ظهور یک «فمینیسم سکولار جدید» از پرتو گسترش فمینیسم اسلامی

۱ min read

مارگوت بدران / ترجمه سحر مفخم-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: مارگوت بدران، پژوهشگر مصری تبار آمریکایی و استاد تاریخ و مورخ جوامع اسلامی و خاورمیانه و متخصص مطالعات جنسیت در دانشگاه جورج تاون ایالات متحده امریکاست. تمرکز وی بر مطالعات زنان در منطقه خاورمیانه و دنیای اسلام از قرن 19 تا قرن 21 را در بر می گیرد. وی به طور گسترده ای در محافل آکادمیک آمریکا، اروپا، خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی به همکاری مشغول بوده و آثار متعددی از وی منتشر شده است. از جمله کتاب های منتشر شده وی می توان به «فمینیسم در اسلام: تلاقی مذهب و سکولاریسم» در سال 2009 و «فمینیسم فراتر از شرق و غرب: گفتمان جدید جنسیتی در دنیای اسلام» منتشره به سال 2006 اشاره کرد . مطلب پیش رو، متن تحریرشده سخنرانی مارگوت بدران است در کنفرانس «فمینیسم اسلامی و فراتر از آن»* در پائیز سال 2010 (پیش از تحولات مصر). وی در این سخنرانی نگاهی دارد به روند اصلاحات در قوانین خانواده کشورهای اکثریت مسلمان:

شهروندانِ آن دسته از کشورهای سکولار، که جمعیتی عمدتاَ مسلمان دارند، در قلمرو مربوط به قراردادهای اجتماعی میان دولت و جامعه (سکولار) به برابری های قانونی و عملی بسیاری دست یافته اند درحالی که نابرابری های جنسیتی در حوزه های خانوادگی و خصوصی، همچنان حکمفرماست. دو استثناء در این رابطه وجود دارد: اولی، اصلاحیه قانون مدنی سکولار سال 2001 ترکیه و دومی، اصلاح قانون خانواده در مراکش به سال 2004 است که پیش از اصلاحیه، تحت تأثیر مذهب قرار داشتند. این دو قانون، برابری در ساختارهای خانواده را پذیرفته و در خود جای داده اند. نابرابری میان شهروندان در فضای خانواده با نام دین، مشروعیت داده می شود و این امر تناقضی آشکار با ساختارهای سکولار کشورهایی دارد که جمعیت شان اکثرا مسلمان هستند مانند مصر و دیگر کشورهای عرب در شرق مدیترانه. چرا که این کشورها مدعی هستند که برابری فارغ از نژاد، جنسیت ،طبقه اجتماعی و عقیده، حق همه شهروندان است. از این رو اخیرا تلاش های فمینیستی بر جایگزین کردن قوانینی متکی بر مدل های برابری طلبانه خانواده به جای قوانینی تمرکز دارد که از ساختار مردسالار در خانواده حمایت می کند.

فمینیست های سکولار (که معمولا فقط آنان را فمینیست خطاب می کنیم) کمپین های مبارزاتی دشوار و طولانی مدتی را برای دستیابی به حقوق برابر در کشورهای اسلامی مختلف برپا کرده اند. البته این بدان معنا نیست که فعالان حقوق زن و کنشگران فمینیستِ این کشورها در جستجوی حمایت های منطقه ای و بین المللی و برون مرزی نبوده اند بلکه بدین معناست که ضرورت ها و نیازهای منحصر به فرد خودشان، محرک اصلی جنبش های فمینستی بوده و مبارزات شان حول و حوش آن سازمان داده شده است. برای نمونه مصر همواره یکی از کشورهای پیشرو در زمینه فمینیسم بوده است که زنان آن اعم از مسلمان و مسیحی به عنوان شهروندان آن کشور دوشادوش یکدیگر برای احقاق حقوق خود در جامعه به مبارزه پرداخته اند. در این کشور بود که زنان مسیحی به حمایت از مبارزات زنان مسلمان در مورد اصلاح قانون احوالات شخصیه شتافتند. این فمینیست های سکولار همگی فعالیت های خود را در خدمت به میهن خویش قرار دادند هرچند دارای خاستگاه های گوناگون مذهبی بودند. آنها فمینیسم را در چارچوب حساسیت های جنسیتی بومی خود مانند: ملی گرایی، اسلام مدرن، و گفتمان انسانی تقسیم بندی کرده و مباحث گوناگونی را همزمان با یکدیگر پیش برده اند.

فمینیست های مصری، نهادهای بسیاری ایجاد کرده اند. یکی از اولین ها در نوع خود و اتفاقا پُر دوام ترین این انجمن های فمینیستی، اتحادیه فمینیست های مصری است . این زنان چشم اندازهای خود را اعلام و یک دستور کار جامع را نیز تدوین کردند که اولویت های شان در آن مشخص شده بود و با هوشیاری نسبت به کاربرد سیاست ها و روش های بومی برای عبور از موانع دینی و فرهنگی، استراتژی واحدی را تدارک و بکار گرفتند.

جنبش بومی آنها به معنای واقعی در خاک آن کشور ریشه داشت. فمینیسم سکولار در مصر همواره عمل گرا و سیاسی بوده است. در حقیقت جنبشی است که اهداف و گفتمان های فمینیستی اش در خدمت مبارزات فمینیستی به کار گرفته شده است. یعنی فمینیسم سکولار در مصر برخلاف بسیاری از مناطق و کشورهای دنیا، صرفا یک پروژه پراکنده و نظری نبود.

در میانه های قرن بیستم بود که فمینیست های مصری موفق شدند که به پیشرفت های قابل توجهی دست یابند. آنان به طور موثر و انکارناپذیری نشان دادند که دستاوردهای شان نه فقط برای زنان که برای کل کشور مفید است حتی زمانی که متوجه شدند که قدرت مردان زیاد است و این قدرت اگر با هوشیاری بکار گرفته شود می تواند اثر مثبتی داشته باشد لحظه ای به خود تردید راه ندادند و تا جایی که امکانش بود از میان مردان نیز عضوگیری و به متحدین خود افزودند. در این میان تعدادی از مردان هم بودند که حقوق برابر زنان را در دولت و در جامعه حمایت می کردند اما نسبت به سیاست مردسالاری، حساسیت هایی هم داشتند و ناخرسندی خودشان را زمانی که شاهد تضعیف امتیازات ویژه جنس مذکر بود، آشکارا نشان می دادند.

در حالی که برابری جنسیتی جای خودش را در عرصه عمومی تحکیم می کرد، خانواده هنوز با سماجت پشت سنگر محکم پدرسالارانه ای مانده بود که با افکار محافظه کارانه ی اسلامی تقویت می شد. جالب این که مردان سکولار لیبرال نیز به رغم مصلحت گرایی شان، آن را حمایت می کردند.

اصل برابری شهروندان در قانون اساسی گنجانده شده بود، اما روی دست آن قرائتی از اسلام بلند شده بود که ادعا می کرد خانواده مردسالار، و توأم با آن، نابرابری جنسیتی، از فرامین و مقدرات دینی نشات می گیرد که منطبق با قوانین طبیعت است. به رغم راهگشایی های فمینیستی زنان مصری که دایرۀ نفوذشان فراتر از مرزهای کشورشان رفته بود، اما آنان اولین تجربه ناامیدکننده شان را در رابطه با اصلاح قانون خانواده متحمل شدند. شرایط سیاسی طولانی مدت و وضع قوانین اضطراری مربوط به تهدیدات اسلام گرایی افراطی، چه واقعی و چه خیالی، که در مصر برای سه دهه جاری بود، سازمان های فعال را به جز در مواردی که مشکل خاصی ایجاد نمی کرد و یا آنقدر جدی بود که قابل چشم پوشی نبود، وادار کرده بود که هر آنچه را شامل تحول در قانون احوالات شخصیه مسلمانان است نادیده بگیرند و در نهایت، منفعل باشند .

از گذشته مصر که درگذریم، امروز می بینیم که دو شبکه بین المللی اصلی در رابطه با ریشه کنی نابرابری و بی عدالتی در مورد قوانین اسلامی خانواده در عرصه جهانی وجود دارد. اولی گروهی است متشکل از مسلمانان و غیر مسلمانان، و دیگری شبکه ای است که خود را جنبش می دانند اما منحصرا از تعدادی مسلمان تشکیل شده است . اولی شبکه ای فراملی است که خود را «شبکه زنانی که تحت قوانین اسلامی زندگی می کنند» می نامد. این فمینیست های سکولار در اواسط دهه هشتاد میلادی پا به عرصه حضور گذاشتند تا به مبارزه با قوانین خانواده مردسالار که با نام اسلام بوجود آمده و تداوم یافته بود بپردازند.

این فمینیست های سکولار فعالیت شبکه ای خود را با هر زنی که نسبت به این موضوع نگرانی و دغدغه داشت آغاز کرد یعنی آنها افراد را بر حسب عقایدشان تفکیک نکردند و فقط برای زنان مسلمان حق عضویت قائل نشدند. این شبکه تمام هم و غم خود را به جمع آوری اطلاعات معطوف کرد و در طی ده سال توانست قوانین خانواده بیست کشور دنیا که اکثریت جمعیت آنها را مسلمانان تشکیل می دهند گرد آوری کنند. نتایج تحقیقات آنها نشان داد که قوانین هر کدام از کشورها، پیش زمینه های اسلامی متفاوتی دارد، در نتیجه تفاسیر متفاوتی از فقه اسلامی نیز وجود دارد. چند سال بعد از تأسیس این شبکه، وقتی گفتمان فمینیسم اسلامی گسترده شد این مبحث نیز به مجموعه آثار استدلالی آنها افزوده شد و این که آنها به تدریج و در یک روند طبیعی توانستند خودشان را متعهدانه و به طور موفقیت آمیزی تقویت و سازمان بدهند و در نتیجه قادر شدند که تا امروز به عنوان شبکه ای قدرتمند باقی بمانند.

اما دومین شبکه بین المللی، «جنبش مساوات» (برابری) است، جنبشی برای عدالت و برابری در خانواده مسلمان که در سال 2009 در کوالالامپور آغاز به کار کرد. این شبکه یا یک جنبش در حال شکل گیری است و منحصرا اسلامی و یکی از پیشگامان گفتمان فمینیسم اسلامی است (ظاهرا بعضی از رهبران این جنبش این شبکه را بوجود آورده اند). این شبکه در حالیکه که از بهره بردن از قانون اساسی و مباحث جقوق بشر غفلت نمی کند، تلاش می کند تا قوانین خانواده اسلامی را با قوانین در جنبش های جهانی منطبق سازند

گفتمان های روشن و اقناعی فمینیست های اسلامی، در رابطه با برابری جنسی که بر مبنای تفاسیر قرآنی و سایر منابع مذهبی صورت گرفته، به طور گسترده ای در میان مسلمان ها و غیر مسلمان ها نفوذ کرده و حتی گاه و بیگاه خود را در گفتمان های جهانشمول هم پدیدار می سازد.

به علاوه غیر مسلمانانی نیز وجود دارند که از فمینیست های اسلامی و فعالیت های آنها در مباحث و راهکارهایشان بهره برده و در گفتمان های خود به آنها ارجاع می دهند.

«جنبش مساوات» خود را فقط در چارچوب های منحصر به فمینیسم اسلامی که در جوامع اسلامی شکل گرفته، معرفی کرده است و یک هویت کاملا اسلامی از خود بروز می دهد.

«جنبش مساوات» در تلاش برای گسترش خود به عنوان یک جنبش اجتماعی، باید از یک حرکت جهانی به یک حرکت محلی تغییر شکل دهد. «مساوات» سعی دارد که شبکه های اجتماعی را در کشورهای اکثریت مسلمان که قوانین خانواده شان ملهم از مذهب است تقویت کند و تا حدودی زنده نگه دارد. یک جنبش جهانی درحالی به جنبشی محلی در کشورهای سکولار تبدیل می شود که فعالیت های فمینیستی اش حول مذهب یا هویت مذهبی سازماندهی نشده است (همواره گروهها و یا کنشگرانی وجود داشته اند که در پروژه هایی به همبستگی های گروهی حول دین رسیده باشند اما خودشان را فمینیست نمی نامند). مورد مصر نشان می دهد که یک فمینیست تلاش می کند که قوانین احوالات شخصیه یا قوانین خانواده را تغییر بدهد که این قوانین به طور تاریخی هم مسلمانان را در بر می گیرد و هم غیر مسلمانان را. با توجه به این مسئله چگونه است که یک گروه مانند «جنبش مساوات» که عوامل بیرونی انگیزه اصلی شکل گیری اش است و فقط مسلمانان را در خود می پذیرد می خواهد در سطح داخلی و محلی در یک جامعه مداخله کند؟ آیا منظور این گروه آن است که برابری جنسیتی موضوعی است که فقط به مسلمانان ربط دارد؟ بی شک چنین نیست و این مسئله موضوعی مشترک میان زنان مسلمان و غیرمسلمان است. و از سوی دیگر دنیای اسلام متشکل از جوامع گوناگون و گاه بسیار متفاوت است و به همان میزان قوانین اسلامی مربوط به خانواده نیز متنوع و متفاوت است. از همین روست که وقتی فمینیسم جهانشمول خودش را به یک جامعه محلی پرتاب می کند و می خواهد کمپینی به راه بیاندازد، می تواند مشکل زا باشد. فمینیست های بومی دانش محلی لازم را دارند، آنها به خوبی می دانند که در چه زمینی بازی می کنند و ویژگی های مشخص قوانین خود را می شناسند و می دانند که قوانین کشورشان در کجاها به خوبی کار می کند و در کجاها کارکرد مناسبی ندارد. به هر حال آنان از شناخت بومی بهتر و دقیق تری از اسلامی که در جامعه شان وجود دارد برخوردارند تا کسانی در خارج از جامعه شان زیسته اند. آنها می دانند که خانواده در میهن شان چگونه شکل می گیرد و چگونه کار می کند و امروزه همه می دانیم که در برخی از کشورهای اسلامی خانواده ها حتا ترکیبی از مذاهب مختلف شده اند. بنابراین چرا گروهی (مانند «جنبش مساوات») که خود را منحصرا وقف مسلمانان می کند به دنبال تغییر قانون خانواده اسلامی است؟ آیا برای تغییر قوانینی که صرفا بر خانواده های مسلمان حکمفرماست می خواهند تلاش کنند و یا قوانینی که بر خانواده هایی که مردان مسلمان و همسران نامسلمان دارند؟ منظور از طرح چنین پرسش هایی آن است که جنبش ها و فعالیت های اجتماعی که حول هویت خاصی شکل می گیرد (مانند «جنبش مساوات») و یا شهروندان را به ویژه بر مبنای مذهب شان از یکدیگر متمایز می کند، به شکل خطرناکی تفرقه انداز است و از واقعیت های دنیای معاصر فاصله دارد. امروز پیروان ادیان مختلف در جوامع و یا حتا زیر یک سقف و در یک خانواده با یکدیگر زندگی می کنند و از این رو باید نه تنها نیاز دارند بلکه باید قادر باشند که با یکدیگر برای دستیابی به اهداف شان، استراتژی مشترکی را تدوین و پیش ببرند. از این رو جنبشی جهانی مانند «جنبش مساوات» می تواند از جوامعی چون مصر بیاموزد که چگونه فعالیت های خود را با فعالیت های مذهبی پیوند زده و سازماندهی کنند.

اکنون می خواهم به موضوع کنفرانس یعنی “فمینیسم اسلامی و فراتر از آن” بازگردم و در ادامه به درس هایی که تجارب فمینیست های مصری در گذشته می تواند به دنیای کنونی بدهد اشاره خواهم کردم. مسلمانان همانطور که پیشتر اشاره کردم دو مدل از فمینیسم را تولید کرده اند: فمینیسم سکولار را در ابتدای قرن بیستم و فمینیسم اسلامی را در اواخر همان قرن. به عنوان یک مورخ جنبش های فمینیستی سکولار پیشتاز در مصر و دیگر کشورها، وقتی که در دهه نود مشاهده کردم که فمینیسم اسلامی شکوفا شده است، به نظرم آمد که این فمینیسم اسلامی به یک فمینیسم سکولار نو منتهی خواهد شد. از نظر من فمینیسم اسلامی نظرات و ایده های مشترک در فمینیسم سکولار را در اسلام مدرن یافته و آنرا نقطه اغازین حرکت خود کرده اند و آنرا به پیش می رانند. زنان پژوهشگر تحصیل کرده و برجسته ای را می دیدم که داشتند یک الهیات برابری جنسیتی بسیار چشمگیری را از اسلام بوجود می آورند. این گفتمان به عقیده من می تواند تنها به قدرت مند کردن و گسترش عمق و رسیدن به فمینیسم سکولار منجر شود. امروز اگر کنشگران فمینیست کشورهای مسلمان به راستی قصد دارند جوامع و خانواده هایی قدرتمندتر و قابل دوام تر بسازند، همواره نیازمند ظهور گفتمان های فمینیستی چندگانه هستند که در گفتگو و دیالوگ با یکدیگر باشند و به طور متقابل از یکدیگر حمایت کنند. فمینیسم اسلامی امروز بر سر یک دوراهی قرار گرفته: یک سو راهی است که به اجتماع محوری فمینیسم اسلامی منتهی می شود و به عنوان یک پروژه انحصاری برای جوامع و خانواده هایی که دارای پیچیدگی های مذهبی هستند، محدود خواهد شد که نشانه های این مدل در «جنبش مساوات» قابل مشاهده است. اما راه دوم یا خط سیر دیگر به چیزی منتهی خواهد شد که به عنوان «فمینیسم سکولار جدید» می توان نام گذارد که به وسیله فمینیسم اسلامی تقویت می شود. زمان آن رسیده که از فمینیسم اسلامی عبور کنیم و فراتر از آن رویم. شگفت آنکه گسترش گرایش به فمینیسم اسلامی، دارد این روند را سرعت می بخشد. فراتر رفتن از فمینیسم اسلامی به این معنا نیست که فمینیسم اسلامی دیگر یک گفتمان مهم باقی نخواهد ماند بلکه این گفتمان به تکامل خود ادامه خواهد داد و در حال حاضر هم دارد در شیوه های بسیار جالبی این اتفاق می افتد. اما در این میان می توان دید که یک فمینیسم نو نیز در حال ظهور است که من آنرا «فمینیسم سکولار جدید» می نامم که شامل مجموعه تفکرات و گفتمان های فمینیستی اسلامی است. این «فمینیسم سکولار جدید» مجددا بر فراگیر شدن تاکید می کند و از این رو با خودش نیرو و انرژی جدیدی به فمینیسم تزریق می کند.

و حالا به این پرسش می رسیم که تجربیات گذشته مصر چه درس هایی برای حال کنونی دنیای ما دارد؟ علاوه بر مواردی که پیشتر برشمردم، تجربه فمینیستی سکولار مصر به طور خلاصه درس های زیر را برای ما به ارمغان آورده است:

یک – راه اندازی کمپین های کنشگرانه داخلی و بومی

دو – آگاهی و فهمیدن و هضم کردن حقیقت های موجود بومی

سه – فعالیت های فمینیستی در چارچوب نظریه های مذهبی

چهار – ایجاد تعامل بین «ایدئولوژی و فعالیت های عملی و عینی» و یا بین «تئوریهای فمینیستی و ایدئولوژی های مذهبی و یا سیاسی»

مصر پیشتاز فمینیسم سکولار غیر وابسته بوده است. فمینیست های مصری از ابتدای قرن بیستم تا اوایل قرن بیست و یکم قادر بوده اند که یک مدل جامع از فمینیسم (که تفاوت های مذهبی، اعم از گرایشهای مختلف در یک مذهب و یا در میان مذاهب را به رسمیت می شناسد) به وجود آورد. و مدلی از فمینسم که بافتی از مذهب و سکیولاریسم دارد را ارائه دهد.

اما چرایی اینکه موفقیت فمینیسم مصری در فضای سکولار نتوانسته همچنان و بهمان درجه در فضای خانواده باز تابی داشته باشد را باید در عرصه سیاست کلان جستجو کرد. چرا که دولت سکولار مصر تمایلی به تغییر و اصلاح قانون خانواده اسلامی ندارد، چرا که این حوزه ای است که حسنی مبارک را در رقابت با مخالفان اسلام گرایش در ضعف قرار می دهد. در واقع قوانین خانواده اسلامی زندانی رقابت بین رژیم حسنی مبارک و مخالفان اسلام گرای اوست.

از همین روست که چیزی که امروز فمینیسم مصری نیاز دارد نظریه هایی برای گسترش آزادی های بیشتر برای زنان نیست، بلکه پیوند و حضور بیشتر در حوزه سیاست و سیاست ورزی زنان است. و برای این کار ضروری است که فمینیست ها در حوزه های مختلف تلاش کنند تا یک فمینیسم سکولار جدید را تنومند و بازسازی کنند.

منبع:

*-“Feminist Activism for change in family law and practices : Lessons from the Egyption past for the global present”, Margot Badran, In Islamic feminism and beyond : the new Frontier. Occasional Papers by Woodrow Wilson center. Fall : 2010.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours