نامش چه بود: همگرایی؟ هم اندیشی؟ ائتلاف؟ کمپین یک میلیون امضا؟ هرچه بود مبارک بود…

۱ min read

منصوره شجاعی-18 خرداد 1388

مدرسه فمینیستی: بادبادک دردل آسمان چونان علامتی راه- نشان بود که با پرواز کژﱞومژ خویش نشان می داد ، کودک را کجا می توان یافت . و هم بدین گونه بادبادک رنگین و سبکبال جنبش زنان دردل آسمان برابری خواهی پرواز آرام و کژومژخودرا به دستان بی تاب و پرآرزوی کودک پرنفس “مطالبه محوری ” سپرد و خود مشتاق هر صعود و خدای ناخواسته حتی منتظر سقوطی احتمالی به پروازی آرام دل بست وتا کنون نیز لذت طول پرواز را به اندازه گوشه امن مقصد پاس داشته است .و دلبستگی بدین لذت ، عملی شورمند را جانشین انتظاری بی عمل تا رسیدن بدان مقصد فاضله نموده است.

جنبش زنان در طی مسیر صدساله خویش همواره آموخته ، شناخته، دست یافته وگاه نیز از دست داده است. و در کنار راهیان این طریق ، از مبارزان نسل اول تاکنون مدام و مدام شاهد نزدیکی ها و دوری ها، مناقشات و آشتی ها، همگرایی ها و واگرایی ها، تفاوت ها و تشابه های بسیاربوده است تا که در این سال ها در فضاهایی چون ” هم اندیشی زنان ” ، “کمپین یک میلیون امضا”، ” ائتلاف لایحه ضدخانواده” و “همگرایی جنبش زنان ” با اتکا برقدرت بال اشتراکات خویش به پروازی بلندتر درآمده است.

در سیر این مبارزه و آزمون ، گروهی تحلیل گر ، گروهی توصیف گر و افسوس که هر از گاهی گروهی نیز تخریب گر بوده اند.

تحلیل گران به قلم و نیز به قدم وعمل که شاخص جنبش مبتنی بر عمل اجتماعی زنان بوده است به تبیین و تاویل سلوک جنبش پرداخته اند و گاه برله و گاه نیز علیه روش و رویکرد نیروهای درون جنبش قلم زده اند و این تنوع و دیگرگونی در بسترحرکت و عمل اجتماعی برغنا و زیبایی این جنبش افزوده است .

توصیف گران نیز با قلم و زبان شرحه شرحه از بیان سرخ خویش سر سبز در راه نهاده و از هر روزنه ای که راهگشای حضورآنان بوده به نقل حکایت جنبشی خویش نشسته اند .

اما در این میان تخریب گران گاه در کنار این و گاه درکنار آن ، گاه مقابل این و گاه در پس پشت آن ، گاه مظلوم نما و گاه پرخاشگر و نه هیچگاه به روشنی و صداقت ، به تاویل و توصیف آن چیزی پرداختند که جزبرای تحکیم و تایید مستقیم و غیر مستقیم روابط سلطه نبوده وبی تردید واقع نبوده و هیچ نبوده جز شکستن بال پروازی بلند تا که کوتاه شود به میزان قد و قواره کسانی که قدرت را نشانه گرفته و میراث هرحرکت را نه تجربه ای که در میان تمام اعضای آن تقسیم شده بلکه ملک طلق خویش فرض میکنند که تنها با صدور مجوز از سوی آنان میتوان گردش و پروازی تجربه مند را در آن آزمود…و هرازگاهی تیز با تیغ مظلوم نمایی وفریاد ” وا جنبشا ” بر بال شکننده بادبادک نوپرواز مطالبه محوری کوفته و سرخوش از هدایت مستقیم و غیر مستقیم چنین تخریبی تاریخ ساز و ثبت شده به نام خویش ” اسکندرانه” می تازند ….

از این دست تخریب را گاه از راه دور و گاه نیز زیرگوشمان شاهد بوده ایم و به تازگی نیز با دعوای “حیدری و نعمتی ” راه انداختن میان همگرایی و کمپین و این نه آن است و آن نه این داستانی نو آغاز شده .
اما بگذارید که ما داستان خود پی بگیریم و ببینیم که حکایت جنبش زنان به کجا رسیده بود ؟

**********************

آری حکایت بدانجا رسیده بود که تجربه چند ائتلاف موفق درجنبش زنان و به ویژه تجربه موفق کمپین یک میلیون امضا وکمپین سنگسار طیف های گوناگونی در جنبش را برآن داشت تا با یک حرکت مقطعی از فضای انتخابات پیش رو استفاده کرده و دیگر بار قوت بال اشتراکات خویش را محک زند و با بهره گیری از مجال هرچند اندکی که به افراد و طیف های مختلف جامعه داده میشود ، پیام برابری خواهانه خود را در قالب مطالبه و برنامه مشخص ارائه کند. بدینگونه «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در فضای انتخابات» پس از آن که از هیجدهم اسفند سال 1387 همزمان با بزرگداشت روز جهانی زن جلسات متعددی برگزار کرد سرانجام در پنجم اردیبهشت 1388، از طریق برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به طور رسمی اعلام موجودیت کرد.

همگرایی، اولین ائتلاف جنبش زنان نیست که حول اشتراکات جنبش زنان شکل گرفته و جدا از تجارب ائتلاف های موفق دیگر به ویژه ” کمپین یک میلیون امضا ” نبوده و در پیوستگی با دیگر تجارب، راه مستقل خویش را پیموده است. بی تردید این تجربه نیز نه چونان جزیره ای سرگردان و متروک که همچون تکه ای متصل به همین آب وخاک ، پلی برای سکنا دادن خیل مسافران و مهاجران رنگارنگ در مجمع الجزایر تجربه های تاریخ ساز زنان بود.

استفاده از فضای انتخابات، پیش از این نیز در ائتلافی دیگردر سال 1384 آزموده شده بود. این واقعیت که انتخابات فضایی نسبتا مناسب و تریبون هایی هرچند اندک در اختیار ما ” غیر خودی” ها نیز قرار می دهد، از یک سو و بهره گیری از تجارب دهه اخیر جنبش از دیگر سو، بستر ساز عمل اجتماعی نوینی در نحوه طرح مطالبات زنان شد.

نگاهی به اتئلاف های دهه اخیر

اولین ائتلاف در سال های اخیر به میمنت اهدای جایزه نوبل به شیرین عبادی شکل گرفت و نام “هم اندیشی” بر خود نهاد و تجمع بزرگ 22 خرداد 1384 در فرصت انتخاباتی آن دوره، نقطه عطف عملکرد آن بود . که برای نخستین بار بحث تغییر مواد تبعیض آمیز در قانون اساسی را مطرح کرد.

پس از آن ، به مناسبت سالگرد آن روز، اتئلاف دیگری برای تجمع 22 خرداد 85 شکل گرفت که با توجه به رویکردهای گوناگون در استفاده از حق برگزاری تجمع و نیز با توجه به فشارهای امنیتی در جامعه ، با افزونی و کاستی هایی نسبت به نیروهای اتئلاف سال قبل اما نهایتا به تولد مبارک کمپین یک میلیون امضا منتهی شد.

کمپین یک میلیون امضا را به عنوان حرکتی ماندگار و بدعت گذار در روش و در رویکرد میتوان نقطه عطف تاریخ ائتلاف در جنبش زنان ایران نامید .

ائتلاف ” لایحه ضد خانواده ” در شهریور 1387 نیز همگرایی دیگری از طیف های گوناگون جنبش زنان بود که علیرغم تلاش گروهی که مانع شکل گرفتن این ائتلاف بودند به خوبی پیش رفت.

مرور خاطرات شیرین و تلخ این به هم پیوستن ها و از هم گسستن ها ، ائتلاف را به عنوان راه حلی تجربه شده در هموار کردن مسیر دستیابی به اهداف استراتژیک جنبش زنان، به جریانی آشنا و محک خورده تبدیل کرد. دیگر موسم آن بود که تجربه عملی و نظری کمپین ها و ائتلاف ها از جمله کمپین یک میلیون امضا و، ائتلاف علیه لایحه حمایت از خانواده چونان میراثی گرانقدر همگام با دیگر حرکت های برابری خواهانه زنان راهگشای ائتلافی دوباره در میان فعالان جنبش زنان باشد .

بی تردید، امروز هیچ حرکتی در جنبش زنان بدون اعتنا به دستاوردها و نقدهای وارد برکمپین نمی تواند ادامه یابد و جوهره تمامی حرکت های مطالبه محور زنان از جنس گوهر وجود آن است . و این یادگاری است به امانت نزد یکایک اعضای کوشنده آن تا که خود به فرصت ، از آن بهره جویند.

همگرایی و کمپین یک میلیون امضا

کمپین یک میلیون امضا به عنوان مدنی ترین شیوه در بیان مطالبات زنان ایران ، حاصل تجمعی مسالمت آمیز بود که به خشونت آمیزترین شیوه های پلیسی سرکوب شد. اما کودک پرنفس مطالبه محوری نه از وحشت این خشونت در نطفه عقیم ماند ونه به مقابله به مثل و تلافی آب به آسیاب خشونت پیشه گان ریخت. آرام و صبور و پر امید ، دوماه و اندی پس از این خشونت تاریخی در پنجم شهریور 1385 اعلام موجودیت کرد.

از آن تاریخ تا کنون تجارب ماندگار این حرکت، آذینی بر گردن افراشته ی جنبش زنان بوده است و هم اکنون نیز علیرغم فشارها و محدودیت ها به مدد تلاش یکایک کوشنده های آن پیش می رود.

کار در کنار مردم از یک سو و مخاطب قرار دادن مجلس و مسئولان از سوی دیگر دو محور اصلی حرکت کمپین یک میلیون امضا است. ایجاد ائتلاف در میان طیف های مختلف زنان ،توافق بر سر اهداف برابری خواهانه طیف های گوناگون ، تهیه بیانیه و تدوین اهداف کمپین ، پخش دفترچه های راهنما ، ایجاد ارتباط و گفتگو با توده های مختلف زنان با هدف آموزش و کسب دوسویه تجربه عملی ، ملاقات و مذاکره با مسئولان و آیات عظام ، جمع آوری امضا و نهایتا ارائه امضاهای جمع آوری شده به مجلس شورای اسلامی، برای تغییر قوانین تبعیض آمیز زنان ، چکیده و جان کلام فعالیت این کودک نوپای جنبش زنان است که در یادداشت ها، مقالات ، مصاحبه ها ، کتب و… طی این مدت به قلم بیشتر اعضای کمپین از جمله نگارنده منتشر شده است.

دوران چهارساله دولت آقای احمدی نژاد ، دوران پرفشاری برای فعالان جنبش های اجتماعی به ویژه کمپین یک میلیون امضا بوده است. اینک ، در آستانه انتخاباتی دیگر ، فعالان جنبش های اجتماعی به چاره جویی برای ادامه حیات مدنی خویش اندیشیدند . این بار نیز جنبش زنان پیشقدم شد . و همزمان با دوران برگزاری روز جهانی زن ، طی دعوتی از گروه های مختلف زنان و با بهره مندی از خرد جمعی به چگونگی حضور برنامه محور و مطالبه محور جنبش در دوران انتخابات به بحث گذاشته شد . توجه به نتایج ائتلاف های دیگر جنبش زنان و نگرانی برای بادبادکی که آماج حملات و ضربه های بیرونی و درونی شده بود و هر آن احتمال لغزیدن ریسمان آن از میان دستان کودک مطالبه محوری می رفت ، ضرورت قوت بخشیدن به دستان ضربه پذیر این کودک را ، از طریق پیوستن به دستان گشوده دیگر فعالان جنبش زنان به وجود آورد.

بر این اساس، ائتلافی دیگر در میان طیف های مختلف زنان با تکیه بر تجارب ائتلاف های گذشته و بیش از همه کمپین یک میلیون امضا در فضایی نسبتا باز «با استفاده از فرصت انتخاباتی» شکل گرفت.

تعیین اولویت در مطالبات طیف های گوناگون زنان ، تهیه و تدوین بیانیه و دفترچه ، اعلام موجودیت ، کار در کنار مردم با توزیع گسترده دفترچه های مشروح خواسته های زنان در میان مردم ، ایجاد ارتباط و گفتگوی چهره به چهره با توده های مختلف زنان با هدف آموزش کنوانسیون و نقد مواد قانون اساسی ، ملاقات و مذاکره با مسئولان و کاندیداها، بیان عمومی مطالبات در فرصت انتخاباتی با استفاده از تریبون های به دست آمده ، ارائه برنامه مستقل زنان به توده هایی که برای رای دادن یا ندادن و برای بهره بردن از حق مدنی خویش درفضای انتخابات دچار سرگردانی میشدند، ایجاد فضا برای کنش مدنی مستقل و شور اجتماعی درمیان زنانی که قصد رای دادن به هیچ کاندیدایی ندارند اما قصد به انفعال کشیدن و ایجاد دلسردی در میان فعالان اجتماعی نیز ندارند … همه و همه، چکیده و جان کلام همگرایی جنبش زنان بود.

روش اتخاذ شده بیگانه با جنبشی ها نبود، روشی بود که در کمپین ها و ائتلاف های پیشین به خصوص در کمپین یک میلیون امضا برای حرکتی درازمدت تر و نه در مقطعی خاص، برنامه ریزی شده بود. آری، اصلا بی شباهت نبود . و این نه گناه است ونه پایان بخشیدن به حرکتی برای آغازی دیگر و نه بی اعتنا بودن به میران هزینه هایی که در یک جریان آرام و مدنی به فعالان جنبش زنان وارد شده است آری اصلا بی شباهت نیست آنگاه که چونان میراثی گرانقدر در میان اعضای آن به عدالت پخش شده باشد، آری اصلا بی شباهت نیست ، آنگاه که در کنار تمام هزینه ها و فشارهای قضایی بر فعالان جنبش ،هنوز این میزان از میراث مدنی را به یادگار گذاشته است .

هرچند که گرمای آفرینش همگرایی، در کنار سردی اندوه دستگیری برخی از اعضای کمپین نمی توانست چونان شادی پایدار و کامل، موجب سرور شود اما به هرحال جنبش است و هزار مسئولیت و تقسیم این مسئولیت ها گاه برعهده یکی و گاه برعهده دیگری و به هرحال نگاهبانی از سیالیت و جریان روان رود پرخروش برابری خواهی. و بدینگونه ،شادخواری و غمخواری در کنار یکدیگر ،قصه های جنبش زنان را ساخته و دهان به دهان نقل کرده است.

چگونه میتوان شادی ایجاد “عادت ائتلاف” در میان جنبش زنان را چونان نهادی تجربی نادید ه گرفت و افتخار رسیدن به تجربه های درخشان در چگونه گرد آمدن و چگونه راه یافتن و چگونه با هم اندیشیدن را نادیده گرفت ؟ و نیز چگونه میتوان چشم بر اندوه دستگیری ها وفشارها ی وارده بست ؟ و اتفاقا این دو حال در کنار هم، سبب دوری از انزوا و انفعال در جنبش بوده و هست.
اما باید پرسید که مگر کمپین یک میلیون امضاء نهادی انتهاری بوده است که تنها افتخارش میزان دستگیری ها و بازجویی ها و محکومیت ها باشد؟ هرچند که فخرش، پایداری یکایک اعضای آن در به اغماض نگریستن به هزینه های پرداختی در تمامی عرصه ها نیز هست.

عادت ائتلاف در شرایط بحرانی نیز از جمله تجربه های درخشانی است که نطفه اش با کمپین یک میلیون امضا بسته شد. همچون عادات و سلوکی چون پذیرش دیگری ، تحمل آرای متفاوت و دل دادن به حرکت های شبکه ای ائتلافی، ارتباط چهره به چهره با توده های زنان، تجربه تشکیل گروه های مذاکره و با دست اندرکاران ، حرکت از پایین و کار مردمی از یک سو و مذاکره و اهرم های فشار از بالا از سوی دیگر که این دو به موازات هم بحث تغییرات قانونی در جنبش های مدنی و اصلاحی را به پیش می برد.
باری، کمپین هم به مانند بقیه ائتلاف های زنانه، به عنوان یک ائتلاف حقیقی و کنشی حقوقی به هرحال مناسباتی دارد و وابستگانی نیز از آن خود، و این نه به حکم و فرمانی یکسان و نه به “خبردار” گفتن ” هیچ فرمانده ای از هم نمی پاشد . این مناسبات نه مختص یک سازمان است نه یک حزب نه یک صنف و نه… که بتوان حکمی یکسان برایش خواند. تمام زیبایی این جنبش به تنوع و گوناگونی و اتفاقا به ادعای تمامی اعضای آن نسبت به مالکیت آن است .” کمپینی از آن همه”! و این جمله که فقط نقشی بر کاغذ نبود ؟ …بود؟؟

ورود هوشیارانه همگرایی به فضای انتخابات

همگرایی جنبش زنان با دو خواسته وارد فضای انتخابات شد ، پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض اززنان و تغییر مواد تبعیض آمیز در قانون اساسی؛ این دو خواست در قالب دو سند کتبی ارائه شد : بیانیه برای مخاطب خاص و دفترچه توضیحی برای عموم مردم و زنان در تشریح برنامه کنوانسیون، و نقد و تفسیر موادی از قانون اساسی که در آن تبعیض جنسی به رسمیت شناخته شده است .

تنوع و گونه گونی طیف هایی که حول اشتراکات خویش جمع شده بودند موجب شد که ازهمان ابتدا اولویت مطالبات ، روش ارائه مطالبات و استفاده از فضای انتخاباتی طوری طراحی و سازماندهی شود که هیچ موضع گیری خاصی ، جوهره اصلی همگرایی را که تقویت و جمعیت دوباره نیروهای گوناگون جنبش و پای فشردن بر مطالبات مشخص زنان بود تحت الشعاع قرار ندهد و موجب ریزش بخش هایی از نیروهای به هم پیوسته در این گستره رنگارنگ نشود.

پای گذاشتن در فضای انتخابات و نه در بازی و تبلیغ انتخاباتی، می بایست به شیوه ای طراحی می شد که مطالبات و استقلال آرای زنان را که در طول سال ها از میان حملات چپ و راست و زن ستیز و مردسالار و…. جان به دربرده بود با هشیاری و تدبیر، جدا از بازی های سیاسی و جناحی به گوش جامعه برسد.

کاری بس دشوار بود؛ حفظ و رعایت مرز میان حرکت ترویجی یک جنبش مدنی در مواجهه با فضاهای هیجانی فعالیت و تبلیغ انتخاباتی برای کاندیداهایی خاص ، حفظ پرنسیپ های مدنی و فمینیستی در مقابله با تخریب ها و نقدهای ناروا ، دغدغه مباحث اثباتی و استدلالی ، انجام فعالیت های آموزشی ، مردمی و رسانه ای آن هم در میان جمعیتی رنگارنگ، کثیرالطیف و با رویکردهای متفاوت البته کاری سخت و فرسایشی بود که تنها امید به تغییر برای رسیدن به برابری، دم را به بازدم وامی داشت و حیات این حرکت متفاوت را تضمین می کرد.

کسانی از چارچوب خواسته های خویش بیرون زدند و جسورانه به ترویج اهداف همگرایی پرداختند. کسانی نیز در مقاطعی از جایگاه آرمانی خویش کنده شده و برای رسیدن به مطالبات حداقلی شاهد شکافتن بافت فکری خویش شدند…. اما حاصل این توافق بر اشتراکات ، علاوه بر دور نمودن جادوی نفاق، و پذیرش عملی تفاوت ها ، موجب شد که فضای انتخابات که تا به امروز تنها با شعار هایی کلی درباره زنان رنگ و لعاب می یافت، اینک با حضور و فشار گروه های مختلف زنان ، به فضایی برنامه محور همراه با معرفی شیوه هایی که از راه آن میتوان مسیر رسیدن به برابری را هموار نمود، گرایش یابد و عبارات ممنوعه ای همچون کنوانسیون رفع تبعیض اززنان و تغییر قانون اساسی از تریبون های عمومی به گوش های حساس شده توده های مردم در فضای انتخابات برسد و پرسش گری در جامعه مخاطب را، در کوتاهترین و کم هزینه ترین راه (البته تا اطلاع ثانوی) ایجاد کند.

بیشتر زنان و دخترانی که در فضای نسبتا آزاد انتخابات به خیابان می آمدند نیز دیگر باشعارهای رایج و معمول انتخاباتی به هیجانات کاذب خیابانی دامن نمی زدند و به طور مشخص از مطالبات خویش سخن میگفتند : “حجاب اختیاری، حق زن ایرانی” ، ” آزادی ، تساوی ، حق زن ایرانی ” از جمله شعارهای مطالبه محوری بود که بر زبان زنان و دختران جوان در تظاهرات آخرین جمعه پیش از انتخابات جاری بود.

توجه به سازماندهی و ساختار

در پی پاسخ به پرسش ایجاد شده در جامعه ، فعالیت وسازماندهی گروه های همگرایی به سرعت تعریف و تشکیل میشد. جریانی که تنها با دو کمیته تدوین و کمیته اجرایی آغاز به کار کرد ، با آگاهی از ضرورت انسجام و سازماندهی و تحلیل مشخص از شرایط ، بداهه سازی در ساختار را آزمود . برای مثال وقتی بحث اعلام موجودیت از طریق کنفرانس مطبوعاتی مطرح شد ، ضرورت ایجاد «کمیته رسانه» رخ نمود ، وقتی بحث آموزش کنوانسیون و نقد و تفسیر مواد قانون اساسی مطرح شد ، ایجاد «کمیته آموزش» ضروری شناخته شد ، ارتباط های مردمی و ضرورت پخش دفترچه مشروح خواسته ها و نیز بیانیه نیاز به تشکیل «کمیته مردمی» را ایجاد کرد و تکمیل حرکت ترویجی مردمی از طریق مذاکره با مسولان و کاندیداها نیز موجبات تشکیل «کمیته ارتباط با مسولان و کاندیداها» را فراهم کرد و بحث تهیه اولیه بیانیه ها و سیاست گذاری ها به دوش کمیته ترویج و تبلیغ گذاشته شد . و پیوند تمامی این کمیته ها از طریق جلسات بزرگ پانزده روز یکبار در دفتر نشر روشنگران (شهلا لاهیجی) و نیز از طریق میلینگ لیستی شامل 300 نفر از افرادی که بیانیه را امضا کرده بودند و با دنیای اینترنت و ارتباطات الکترونیکی قهر نبودند ، انجام می شد و پس از ارائه گزارش ها از دوطریق جلسه و میلینگ لیست به عموم امضا کنندگان ، اتخاذ تصمیمات نهایی به رای گذاشته میشد.
این ساختار موقت و ارتباط ارگانیک کمیته ها در کوتاه ترین زمان توانست با وجود کاستی های معمول در نهایت از عهده مدیریت دموکراتیک و افقی حرکتی بدین گستردگی برآید.
اما آنچه در کنارمفاهیمی چون ساختار، نظام و سازماندهی موفقیت این ائتلاف و همگرایی این جمعیت کثرالطیف را ممکن ساخت، پای فشردن بر استقلال مطالبات زنان فارغ از هرگونه گرایش جناحی ، و نیز شفافیت در برنامه ها و نظرات از یک سو و احترام و ایجاد روابط عاطفی میان اعضا از سوی دیگر بود.

چرا کنوانسیون رفع تبعیض اززنان

کنوانسیون رفع تبعیض از زنان در سال 1358 شمسی (1979) تدوین شد و تایید و پیوند اکثر کشورهای جهان را برانگیخت .

سال 1358 ، گروه ها و سازمانهای سیاسی بسیاری در فضایی که هنوز از شورانقلابی شعله ور بود به طور علنی حضور داشته و اکثرا دارای ارگان های رسمی و تریبون های مختلف بودند. اما هیچ خاطره و یا سندی درباره خواست پیوستن به این کنوانسیون برای بهبود وضعیت زنان ازسو آنان در آن دوران به جای نمانده است.

هرچند احتمال طرح این بحث در سازمان هایی که دارای تشکیلات خاص زنان بوده خارج از ذهن نیست اما گویی نگرانی تایید “نمادهای امپریالیستی”و نگرانی صحه گذاشتن بر آرایی با گرایشات “خرده بورژوازی” موجب پرهیز از پخش این خواست شده بود؛ تا که امروز پس از تحمل سی سال تبعیض و نابرابری زنانی از تمام اقشارو طیف های گوناگون، بی محابا ازهر برچسب و نامی ، این خواست را تبدیل به فریادی عمومی کردند.

کنوانسیون رفع تبعیض اززنان یک بار در دوران آقای خاتمی به مجلس ارائه شد اما در بن بست شورای نگهبان و تشخیص مصلحت نظام چندین سال است که تا به امروز گرفتار آمده است.

پیوستن به این کنوانسیون با توجه به محورهای موجود در آن برنامه ای مشخص برای تامین برابری زنان را به دستگاه های قانون گذار پیشنهاد می دهد و دولت را ملزم به رعایت اصول آن کرده و وادار به پاسخ گویی در مورد وضعیت نابسامان زنان میکند . هرچند که برای مثال پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق کودک ، موجب نشد که ایران بهشت کودکان بی پناه گردد اما کودک آزاری به عنوان جرم شناخته شد و نهادهای مردمی و بین المللی مربوط به حقوق کودکان فعالانه به پی گیری پرونده های کودک آزاری پرداخته و اینک نیز با پشتوانه وحمایت مردمی و بین المللی بحث اعدام زیر هیجده سال را نشانه گرفته اند.

پیوستن به این کنوانسیون دولت ها را موظف به گزارش دهی منظم در مورد شرایط زنان کشور می کند اما چنانچه اهرم فشار حضور مردمی اجرای آن را طلب نکند این نیزبه “زینت المجالسی” دیگر در تاریخ حکومتگران تبدیل خواهد شد. چنانچه در دهه چهل در دوران انقلاب سفید شاهد اهدای ملوکانه بسته های برابری و عدالت از سوی دولت وقت بودیم و عدم دخالت و مشارکت مردم و عدم دانش و شناخت نسبت به َآنچه که به آنان عطا شده بود موجب شد که در زمانی دیگر و به دولتی دیگر آسان فروخته شود..

حضور همگرایی در فضاهای مردمی برای معرفی کنوانسیون و برگزاری کارگاه های آموزشی و تفسیر موادی از قانون اساسی که تبعیض جنسی را به رسمیت می شناسد و خود مانع اجرای برنامه هایی چون محورهای ذکر شده در کنوانسیون است، چونان حرکتی که در کمپین آغاز شده بود حرکتی ترویجی و بی تردید دوسویه است که یک سوی آن مردم و توده های زنان را مخاطب قرارداده و سوی دیگر مسئولان، مجریان و قانون گذاران را خطاب قرار می دهد.

چرا 4ماده از قانون اساسی ؟

قانون اساسی ایران برای اولین بار در دوران مشروطه چونان کودک دوران مدرنیته متولد شد .هرچند این فرزند ناخلف پررنگ ترین شاخص مدرنیسم یعنی چگونگی حضور زنان را نادیده گرفت و آنان را از حق رای محروم ساخت اما طرحی نو بود که می بایست پایه روابط و مناسبات حقوقی ، قانونی و مدنی شهروندان و دولت و نیز بالعکس را بنا نهد .

با تعمیق حرکت های مدنی زنان از سال 1384 و خواست تغییر موادی که در آن تبعیض جنسیتی به رسمیت شناخته شده ، بحث تغییر و بازبینی آن از سوی گروه های مختلف زنان مطرح شد . تا که در بیانیه همگرایی جنبش زنان به طور مشخص چهارماده 19 ،20، 21و 115 در اولویت این بازبینی مطرح شد و تعریف و نقد این مواد به تفصیل در دفترجه های تشریحی در دسترس عموم قرار گرفت. این چهارماده به طور مشخص موجب به رسمیت شناختن تبعیض جنسیتی شده است و همگرایی زنان بر پافشاری بر این 4 ماده خواست کلی گنجاندن ” اصل برابری جنسیتی بدون قید وشرط ” در قانون اساسی را طلب کرد.

ضمانت اجرا و اهرم های نظارتی

چگونگی ضمانت اجرایی شعارها و برنامه های ارائه شده از سوی کاندیداها یکی از مباحث اصلی در جلسات عمومی همگرایی بود.
با کمی فراز و نشیب اکثریت قریب به اتفاق بر یک رای اتفاق نظر داشتند و آن هم ادامه حضور مردمی و شورمند زنان درعرصه مبارزات مستقل مدنی بود.

آنچه که تجربه عمل اجتماعی زنان به ارمغان آورده و آنچه که با جوهره حرکت های ائتلافی در جنبش زنان همخوانی دارد تنها حضور مردمی و گسترده زنان و پای فشردن بر خواسته های طرح شده را ضمانت واقعی و حقیقت اجرای این برنامه ها می داند.

ماندن درعرصه های مبارزه مدنی ، نهادینه شدن ” عادت ائتلاف ” در سلوک اجتماعی و مبارزات مدنی ، پای فشردن بر استقلال حرکت های زنان و توجه به ساختار و سازماندهی شبکه ای در اینگونه ائتلاف ها پراهمیت ترین اهرم های نظارتی در اجرای اهداف همگرایی است که از سوی کاندیداها وعده داده شده است.

آخر این داستان و نه آخر شاهنامه

بادبادک در دل آسمان با پرواز کژومژ خویش نشان داد که کودک را کجا میتوان یافت کودکی که ریسمان بلند این بادبادک پران را به گرمای نگاه پرمهر زنانی بادبانی می کرد که با زایش راه هایی نوین
بشارت متصل شدن به رنگین کمانی ازآرمان های برابری خواهانه را سر داده بودند .

نگاه همه به بادبادک بود و شاید ندیدند که در این میان دوستان دیگری نیز به ما پیوستند که عشق زنانه خویش نثار پرواز بلند بادبادک کردند. دوستانی که قدمشان مبارک بود و پر برکت و آرای شان رنگارنگ و پرتفاوت ، روزگاری تنگ و سخت را هم کاسه شدیم. سفره مان چندان رنگین نبود اما در پی سیر کردن یکدیگر خوراک هایمان را قسمت کردیم و به امید یافتن قوت و غذایی بیشتر پا در راه های تازه نهادیم حتی در کنار آن که ساز مخالف می زد اما به هر طریق پنجه از ساز برنمی داشت که سکوت نباید جای مخالف خوانی ها را می گرفت که خواندن مبارک بود و ما نیز کولیان آوازه خوانی بودیم که کوی به کوی و برزن به برزن چرخیده بودیم و رنج ها متحمل شده بودیم و فراق ها کشیده بودیم و محرومیت ها و تهدیدها به جان خریده بودیم و اینک به غمخواری و شاد نوشی دیرک ریسمان بادبادک خویش بر خاک گرم و بارور جنبش زنان نشاندیم و در سایه پروازبلندش نشستیم که یعنی اینجا: خاک سرخ و مستقل جنبش زنان است که سرخی اش وامدار لاله های همدلی و مهر زنانه هست و پرواز در آّبی آسمان برابری خواهی گواه استقلالش … ایدون باد.!

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours