دویچه وله (مریم میرزا): ژیلا بنییعقوب به یک سال حبس و سی سال محرومیت از روزنامهنگاری محکوم شده است. او صدور چنین حکمی را ناشی از بیاطلاعی دادگاه از حرفه روزنامهنگاری دانسته و میگوید تنها به وظیفه حرفهای خود عمل کرده است.
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و فعال جنبش زنان، سهشنبه ۱۸ خرداد از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به یک سال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از حرفه روزنامهنگاری محکوم شد.
وی یک هفته پس از انتخابات به همراه همسرش، بهمن احمدیامویی، روزنامهنگار، در منزل مسکونیشان بازداشت شده بود. بنییعقوب ۳۰ مرداد با سپردن وثیقه آزاد شد.
اکنون در حالی حکم یک سال زندان و محرومیت ۳۰ ساله از فعالیت روزنامهنگاری وی ابلاغ شده که همسرش با دریافت حکم پنج سال حبس قطعی همچنان در زندان است.
یکی از دلایل بازداشت و در نهایت صدور حکم برای بنییعقوب، گزارشهای وی از تبلیغات انتخاباتی هواداران کاندیداها در روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بوده است. این در حالیست که وی معتقد است «به عنوان یک روزنامهنگار تنها به وظیفه حرفهای خود در جهت بازتاب بیطرفانه رویدادها عمل کرده است.»
ژیلا بنییعقوب تا به حال جوایزی بینالمللی نظیر جایزه شجاعت در روزنامه نگاری، جایزه بینالمللی آزادی بیان و جایزه بهترین وبلاگ نویس گزارشگران بدون مرز را از آن خود کرده است.
وی در گفتوگو با دویچه وله از چگونگی ابلاغ حکم و همچنین علل صدور آن سخن گفت.
دویچه وله: خانم بنییعقوب در خبرها آمده که حکم شما اعلام شده است. لطفاَ بفرمایید که حکمتان به چه طریقی به شما ابلاغ شد و چه اتهاماتی برای شما در نظر گرفته شده که براساس آنها این حکم صادر شده است؟
بنییعقوب: حکم من دیروز ابلاغ شد و شخصاً رفتم از شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب حکم را گرفتم. البته حکم را که به دست ما نمیدهند. روال این طور است که حکم را در اختیارمان میگذارند، برای این که بخوانیم و حداکثر این که بتوانیم از آن رونویسی کنیم. اما اصل حکم را در اختیارمان نمیگذارند که این هم البته به گفتهی همهی وکلا خلاف قانون است. اتهام اصلی من «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» بوده که مصادیق این اتهام را مقالاتی ذکر کردهاند که من در چند سال اخیر در روزنامهها و سایتها نوشتهام.
حکم شما سی سال محرومیت از حرفهی روزنامهنگاری و همچنین یک سال حبس تعزیری عنوان شده است. این حکم قطعی است یا بدوی؟
این حکم بدوی است و فرصت تجدید نظر برایش وجود دارد.
به حکم اعتراض خواهید کرد؟
بله، وکیلم حتماً اعتراض خواهد کرد.
چقدر وکیل تا به حال توانسته وارد پروندهی شما شود، اصلاً ایشان حق رؤیت پرونده داشته است؟
حق رؤیت پرونده را داشتهاند، ولی متأسفانه هم وکیل من و هم خیلی دیگر از وکلا احساسو برداشت و بیانشان این است که پروندهها حقوقی نیستند و در واقع با دفاع حقوقی تا به حال نتوانستهاند در اغلب پروندهها کاری از پیش ببرند و به همین دلیل من با خیلی از وکلا که مواجه میشوم، خیلی ناامید هستند. چون میگویند اساساً احکامی که صادر میشود، به حدی غیرحقوقی است و حالت سیاسی دارد که گاهی ترجیح میدهند اصلاً دیگر از این پروندهها دفاع نکنند و در این دادگاهها حاضر نشوند.
من حتی اینجا میخواهم بگویم که وکیل بسیار زحمتکش من خانم فریده غیرت، روزی که ما میخواستیم به دادگاه برویم، دقیقاً همین جمله را به من گفت. او گفت که ژیلا من اصلاً دلم نمیخواهد به این دادگاه بیایم. چون احساس میکنم حضور و دفاع من نه در پرونده تو و نه در پروندهی سایر موکلانم هیچ اثری ندارد و چرا باید وقت بگذاریم. در واقع وکلا احساس یک نوع یأس و ناامیدی میکنند.
نظر خودتان چیست؟ چقدر این حکم را منطبق با قوانین داخلی خود جمهوری اسلامی میدانید؟
ببینید اتهام من «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» است. طبق قوانین خود جمهوری اسلامی مجازات تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی حداکثر یک سال حبس است که خب قاضی محترم در این باره اشد مجازات را به من داده. یعنی گرچه بین سه ماه تا یک سال میتوانستهاند حکم دهند، ایشان اشد مجازات را به من دادهاند. اما سی سال محرومیت از فعالیتروزنامهنگاری را هم اضافه کرده است. که خیلی تعجبآور است و اصلاً نمیتوانم این حکم را بفهمم. ضمن این که من حتی به قاضی پروندهام هم، بعد از این که حکم را گرفتم، گفتم که شما ظاهراً اطلاع ندارید که اساساً چندسالی هست که روزنامهای وجود ندارد، برای این که من فعالیت روزنامهنگاری کنم و عملاً خیلی از نهادها با توقیف روزنامهها از پیش ما را از کار روزنامهنگاری محروم کردهاند.
نکتهی خیلی جالبتر اینکه این دوستانی که این حکمها را میدهند، اصلاً به این موضوع توجه ندارند که عمر حرفهی روزنامهنگاری در ایران سی سال نیست. یعنی به خاطر انواع و اقسام محدودیتها، فشارها و مسائلی که در کشور ما و کشورهایی مثل ما وجود دارد، من شخصاً روزنامهنگاری را نمیشناسم که در ایران توانسته باشد سی سال روزنامهنگاری کرده باشد. این نشان میدهند که اینها اصلاً شرایط را هم نمیشناسند. مثلاَ یکی از مصادیق اتهامی که در واقع دلیل محکوم شدن من بوده سفر من به کشورهای غربی عنوان شده و در ادامهاش پرسیده شده که آیا سفر به کشورهای غربی هم جهت حرفهی روزنامهنگاری است؟
بله خب من به چند کشور غربی سفر کردهام، ولی خیلی مایل هستم بگویم که من بیشترین سفرهایم به کشورهای خاورمیانه ازجمله افغانستان، عراق، لبنان و اردوگاههای فلسطینی بوده است. من صدها گزارش در مورد جنگ افغانستان، عراق و اردوگاههای فلسطینی تهیه کردهام و اولین روزنامهنگار ایرانی هستم که از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا گزارش تهیه کردهام. و جالب است که در حکم من اصلاَ به این موارد اشاره نشده اما سفر به دو یا سه کشور غربی جزو اتهامات من تلقی شده است.
شما در ابتدا گفتید که مقالههایتان هم به عنوان مصادیق تبلیغ علیه نظام در نظر گرفته شدهاند، اگر ممکن است در اینباره هم بیشتر توضیح دهید.
بله، مهمترین مصادیق اتهامی من تهیه گزارش از مبارزات انتخاباتی هواداران کاندیداها در روزهای قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته و همچنین چند گزارشی که پیش از دستگیریام از تظاهرات مسالمتآمیز مردم در بعد از انتخابات نوشته بودم، است.
در صورتی که چیزهایی که من نوشتهام صرفاً گزارش رویداد بودند. به عنوان مثال قبل از انتخابات هواداران کاندیداها مناظرهها و تظاهراتی را در خیابان برگزار میکردند. و مثلاَ طرفداران آقای احمدینژاد علیه آقای موسوی شعار میدادند، طرفداران آقای موسوی علیه آقای احمدینژاد، من به عنوان یک گزارشگر بیطرف، هر دو این شعارها را مینوشتم. حال این نوع گزارشنویسی من تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ذکر شده است. چون همانطور که بارها نیز بازجوها به من میگفتند که چرا شعارهایی که علیه آقای احمدینژاد ذکر شده در گزارش تو هست!
یعنی به نظر میرسید که اصرار داشتند که شعارهایی که به عنوان مثال علیه رقیب آقای احمدینژاد، که آقای موسوی بود، در گزارش باشد، اما شعارهایی که علیه کاندیدای دیگر هست نباشد. در حالی که این یک گزارش واقعگرایانه نیست و من این را بارها توضیح دادم که وظیفهی من به عنوان یک روزنامهنگار گزارش رویدادها و گزارش واقعیتها بوده و من حق نداشتم در آن واقعیتها دخل و تصرف کنم.
+ There are no comments
Add yours