روزنامه ایران (20/11/87): پسر عاشق براى ازدواج با دختر مورد علاقه اش یک دست و پا، ۱۰ میلیون تومان پول نقد و هزار سکه طلا مهریه تعیین کرد و از عروس نیز خواست بدون جهیزیه به خانه بخت برود.
مرد جوانى از ناپدیدشدن خواهر ۱۵ ساله اش خبر داد و گفت: چندى قبل پسر یکى از ساکنان محل به خواستگارى خواهرم آمد، اما به دلیل اختلاف سنى زیاد و نداشتن شغل ثابت، پدر و مادر پیرم مخالفت کردند. اما خواستگار سمج همچنان پافشارى مى کرد و هر بار نیز جواب رد مى شنید. حالا هم تصور مى کنیم او در این ماجرا نقش دارد.
کارآگاهان مأمور تحقیق درباره سرنوشت «الناز» شدند. نادر نیز از همان روز ناپدید شده و خانواده اش هم اطلاعى از او ندارند. «الناز» و نادر دستگیر شدند. پسر جوان وقتى با اتهام آدم ربایى روبه رو شد خود را بى گناه خواند و گفت: «من او را ندزدیدم بلکه «الناز» با میل خودش همراهم آمد. من عاشق او هستم و مى خواهم با او ازدواج کنم. اما پس از فرار هر دو پشیمان شده و تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم که دستگیر شدیم.»«الناز» نیز گفت: «من و نادر به هم علاقه مند هستیم اما پدر و مادرم بى دلیل مخالف ازدواج ما هستند. اما مطمئنم او مى تواند مرا خوشبخت کند.» پدر «الناز» گفت: دخترم فقط ۱۵ سال دارد و ازدواج براى او زود است. از طرفى این پسر کار و کاسبى ثابتی ندارد نمى توانم آینده دخترم را به او بسپارم. پدر پسر اعلام کرد: حاضر است با تعیین مهریه سنگین آینده عروسش را تضمین کند. قاضى از او خواست نیمى از خانه اش را به «الناز» واگذار کند. اما مرد گفت: «خودم حرفى ندارم اما اگر چنین کارى انجام دهم دو عروس دیگرم روزگارم را سیاه مى کنند. چرا که مهریه آنها ۴۰۰ سکه طلا است.» من حاضرم الناز را با ۱۰۰۰ سکه طلا، پرداخت ۱۰ میلیون تومان پول نقد و بدون جهیزیه، خواستگارى و به عقد پسرم دربیاورم فقط اجازه بدهید این دو جوان با یکدیگر ازدواج کنند. پسرم از ۶ ماه قبل که با دختر شما آشنا شده از کار و زندگى افتاده و خودش را به هر درى مى زند تا با او ازدواج کند. اگر مخالفت کنید مى ترسم اتفاق شومى رخ دهد. نادر نیز در ادامه حرف هاى پدرش گفت: براى تضمین حاضرم یک دست و یک پایم را نیز به عنوان مهریه الناز تعیین کنم. بدین ترتیب خانواده دختر نوجوان با دریافت تعهدات قانونى موافقت خود را براى ازدواج اعلام کردند و پسر و دختر از داد سرا به خانه بخت روند.
+ There are no comments
Add yours