بعدی در راه رشد نظری فمینیسم، پژوهش و نظریه پردازی فمینیستی مناسب با شرایط ایران است تا جایی که نقد و نظر و نگاه فمینیستی در همه عرصه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بروز پیدا کند و در حرکت آینده جامعه تاثیر گذار باشد.
در اینجا من به سهم خود برخی از این موانع را بر می شمارم با این نگاه که برشماری این مشکلات در راستای توانمندسازی بیشتر ما زنان است.
آ – نوپایی فمینیسم
واقعیت این است که دلیل اصلی نارسایی ها، نوپایی حرکت زنان است. و درست است که نباید بیش از امکانات موجود توقع داشت ولی بالابردن توقع از خودمان تنها راه پیشرفت است. پس بیاییم نگاهی به موانع بیرونی و درونی رشد نظری فمینیسم بیاندازیم.
ب – فشار حکومت
فشار حکومت بزرگترین عامل بیرونی است که تنها در سانسور مطبوعات و نشریه ها و اینترنت خلاصه نمی شود، بلکه پیشگیری از سفر آزادانه و تبادل نظر رودرروی فمینیست های درون و برون مرزی و مانع تراشی در پژوهش های میدانی، و حتی پیشگیری از گردهمایی ها و تماس های داخل کشور هم هست.
حکومت جمهوری اسلامی کنش فمینیستی را به مساله اقدام علیه امنیت ملی گره می زند وگاه نگرانی درباره امنیت فردی خویش تمام انرژی مدافعان حقوق زنان را می گیرد.
حکومت با سرکوب های دائمی و گسترده حتی فمینیست های برون مرزی را هم به موضع واکنشی رسانده تا جاییکه بخش عمده ای از انرژی ما نیز صرف دفاع از مدافعین حقوق بشر و زنان در ایران می شود.
پ – موضع دفاعی در مقابل مردان دمکراسی خواه
بخشی از انرژی فمینیست های ایرانی در رویاررویی حمله های مردان اصلاح طلب که جنبش زنان را انکار می کنند و یا نادیده می گیرند، صرف می شود. از آنجایی که حرکت دمکراسی خواهی هم در ایران نوپاست، افراد سیاسی گاه به جای همراهی با حرکت حق خواهانه زنان خود را در رقابت با آن می یابند و تلاش برای به حاشیه کشاندن آن دارند.
ت – تفاوت حوزه کار نظریه پردازان و کنشگران فمینیست
کنشگران فمینیست در ایران تا کنون بطور عمده هم به آموزش فمینیستی خویش مشغول بوده اند و هم به کنشگری و کار جمعی و هم اندیشی پرداخته اند و در کنار این همه، پاسخ سرکوب حکومتی و منتقدان داخلی و خارجی را هم داده اند.
طبیعی است که پژوهشگران فمینیست در داخل و خارج کشور از حرکت کنشگران حمایت می کنند. اما هنوز گام جدی برای کمک به بررسی بسیاری از مسائل زنان از نگاه جنسیتی برداشته نشده است.
بطور عمده فعالیت های پژوهشی در داخل ایران وابسته به دانشگاه هاست بدین معنا که یا در حوزه هایی انجام می گیرد که مورد موافقت حکومت باشد و تکانی در نمای نظم موجود ایجاد نکند، و یا اینکه اگر با دیدگاه جنسیتی به نقد وضعیت موجود می پردازد، انتشار بیرونی نمی یابد و در دسترس همگان قرار نمی گیرد.
اگرچه برخی از این پژوهشگران خود بنیانگذار دانشکده های مطالعات زنان در ایران هستند، اما ناگزیر به فاصله گرفتن از میدان کنشگری هستند تا بتوانند در آرامش و به دور از غوغای کنشگری و هیاهوی سیاسی به کار خود ادامه دهند.
فعالیت های پژوهشی برون مرزی بطور عمده یک گام عقب تر از واقعیت موجود و رخدادهای جاری ایران است و معمولا به تحلیل و آنالیز آنچه که گذشته می پردازد. به بیان دیگر، دیدگاه جنسیتی در نگاه به وضعیت موجود با چشم انداز دگرگونی در راستای بهبود وضعیت زنان کمتر به چشم می خورد.
البته بیشتر پژوهشگران علوم انسانی در خارج کشور به همین شیوه کار می کنند و تنها به بررسی رخدادهای گذشته می پردازند.
طبیعی است که با دگرگونی جمعیتی و افزایش وزن جنبش زنان در رویدادهای کشور انتظار از فمینیست ها بیشتر از دیگر متخصصان و پژوهشگران علوم انسانی است. اما متاسفانه حمایت فمینیست های پژوهشگر و دانشگاهی خارج کشور به برقراری روابط دوستانه با کنشگران و حمایت معنوی و تایید کار آنها و حداکثر اظهارنظری کوتاه درباره ی برخی نکته های ظریف در همان چارچوبی که خود کنشگران برای بحث یا عمل برگزیده اند، محدود می شوند.
ث – جدایی میان نظریه پردازان برون مرزی و درون مرزی
در شرایط فشارشدید حکومتی در سالهای اخیر، روشن نیست که آیا اصلا تماس نزدیک میان فمینیست های آکادمیک و پژوهشگر درون و برون مرزی وجود داشته است یا نه. در شرایط خفقان، طبیعی است که اگر هم تماس هایی وجود داشته باشد فردی است. ولی موضوع نه تماس فردی، بلکه تماس فکر و اندیشه به معنای برخورد نظری یا هم اندیشی حتی بصورت غیر رسمی و گفتگو است که می تواند به رشد دیدگاه جنسیتی و تئوری فمینیستی در ایران کمک نماید. متاسفانه در شرایط کنونی کمبود در این زمینه به چشم می خورد.
ج – کمبود برخورد نظری
نظرات و نظریه ها در بحث و گفتگو شکل می گیرد و با گفتمان سازی پیش می رود. فمینیسم بومی نمی تواند حاصل کار یک نفر باشد، بلکه از دل بحث های نظری جمعی و تفاوت نظرها بیرون می آید. علوم نظری بویژه با به چالش کشیدن و تکمیل کردن نظر دیگران به پیش می رود و ساخته می شود. در ایران هنوز فرهنگ سنتی همگونی نظری در میان جمع تاحدود زیادی حاکم است. اختلاف نظری بدون اختلاف شخصی یک هنر است که تعداد اندکی از آن بهره مند هستند.
در فرهنگ سنتی ایرانی ادب واجترام و دوستی در همراهی و همرأیی است. از سوی دیگر، مخالفت با شهامت و جسارت و رودررویی همراه است. از این رو، اختلاف نظر در میان یک جمع کمتر به چشم می خورد. همگرایی نظری به گونه ای شرط ادامه کار مشترک و یا حتی ادامه ی بحث و گفتگو است.
چ – دشواری های نظریه پردازی برون مرزی
فمینیست های برون مرزی از تماس نزدیک و گفتگوی رودررو با فمینیست های درون مرزی محروم هستند مگر روزنه های کوچک و باارزشی مانند بنیاد مطالعات زنان که چنین فرصت هایی را فراهم می آورد. همچنین، به ندرت امکان انجام پژوهش های میدانی در ایران را به دست می آورند. دسترسی به کتابها و منابعی که در داخل کشور انتشار می یابد آسان نیست. بسیاری از مطالب اصلا انتشار نمی یابد. نظرسنجی تقریبا وجود ندارد و با کمبود شدید آمار آماده و قابل استفاده روبرو هستند. با توجه به همه این محدودیت ها، گاه حتی ارزیابی اینکه برداشت ما از شرایط ایران تا چه حد به واقعیت نزدیک است، دشوار به نظر می رسد. از این رو، بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی به جای ارزیابی شرایط کنونی و یا اظهارنظر درباره وضعیت آینده، به بحث و بررسی گذشته می پردازند.
دشواری دیگر، احتیاط بیش از اندازه ای است که به خرج داده می شود تا دوستان کنشگر و پژوهشگر درون ایران از نقدهای احتمالی رنجانده نشوند و رشته های ظریف دوستی که در درازای سالها و با زحمت فراوان بافته شده، گسسته نشود.
چرا تئوری اهمیت دارد؟
دگرگونی وضعیت زنان ارتباط مستقیم با رشد آگاهی و توانمندسازی و برنامه ریزی دارد. بدون داشتن دیدگاه جنسیتی نمی توان انتظار بهبود وضعیت زنان را داشت.
اهمیت پیشبرد دیدگاه جنسیتی در برخورد به مسائل از این روست که مساله زنان یک مساله ملی است. بدون داشتن نگاه جنسیتی نمی توان از اصلاح طلبی و دگرگونی وضعیت موجود، از گذار به دمکراسی، از پیشرفت اقتصادی و از توسعه صحبت کرد. بطور نمونه، حل مساله اقتصادی در گرو برخورد واقع بینانه و در نظرگرفتن وضعیت جنسیتی جامعه است، لازمه ی در نظر گرفتن وضعیت جنسیتی نیروی کار و اشتغال در جامعه، رسیدگی به وضعیت حقوقی نیمی از جمعیت کشور و جایگاه آنان در بازار کار است. دیدگاه عقب مانده ای که منبع اقتصادی بخش عمده ای از زنان را “صیغه” شدن آنان می داند، جلوی پیشرفت اقتصادی همه جامعه را گرفته است. ضرورت دیدگاه جنسیتی فقط به خاطر تحقق حقوق بشر زنان و نجات آنان از خشونت و تبعیض نیست، بلکه برای حل بسیاری از مسائل ملی، از اقتصاد گرفته تا بهداشت و از مسائل قومی گرفته تا مدیریت سیاسی اهمیت دارد. به همین ترتیب، دیدگاه جنسیتی برای پیشرفت در همه عرصه های جامعه ضروری است.
نظریه پردازی در مخالفت با فمینیسم
در مقابل دیدگاه جنسیتی فمینیستی، یک دیدگاه جنسیتی ضدفمینیستی نیز وجود دارد که بشدت فعال و مشغول نظریه پردازی است. بخش بزرگی ازاین جبهه مخالف،حوزه علمیه قم است که اکنون رشته مطالعات زنان نیز براه انداخته است. شاید کمتر کسی در میان ما به خودش زحمت دهد که به سایت حوزه علمیه قم سربزند و نوشته های آنان را در مورد زنان بخواند. اما جالب اینجاست که کسانی که در حوزه علمیه قم در این زمینه کار می کنند بیشتر نوشته های فمینیستی را از نظر گذرانده و در جهت خلاف آنها نظریه پردازی می کنند و با استفاده از تریبون های گوناگون به تبلیغ این نظرات و نظریه ها در جامعه می پردازند. این واقعیت ضرورت توجه به دیدگاه جنسیتی را روشن تر می سازد.
+ There are no comments
Add yours