روزآنلاین: از دکتر محمد ملکی هیچ خبری نیست.پیگیری های همسر و وکیل وی برای ملاقات با او به جایی نرسیده و اعلام شده که وی ممنوع الملاقات است.در این مورد با خانم قدسی میرمعز،همسر دکتر ملکی مصاحبه کرده ایم.
خانم میرمعز، آخرین اخبار از وضعیت دکتر ملکی چیست؟
ما طبق نامه ای که از دادستانی گرفته بودیم، روز یکشنبه به زندان اوین مراجعه کردیم تا با دکتر ملاقات کنیم.، اما به ما گفتند روز ملاقات برای زندانیان بند 209، روزهای دوشنبه است، شما فردا بیایید. روز دوشنبه که بار دیگر به زندان اوین مراجه کردیم، بعد از حدود 2 ساعت معطلی، به ما اعلام کردند ایشان ممنوع الملاقات هستند. من هر چقدر گفتم که از مقامات بالاتر شما نامه برای ملاقات دارم، به حرف من توجهی نکردند و تنها اعلام کردند که دکتر ملکی ممنوع الملاقات است. ضمن اینکه نامه مربوط به ملاقات را نیز از من گرفتند و با وجود اصرارهای من، آن را به من پس ندادند. امروز هم دکتر مولایی- که از سال 80 وکیل ایشان هستند ـ برای پیگیری کارهایشان به دادگاه انقلاب رفته اند.
نگفتند چرا ایشان ممنوع الملاقات هستند؟
نه. ولی دکتر ملکی پیش از این یک بار در سال 60 به مدت 5 سال و یک بار هم در سال 80 مدتی را در زندان بودند. در سال 80 هم در بند 59 بودند؛لذا با توجه به تجربه ای که من دارم، احتمالا حال ایشان خیلی مساعد نیست. چون پیش از این هم وقتی زندانی حال مساعدی نداشت، به مااجازه ملاقات نمی دادند، بخصوص اینکه الان هم وضعیت جسمی دکتر اصلا مناسب نیست.
هنگام دستگیری مشکل جسمی داشتند؟
بله، ایشان علاوه بر آریتمی قلب، دیابت و ضعف و پادرد، مشغول درمان پروستات خودشان هم بودندودر این مدت داروهای مختلفی مصرف می کردند. ضمن اینکه علاوه بر داروها، آمپولی هم هست که باید ماهی یک بار به ایشان تزریق شود و پنج شنبه گذشته نوبت تزریق آمپول بود. برای تزریق این آمپول باید ایشان در محیطی آرام و از نظر روحی در وضع مناسبی باشد که من فکر نمیکنم در بند 209 اوین این شرایط مهیا باشد. به همین دلیل وقتی روز پنج شنبه با من از وزارت اطلاعات تماس گرفتند تا آمپول ایشان را ببرم،این شرایط را بازگوکردم و گفتم یاباید من را پیش ایشان ببرید که عملی نیست چون مرا به 209 زنان می برید،یا اصلا نباید ایشان را می گرفتید چون ایشان برای دستشویی رفتن و غذا خوردن و امثالهم هم نیازمند کمک است. ضمن اینکه دستشویی رفتن مکرر و استحمام از جمله نیازهای طبیعی و اولیه ایشان است.
با این مسایل، مرجع دستگیرکننده ایشان به طور حتم وزارت اطلاعات بوده است
بله.همان روز هم که برای دستگیری آمده بودند اعلام کردند که از وزارت اطلاعات هستند. جالب اینکه وقتی دکتر از آن ها پرسیداسمتان چیست ، شخصی که به نظر می آمد رییس 4 نفر دیگر باشد، گفت اسم همه ما علوی است. ضمن آنکه یکی از این افراد هم بسیار بی ادب بود و من همان جا هم به او گفتم. به آن ها گفتم که در زمان ساواک هم وقتی به منزل می آمدند این قدر خانه را به هم نمی ریختند ولی آنها کتاب ها و کامپیوتر و موبایل و همه چیز را با خود بردند. وقتی هم گفتم به چه جرمی، گفتند شما با منافقان ارتباط دارید.
یعنی اتهام ایشان ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است؟
نه، این حرفی بود که آن جا زدند و من هم گفتم برای شما متاسفم که از چهار تا جوانی که در عراق آواره هستند می ترسید. اما بعد از دستگیری ایشان روزی که آقای مولایی به دادگاه رفته بودند، دکتر ملکی را در حال تفهیم اتهام دیده بودند که اتهام ایشان اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمعات اعلام شده بود.
آقای ملکی در تجمعات بعد از انتخابات حضور داشتند؟
نه. اولا که آقای ملکی اصلا در انتخابات شرکت نکردند. ایشان می گفتند که این انتخابات سالم نخواهد بود و به همین دلیل اصلا در انتخابات شرکت نکردند. علاوه بر این ایشان مدت ها بود بستری بودند و اصلا توان حرکت نداشتند. گاهی اوقات پسرم ایشان را میبرد دکتر یا با پرونده پزشکی میبرد هلال احمر و آنها وضعیت ایشان را میدیدند و پرونده را مطالعه میکردند و آمپول را میدادند. یعنی غیر از این اصلاً نمی توانست از خانه بیرون برود. حالا اینکه چطور با خوابیدن در رختخواب امنیت ملی را به خطر انداختند، من نمی دانم.
شما در این مدت برای پیگیری وضعت دکتر ملکی به آقایان موسوی و کروبی یا کمیته تشکیل داده شده از سوی آن ها مراجعه نکردید یا از طرف آن ها کسی پیش شما نیامد؟
نه. اولا اینکه مطمئنا آن ها می دانند دکتر ملکی دستگیر شده. هم من مصاحبه های مختلف کردم هم سازمان های مختلف در این باره بیانیه دادند و به هر حال قضیه در بوق و کرنا شد. از طرف دیگر طبیعتا در شرایط حاضر از دست این افراد هم کار خاصی بر نمی آید. دکتر ملکی هم که در انتخابات رای نداده بود و حتی بعد از انتخابات هم می گفت کسانی که رای دادند خودشان به دنبال احقاق حق خود هستند و با این مساله کاری نداشت.
تا الان هم پیگیری های شخص شما ودوستان نتیجه ای نداشته است؟
خیر. معلوم هم نیست که چه می خواهند. البته یک نکته مهمی در زمان بازداشت ایشان اتفاق افتاد که من به همه گفتم و به شما هم می گویم و آن این است که وقتی این ماموران آمدند ایشان را از خانه ببرند، همچنین وقتی در دادستانی داشتند تفهیم اتهام میکردند، آقای دکتر گفت: من از شما خیلی متشکرم که مرا میبرید و من در خانه در بستر نمیمیرم. من زیر دست شماها میمیرم. پیش این جوانها سربلند و با آبرو هستم که این جوانها دارند تلاش میکنند، ومن در بستر و رختخواب نمیرم. این برای من افتخار است. ما هم به رضای خدا راضی هستیم، اگر خدا واقعاً این طوری میخواهد، قبول داریم. من هم همان جا به دکتر ملکی گفتم این ها هر چه از شما خواستند، شما اعتراف کنید چون مهم نیست که شما در تلویزیون چه می گویید. مهم این است که در این سال ها همه مردم شما را شناخته اند. هر چه این ها خواستند اعتراف کنید و بیایید بیرون.
+ There are no comments
Add yours