شکار ثانیه ها : جنبش زنان و دهمین انتخابات ریاست جمهوری

۱ min read

نوشین احمدی خراسانی-17 اردیبهشت 1388

مدرسه فمینیستی: به یاد می آورم روزگاری را که پس از وقایع تلخ و خشونت بار دهه 60، هر کسی حتا اگر مجوز نشریه ای ادبی ـ و نه لزوما سیاسی ـ دریافت می کرد از سوی برخی از دوستان روشنفکرمان، «مشکوک» تلقی می شد. شاید باور کردنش برای نسل جوان امروز سخت باشد اگر بشنوند که در فضای روشنفکری ترس خورده آن زمان حتا انتشار نشریه با «مجوز» جمهوری اسلامی (مجوز از وزارت ارشاد) از سوی بعضی ها، نوعی «دولتی بودن» قلمداد می شد. به طورکلی هر گونه تلاش و حرکت مستقل فرهنگی اگر در چهارچوب قوانین و مقررات جاری مملکت صورت می گرفت، باج دادن به دولت، معرفی می گردید.

در آن ایام پر ایهام و ترس خورده از سرکوب، به تدریج نگرش تاریخی و ریشه دار «توطئه بینی» و بی اعتمادی بر فضای روشنفکری ما تقریبا به طور کامل مسلط شد و در نتیجه، بقای روابط گروهی، که لازمه اش اعتماد به یکدیگر است، زیر فشار سنگین تفکر توطئه بینی ـ ناشی از ترس و انفعال ـ از نفس افتاد. بافت روابط روشنفکری به طرز ناباورانه ای هر روز گسیخته تر می شد؛ و انزوا، اتمیزه شدن، و شکل جزیره ای پیدا کردن روابط، حاصل ناگزیر آن دوران بود. حتا در جمع ها و محافل دوستانه نیز انشعاب و چند دستگی رخ می داد و انگار آدم بزرگ ها مثل بچه های کم سن و سال، خیلی زودرنج شده بودند. آنها غالبا روحیه ای تلخ و دلزده و لبریز از بی اعتمادی پیدا کرده بودند.

در چنین فضای آغشته به یاس و بدبینی، به ندرت افرادی منتقد پیدا می شدند که حاضر به ادامه مسیر باشند با این حال، مجموعه رفتارها و حرکت های فردی همین منتقدان که می خواستند ـ یا ناگزیر بودند که ـ در چهارچوب های قانونی فعالیت کنند از نظر برخی دوستان، «مشکوک» قلمداد می شدند و با شایعات و تهمت های عجیب و ناروا، مورد قضاوت قرار می گرفتند و به شدت تخطئه می شدند. (تعجب بر انگیز است که با گذشت بیش از دو دهه از آن دوران، قضاوت هایی از این دست، همچنان در پوسته و ظاهری رادیکال، بسته بندی می شود و ادامه هم پیدا کرده است!!).

بار دیگر «نو» شدیم

آری، در روزگاری چنین آغشته به ترس و توطئه بینی و سرخوردگی بود که ما زنان، بار دیگر حرکت خود را آغاز کردیم. در آن زمانه (با آغاز دهه 70 خورشیدی) پس از تحمل خشونت ها و پشت سر گذاردن سرکوب ها، در محافل امن و صمیمی خود می ترسیدیم که حتا دست به قلم ببریم و «بنویسیم» چه برسد که نوشته های مان را «منتشر سازیم». اما برخلاف رفتار «توطئه بینان»، که مدام روایت های یاس در گوشمان زمزمه می کردند و با دلایل محکم فلسفی، بیهوده بودن انجام هر فعالیت فرهنگی و اصلاحی را به ما جوان ترها تلقین می کردند، با این همه، ما زنان بر خلاف آموزه های ایشان، یعنی به جای نشستن و ایراد گرفتن و محکوم کردن دیگران، کمر همت بستیم و برای «حق نوشتن» و چاپ مطالب فمینیستی و انتشار آن در فضای عمومی، تلاش دسته جمعی مان را آغاز کردیم. کار انتشار مطالب مان را هم اتفاقا با «مجوز از وزارت ارشاد» آغاز کردیم ولی طی پروسه ای، چنان «حق نوشتن و داشتن نشریه» برای طرح مسائل زنان را جدی گرفتیم و پیگیری کردیم که سرانجام توانستیم آن را به واقع «حق مسلم» خود بدانیم، و لاجرم درونی و نهادینه اش سازیم. ویژه نامه های زنان در نشریاتی همچون «فرهنگ توسعه»، «اندیشه جامعه»، « جامعه سالم» و ایجاد نشریات فمینیستی از جمله: مجله «زنان»، «جنس دوم»، «فرزانه»، و بعدتر نیز انتشار «روزنامه زن» که این نشریات زنانه همگی در داخل کشور منتشر می شد، دستامد این رویکرد هوشمندانه ی زنان فعال کشور بود.

همین پروسه «حق مسلم دانستن» سبب شد که ما زنان به تدریج بر ترس ها و تزلزل های مان و نیز بر موانع موجود غلبه کنیم، بر توانمندی و اتکا به نفس خود بیفزاییم، هسته های مطالعاتی تشکیل بدهیم، دختران جوان و تازه نفس را به قلم زدن تشویق کنیم، راه و رسم تبلیغ و ترویج را بیاموزیم، تا اینکه با سربلندی و نمره ای به نسبت قابل قبول، به امروز برسیم که خوشبختانه آنقدر ورزیده و «قدرتمند» شده ایم که می توانیم به رغم تمام محدودیت ها و فشارها با استفاده از ابزارها و عرصه های گوناگون (از جمله اینترنت) نوشته هایمان را تولید و به طور وسیع منتشر سازیم و عملا «حق نوشتن» و داشتن «صدای زنانه» را در جامعه مردسالار ایران، تثبیت کنیم. در نتیجه، به «همت دسته جمعی کنشگران جنبش»، شکل دهنده چندین نشریه پرخواننده اینترنتی (همچون: مدرسه فمینیستی، میدان زنان، کانون زنان ایرانی، تغییربرای برابری، و..)، و منتشر کننده انبوه مطالب و آثار ماندگار زنان چه با مجوز و چه بی مجوز در داخل مملکت باشیم.

شاید یکی از رمز و رازهای موفقیت ما زنان این است که «قدرتمند شدن» را هیچگاه به شکل صرفا «فردی»، محاسبه و تعریف نکرده ایم بلکه فکر می کنیم که «قدرت»، مقوله ای است که به گروه و جمع، تعلق دارد. یعنی وقتی در تحلیل ها و نوشته هایمان اعلام می کنیم که جنبش زنان ایران صاحب قدرت شده است و بر اثر این قدرتمندی، دست به کارهای مثبت و موثری زده است در واقع منظورمان، فقط محدود به تعدادی کنش گر جنبش نیست بلکه اصطلاح «قدرت»، به گروه پرشمار زنانی اشاره دارد که به دلیل دردهای مشترک شان، جنبش خود را حمایت می کنند و این جنبش و کنش گران آن نیز به نمایندگی از این خیل عظیم، می تواند «قدرتمند» شود و در نتیجه، منشاء خیر و برکت و حرکت در جامعه باشد. بنابراین اگر جنبش زنان ایران دستامدی داشته و «قدرت» اش موثر بوده، طبیعتا سرچشمه اش، تفویض داوطلبانه قدرت فرد فرد زنان مملکت است که به کنش گران جنبش، به ودیعه و امانت سپرده اند. تا وقتی هم که فعالان جنبش زنان در امانت داری، افرادی مطمئن و امین باشند و مطالبات میلیونها زن هموطن شان را از یاد نبرند (یعنی مطالبه محور باشند) و از پس دفاع از این مطالبات برآیند، حمایت زنان از آنها ادامه خواهد یافت در غیر این صورت، این حمایت قطع خواهد شد. روشن است که با قطع حمایت مردم، آن قدرت هم زایل خواهد شد.

در طول دو دهه گذشته، مبارزه صلح آمیز زنان، تحقیر می شد

و اما، تلاش های دسته جمعی ما کنش گران جنبش زنان هرچند دارای وجوه مثبت (شکستن جو بی اعتمادی و به عقب راندن نگرش و رفتار توطئه بینی) و نتیجتاَ دلگرم کننده است ولی باید اعتراف کرد که در هر مرحله و برای هر قدم کوچکی که به جلو برداشتیم، با تحقیر و تهمت ـ حتا از سوی «دوستان» مان هم ـ رو به رو بوده ایم. برای نمونه:

◀️  تجربه کردیم که چقدر خوب شد که باز هم «موقعیت» خود را درک کردیم و گرچه از نفس افتاده بودیم (دو سال پرتنش به همراه بازداشت های پیاپی بر سرمان هوار شده بود و بواسطه آن، با ریزش نیرو، چند دستگی و هزار و یک مشکل، دست بگریبان شده بودیم)، اما همچنان، با نادیده گرفتن انگ دولتی شدن، سرانجام توانستیم با ایجاد «ائتلافی گسترده» در برابر «قانون ضدخانواده» ای که می رفت تصویب شود، ایستادگی کنیم و بیازماییم و خوشحال باشیم که به رغم همه این فشارها ولی همچنان، فضای ائتلاف هایی با گستره فکری متفاوت و تحمل تکثر و گونه گونی، در جنبش زنان ایران فراهم است.

و حالا فکر می کنم که چقدر نیک و شایسته خواهد بود که ما زنان ایرانی با تکیه بر همان «فمینیسم موقعیتی» که دیگر ائتلاف ها را شکل داده است، یک بار دیگر «موقعیت» گذرا و موقتی این دوره از انتخابات را غنیمت شمریم و این بار نیز همچون دوره قبل (1384)، فضای انتخابات را به فال نیک بگیریم و با شهامت و نهراسیدن از انگ ها و تهمت ها، از این موقعیت، فرصتی بسازیم برای تقویت و تثبیت هرچه بیشتر این ائتلاف نورسته، و در حد ظرفیت مان ـ فارغ از خط کشی های ایدئولوژیک مرسوم ـ از آن حمایت و پشتیبانی کنیم تا ائتلاف دموکراتیک همگرایی، پویاتر و موفق تر گام بردارد و بتواند مطالبات میلیون ها زن ایرانی را هر چه قوی تر، مطرح سازد.
به نظر می رسد امروز اگر بتوانیم «حق رای» را در یک پروسه آرام مبارزاتی «از آن خود سازیم» می توانیم در آینده ای نه چندان دور، عرصه سیاسی کشورمان را نیز که همیشه با «کلاه گذاری» بر سر ما زنان همراه بوده است، به «فرصتی هایی برای یک خیز بلند جهت ارتقاء جنبش زنان» تبدیل کنیم.

به یاد بیاوریم سخنان راهگشای آن زن فیلسوف فمینیست (هلن سیکسوس) را که در مصاحبه با شهلا شفیق چنین پاسخ داد: « در پیش برد مبارزه باید از همه ی امکانات سود جست زیرا تنزه طلبی در این میدان معنایی ندارد. باید در عین سرسختی و آشتی ناپذیری راههای سازش را یافت، از همه ی ترفند ها سود جست و همه نیروها را به کار گرفت، از میان شکاف ها لغزید و به پیش رفت. به گمانم می باید انواع حرکت ها را به پیش برد. هر جنبشی می تواند نقش و جایگاه خود را داشته باشد. می باید اشکال گوناگون مبارزاتی را خلق کرد.»

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours