«ویکتوریا» در شبکه «فارسی وان» (پشت هر زن موفق، یک مرد «اسرائیلی آمریکایی تبار» ایستاده!!)

۱ min read

پری سکوتی-28 بهمن 1388

مدرسه فمینیستی: معضلات متعدد خانواده های طبقه متوسط در جامعه پیشرفته یا جوامع در حال گذار به مدرنیته، جدا از بحرانهای اقتصادی و سیاسی، که معمولا از قلمرو خانوادگی فراتر میرود و آحاد یک کشور را گرفتار مینماید اما در قلمرو فردی و خانوادگی، مسائلی معمولی و روزمره همچون عشق، رقابت، حسرت، خیانت شوهر به زن، تنهایی، خودکشی، مُد، اعتیاد، اوقات فراغت، در معرض دید همگان بودن، افسردگی، لذت، اضطراب و امثال این مسائل است که معمولا باعث فروپاشی یا انسجام روابط اعضای خانواده میگردد. ابزارهای برساخته ی مدرنیته همچون رُمان، سینما، تلویزیون، اینترنت (و سریالهایی که بتازگی از شبکه های ماهواره ای پخش میگردند) هم عمدتاَ به تبیین و بازنمایی همین قلمروهای فردی و خانوادگی میپردازند.

تراژدیها، درامها، حماسه ها، فداکاریها، خودویرانگریها، دیگرکشیها، و یک عالمه از این موارد روزمره زندگی، برخلاف قرون گذشته، امروز در قلمرو کوچک خانواده هسته ای و در اقشار متوسط و معمولی، حادث میشود. زیرا که عصر غولها و اساطیر و قهرمانها و امپراتورها و خدایان افسانه ای، پایان گرفته است. عصرجدید، عصر افراد معمولی و زندگی هرروزه است.

در عصر جدید، خانواده هسته ای طبقه متوسط، در کانون تحولات و توفانها قرار دارد و همهنگام برپا دارنده ی توفانهاست. هرآنچه که به این واحد معمولی مربوط میشود بطور اتوماتیک دستمایه سریالها، فیلمنامه ها، ویدئوکلیپ ها و ژانرهای ادبی قرار میگیرد. زیربنای اصلی و عمود خیمه ی همه اتفاقات عصرمدرن نیز مناسبات جنسیتی (روابط زن و مرد) است که این مقاله میکوشد بازنمایی آن را در سریالهای شبکه ماهواره ای «فارسی وان» که از دهم مرداد 1388 پخش سریالهایش را به زبان فارسی آغاز کرده، بررسی نماید. اما آنچه در این مقاله بطور خاص دنبال میشود بررسی «روشهای حل و فصل بحرانها در مناسبات جنسیتی» در نهاد خانواده و در گستره کنش متقابل دوجنس، بویژه در سریال «ویکتوریا» است که البته تلقی ویژه ای از این نوع روشها، در اکثر سریالهای عامه پسند «فارسی وان»، به مخاطب ایرانی عرضه میشود.


در سریال جذاب و دنباله دار «ویکتوریا»، گرایش به روابط خارج از ازدواج وجود دارد. ایضاَ موقعیت نسبتاَ برابر بین زن خانواده با مرد خانواده هم به چشم میخورد. ویکتوریا در مقام «همسر/ مادر»، به همان اندازه منزلت، جذبه و جایگاه دارد و کلامش نافذ است که مرد خانواده. در این سریال و مابقی سریالهای فارسی وان («همسر من بی نظیره»، «شب به شب»، «خواهر دوست داشتنی من»، «مونس و مونس»…) معمولا زن و مرد هر دو از استقلال مالی و آزادی عمل برخوردارند. زن در مقابل مرد، مقاوم می نشیند و خودش را اصلا دستکم نمیگیرد حتی اگر رابطه اش با مرد، رابطه خارج از ازدواج باشد (مصداقش زنی است بنام «تاتیانا» که خارج از ازدواج، از انریکه صاحب بچه شده است).

شخصیتهای زن در سریال ویکتوریا به همان اندازه زیر بار مسئولیت میروند که مرد مقابلشان (خواه آن مرد، شوهرشان باشد، خواه دوست یا همکار، یا…). شاید هم بیشتر از مرد دلخواهشان، مسئولیت میپذیرند. این موارد، نکات عطف و بیادماندنی سریال عامه پسند «ویکتوریا» است. اصل ماجرای داستان این سریال در واقع بر مدار زندگی زنی معمولی با قیافه و اندامی معمولی و با وقار که بیش از پنجاه سال سن دارد (به نام ویکتوریا) میچرخد که مادر سه فرزند است. شوهر او «انریکه» مردی خوش تیپ، با کلاس، خوش اندام، تحصیل کرده، و در امرار معاش و کسب و کار، موفق است. لذا وضع مالی شان خوب است و این زن و شوهر بهمراه سه فرزندشان در رفاه و آسایش بسر میبرند. فرزندانشان هم در زندگی و تحصیل و فعالیتهای هنری و اجتماعی شان، موفق هستند. اما پس از بیست و پنج سال زندگی مشترک و در سالگرد ازدواجشان، ویکتوریا پی میبرد که شوهرش «انریکه» بطور مخفیانه با زنی جوان بنام «تاتیانا» رابطه دارد و به زندگی مشترکشان خیانت میورزد.

مطلع شدن از خیانت «شوهر/ پدر» خانواده، صدمه عمیقی به روان «همسر/ مادر» وارد میکند و این مادر را تا مرز افسردگی شدید و فروپاشی روانی پیش میبرد. خیانت انریکه و عدم پذیرش این خیانت از سوی ویکتوریا، به زندگی زناشویی شان پس از بیست و پنج سال، خاتمه میدهد و این زوج از یکدیگر جدا میشوند. جدا شدن از مرد خیانت پیشه و همهنگام، آشنایی با خبرنگاری جوان بنام «جرونیمو» که بطور اتفاقی رخ میدهد، زندگی «زن/ مادر» را بار دیگر به جانب ثبات و تعادل میبرد.


جرونیمو پس از مدتی کوتاه مجذوب و دلباخته این «زن/ مادر» میشود (زن/ مادری که حداقل هفده سال از خودش بزرگتر است) و این دلباختگی را نیز پنهان نمیکند. بررسی ریشه های روانی عشق و سرسپردگی جرونیمو به این زن پنجاه ساله که به تلویح، نمادی از اسطوره مادری در جوامع مدرن است به آینده موکول میکنم ولی همینقدر بگویم که دلدادگی شورانگیز این روزنامه نگار جوان و خوش بر و رو، به زنی مسن که در رفتار و سکنات اش هیچ اثری از لوندی و اِفّه و ارزان فروشیهای سکسی به چشم نمیخورد ناخودآگاه تحلیل و نگاه ما را در مقام مخاطب این سریال به قلمرو روانشناختی و آراء زیگموند فروید هدایت میکند. علی ایحال عشق افلاطونی جرونیمو به ویکتوریا و شور و صداقتی که در وجود این خبرنگار جوان موج میزند (تا آنجا جرونیمو در ابزار علاقه اش به این زن/ مادر پنجاه ساله، صداقت دارد که این را در رفتار و کردار مسئولانه اش حتی نسبت فرزندان ویکتوریا بازتاب میابد) و چنین حُسن نیتی و حمایت عاطفی و بی غل و غش این جوان، سرانجام باعث التیام و بازسازی روحی روانی ویکتوریا و اعتماد دوباره او به زندگی میشود و از این ببعد، دنیای زخم خورده این زن/ مادر، رنگ و نشاط دوباره بخود میگیرد. امید جایگزین یأس و افسردگی میشود. از پرتو گرمای این عشق، ویکتوریا نه تنها به زندگی معمول خود باز میگردد بلکه بفکر میافتد که برای خودش درآمد مستقلی هم داشته باشد…


آیا موارد بالا، نمونه و مصداقی در زندگی واقعی زن ایرانی دارد که بخواهد با آن «همزادپنداری» کند یا صرفا نو و متفاوت بودن این روابط زناشوهری که در زندگی خصوصی ویکتوریا و انریکه وجود دارد باعث تابوشکنی و لذا مسبب سرگرمی و جذابیت این سریال شده است؟ با این وصف آیا هر نوع تابوشکنی و گذر از خط قرمزها، باید جذاب تلقی شود و ما را سرگرم نماید؟ و آیا اصولا اگر زنی مطلقه به عشق و دلدادگی مردی جوانتر از خودش پاسخ مثبت بدهد در فرهنگ ما ایرانیان گذر از خط قرمز و تابوشکنی محسوب میشود؟ پس بی ضرر است که از خودمان بپرسیم: دلایل ناگفته و نانوشته ی توجه عمومی به این سریالها در چیست؟ حتماَ شنیده اید که خانواده های علاقمند به سریال ویکتوریا، توجیه شان برای دنبال کردن این سریال، فی المثل نداشتن جذابیت برنامه های صداسیما است. آیا این پاسخ کلی و مبهم، قانع کننده است؟ و اگر قانع کننده است منظورشان از «عدم جذابیت» به چه معنا است؟ مگر میشود هشت کانال تلویزیون دولتی و پُرهزینه ی یک حکومت دینی با انبوه سریالهای دنباله دار، برای جذب رعایایش کافی نباشد؟ به نظر من، اقامه این توجیه مبهم، گرهی را نمی گشاید و ابهام همچنان باقی میماند. یحتمل باید رمز و رازی در سریالهای «فارسی وان» نهفته باشد که برخی از خانواده های ایرانی را مفتون ساخته است. این راز افسونگر چیست و کجاست؟ دلیل «همزادپنداری» برخی از زنان ایرانی با شخصیت و سرنوشت ویکتوریا، و برخی از مردان ایرانی با انریکه (شوهر ویکتوریا) در کجای روابط واقعی زندگی ما، ریشه دارد؟ آیا فقط همزادپنداری است یا دیدن روابط و طرز رفتار غیرخشن این زن و شوهر در حل و فصل مناقشات خانوادگی و زناشوهری برای خانواده های ما «تازگی» هم دارد؟ یا شاید مخلوطی از تازگی و همزادپنداری باشد؟

ممکن است «زن محور» بودن سریالهای عامه پسند «فارسی وان» دلیل پنهان و به بیان درنیامده ی جذب برخی از خانوادهها به سریالهای این شبکه ماهواره ای شده است، محتمل است طرز رفتار متین و صبور ویکتوریا پس از اطلاع یافتن از خیانت شوهرش، برای بعضی از زنان ایرانی که مدام با خیانت شوهرشان و یا حداقل یک بار با ازدواج مجدد پدر بچه هایشان روبرو شده اند (یا احتمال میدهند که روبرو شوند) باعث همزادپنداری با ویکتوریا شده باشد؟

در همین راستا و در پاسخ به سؤالات فوق، انواع تحلیلها و قضاوتهای گاهاَ تعجب آور در مورد سریالهای شبکه فارسی وان و بویژه سریال ویکتوریا مطرح شده است تا آنجا که شینده ام گویا اخبار «بیست و سی» هم به «فارسی وان» تاخته و از «توطئه دشمنان» در مورد راه اندازی این شبکه تلویزیونی پرده برداشته است.

غالب تحلیلها در مورد کانال ماهواره ای «فارسی وان» را میتوان بصورت زیر دسته بندی و خلاصه کرد:

1 _ برخی از پدران حکومتی مان معتقدند کانال «فارسی وان» توطئه «اسرائیل و آمریکا» برای انحراف ایرانیان و متلاشی کردن خانواده هاست تا از این مسیر نرم افزاری «وارد قلمرو تاخت و تاز و انهدام نرم فرهنگ ایرانیان» شوند، همان «جنگ و تهاجم فرهنگی» تکرارشونده و گوشآشنا که یحتمل، این جنگ نرم و توطئه سی ساله این بار توسط پخش سریالهای عامه پسند از کانال «فارسی وان» هدایت میشود.

این افراد برای ادعای خود دلیل میآورند که این شبکه ماهواره ای «توسط شرکت استار، متعلق به شرکت نیوزکورپریشن اداره میشود و مالک این شرکت هم “روپرت مرداک”، یک یهودی استرالیایی است.» البته طبق اسناد و مدارک قرص و محکم، این جناب مرداک، شبکه خبری فاکس نیوز و رسانه های دیگری را تحت تملک دارد که این رسانه ها «نقش تحریک و تشویق دولت ایالات متحده و اقناع افکار عمومی برای حمله به عراق داشته اند». از نظر آنان سریالهای فارسی وان «حاوی مفاهیم خیانت، جنایت و حتی بی بند و باری فکری و فرهنگی» است. (یعنی همان مقولاتی که همیشه از سوی برخی از مسئولان سیاسی عقیدتی کشور ما با «حضور و ورود زنان» و یا با واژگانی همچون فمینیسم، همذات شناخته می شود) بنابراین دیگر مو لای درزش نمیرود که شبکه «فارسی وان» را مهاجم جدید فرهنگی خود قلمداد کنند و این تهاجم خطرناک و انهدامی را طبق معمول به «رابطه جنسی بین زن و مرد» تقلیل دهند.

اصولا هر جا و در هر نقطه ای از دنیای معاصر «توطئه» ای انجام شود از نظر حاکمان صداوسیمایی، با یک مشت زن بی حجاب و یک مقدار «روابط جنسی خارج از ازدواج» و یحتمل یک خروار فمینیسم و در راس همه این مسائل هم طبق معمول یک «یهودی پولدار» وجود دارد.

قصه های تکراری هشدار نسبت به جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، مانند اغلب فیلمنامه سریالهای عامه پسند، همیشه یک جور و شبیه به هم بوده (البته با تغییراتی در جملات و پاراگرافهای جزئی). بنابراین توطئه خطرناک شبکه «فارسی وان» نیز به همان شمایل قصه قدیمی: «بی حجابی و استقلال زنان / رابطه جنسی زنان / برابری و مساوات «مبتذل» زن و مرد / و بالاخره یک مرد یهودی الاصل آمریکایی در راس این امور مبتذل» از نظر برخی مسئولان عقیدتی سیاسی ما در هیئت «فارسی وان» ظهور کرده و دقیقا مصداق نعل به نعل سریالهای منحرف این شبکه صهیونیستی آمریکایی است.

با شنیدن این حرفها آدم به این نتیجه قطعی میرسد که: «پشت سر هر زن موفقی، یک مرد یهودی الاصل آمریکایی ایستاده است».

2 _ اما توطئه بینی به این بخش از حاکمیت خلاصه نمیشود چونکه برخی از کنشمندان «جنبش سبز» هم از شبکه «فارسی وان» نگرانند، فکر میکنند که این کانال و سریالهای مجذوب کننده اش توطئه ای است برای آن که افکار عمومی ایرانیان را از «جنبش سبز» منحرف سازند. این گروه از دوستان سبز و گرامی ما فکر میکنند که به جای آن که مردم صبح تا شب به دنبال اخبار جنبش سبز باشند تازگیها وقتشان را بیخود و بیجهت صرف «کانال فارسی وان» و دیدن سریالهای سطحی آن میکنند، بنابراین باید در این میان توطئه ای در کار باشد. البته آنها هم اسناد و مدارکی در چنته دارند و یکی از این مدارک محرز، دال بر وجود توطئه هم این است که اگر «حاکمیت از این کانال خوشش نمیآید پس چرا روی آنتن فارسی وان مثل شبکه های خبری همچون «بی بی سی فارسی» و «وی. او. ای» پارازیت پخش نمی کند؟»

از دیرباز یکی از استدلال های همیشگی در میان گروه های سیاسی و انقلابی این بوده که «اگر زندان نروی / اگر نشریه ات را نبندند / اگر فیلتر نشوی / اگر از کار اخراج نشوی / اگر زودتر از دوستانت از زندان بیرون بیایی/ اگر مبلغ وثیقه ات برای آزادی از زندان، کم باشد / اگر ممنوع الخروج نشوی / و..» حتما ریگی در کفش ات هست. بنابراین اگر روی کانال فارسی وان پارازیت نمی اندازند پس حتما حاکمیت از این کانال بدش نمیآید.
در هر دو دیدگاه، مدام توطئه هایی در حال ردیابی است که همه توطئه ها به یک کانون ختم میشود: حاکمیت ایران. یعنی یک عده توطئه کرده اند تا «حاکمیت» را از طریق سریالهای عامه پسند نابود کنند! و از نظر یک عده دیگر، کانال فارسی وان و پارازیت نیانداختن روی آن نشانه توطئه «حاکمیت» است تا مردم را سرگرم نگه دارد و جنبش سبز را از مرکز توجه آنان دور نماید.

اما کانال فارسی وان و سریالهای عامه پسند آن را میتوان در قلمروهای دیگری که نیازها و بحرانهای طبقه متوسط جامعه را لحاظ میکند نگاه کرد و همه چیز را توطئه ندید. واقع این است که سریالهای مختلف شبکه فارسی وان، به نیاز بخشی از مردم پاسخ میدهد و چون به نیاز آنان پاسخ میدهد لذا در میان همین مردم نیز هواخواه پیدا کرده است.
در این عصر، رابطه زن و شوهر، رابطه فرزندان و والدین، رابطه های کاری و شغلی و خیلی چیزها به عیان تغییر کرده است. تغییر این روابط بندرت در سریالهایی که از کانالهای صداسیما به مخاطب عرضه میشود بازتاب میگیرد. در عوض خیلی از گروههای مردم در ایران ـ بویژه زنان ـ با سرنوشت و تقدیر و مشکلات و دغدغه های شخصیتهای محوری فیلمهای خانوادگی فارسی وان، یحتمل احساس همذات پنداری میکنند و از این بابت است که جذب آنها میشوند.


دلیل محکمتری که نشان میدهد چرا بسیاری از گروههای مردم جذب سریالهای مختلف فارسی وان شده اند این است که در این سریالها بازنمایی صادقانه و بی سانسور مشکلاتی را می بینیم که اتفاقا بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط ایران نیز همین حالا با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. لذا مردم براحتی میتوانند از طریق دیدن این سریالها، راههای بی خشونت و منصفانه ی بیرون آمدن از بحرانهایی که در زندگی و روابط شان پیش میآید با چشم خود ببینند، بر آن تأمل کنند، به داوری بنشینند و از آنها بیاموزند.

در کشورهای دیگر، یکی از راههای نوین آموزش و کاهش خشونت در خانواده ها معمولا از طریق پخش سریالهایی است که موضوعات واقعی و حقیقی زندگی هرروزه مردم را بازتاب میدهد. چگونگی حل و فصل مشکلات در روابط خانواده البته که از طرق مختلف انجام میگیرد اما مهمترین ابزار این قلمرو، رسانه های تصویری، ژانرهای ادبی همچون رُمان، یا فیلم های عامه پسند است. رمان و داستان و سریالهای عامه پسند در اکثر نقاطق عالم، در حقیقت وسایل و ابزاری هستند که افراد، بویژه نوجوانان و جوانان و بسیاری از گروههای دیگر، با دنبال کردن آنان میتوانند یاد بگیرند که مثلا پسر و دختری که با هم دوست اند چگونه در روابطشان باید با یکدیگر برخورد صلحجویانه و متعهدانه و برابرحقوقی داشته باشند، دوستی دختر و پسر یک «پیوند» هرج و مرج گرایانه و بی بندو بار نیست بلکه پیوندی انسانی و مدرن است که در قلمرو آن باید تعهد و مقرراتی رعایت شود.

یا خانوادهها میآموزند که در موقعی که شریک زندگی (شوهر و زن) خیانت و نیرنگ را پیشه میکند، به چه نحو میتوانند معقولانه تر رفتار کنند و این بحران را بدون خودسوزی یا شوهرکشی و یا زد و خورد و قتلهای ناموسی، حل و فصل کنند. در اغلب سریالهای عامه پسند به ما آموزش داده میشود که وقتی پدر و مادر دچار بحران در زندگی زناشویی شان میشوند، فرزندان بزرگتر چگونه میتوانند با این مسئله معقولانه برخورد کنند که به راه حل بهینه و مسالمت پذیر برسند و بحران موجود، ختم بخیر شود.


در همه جای گیتی «رمان های عامه پسند» و یا «سریال های عامه پسند» برخلاف آنچه که در قلمرو روشنفکری نخبگان ایران صرفا «مبتذل» خوانده میشود اتفاقا کارکردی مثبت و رهگشا دارند که هرچند از نظر هنری و پیامهای فلسفی و روشنفکری معمولا ضعیف هستند اما به دلیل سادگی و سر و کار داشتن با بطن روابط روزمره و مشکلات ملموس و بحران خیز زندگی واقعی مردم، میتوانند به ما آموزش بدهند که در موقع حادث شدن مشکلات و بحرانها، چگونه به حریم افراد خانواده احترام بگذاریم و حقوق شهروندی همنوعانمان را رعایت نماییم.

بعضی از نخبگان سیاسی ایران حضور گسترده ی چنین بحرانها و تلاطمات روحی و حنسی در میان مردم ـ بویژه در قلمرو خانوادهها ـ را بکلی حاشا میکنند، با پاک کردن صورت مسئله فکر می کنند همه مشکلات جامعه را حل کرده اند، اما واقعیت آن است که مشکلاتی که گریبانگیر افرادی همچون ویکتوریا، تاتیانا، انریکه، رُمان مونس، گانهو، سوآ، گانسو، و… است شباهت های بسیاری با مشکلات و دغدغه های ما تهرانیها بویژه در میان طبقه متوسط مان دارد. لذا دیدن این سریالها در واقع راههای کوتاه و سهل الوصول آموزش شهروندی است برای برخورد عقلانی و مسالمت پذیر با چنین مشکلات مشابهی.

بدون شک اگر حاکمان صدا و سیمایی ما کمی واقعگرا بودند و بجای آن که سریالهایی بسازند که دنیا دنیا از بطن زندگی و روابط حقیقی ما بیگانه است فی المثل سریالهای عامه پسندی میساختند که لااقل بتواند به نیازهای عاطفی گروههای مردمی پاسخ دهد بنظر من هیچ گاه کانال فارسی وان نمیتوانست چنین در میان مردم جا باز کند.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours