بیانیه «همگرایی سبز جنبش زنان» به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت

۱ min read

14 مرداد 1389

مدرسه فمینیستی: سومین نشست سبز فعالان جنبش زنان، همزمان با یکصد و چهارمین سالگرد انقلاب مشروطیت در تهران برگزار شد. در این نشست که نمایندگانی از طیف های مختلف جنبش زنان در آن شرکت داشتند، علاوه بر سخنرانی هایی حول و حوش زنان در مشروطیت و نیز مسائل گریبانگیر امروز جامعه از جمله اعتراض به ادامه بازداشت زندانیان سیاسی و نگرانی از سلامت 17 زندانی که در اعتصاب غذا بسر می برند، بیانیه ای نیز به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه صادر و قرائت شد. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بیانیه همگرایی سبز جنبش زنان به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت

از آغاز شکل گیری جنبش مشروطه خواهی تا به امروز، چگونگی تعامل میان جنبش زنان با جنبش های دموکراسی خواهی، همواره چالشی مهم و سرنوشت ساز برای زنان بوده است.

تاریخ جنبش زنان در ایران نشان می دهد که میزان تاثیرگذاری زنان بر جنبش های بزرگ اجتماعی با توجه به قدرت و میزان تشکل یابی آنان و همچنین نفوذ گفتمان «برابری طلبی» در افکار عمومی جامعه متفاوت بوده است. حرکت های زنان در اکثر موارد، در عین همراهی، مطالبات شان را از درون و با حضور در این جنبش ها پی گرفته اند، هر چند در نهایت با توجه به «نیروها و پایگاه اصلی تشکیل دهنده» هر یک از این جنبش ها، نتایج متفاوتی را از این همراهی به دست آورده اند.

مرور تاریخ یکصد ساله اخیر کشورمان نشان می دهد که در دوره های مختلف مفهوم «مردم» و «ملت» در گفتمان های حاکم بر جنبش های دموکراسی خواهی و مصلحانه که با هدف محدود ساختن «قدرت مطلقه» و افزایش «قدرت مردم» حرکت کرده اند، تغییر یافته است و طی یکصد سال اخیر، با مبارزات و تلاش ها و جان فشانی های زنان، بار جنسیتی و پدرسالارانه مفهوم «مردم» و «ملت» به تدریج رنگ باخته، تا آنجا که امروز زنان توانسته اند به عنوان «انسانی مستقل» در زمره «آحاد مردم» و «ملت» وارد گفتمان دموکراسی خواهی شوند. در حقیقت با ظهور جنبش مشروطیت، اولین بارقه های «شهروندی» و «عضویت زنان» در میان «آحاد مردم» کلید می خورد و از همین روست که جنبش مشروطیت برای جنبش زنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

جنبش مشروطیت سرآغاز ورود مستقل زنان به حوزه عمومی از طریق «نظام آموزشی» است. یعنی زنان از «حق برخورداری از آموزش و سواد»، به عنوان یکی از «حقوق شهروندی» برخوردار می شوند و در پی آن، «گرد هم آمدن» و ایجاد تشکل، و قلم به دست گرفتن و نوشتن، و انتشار نشریه است که با چالش های فراوان میان نوگرایان با سنت گرایان، در جنبش مشروطیت متحقق می شود، هرچند هنگامی که نوبت به حقوق شهروندی زنان در عرصه سیاسی می رسد، اکثریت نوگرایان و حتا بخش هایی از خود جامعه زنان نیز هم ردیف سنت گرایان، بر محرومیت زنان از «حق رای» صحه می گذارند.

طی صد سال گذشته، جنبش زنان فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته، اما پیوسته آرام و رو به جلو با همکاری مردان آزادیخواه و برابری طلب حرکت کرده است. به طوری که اگر در جنبش مشروطه، زنان صرفا به عنوان «موضوعی» برای چالش میان مردان نوگرا و سنت گرا قلمداد می شدند و این «مردان» بودند که باید تصمیم می گرفتند که «حق زنان را بدهند یا ندهند»، امروز زنان در جنبش سبز خود الهام بخش و سازنده «گفتمان دموکراسی خواهی» و از نیروهای مهم تشکیل دهنده این جنبش هستند.

از جنبش مشروطیت که بی بی خانم، از بنیانگذاران مدارس دخترانه در ایران، همراه با لچک اش نامه ای به مجلس می فرستد و ندا سر می دهد: «یا برای حفظ مشروطه پایداری کنید یا لچک مرا سر کنید» تا امروز که در جنبش سبز، مردان نوگرا و دموکرات، خودخواسته «لچک» به سر می کنند تا به مردان «واپس گرا » نشان دهند که تفاوتی بین «خود» و «زنان» قائل نیستند، و از زمانی که در جنبش مشروطیت، زنان حتا سخنگویان و نمایندگان خود را از میان «مردان» بر می گزیدند تا امروز که در جنبش سبز دموکراسی خواهی، جنبش زنان آنچنان مشروعیت و قدرت یافته و حق اهلیت کسب کرده که سرانجام موفق شده نمایندگان اش را به سطح رهبری جنبش متکثر دموکراسی خواهی، ارتقاء دهد و مطالبات خود را در سطحی برابر ، در حوزه عمومی و سیاسی، مطرح نماید، راهی سرشار از تلاش و ایثار و مبارزه ی خیل عظیم زنان ثابت قدم از گروه های مختلف: معلم، پرستار، کارمند، خانه دار ، روزنامه نگار، روشنفکر، و … طی نموده است.

در مجموع می توان ادعا کرد که بذر گفتمان برابری طلبی و آزادیخواهی که یک قرن پیش و در جریان جنبش مشروطیت پاشیده شد، امروز از یک سو به همت مدافعان حقوق برابر و مبارزات جنبش زنان و از دیگر سو به واسطه تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی چنان نفوذ و مشروعیتی در جامعه یافته که بدون حضور زنان، مفهوم «مردم» و «ملت» قابل تصور نیست و به عنوان بخشی از «آگاهی جنسیتی» (برابری در حقوق شهروندی دو جنس) به «ناخودآگاه جنسیتی جامعه» تبدیل شده و نیروی مخالف برابری طلبی نه تنها درون جنبش سبز بلکه حتا در دولت و حاکمیت نیز آنچنان فاقد مشروعیت شده که صرفا با ضرب و زور «قوانین و آیین نامه های ضد زن» خود را به جامعه تحمیل می کند.

اما به رغم همه این پیشرفت ها، همواره بیم این می رود که تحولات مثبت در جامعه متوقف و یا گاه حتا سیر قهقرایی طی کند، چرا که تاریخ نشان داده است که گاه در مقاطعی با گسترش «خشونت» و با ایجاد فضاهای «قطبی شده» بازگشت و عقب گرد نیز می تواند امکان پذیر شود. تجربه تاریخی ما و نیز تاریخ جوامع مختلف نشان داده است که وقتی خشونت و «جنگ» به راهی برای حل و فصل اختلاف ها و چالش ها (چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی) تبدیل می شود، قبل از همه، این زنان هستند که تخریب دستاوردهایشان را تجربه می کنند و آن زمان است که جنبش های مدنی همچون جنبش زنان به حاشیه می روند.

از این روست که ما فعالان همگرایی سبز جنش زنان، در یکصد و چهارمین سالگرد جنبش مشروطیت:

با توجه به تجربه اجداد مادری مان در دوران مشروطیت، با حضوری متنوع و متکثر و «مطالبه محور»، خود را متعهد به مشارکتی خلاق و تاثیرگذار از زاویه منافع زنان در عرصه های سرنوشت ساز اجتماعی و همگامی با دیگر جنبش های «حق مدار»، خشونت پرهیز و تسهیل گر دموکراسی می دانیم.

با توجه به تجربه مادربزرگ هایمان در دوران «ملی شدن صنعت نفت»، خود را متعهد به مفهومی از ملی گرایی می دانیم که پذیرای نوگرایی و تکثر درون خود است و حضور برابر و نقش آفرینی همه اقوام، مذاهب، زبان ها و جنسیت ها و تمامی ایرانیان در هر جای دنیا را در سرنوشت خود بر می تابد و به رغم احترام به سنت های غیربازدارنده با پدیده های «نو» و «فرهنگ های متفاوت» سر جنگ ندارد.

با توجه به تجربه مادرهایمان در انقلاب 57، خود را متعهد به حضور تمامی گروه های زنان با دیدگاه ها و سبک های مختلف در عرصه عمومی می دانیم و نیز در مقابل قوانین و مقررات تبعیض آمیز، خود را متعهد به گسترش گفتمان برابری طلبی و دفاع از حقوق شهروندی زنان می دانیم.
با توجه به تجربه زندگی دختران جوان مان، که سخت مشتاق حضور و مشارکت در تمامی عرصه های حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور خود هستند، اما از بی آیندگی و نبود شغل و مشارکت اجتماعی و اقتصادی در رنج اند، و از این رو در برابر بیم گسترش انواع و اقسام آسیب های اجتماعی، فقر، فحشاء، خودکشی و اعتیاد فزاینده که زندگی نسل جوان زنان را احاطه کرده است، خود را متعهد به احقاق حقوق اقتصادی و اجتماعی آنان می دانیم. چرا که هر روز به بهانه های مختلف همچون کاهش ساعت کار زنان و خانه نشین کردن آنان و… عرصه فعالیت های اقتصادی بر روی آنان تنگ تر می شود و تورم و بیکاری فزاینده و بسته شدن واحدهای صنعتی و تخریب کشاورزی و… سبب افزایش آسیب های اجتماعی و کاهش سطح زندگی و سلامت زنان و کودکان می شود.

با تکیه بر تجربه خواهران مان در افغانستان و عراق و دیگر کشورهای جنگ زده: خود را متعهد به مشی پرهیز از «خشونت» در عرصه سیاسی و اجتماعی در سطح ملی و مشروعیت زدایی از «جنگ و خشونت» در روابط بین دولت ها می دانیم. زیرا یقین داریم گسترش و نهادینه ساختن فرهنگ گفتگو در عرصه عمومی به جای فرهنگ «حذف»، «تخطئه» و «دشمن تراشی» در حل و فصل معضلات و اختلاف ها در سطح ملی و نیز جایگزینی مذاکره بین دولت ها و گفتگو در سطح بین المللی به جای قطبی کردن فضای بین المللی و جنگ و تحریم و «شاخ و شانه کشیدن های خشونت آفرین»، می تواند به بهترین و کم هزینه ترین راه برون رفت از بحران بیانجامد و نیز تضمین کننده حرکت رو به جلوی زنان و پیشرفت کل جامعه ایران باشد.

با توجه به تجربه خواهران مان در عرصه بین المللی، خود را هم سرنوشت با همه خواهران مان در سراسر جهان که مورد خشونت قرار گرفته اند، می دانیم: از زنان بلاکش افغانستان و زنان دردمند فلسطینی تا زنان سفید و رنگین پوست آزادی خواه آمریکایی، اروپایی و آفریقایی. و با پوست و گوشت خود لمس کرده ایم که زنانی که در سراسر جهان به بهانه های ایدئولوژیک مورد خشونت و کشتار قرار می گیرند، نه قربانی «جنگ بین اسلام و ضدیت با اسلام» و یا «جنگ تمدن ها و مذاهب» بلکه آنان قربانی خشونت بی رحمانه «قدرت هایی» هستند که برای تداوم «قدرت شان» در هر دوره ای «جنگ های خیالی» می سازند و از احساسات مذهبی یا حتا غیرمذهبی مردمان و از شرایط سخت اقتصادی و فقر آنان، ایدئولوژی های خشونت طلب می سازند و در پشت آن، منافع خود را پنهان می سازند و همواره زنان و کودکان قربانیان اصلی آنان هستند.

و در نهایت با تکیه بر تجربه سه دهه اخیرمان در قالب هم اندیشی ها، کمپین ها و ائتلاف ها در جنبش زنان، به ویژه «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات»، با تاکید و پافشاری بر حفظ استقلال جنبش زنان و طرح خواسته ها و مطالبات زنان در این مقطع تاریخی، بر این باوریم که حضور آگاهانه جنبش های اجتماعی و مدنی چون جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، اقوام، کارگران، روزنامه نگاران، جوانان و… در همراهی و همبستگی با جنبش سبز، هرگز به معنای ادغام و یکسان سازی اندیشه ها، نگرش ها، و هویت های رنگارنگ فعالان این جنبش ها نبوده و نیست و به مفهوم به فراموشی سپرده شدن اهداف و خواسته ها و راهکارهای گوناگون و متکثر هم نیست چرا که این همگرایی سبز با پذیرش این تنوع، از سویی بر همراهی و کنار هم بودن و از سوی دیگر بر تکثر این حرکت های رنگارنگ صحه می گذارد. زیرا معتقدیم که تقویت کثرت گرایی، مهم ترین مانع و محکم ترین دژ، در برابر دیکتاتوری ساختارها و یکسان سازی در عرصه عمومی است.

بی شک همه این ها صرفا چشم اندازهای کلی و عمومی ما را بازمی تاباند، چشم اندازهایی که دغدغه ها و نگرانی ها و نیز آرزوها و تعهدات اخلاقی مان را در سالگرد انقلاب مشروطیت که نشانه ای از ظهور انسجام یافته جنبش زنان در ایران است ترسیم می کند. می دانیم که امروز نه تنها گروه های گوناگون زنان، در تلاش اند تا با ابزارهای محدودشان هر یک گوشه ای از این دغدغه ها را پاسخ گویند، بلکه کنش و مجاهدت فردی و مجزا از یکدیگر زنان نیز که معطوف به دغدغه ها، اهداف و آرزوهای مشترک است سبب انسجامی شبکه ای و غیرمتمرکز در میان بخش بزرگی از زنان کشورمان شده است و ما نیز خود را بخش کوچکی از این دریای گسترده جنبش و تلاش خستگی ناپذیر زنانه (که بخشی سازمان یافته و بخشی سازمان نایافته اما قوی و پویاست) می دانیم، اما به رغم همه این ها، توان و قدرت جنبش زنان با همه تنوع و گستردگی اش، محدود است و یارای پاسخ گویی به همه این دغدغه ها را ندارد، اما به قولی «آرزو» بر جنبش جوانی همچون جنبش زنان اگر حُسن نباشد، «عیب نیست».

◀️   همگرایی سبز جنبش زنان ایران ـ 14 مرداد 1389


گزارش تصویری نشست همگرایی سبز جنبش زنان را نیز می توانید در لینک زیر مشاهده کنید:

http://www.iranianfeministschool.org/spip.php?article5434

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours