مدرسه فمینیستی: خشونت، از رویدادهای نفرت انگیز و از پدیدارهای بغرنج و تکرار شونده ی جوامع امروز بشری است که در وجوه مختلف و حوزه های گوناگون زندگی اجتماعی ما گسترش می یابد و در نتیجه تأثیر خود را بر اغلب رویکردها، رفتارها، عواطف و روابط متقابل انسانی بر جای می گذارد. در اکثر جوامع به خصوص جوامع جهان سوم و کشورهای عقب مانده خشونت (و بویژه خشونت علیه زنان) به مراتب بیشتر و در گستره ی وسیع تری اتفاق می افتد . تأثیر مخرب و دیرپای خشونت تنها به زنان یک جامعه محدود نمی شود ، بلکه کل اجزاء خانواده و حوزه عمومی جامعه را فرا می گیرد و فضا را آلوده و مسموم می کند در نتیجه بر رفتارهای فردی شهروندان نیز تأثیر می گذارد . نمونه های بارز خشونت در جوامع جهان سوم به مراتب بیشتر و مشخص تر از دیگر جوامع است . نگاه سنتی و عقب گرای این گونه جوامع بر تشدید اعمال ِخشونت ـ از جمله تجاوز ـ علیه زنان به طرز آشکاری تاثیر دارد . در جامعه ای مثل ایران که سنت و مذهب به طور گسترده و فشرده در جای جای روابط و مناسبات اجتماعی حضور دارند ، زنان بیشتری هم تحت فشار قرار می گیرند . هر چند که تجاوز می تواند علیه مردان هم صورت گیرد اما تجاوز علیه زنان به مراتب بیشتر از مردان صورت می گیرد.
تجاوز، نتیجه نوع نگاه سلطه گرانه و خشن مردانه به جایگاه زنان است. در جامعه ای مثل ایران هم که از این قانون مستثنا نیست ، مردسالاری ، تئوریهای مردسالارانه، و باورهای غلط، از جمله ی مهم ترین عوامل در ایجاد خشونت و مخصوصا تجاوز علیه زنان می باشند . در جامعه ای که امور مردسالارانه در رأس همه امور قرار دارد و قوانین مردسالار بر جامعه حکم می کند، تجاوز به عنوان بخشی از حیات اجتماعی زن تصور می شود و بالطبع تجاوز وجودش به قطعیت می رسد.
همان طور که تسلیتز در مقاله اش می گوید برای بیشتر مردان تجاوز چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ گفتاری راهی است برای کنترل دیگران تا از طریق تجاوز بتوانند منافع اجتماعی و شخصی کسب کنند و در نتیجه نفس گرایی و تسلط گرایی را گسترش دهند (ص 1). مردان در جامعه مردسالار اینگونه بار آمده اند تا تجاوز را به عنوان ابزاری برای گسترش و حکمیت ِ شخصیت خود بر قشر خاصی در نظر گیرند. بنابراین خصومت مردانه ، محیطی را برای متجاوز فراهم می کند و در حقیقت جامعه به مردان اجازه می دهد تا در همه موارد نقش خود را بر زنان تحمیل کنند . از سوی دیگر هنجارها و رفتارهای جامعه به زنان القاء می کند که آنها روزی طعمه یکی از همین مردان می شوند و باید مراقب رفتار خود باشند . زنان همواره با این عقیده بارآمده اند که تجاوز به آنان بخشی از رفتارهای اثبات شده مردان نسبت به آنهاست و آنها باید بیاموزند که چه طور رفتار خود را تنظیم کنند تا کمتر مورد توجه قرار گیرند و بدین ترتیب از خطر تجاوز در امان بمانند .
تجاوز و خشونت متعاقب با آن همیشه علیه زنان نبوده است بلکه گاهی به عنوان ابزاری برای سرکوب و کنترل دیگر افراد جامعه هم به کار می رود . در بسیاری از موارد در جنگهای قدیم هم وقتی دشمنان به یک شهر حمله می کردند برای ضربه زدن بیشتر به دشمنان ، به زنان آنها تجاوز می کردند .
از دیگر دلایل وجود تجاوز، نقشی است که جامعه به زنان می دهد . در جامعه مردسالار، زنان به عنوان الگویی اطاعت پذیر و تسلیم شونده در هر موردی ارائه می شوند و به آنها این واقعیت القاء می شود که مردان باید در رأس همه ی امور باشند و کنترل تمامی امور حق مسلم مردان است. بدین ترتیب ناخودآگاه ، ایده ی تسلط گرایی تقویت می شود . در این نوع جامعه ، مرد خوب معمولا کسی است که خشن و اقتدارگرا باشد و در بسیاری از موارد حتی فرهنگ و سنت جامعه به مردان این حق را می دهد که در مواردی که نتوانند با کسب رضایت از زن، امیال جنسی خود را ارضاء بکنند، متوسل به زور شوند و جامعه و ساختار های فرهنگی و ارزشی آن به جای اینکه مرد را مسبب پیدایش این نوع رفتار خشونت بار تلقی کند و او را به مجازات برساند متاسفانه تقصیر را به گردن زن و نوع پوشش او می اندازد .
مردسالاری ریشه اصلی و نهایی تجاوز و خشونت به زنان است . تا زمانی که نقش های مسلم مردانه چه از نظر برتری جنسی و چه در کنترل امور اجتماعی بر فرهنگ و ساختارهای یک جامعه حاکم باشد تجاوز به طور طبیعی حضور خواهد داشت ، نقشهای سنتی و جنسی مردانه که در آنها به مرد نقش اصلی و به زن نقش منفعل می دهد . همان طور که ترن هیل و پالمر در کتاب خود خاطر نشان می کنند خوی غریزی مردان، تهاجم و تخطی نسبت به احساسات جنس مخالف است و مردان در جامعه مردسالار این گونه تربیت می شوند که هر زمان که تمایل داشتند و بدون در نظر گرفتن تمایلات جنس مخالف خود، غریزه شان را ارضاء کنند. (صفحه 2). در فرهنگ مردسالار به مردی که دارای روحیه تهاجمی ، خشن و سلطه گرانه باشد ارزش داده می شود . در واقع طبیعی است که در چنین جامعه ای ساختار و رفتارها و الگوهای فرهنگی و مذهبی در جهت تقویت تسلط گرایی و پرورش روحیه تجاوزگری و خشونت، به کار می روند و به زنان این گونه باورانده می شود که جنسیت و امیال آنان در درجه دوم قرار دارد. همین امر سبب می شود که زنان به طور ناخودآگاه در ترس از اینکه روزی مورد تجاوز قرار گیرند بزرگ شوند . قربانیانِ تجاوز در جوامعی از این دست، اصولا جرأت بازگو کردن ظلمی که به آنان روا شده است را ندارند و در نتیجه معمولا دچار اختلالات روحی می شوند و چه بسا از سر ناگزیری و استیصال دست به خودسوزی یا دیگرکشی هم بزنند.
وجود تابوهای راجع به تجاوز و رفتارهای واپس گرای افراد جامعه نسبت به قربانیان تجاوز که در این نوع جوامع وجود دارد نتیجتا باعث جلوگیری از مجازات عاملان آن می باشد . توجیهِ تجاوز به عنوان بخشی از رفتار موجود در جامعه تاثیر مخربی بر دیگر اعضای جامعه خواهد گذاشت . نتیجه و تأثیری که تجاوز و خشونت بر قربانیان زن می گذارد به مراتب بیشتر است چرا که روحیه زنان را به عنوان موجودی که در درجه چندم اجتماعی قرار دارد تضعیف کرده و در نتیجه باعث سرخوردگی شدید و شکست روحی و روانی آنها می شود .
ارائه این نوع فرهنگ و رخنه ی ناگزیر آن به مناسبات سیاسی و اجتماعی می تواند بر گسترش خشونت در حوزه عمومی جامعه به شدت دامن زند. تا زمانی که نقش های سنتی رایج و تبعیض آمیز، بر جامعه حاکم باشند و ارزش گذاری مردان بر پایه میزان خشونت و نحوه های برخورد اقتدارگرایانه آنها با زنان سنجیده شود تجاوز به عنوان یک رفتار خشونت آمیز در جامعه و علیه زنان، همچنان وجود خواهد داشت و قربانی خواهد گرفت .
شاید بهترین و موثرترین راه برای مقابله با بروز خشونت و تجاوز، بالابردن سطح فرهنگ و آگاهی و گسترش توانایی ها، استقلال جنسیتی، و تعهد و تلاش برای کسب برابری است . زنان یک جامعه باید در تلاش باشند تا نقش های منفعل و سنتی جامعه به جنیست را تغییر دهند و در قالب های نوی ظاهر شوند . راه دیگر تلاش برای مبارزه با الگوهایی است که از سوی قوانین جامعه ارائه می شود . الگوهایی که مشخصا از طریق رسانه های جمعی سعی در پر رنگ کردن نقشهای سنتی مردان و محکم کردن حاکمیت مردسالار دارد.
در جامعه مردسالاری مثل ایران شکستن تابوها و برقراری نظام ها و تعاریف جدیدی از جنیست، کمک شایانی به در هم شکستن نگاه سنتی و الگوهای ارائه شده خواهد کرد. همچنین برخورد قاطع و جدی با عاملان خشنونت و مروجان آن، و برخورد مناسب از طریق مکانیسم های قانونی و حمایتگرانه نسبت به قربانیان این نوع خشونت ضد انسانی، یکی دیگر از راه های جلوگیری و مهار خشونت علیه زنان است.
منابع :
Taslitz, Andrew.E. Rape and the culture of the courtroom. New York University Press. 1999.
Thornhill, R. and Palmer. A posse of good citizens brings outlaw evolutionists to justice. A response to Evolution, Gender, and Rape. Cambridge, 2003. ,
+ There are no comments
Add yours