خروش پر خشم ژاله (عالمتاج قائم‌مقامی)

۱ min read

روح انگیزکراچی-5 مهر 1389

مدرسه فمینیستی: به مناسبت 5 مهرماه، سالمرگ شاعر مشروطه عالم تاج قائم مقامی (متخلص به ژاله) ، مدرسه فمینیستی تلاش کرده است ویؤه نامه ای حاوی نظرات و آراء برخی از زنان هنرمند و شاعر معاصر را در باره این شاعر بزرگ، گردآوری کند تا نسل جوان کشور و علاقمندان به شناخت آثار پیشکسوتان حق خواه جنبش زنان با افکار و آرزوها و ادبیات این بزرگان هر چه بیشتر آشنا گردند. آنچه در زیر می خوانید به قلم روح انگیز کراچی است در مورد «عالمتاج قائم مقامی». روح انگیز کراچی، نویسنده، منتقد و شاعر، در سال 1383 کتابی درباره ژاله منتشر کرد با عنوان «عالمتاج قائم مقامی، ژاله، و هفت بررسی» :


دیوان عالمتاج قائم‌مقامی (ژاله) در سال 1345 و پس ازگذشت 20 سال از مرگ سراینده‌اش ، به چاپ رسید.

به راستی علت این دیرکرد طولانی چه بود؟ و چرا و چگونه این تأخیر به سیر طبیعی ادبیات زنانه آسیب رساند؟

ژاله محصول دوران پر تشنجی از تاریخ ایران بود. در فاصله 63 سال زندگی او، 6 پادشاه روی کار آمدند. جابه‌جایی قدرت‌های سیاسی و دگرگونی سریعی که در این دوران پدید آمد، زمینه را جهت گرایش به غرب، تجدّد و صنعت به وجود آورد که به تدریج بر ساختار سنتی جامعه تأثیر گذاشت و حیات فرهنگی را نیز دگرگون کرد. بستر فرهنگی ایران و عرصه متلاطم ادبیات، جایگاه مناسبی برای انعکاس هیجان‌های ناشی از دوران انقلاب مشروطه و پس از آن شد و نیازهای سیاسی ـ اجتماعی، مفاهیم جدیدی چون آزادی، وطن و زن را در قالب اشعاری احساسی ـ خطابی به اجتماع عرضه کرد. دستاورد فضای منقلب و اندیشه‌های جدید، نوگرایی و نواندیشی ادبی بود که ضرورت دگرگونی در ساختار ادبیات را پر رنگ‌تر کرد و شاعران با روش‌ها و گرایش‌های متفاوت و تجربه‌های مشترک تاریخی، اجتماعی، فرهنگی شعر سرودند و اشعار خود را در دسترس همگان گذاشتند. عالمتاج قائم‌مقامی امّا چنین نکرد. شاید می‌پنداشت در جامعه‌ای مبتنی بر اخلاق، شعر او سند جرمی علیه خود اوشود ؛ بدین ترتیب اجتماع آن روز از شعرش بی‌نصیب ماند.

به‌رغم این که در فاصله سال‌های 1300-1325 شمسی عواملِ مناسب سیاسی ـ اجتماعی در جهت تغییر بانوانِ پرده‌نشین به زنانِ متجدد فراهم بود، ژاله در عمل برخلاف جریان حرکت کرد و پرده‌نشینی را ترجیح داد و از شعر و آرمان‌های زنانه نوگرای خود که در آن زمان می‌توانست خریدارانِ بی‌شماری هم داشته باشد سخن نگفت. بی‌گمان این موضوع به شخصیت دوری‌گزین او؛ فرهنگ اخلاقی و سنت‌های رفتاری زنان در جامعه ارتباط داشت. در فرهنگِ سنتی ما، که زن را تنها از زاویه اخلاق می‌نگریستند هر عملِ خلاّقه‌ای از سوی زن ناپسند و هر رفتارِ منفعلانه‌ای ارزش تلقی می‌شد. بنابراین طبیعی است که موقعیت زن هنرمند از زنان معمولی دشوارتر بود، زیرا ترس از جامعه و داوری‌های منفی و برچسب‌های ناروا به زنِ شاعر می‌توانست او را به کناره‌گیری و دوری از مردم ناگزیر کند، تا جایی که شاعری چون عالمتاج، حتی هنر خود را پنهان کرد و خلاقیت‌هایش در حد حریم خصوصی و متهورانه‌تر در حد نگهداری در صندوقچه اشیاء خصوصی‌اش باقی ماند، به همین دلیل است که نوع زبانی که او در اشعارش به کار گرفت با زبان دیگر شاعران زن متفاوت است و بیشتر زبانِ خلوت است تا زبانِ حضور.

ژاله از چشم‌انداز یک زن امور زندگی را می‌دید. بیراه نیست اگر بگوییم ادبیات زنانه با او آغاز شد زیرا او نه به سلیقه مردان نوشت و نه از آنان تقلید کرد. او با حدیث نفس خود، فردیت زنانه خود را بیان کرد و درونش را نگاشت، اگر چه او هیچ تعمدی برای ساختن شعر زنانه نداشت امّا ذهنیت زنانه‌اش، زبانِ زنانه‌ای آفرید که نقشِ خواسته‌ها و آرزوهای بی‌پرده یک زن بر صفحه کاغذ بود. و در بیان درددل‌ها، اعتراض‌ها و گلایه‌هایش چنان صمیمیت و صراحتی داشت که همین حالت طبیعی بیان، یکی از ویژگی‌های شعر او محسوب شد و این درست نقطه مقابل سنت پوشیده‌گویی و رفتار سنتی زن در جامعه ایران بود. در ساختار فرهنگی ایران، مصلحت‌گرایی، اطاعت و دنباله‌روی از الگوهای مرسوم به خصوص برای زنان، ارزش تلقی شده و با هر هنجارگریزی او برخورد شده است. ژاله امّا در شیوه بیان، نوع نگرش و اندیشه با دیگران تفاوت داشت، به رفتارهای مستبدانه اطرافیان و پدر و مادر و همسر انتقاد می‌کرد و به قانون‌های نادرست و اصول اخلاق اجتماعی اعتراض داشت. اگر چه تأثیر جامعه متحوّل را در ذهنیت انتقادی او نمی‌توان نادیده انگاشت، امّا او در جامعه ایران، یک زن بود و می‌بایست پیرو الگویِ رفتارِ سنتی زنانه‌ای باشد که تمکین، پوشیده‌گویی و خویشتن‌داری از ویژگی‌های آن بود. پس چرا ژاله پیرو سنت‌های مرسوم نبود و همچون دیگر زنان، شعرهای مردانه نسرود؟ بی‌گمان علت اصلی آن به انگیزه و هدف سراینده ارتباط دارد که ژاله ادعایی در شاعری نداشت و سرایندگی خود را پنهان می‌کرد و حتی برای ارتباط با انسانی دیگر و خوشامد مخاطبانی خاص یا عام شعر نسرود. او دردِدلِ خسته و غم‌زده و تنهای خود را به کاغذ سپرد با اطمینان از این‌که هیچ بیگانه‌ای به آن دسترسی نخواهد داشت و رازهای او همیشه مکتوم خواهد ماند. بی‌گمان در چنین حالتی بود که بی‌پرده شعرسرایی کرد و بی‌پروای همگانی که در یک جامعه سنتی، فردیت را بر نمی‌تابند از خلوت خویش گفت و به نظر می‌رسد که حذفِ عوامل روان‌شناختی و اجتماعی در بررسی اشعار ژاله و ادعای هدفمند بودن او در سرایش اشعاری زنانه، دور از معیارهای زمان اوست.

اگر چه بیان صریح حالات روحی و خواسته‌های یک زن در جامعه ایران نکته‌ای منفی و نوعی نابهنجاری رفتاری تلقی می‌شود امّا برای شناخت روحیات و شخصیت شاعر نکته‌ای مثبت است که رشد فردیت و هویت شاعر را به منتقد و مخاطب می‌نمایاند.

ذهنیت و اندیشه ژاله در غیبتِ مخاطب، زبانِ خاصی ساخت که صمیمانه و شفاف فردیت و درون شاعر، حالات روحی، خواسته‌ها و احساسات زن را بدون توجه به قراردادها، ارزش‌ها و ادب اجتماعی بیان کرد، به علاوه موضوع‌های خاص زنانه را با بیانی اعتراضی و صبری سرریز شده از موقعیتی تحمیلی که با ذهنیت و زبانِ زنِ سنتی تفاوت داشت مطرح کرد. ارائه این ویژگی‌ها با لحن عصبی و قهر‌آلود، حدیث نفس صمیمانه شاعر، واژگان، ترکیب‌ها و تعبیرهای خاص او، عوامل تشخّص شعری او را فراهم کرد.

درونمایه اشعارش رنجنامه و تجربه‌های اندوهبار یک زن بود که گاه با خودش و گاه با دوستی صمیمی و همدلی خیالی درددل می‌کرد و این تجربه‌ها فقط در شعر فرصت بیان یافته بود. زبانِ شعر ژاله، به لحاظ لحن و محتوا نیز به حریم خصوصی و فردی او تعلق داشت و بیانِ درونی احساس و عاطفه و مشکلات فردی او بود. درست نقطه مقابل این زبان، زبانِ پروین اعتصامی است که به حوزه عمومی و قراردادی زبان تعلق دارد، زبانی که تابع قواعد ادبِ اجتماعی و قراردادهاست و به همین سبب رسمی است و خارج از حوزه فردی ـ عاطفی ـ خصوصی اوست. زبانی که، ذهنیتِ اخلاق‌گرای شاعر و جهانِ بیرونی زنانه جمعی را بیان کرد.ژاله در حوزه درونمایه شعر فارسی هم هنجارگریزی کرد و موضوع‌های تازه را با لحن و بُن‌مایه‌ای تلخ و خشن و زبانی پرخاشگر و برآمده از ذهنی متلاطم و معترض به قلمرو شعر کشاند و در حوزه رفتار اجتماعی نیز به جست‌وجوی رها شدن از بندِ اصول اخلاقیِ جامعه، همسر و فرزندان را رها کرد و چون بین نقشِ جنسی او به عنوان همسر، مادر و خواهرِ وظیفه‌شناس با نقشِ هنرمندانه‌اش به عنوان شاعر، تضادی احساس کرد، سرگشته و خشمگین در حوزه رفتار نیز بر ضد جایگاه تحمیلی زن عصیان کرد و این درست در تضاد با اقتدار اخلاق‌گرایی در جامعه آن روز بود.

محور اشعار تک‌معنایی، تک‌صدایی ژاله، زندگی زنی است که به زیباییِ خود می‌بالد و خاطره زیبایی‌های دوران جوانی را مرور می‌کند، با اشیاء خانه درددل می‌کند، بطالت و اندوه زندگی را می‌سراید، خشمگین به اطرافیان می‌تازد و در وضعیت سرخوردگی و پریشانی مدت‌ها می‌ماند و به جای عصیان علیه موقعیت غمبار و نقشِ غیرپویای زن، زمانی به مسائل خرافی می‌پردازد و به ابزاری آرامبخش دست می‌یازد، امّا در پناه شعر است که آرام می‌گیرد و خشم و طغیان خود را در واژه‌ها و سطرهای شعر می‌ریزد و بدین ترتیب شعری خاص می‌سراید.

نمونه ای از اشعار ژاله را در زیر می خوانید:

◀️  در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویش / رسم و آیین مدارا نیست در دنیای من

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours