{{مدرسه فمینیستی:}} جنبش های اجتماعی در جوامع معاصر ازکنش جمعی متمایزاند. جنبش هایی همچون سازماندهی کارگران ، رهایی زنان و بنیادگرایی اسلامی به شیوه هایی پرشور شر کت کنندگان را الهام می بخشند ، قدرت ها را به هماورد جویی می طلبند و گاهی جامعه ها را دگرگون کرده اند . دانشمندان علوم اجتماعی ، دست کم از نیمه قرن نوزدهم ، به تبیین اوضاع و احوالی علاقه نشان داده اند که به پدیده هایی گذرا – همچون ازدحام ها ،ترس و وحشت ها ، غوغاها وانقلاب ها پروبال داده اند. فقط درزمان های دیرتر بوده که تحلیل گران توجه خودرابه مطالعه و تحقیق درباره آن کنش های جمعی معطوف کرده اند که مستمر و سازمان یافته اند و درگیر کوششی درراه پیش بردن یا مقاومت دربرابر دگرگونی های اجتماعی اند . به ویژه خیزش فعالیت های جنبشی در سراسر اروپای غربی و امریکای شمالی دردهه 1960، که جنبش حقوق مدنی ، بسیج های دانشجویی واعتراض های ضد جنگ آن را به بار آورد ، به رونق و شکوفایی نظریه جنبش اجتماعی انجامید. از اینرو ، جنبش های اجتماعی نمونه خوبی برای این نکته اند که چگونه نظریه به شکلی کار آمد می تواند به تحول اجتماعی پاسخ گوید. این جنبش ها براساس هدف ها و موضع گیری های ایدئولوژیک به شکلی گسترده باهم تفاوت دارند اما آنچه آنها رابه هم می پیوندد این امر است که بازنمود سبکی از تعهد سیاسی اند که از حوزه نهادینه شده حزب های سیاسی و دیگر نظام های رسمی نمایندگی، متمایزند.
در این مختصر ، درعین حال که ویژگی های یگانه جنبش های اجتماعی معاصر راباز می شناسیم یاد آوری این نکته نیز ضروری است که مرزبین عمل سیاسی متعارف و جنبش هادرواقع کاملا مبهم است . بسیاری از جنبش های اجتماعی قاطعانه ازتشکیلات سیاسی، مستقل باقی مانده اند و از رویارویی و فعالیت های جنجالی استفاده می کنند، مانند تظاهرات ،نافرمانی های مدنی ، اردوزدن ها و ” نمایش های خیابانی ” ، تا هدفهای خودرابه پیش برند. باوجود این ، جنبش های اجتماعی ممکن است درتلاش های خود از گستره ای از رفتارهای ” متعارف” ، همچون اعمال فشار از طریق مذاکره ، نامه نگاری و جذب کمک های مالی ، برای نهادینه کردن سیاست ها یا اعمالی ویژه سود ببرند.
اینک می کوشیم تا بسط و گسترش نظریه جنبش اجتماعی رادرطول چنددهه گذشته ردیابی کنیم. سه رهیافت اصلی را براساس تحول تاریخی ، پیش فرض های نظری و دستورکارهای پژوهشی آنها به بحث می گذاریم : نظریه کلاسیک جنبش های اجتماعی ، نظریه بسیج منابع و نظریه نوین جنبش های اجتماعی.
{{نظریه کلاسیک جنبش های اجتماعی}}
کوشش های نخستین درراه نظریه پردازی جنبش های اجتماعی ( تقریبا از 1920تا1970) را زیر سرعنوان نظریه کلاسیک جنبش های اجتماعی می توان گرد آورد. پیش ازآنکه درباره برخی از رهیافت های نوعی این مکتب فکری بحث کنیم به دست دادن تصویری از نظریه کلاسیک جنبش های اجتماعی درپرتو آن روندهای فکری و تاریخی گسترده تری مفید خواهد بود که تکامل آن را شکل دادند. دروهله اول ، چرخش به سوی نظریه پردازی اجتماعی خرد که بر اساس آن ، فرد به نقطه محوری تحلیل ها بدل شد. در نتیجه ، پژوهش های این دوره به تمرکز بر عوامل تعیین کننده روان شناختی اجتماعی مشارکت فرد درجنبش های اجتماعی گرایش داشت . افزون بر این ، برخوردهای چشمگیر ژئوپولتیک، که وجه بارز جنگ جهانی دوم و دوره پس از جنگ بودند ،
+ There are no comments
Add yours