مدرسه فمینیستی: اخیرا خبری در سایت ها* آمده بود تحت عنوان «تاسیس دانشگاه تک جنسیتی در کشور» همراه با آمارهای تطبیقی میان چند دانشگاه از جمله دانشگاه امام صادق (ع)، دانشگاه الزهرا (س) و دانشگاه شهید بهشتی و اهداف آن این گونه تعریف شده بود: «هدف اصلی از اجرای این طرح، پاسخگویی علمی و تجربی به ادعای تبعیض جنسیتی مثبت یا منفی در تحصیلات و پذیرش یا رد هر یک از این پیامدها است که ابعاد، علل و آثار یک نظام آموزشی تک جنسیتی (دخترانه) به عنوان نهاد و سازمانی علمی آموزشی و تربیتی مورد بررسی همه جانبه و دقیق و مقایسه با همتای دوجنسیتی (مختلط) آن در حوزه آموزش عالی قرار گرفته است.» در این خبر نکته های بسیار مهم و جالبی دیده می شود که هر یک به جای خود در عین پرسش برانگیزی قابل بررسی است. با یک نگاه اجمالی به این آمار انگاری ما باید متوجه یک ناموزونی و نتیجه گیری متفاوت میان «دانش آموختگی» دانشجوی دختر و «دانش آموختگی» دانشجوی پسر بشویم!
انگیزۀ تاسیس دانشگاه تک جنسی، مانند دانشگاه الزهرا (مدرسۀ عالی دختران سابق)، که در دوران پیش از انقلاب اقدام به تاسیس آن شده است مطالعه و تحصیلات در حوزه هایی را شامل می شد که در جامعۀ آن روز و حتی در بخشی از جامعۀ امروز صِرفاً دروسی «زنانه» محسوب می شدند. مانند، خیاطی، گلدوزی، آشپزی و امثالهم …… البته فراموش نکنیم منظور اموری هستند که در جامعۀ جهانی مرد/پدرسالار تحمیل زنان شده است؛ در عین این که بسیاری از مردان در طول تاریخ و به ویژه در قرون جدید در همۀ این نوع حرفه ها و مشاغل تخصص داشته و انجام وظیفه کرده اند، همان گونه که زنان هم در همین دوره از زمان به مشاغلی که همان نظام مرد/پدرسالار برایشان تابو پنداشته بود روی آورده و تخصص پیدا کرده و عملا برابری فکری، اندیشه ای برابر خود با مردان در جامعۀ جهانی را اثبات نموده اند.
بنابراین، در چنان دانشگاهی مسئله «جنسیت» و توانایی های علمی زن و مرد نه تنها وجود نداشت، بلکه این نوع دانشگاه به دلیل «جنسی» بودن تاسیس شده بود و نه جنسیتی.
«جنس»، که بحثی فیزیولوژیکی است، همانگونه که می دانیم، با «جنسیت» که بحثی است ناشی از تحمیل نظام های متفاوت اجتماعی به زنان و مردان، کاملا با هم متفاوت اند. در یک بررسی دقیق در قرآن، هیچ کجا ما با تاکیدی به تفاوت بین زن و مرد در حوزه های مسایل «انسان» و «انسانی» مانند درک و شعور و فهمیدن و استعداد و نیز حتی رنج و یا لذت بردن نسبت به هیچ پدیده ای، چه جسمی و چه روحی بر نمی خوریم. یعنی این استعدادها و توانایی ها، به ویژه استعدادها و توانایی های مغزی و ذهنی در «انسان» در هر دو جنس، یک سان وجود دارد و در هیچ کجای قرآن اشاره ای به این نشده است که «علم» و درک و آگاهی از آن و نیز کاربرد آن، در حوزۀ جنس خاصی قرار گرفته باشد. همان گونه که پیامبر اسلام گفته است: «اطلبوالعلم من المهد الی اللحد» (ز گهواره تا گور دانش بجوی). خطاب این روایت، هم زن است و هم مرد، و در هیچ جا نشانه ای وجود ندارد که به یک جنس بیشتر از دیگر جنس تاکید برای درس خواندن و پژوهش و تحقیق و …. امثالهم شده باشد.
نکتۀ بسیار مهم در این خبر این مطلب است که می گوید: «میزان پایبندی به اعمال و فرائض دینی در خانوادههای دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و الزهرا (س) از دانشگاه شهید بهشتی بیشتر است»… «بیش از ۹۰درصد دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) بر این عقیده هستند که دانشگاه تک جنسیتی موفق تر است…» و بعد اشاره می شود که: « اکثر دانشجویان دانشگاه های شهید بهشتی و الزهراء چنین باوری را ندارند».
میان پایبندی به اعمال و فرائض دینی – آن هم در خانواده های دانشجویان – (چه دین را شخصی بفهمیم و چه آن را سیاسی تلقی کنیم) چگونه می تواند محملی از بررسی و پژوهش نسبت به میزان توانایی درس خواندن بین دختر و پسر باشد؟ و یا نتیجه گیری این آمار به این صورت عنوان شود که: «میزان انگیزه تحصیل نزد دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) با ۵۸/۸ درصد از دو دانشگاه دیگر بالاتر بود …». باید پرسید منظور از انگیزه چیست؟ در کشوری که هرسال میلیون ها جوان با انگیزۀ ادامه تحصیل کنکور می دهند تا بلکه بتوانند وارد دانشگاه شوند، این بررسی تطبیقی/آماری با توجه به نوع تفاوت های ساختاری و ماهوی میان این دانشگاه ها چگونه توجیه پذیر است؟ و از همه مهم تر بخشی از این آمارها ارتباطی به تاسیس دانشگاه جنسیتی پیدا نمی کند!
در جای دیگری آمده است که: «دانشجویان دختر دانشگاه شهید بهشتی، با 3/38 درصد و الزهرا (س) با 6/34 درصد، نسبت به دانشجویان پسر دانشگاه شهید بهشتی با 7/29درصد از انگیزه بیشتری برای درس خواندن برخوردارند ….». خُب، این آمار نشان از گرایش، انگیزه و اشتیاق بیشتر دانشجویان دختر نسبت به دانشجویان پسر دارد، اما آیا این آمار باید توجیهی برای تاسیس دانشگاه تک جنسیتی باشد؟
و یا این آمار که می گوید: «9/46 درصد دانشجویان دانشگاه الزهرا، 6/50 درصد دختران شهید بهشتی احساس آزادی بیشتری در این عرصه نسبت به دانشجویان پسر دانشگاه شهید بهشتی با 1/42 درصد داشتند …» آیا صِرفاً به دلیل «جنسیت» آنان است و یا مشکلات اقتصادی یی که پسران در جامعه با آن روبرو هستند و به عنوان «رئیس خانواده پدر/مرد سالار» (که آن هم خوشبختانه یا متاسفانه عملاً میان هردو جنس بنا به نیاز جامعه، تقسیم شده است)، مسئولیت سنگین زندگی بر دوش آنان سنگینی می کند؟ آیا همین آمار نشان دهندۀ این نیست که شاید عوامل دیگری موجب این اُفت انگیزه در پسران نسبت به دختران شده باشد؟ و از همه مهم تر این که اصل مسئلۀ «دانشگاه جنسی»، که من از آن بیشتر «دانشگاه جنسیتی» می فهمم، چه هدف کلان و بنیانی یی در تحصیل علم و دانش را بین دختران و پسران توجیه می کند؟
این تفکیک «جنسی» یا جنسیتی، آن هم در کسب علوم – از هر نوع اش – بی شک اثرات منفی اش بیشتر از اثرات مثبت اش خواهد بود. در بخش دیگری از همین خبر آمده است که: «1/46 درصد دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و دانشجویان پسر و دختر دانشگاه شهید بهشتی در مقایسه با دانشجویان دانشگاه الزهرا (س)، عملکرد آموزشی دانشگاه خود را بهتر ارزیابی میکنند». این ارزیابی عملکرد آموزشی را چگونه ما با «جنس» و یا «جنسیت» گره بزنیم و اساسا چه نسبت و نسبیتی است میان عملکرد آموزشی یک دانشگاه و تائید آن از سوی دانشجویان با مسئله «جنس» یا «جنسیت» و تاسیس «دانشگاه جنسی» جنسیتی؟
آیا تفکیک دانشگاه ها بر اساس جنس یا جنسیت مانند تفکیک اتوبوس ها به زنانه و مردانه قابل بررسی و تحقیق نمی تواند باشد؟ آیا انگیزه ای یک سان در این تفکیک و دیگر تفکیک های جنسی یا جنسیتی وجود ندارد؟
این گونه جداسازی های علمی آیا میزان رشد و دانش و تجربیات متقابل دانشجویان باهم را، (که در صورت عملی شدن در همه دانشگاه ها) بالا می برد یا پایین می آورد؟ آیا علم را هم می توان «جنسی» یا «جنسیتی» کرد و در روند تجربه های متقابل علمی انسان ها (زن و مرد)، باید آن ها را ازهم جدا ساخت؟ آیا این خدمت به علم است؟
مگر نه این که ما تجربۀ جهان مردمحور را – در هر حوزه ای که می خواهد باشد، که متاسفانه تا این اواخر بوده است و هنوز هم هست – نداشته و نداریم؟ تفکیک جنسی/ جنسیتی، که به حذف جنس «زن» در جامعۀ جهانی منجر شده است آن هم در حوزه های معنوی و علمی، آیا موجب عقب افتادن فراگیری دانش از سوی زنان و نیز اساسا موجب تاخیر و تعلیل و تقلیل جامعۀ انسانی از کسب دانش و اندوختن علم نشده است؟ جهان مردمحور، هزاره ها هزاره این تجربه را داشته است و نتیجه اش همین است که می بینیم.
حذف نیمی از جامعه، که تاکنون در تاریخ رخ داده است، بزرگ ترین لطمه را به انسان و انسانیت در همۀ حوزه ها از جمله حوزه علم – که باید آن را هر انسانی، چه زن و چه مرد، از گهواره تا لحد بیاموزد – نزده است؟ جداسازی و تفکیکِ «هم اندیشی ذهن و احساس و درک توامان زن و مرد» آیا خلاف نظم طبیعت نیست؟
نکتۀ بسیار بسیار مهم در این آمار و خبر که کمی متناقض و پارادوکسیکال می نماید این نکته است که در این بررسی و آمار گفته شده است که: «اکثر دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و شهید بهشتی معتقدند که دانشگاه فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره) خوبی برایشان فراهم کرده است…. در حالی که این نگرش تنها در کمتر از یک سوم دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) دیده میشود». آفتاب آمد دلیل آفتاب!! وقتی تفکیک جنسیتی در هر حوزه ای صورت بگیرد نخستین گروهی که نه تنها یک سوم بلکه بسیار بسیار بیشتر «…. فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره)…» را از دست خواهند داد آیا زنان نخواهند بود که دوباره باید مشمول چرخۀ عدم توازن کفۀ دانش آموختگی گردند؟ آیا هزاره ها هزاره برای خفته بودن و بارور نشدن دانۀ وجود معنوی و انسانی زنان، به قول قرآن: «وقد خاب من دساها» که در زیر خاک مدفون مانده است کافی نیست؟
آخرین نکته این خبر و این تحلیل این است که: «تک جنسیتی و یا مختلط بودن دانشگاهها در روند آموزش و یا موفقیت های بعد از فارغالتحصیلی نقش مستقیم ندارد، ……….. عوامل اجتماعی، روانشناختی و حتی اقتصادی باعث میشود که ارزیابی دانشجو از دانشگاه به سمت منفی گرایش پیدا کند و چون این عوامل پوشیده است دانشجو این عدم موفقیت را به نزدیکترین و ظاهریترین عامل که تکجنسیتی بودن است، نسبت میدهد.»
چگونه می شود هم، «اکثر دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) و شهید بهشتی معتقدند که دانشگاه فرصتهای علمی و اجتماعی (از قبیل فرصتهای اشتغال، ازدواج، منزلت اجتماعی وغیره) خوبی برایشان فراهم کرده است….» را پذیرفت و هم، «تک جنسیتی و یا مختلط بودن دانشگاهها در روند آموزش و یا موفقیت های بعد از فارغالتحصیلی نقش مستقیم ندارد»؟
آیا این دو نظر، باهم درتضاد نیستند؟
هیچ معلوم نیست انگیزۀ این تفکیک ها چیست؟ آیا نظم و اخلاق انسانی جامعه، که در همۀ تاریخ و در همه جای جهان مجموعۀ انسان ها، یعنی زن و مرد هستند، تنها با تفکیک جنسی/ جنسیتی حاصل می شود؟ اگر چنین است چرا همۀ پدیده های طبیعت و هستی و رانۀ «حیات» مجموعه ای از نیروهای مادینه/ نرینه و تعامل طبیعی آنان با یگدیگر است؟
مگر جز این است که قران می گوید: «اناخلقناکم من نفس واحده» و یا «اناخلقناکم من ذکرو و انثی»؟ و یا آیا مگر در آخرت در هنگام جزای نیک و بد انسان، حق و حقوق زن و مرد متفاوت است؟
زنان، تا کی باید تاوان اقتدار مردمحور جهانی را با حذف شدن از «زیست برحق و طبیعی» شان پس بدهند؟ و تاکی باید «زنان» حذف شوند تا مردان گرفتار مشکلات ناشی از حضور زنان در جامعه نشوند؟ آیا علت را باید از میان برداشت یا معلول را؟
پانویس:
◀️ * ایرنا: خبرگزاری جمهوری اسلامی ۲۳/۰۸/۸۸ – ارسال خبر: ۱۶:۰۹ جمعه، ۲۲ آبان ۱۳۸۸
+ There are no comments
Add yours