معایب الرجال : مرد باید خوشخو باشد و زن دوست، نه امرد باز و خشن پوست

۱ min read

دکتر شهلا اعزازی-16 مهر 1389

مدرسه فمینیستی : کتاب تحسین شده ی «معایب الرجال» به قلم بی بی خانم استرآبادی، قدیمی ترین رساله فمینیستی و زنانه ایران محسوب می شود. این متن در 116 سال پیش در پاسخ به کتاب زن ستیز و توهین آمیز «تأدیب النسوان» به نگارش در آمده است. افسانه نجم آبادی پژوهشگر صاحب سبک و پُر سابقه جنیش زنان، 98 سال بعد از انتشار این اثر تاریخی، بار دیگر آن را با شرحی روشنگرانه و موشکاف در سال 1993 منتشر کرد. اکنون پس از گذشت 17 سال از انتشار کتاب دکتر نجم آبادی، بار دیگر «معایب الرجال» البته این بار از منظر رابطه زن و مرد و نقش خانواده، توسط یکی دیگر از استاتید و پژوهشگران با سابقه جنبش زنان (دکتر شهلا اعزازی) مورد بازکاوی و مکاشفه قرار گرفته است که در زیر می خوانید.


رویارویی سنت و مدرنیته در اولین اثر فمینیستی ایران

معایب الرجال نگارش «بی بی خانم استرابادی» با وبرایش «افسانه نجم آبادی» توسط انتشارات باران (سوئد) در سال 1993 منتشر شد . خانم نجم ابادی در متن پیشگفتارش که بر این اثر نوشته پس از شرح کوتاهی در باره کتاب و توضیح در مورد سرگذشت نویسنده، به تحلیل مطالب موجود در کتاب پرداخته است . تحلیل خانم نجم ابادی بسیار آموزنده است و جنبه های مختلفی را در بر می گیرد . در شیوه پرداختن این مقاله به “معایب الرجال”، با تحلیل خانم نجم ابادی مشابهت ها و همچنین تفاوت هایی دیده می شود . این مقاله قصد تحلیل همه جانبه کتاب را ندارد و تنها به زاویه دید موجود در کتاب ـ در مورد خانواده و رابطه زن و مرد ـ اکتفا کرده است . با توجه به مشکلات دستیابی به اصل کتاب، امیدوارم که مقاله حاضر به شناخت از «معایب الرجال» به عنوان «اولین اثر فمینیستی ایران» یاری برساند.

از اوایل قرن نوزدهم به تدریج ایران از جامعه ای بسته و بدون ارتباط با سایر کشور ها خارج شد و با جهان بیرون از مرزهای خود در ارتباط قرار گرفت . مورخین از این دوره به عنوان ” آغاز اصلاحات ” نام می برند . ( آدمیت ؛ 1385 : 13 ؛ صالحی ؛ 1387 : 20) در اوایل قرن نوزدهم اولین اقدام در جهت از میان بردن عقب ماندگی ایران نسبت به کشور های غربی از طریق «عباس میرزا» صورت گرفت . او که متوجه قدرت توپخانه متحرک روس ها در جنگ شده بود، به تقلید از برنامه اصلاحات امپراطوری عثمانی (سلطان سلیم پاشا) اقدام به تجهیز ارتش ایران با وسایل مدرن جنگی کرد . آغاز اصلاحات با ورود تکنولوژی نظامی همراه بود ، اسلحه های جدید خریداری شد و تغییراتی در نظام ارتش بوجود آمد. ایجاد ارتش دائمی، دادن مواجب مستمر به سربازان و زندگی در سربازخانه ها، داشتن لباس اونیفورم مشابه، همه این ها باعث نهادمندی ارتش شد.

با ورود تکنولوژی نیاز به ترجمه کتاب های مربوط به فنون نظامی نیز ضرورت یافت . کتاب هایی در زمینه فنون توپخانه ترجمه و هم چنین ورود مشاوران نظامی هم به کشور ما آغاز شد. ولی دیری نپایید که ” آغاز اصلاحات” با مخالفت ها رو به رو شد ، به خصوص به علت شکست ارتش ایران در جنگ دوم ایران و روس ، مخالفت ها با تجهیز ارتش و ایجاد تغییرات در آن به اوج رسید و این فعالیت ها قطع شد. اما چند سال بعد با اقدامات امیر کبیر که آن نیز خود به سرانجام نرسید ادامه یافت و پس از دوره ای رکود از طرف سپهسالار ادامه یافت . ( آبراهامیان ؛ 1377: 68- 69 )

در اصلاحات امیر کبیر گذشته از ورود تکنولوژی مدرن که ادامه راه دوره عباس میرزا بود ، افکار اجتماعی نیز مد نظر قرار گرفت . کتاب های متعدد ترجمه شدند ، تدریس زبان خارجه در دارلفنون صورت گرفت ، تعدادی از جوانان را برای فراگیری صنایع به خارج از ایران فرستادند . روزنامه «وقایع اتفاقیه» چاپ و منتشر شد . فعالیت های امیر کبیر پس از سه سال که هنوز به بار ننشسته بود دچار گسست شد . اصلاحات سپهسالار 20 سال بعد با شدت و سرعت بیشتری اغاز شد . در این فاصله ناصرالدین شاه بر اثر مشاهدات خود در اروپا در زمان های گوناگون دست به یک سری اقداماتی زد که هر چند پس از مدتی فراموش شد و یا با آنان مخالفت شد اما تاثیر خود را بر جامعه گذاشت .( آبراهامیان ؛1377 :71 )

اصلاحات صورت گرفته در طول متجاوز از 100 سال ، به تدریج با حضور ایرانیان در اروپا (چه به عنوان محصّل و چه به صورت گردشگر) همراه شد و توجه به تغییرات اجتماعی سیاسی انجام شده در اروپا ، نگرشی جدید نسبت به شرایط اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران را به وجود آورد . ترجمه کتاب ها ، زندگی پادشاهان و همچنین ورود تکنولوژی های مدرن آن زمان مانند: تلگراف و سپس ایجاد راه ها، ماشین دودی، و برخی از اقداماتی که منجر به ایجاد نهاد های جدید مانند نظمیه در تهران شد آرام آرام تغییراتی را در نحوه نگرش، آداب و رسوم، و چگونگی تفکر را در جامعه ایران به دنبال داشت .

بدین ترتیب از سال های اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم خورشیدی ما با دوران اصلاحات در جهت نوآوری و همچنین با دوران وقفه و رکود مواجهه هستیم تا در سال های پایانی قرن (1285) که سرانجام، فرمان مشروطه امضا و دورانی دیگر آغاز شد . ( ادمیت ؛ 1385 : 14-17 ؛ صالحی ؛1387 : 20-32 ؛ ابراهامیان ؛1377 : 65-71 ) .

دگرگونی در شرایط اجتماعی با توجه به اصلاحات که پیش زمینه های درخواست های مشروطه بودند به تدریج و به آهستگی در ایران رواج یافت . البته در مورد ورود اندیشه های جدید به ایران با دوره های مختلف” سکون و عقب گرد” مواجه هستیم که نمایشگر جدالی میان نیروهای «اصلاح طلب» با نیروهای «سنتی» است . ( ادمیت ؛ 1385 :13 ) . آشنایی با فرهنگ غربی که در ابتدا تنها متوجه تکنولوژی های آنان بود به تدریج به آشنایی با تفکرات اجتماعی ، سیاسی و فلسفی انجامید و اقداماتی در جهت اصلاح و ترقی مملکت صورت گرفت. مفاهیم جدید مانند ” حریت ” ، ” مساوات “، ” استبداد ” ،” وطن ” ، ” ملت ” ، ” استقلال ” به کرات در نوشته های اهل اندیشه در عصر قاجار به کار رفته است. ( صالحی ؛1387 :16 ) گسترش چنین واژگانی به حدی بود که نه فقط در سطح نخبگان جامعه مطرح می شدند بلکه در سطح عامه جامعه نیز جای خود را باز کرده بودند و در گفتار روزانه نیز از انان استفاده می شد . در خاطرات عین السطنه از رواج کلمه ” دموکراسی ” در الموت و رودبار صحبت می شود که « ورد زبان زن و مرد ” دموکراسی ” است که هر یک به یک شکل تلفظ می کنند ، بخصوص زن های عوام.» ( به نقل از صالحی ؛1387 :17 -16 ).

آشنایی با جهان غرب و استفاده از واژگانی که تا آن زمان در ایران دارای معنایی مشابه نبود به در خواست های جدیدی در سطح جامعه انجامید . این روند بر نگرش و اگاهی زنان نیز تاثیر گذار بود و در میان زنان آن دوران با افرادی رو به رو هستیم که نه فقط آرزو و هدف شان رسیدن مملکت به شرایط جدید است بلکه در مورد موقعیت خانوادگی و اجتماعی خود نیز تعمق کرده و سعی در انجام اصلاحات در موقعیت زنان را نیز در سر می پرورانند.

آن چه که دنیای غرب را دگرگون کرد و به طور کلی تحت عنوان «مدرنیته» نامگذاری شده است نشانه هایی دارد مانند: سرعت بسیار بالای دگرگونی و تغییرات ، ایجاد نهاد های جدید مدرن که برخی کارکردهای نهاد های کهن خانواده و مذهب را عهده دار شدند و به نیاز های جدید پاسخ دادند ، رو برگرداندن از سنت ها و قبول تغییرات جدید در زندگی از ویژگی های مهم مدرنیته هستند . (کسل ؛1383 :397-403 ) علت ایجاد این دگرگونی ها را به صورت معمول در رخ دادن اتفاقاتی می دانند که در مواردی از آنها به عنوان ” انقلاب” نیز نام می برند . انقلاب علمی اولین قدم های خود را با تالیف کتاب ” گردش افلاک ” کپرنیک منجم آن دوران برداشت . آن چه که در کتاب کپرنیک مهم بود در واقع این امر بود که پدیده هایی را که تا آن زمان بدیهی می دانستند (مانند گردش خورشید به دور زمین) زیر علامت سوآل قرار گفت و پس از آن هر چند بسیار آرام وبطئی اما سعی مجدانه ای برای کشف قوانین طبیعی به کار گرفته شد .انقلاب دیگری که تغییرات اساسی را بوجود اورد انقلاب صنعتی بود که هرچند با فاصله زمانی زیادی نسبت به تغییرات علمی به بار نشست اما به نوبه خود باعث دگرگونی اساسی در جامعه و تبدیل جوامع اروپایی از جامعه ای عمدتا متکی بر زندگی روستایی و کشاورزی به جامعه ای شهری و صنعتی شد .

انقلاب مهم دیگر را تحت عنوان انقلاب فکری سیاسی و اجتماعی در نظر می گیرند که با افکار فلاسفه روشنگری شکل گرفت . افکاری که در این زمان مطرح شدند باعث تغییری اساسی در نگرش نسبت به افراد جامعه شد . تا آن زمان بسیاری از مفاهیم امروزی، به نوعی دیگر تفسیر می شدند. برای نمونه «نابرابری میان انسان ها» به صورت طبیعی در نظر گرفته می شد و گروهی معدود دارای کلیه حقوق اجتماعی بودند و این موضوع مقبولیت عام داشت در نتیجه، اکثریت ـ رعایا ـ از کلیه حقوق شهروندی محروم و تنها در برابر حاکمیت دارای وظیفه بودند . ولی به واسطه نشر و گسترش افکار روشنگری، همه انسان ها با یکدیگر برابر و دارای حقوق، شناخته و معرفی شدند. در نتیجه، همه مردم فارغ از داشتن ثروت و فرادستی یا ناداری و فرودستی، دارای وظایف و مسئولیت های مشخص در مقابل قانون و جامعه شدند .

با وجود چنین تحولی، افراد جامعه دیگر رعیت محسوب نمی شدند بلکه به شهر وندان فعال و صاحب حقوق تبدیل شده بودند در حالی که تفکر و نگرش سنتی، بر انفعال افراد تاکید داشت. روشن است که انسان منفعل قادر به ایجاد تغییری در زندگی خود و همنوعان خویش نیست بلکه تنها می بایست سرنوشت محتوم خود را قبول کرده و وظایف محوله را به خوبی انجام دهد . سرنوشت هم به عنوان پدیده ای تحت عنوان: قضا و قدر، قسمت ، سرنوشت ، در نظر گرفته می شد .

اما با تغییر و تحولات رخ داده در جامعه و به خصوص توجه به غلبه انسان از طریق علم بر طبیعت، این ایده نیز مطرح شد که همان گونه که می توان بر طبیعت غلبه کرد ، پس انسان ها قادر به ایجاد دگرگونی در زندگی فردی و اجتماعی خود نیز می باشند و بدین طریق بود که به تدریج از موجودی منفعل تبدیل به موجودی فعال شدند که در اثر تلاش و آگاهی و اطمینان به توانایی های خود، قادر به بر هم زدن شرایط نابرابر در جامعه می باشند . آزادی و برابری از درخواست های عمده و مطرح آن زمان بود. همچنین نفی قدرت های حاکم و اقتداری که بر استثمار گروهی از گروه دیگر می انجامید . انقلاب های اجتماعی متعددی در این دوران برای بهبود شرایط زندگی رخ دادند .

اما موضوع کاملا تازه و متفاوتی که در غرب در این دوران مطرح شد در واقع نگاهی بود که گروه های ” اقلیت” جامعه ـ به خصوص زنان ـ مطرح می کردند . زیرا با وجود کلیه درخواست های مترقی و پیشرو فلاسفه روشنگری اما آن چه که از نظر آنان مغفول مانده بود مساله زنان و حقوق برابر آنان بود . هنوز در این دوران زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نبودند و حتا در مواردی، برخی از فلاسفه روشنگری سعی در اثبات وجود نابرابری طبیعی میان زنان و مردان می کردند و نقش های خانوادگی و اجتماعی متفاوت برای آنان در نظر می گرفتند . ( مولر اکین) از قضا در همین دوران بود که با اولین حرکت زنان در غرب برای کسب در خواست های خود رو به رو می شویم که مهم ترین درخواست شان «کسب حق رأی» است . این درخواست برای کسب حق رأی در سال های جنگ اول جهانی و بعد از آن به وقوع پیوست . کسب حقوق سیاسی و سپس اتفاقات دیگری که در غرب رخ داد (عواقب و اثرات پایان جنگ اول ، رکود بزرگ و پس از آن، وقوع جنگ دوم جهانی)، به دوره ای از سکون در درخواست های زنان انجامید .

و اما در ایران

هر چند که در ایران نمی توان از روندی مشابه جوامع غربی نام برد اما اتفاق نظری وجود دارد که ورود پدیده های جدید تکنولوژیک و همچنین ترجمه متن ها و کتاب های مختلف و برقراری ارتباط وسیع تر با اروپا و نیز مشاهده تغییراتی که در کشور عثمانی بوجود آمده بود بر روند تفکر و درخواست هایی که سرانجام به انقلاب مشروطه منتهی شد کاملا موثر بوده است . در بررسی هایی که در مورد اندیشه ترقی و پیشرفت صورت گرفته، بی توجهی به تاثیرات این دگرگونی اجتماعی بر روی زنان به وضوح مشاهده می شود . در کتاب های تاریخی که در مورد دگرگونی در تفکر و نگرش نخبگان و روشنفکران ایران قبل و بعد از مشروطه بحث کرده اند یا اصلا به رابطه زنان با تغییرات اجتماعی اشاره ای نشده و یا حداکثر در چند مورد خاص، نامی از زنان برده شده است . هر چند که باید در نظر گرفت که اگر ورود تفکرات جدید در جامعه بر روی مردان تاثیر داشت ، زنان ” نخبه” آن دوران نیز تحت تاثیر این تفکرات قرار داشتند و باعث به کارگیری این مفاهیم نو در زندگی اجتماعی و خانوادگی شان نیز شده است، منظور اقدامات شجاعانه ای است که زنان در 100 سال قبل انجام دادند و درخواست های آنان به تغییراتی اساسی در زندگی عموم زنان و همچنین جامعه ایران منجر شد .

البته اطلاعات تاریخی و مستند در مورد زندگی و مبارزات این زنان بسیار ناچیز و ناکافی است . نگاه تاریخ به موقعیت و فعالیت های زنان در دوره های قبل دارای تناقضات آشکاری است . از طرفی گویا زنان در مملکت ایران وجود نداشته و تنها به صورت بازیچه دست مردان هوسباز در حرمسراها بوده اند. معمولا در مباحث تاریخی بحثی از توده زنان، در روستا ها و زنان ایلاتی به میان نمی آید و اگر هم ندرتی به میان آمده فقط به اشارات کوتاهی اکتفا شده است و تنها در مورد زنان در حرمسراها بحث کلی ارائه می شود. از طرف دیگر از زنانی که نقشی منفی در تاریخ ایران داشته و قادر به تاثیر گذاری بر روی شاهان بودند نام برده می شود .هرچند که حتا وجود زنانی با نقش منفی می تواند نمایشگر علاقه آنان به شرکت در زندگی سیاسی جامعه شان می باشد!

بررسی های جدید تاریخی که به همت برخی از افراد علاقمند در ایران و خارج از ایران صورت گرفته و دست به تصحیح و یا دوباره خوانی تاریخی و انتشار سرگذ شت نامه ها زده اند مشخص می کند که زنان در جامعه بسته ایران با تمام محدودیت هایی که برای آنان وجود داشت حضوری فعال داشتند و گذشته از آن که در جهت پیشبرد منافع عمومی جنبش مشروطیت فعالیت می کردند در جهت بهبود شرایط زنان نیز اقداماتی انجام می داده اند . یکی از این اقدامات موثر، چاپ کتاب ” معایب الرجال ” تالیف ” بی بی خانم استرابادی ” است که در سال 1273 در ایران تالیف شده است . کتاب با ویرایش خانم افسانه نجم آبادی در سال 1993 در سوئد به چاپ رسیده است.

اولین اثر زنانه – معایب الرجال: مردان عاقل و باشعور چنین رفتاری ندارند



در دورانی که تحت تاثیر تفکرات ترقی خواهانه و مساوات قرار داشت با اثری که تحت عنوان اولین کتاب فمینیستی زنان ایرانی نامیده می شود مواجه هستیم . رساله معایب الرجال اولین متنی است که در مورد نابرابری میان زن و مرد در بیش از 100 سال پیش تالیف شده و دارای نکات جالبی در مورد رفتار های خانوادگی در ایران عهد ناصری است . نکته قابل توجه این که این کتاب یا رساله در زمان خود و بعد ها به چاپ نرسید و تنها نسخه هایی از ان در کتابخانه ها وجود دارد . ( نجم ابادی (ویراستار ) ،1993 : 3 )

این مقاله گذشته از تلاشی جهت معرفی اجمالی این کتاب سعی در بیان این مساله دارد که در دوره قاجار نیز زنانی بودند که در مورد مشکل زنان بحث می کردند و راه حل هایی نیز ارائه می دادند . گذشته از ان این کتاب نشانه هایی از تقابل سنت و مدرنیته را نیز با توجه به شرایط اجتماعی ان دوران در خود دارد . اقدامات زنان در ان دوران مانند کلیه فعالیت های انان از دوران گذشته و حتی تا به امروز درگیر مساله ا ی به نام تقابل سنت و مدرنیته با یکدیگر بود . حتی می توان گمان داشت که در افکار اولیه ای که مطرح می شد خود زنان نیر در گیر تعارضات سنتی و مدرن بودند از طرفی مفاهیم جدید که در ان دوران تنها برای مردان کاربرد داشت را برای خود درخواست می کردند و از طرف دیگر به علت وجود سنتی چندین و چند ساله یا هنوز به تغییرات اساسی باور نداشتند و یا به علت مخالفت هایی که با انان می شد سعی در ارائه نظریات خود با قبول سنت ها می زدند .

نویسنده کتاب ” معایب الرجال ” بی بی خانم استرابادی است که از شرح حال او اطلاعات محدودی در دست می باشد . با توجه به شرح زندگی بی بی خانم که در دیباچه کتاب معایب الرجال امده ،مادر او به مدت سی سال در ” حرم جلالت و اندرون مبارک ” به خدمتگذاری والده ولیعهد مشغول بود . پدر بزرگ مادری او، اخوند ملا کاظم مجتهد مازندرانی ” در تمام علوم استاد و منحصر به فرد ” بود. مادر بی بی که شغل ملاباجی را داشت در دربار ناصرالدین شاه زندگی می کرد و بی بی نیز در ان جا رشد کرده و سواد اموخت .( ملاح ؛1385 : 15-17 ) . در زمان نگارش کتاب او ازدواج کرده و شش فرزند به دنیا اورده بود . ازدواج او بر اساس عشق صورت گرفت و چون خانواده ها راضی نبودند به مدت چهار سال در گفت و گو بودند تا رضایت خانواده ها را به دست اوردند .

کتاب” معایب الرجال ” در سال 1273( 1894 میلادی ) یعنی در اواخر قرن نوزدهم و اواخر دوره ناصرالدین شاه و دوازده سال قبل از انقلاب مشروطه نوشته شده و پاسخ نامه ای است به کتاب مولفی ناشناس تحت عنوان تادیب النسوان که برخلاف معایب الرجال در همان زمان نگارش مابین سال های 1261 شمسی تا 1264 شمسی (برابر با 1882 – 1885 ) به چاپ رسیده است . ( معایب الرجال ،1993 : 3 ). علت نگارش معایب الرجال بر طبق توضیح نویسنده این است که نویسنده در “محفلی از نسوان ” از انتشار چنین کتابی اگاه می شود و به علت درخواست زنان دیگر پاسخی بر “تادیب النسوان ” نوشته و ابراز می دارد که” از ان جا که : این کمینه خود را قابل تادیب کردن رجال ندانسته ، لهذا جواب کتاب تادیب النسوان را گفته و معایب الرجال را نگاشتم تا معایبشان عیان شود، شاید دست از تادیب کردن نسوان بردارند ، در پی تادیب و تربیت خود برایند . ” ( دیباچه : 48 )

رساله معایب الرجال از لحاظ ساختار رساله بر طبق رساله های موجود زمان خود نوشته شده است . در ان دوران رساله ها با حمد و سپاس یزدان اغاز شده ، در دیباچه ای اطلاعاتی در مورد مولف ، سبب و زمان تالیف و اگر رساله در جهت پاسخ دهی به نوشته دیگری است ،موضوع کتاب مورد بحث بیان می شود و سپس نویسنده به بیان افکار خود می پردازد و در پایان تاریخ نگارش و نام کاتب ذکر می شود . چنین شیوه ای در معایب الرجال نیز به چشم می خورد ( نجم ابادی ؛1993 : 10 )

کتاب در حدود 50 صفحه می باشد و شامل دیباچه ( 5 صفحه ) ، بخشی تحت عنوان پاسخ به تادیب النسوان که در این بخش به طور خلاصه نگاهی به مضمون تادیب النسوان دارد ( 13 صفحه ) و بخش اصلی کتاب مربوط به معایب الرجال می باشد . هر چند که ذکر می شود که مطالب این بخش مربوط به “برخی از رفتار هایی که از مردانی که دارای عقل و شعور و کفایت نیستند سر می زند وگرنه مردان عاقل و باشعور چنین رفتاری ندارند .” ( معایب الرجال : 48 ) است .بخش پایانی کتاب در 7 صفحه در برگیرنده شرح زندگی بی بی خانم ( مولف ) و رفتار همسر با او می باشد .

نویسنده در ابتدا توضیح مختصری در مورد کتاب تادیب النسوان ارائه می دهد و انتقادات خود را نیز شرح می دهد . بر این اساس تادیب النسوان دارای 7 فصل می باشد که در هر فصل یا ویژگی زن مطلوب ارائه شده و یا عیب زنان طرح می شود . فصول کتاب تادیب النسوان به شرح زیر است .

نویسنده تادیب النسوان در فصل اول از مطیع بودن زنان نام می برد و معتقد است که ” اگر مردی دست زن خود را بگیرد و بخواهد در آتش اندازد ، آن ضعیفه باید مطیعه باشد ، ساکت و خامش باشد ، ابا و امتناع ننماید .” ( 56 ) . اما در فصل دوم از ” حفظ زبان ” بحث می شود که ” زخم زبان بدتر از زخم سنان است ” (57 ) . بخش سوم کتاب به عیب بزرگ زنان یعنی گله کردن از مردان پرداخته و فصل چهارم عیب دیگر زنان را قهر کردن انان دانسته .به عقیده نویسنده تادیب النسوان زن باید در خانه مطبع شوهر باشد و اوامر او را اطاعت کند و در عین حال هرگز در مورد رفتار شوهر خود به او ایرادی نگیرد و زخم زبان نزند و همچنین از او گله نکرده و یا حتی قهر نیز نکند . بدین ترتیب با هر نوع شرایطی که مرد فراهم می کند رضایت داشته باشد .

فصول بعدی کتاب به توصیف ویژگی های ظاهری زن مطلوب می پردازد ” زن باید قدم ها را آهسته بردارد و سخن را نرم و ضعیف بگوید ، مثل کسی که تازه از ناخوشی برخاسته باشد .” ( 59 ) . فصل ششم در آداب غذا خوردن زنان است ” که باید درسر خوان و بر زیر سفره نان دو زانو بنشیند و سه انگشتی غذا بخورد و حرف نزند .” (60 ) و فصل هفتم توصیه ای در باب پاکیزگی و ارایش و زینت و نظافت و خوشبویی و خوش خویی و خوش رویی زنان است . پاسخ بی بی خانم بخصوص به این سه مورد اخر بسیار جالب است . او در بیان مطلب ازوظایف زنان در رسیدگی و تربیت فرزندان و خانه داری و خدمتگذاری صحبت کرده و همچنین از وجود فقر و فلاکت در خانواده ها که از انجام درخواست های نویسنده تادیب النسوان جلوگیری می کند . اما در عین حال بیان می کند ” بلی اگر یک مرد با یک زن ، به رسم فرنگ ، بروند در مهمانخانه ، شاید بتوانند به دستور العمل او رفتار نمایند .” ( 60 ) .

در بخش اصلی کتاب که قسمت معایب الرجال است نویسنده نگاه خود را متوجه معایب مردان در مجالس مختلف کرده است که به ترتیب عبارتند از ، اطوار شرابخوار ، کردار اهل قمار ، در تفصیل چرس و بنگ و واپور و اسرار، شرح گفت و گو و اوضاع عبائره و اقرات ، اجامره و الواط ، و… بی بی خانم از این رفتار ها به عنوان معایب مردان نام می برد و در هر یک از بخش ها ی کتاب شرحی در مورد رفتار های ناپسند مردان در هر یک از موارد ذکر شده ارائه می دهد .

در دو بخش اول یعنی دیباچه و پاسخ به تادیب النسوان نیز اشاراتی به زنان و مردان هر دو شده و می توان نگرش بی بی را نسبت به موقعیت و رابطه زن و مرد ، روابط خانوادگی ، صفات منتسب به زنان و مردان درک کرد ، این روابط موضوع این مقاله را در بر می گیرد .

نگرش به خانواده و رابطه دو جنس: عدم احساس شرم از گفتن مسایل جنسی و نام بردن از اعضا مختلف بدن

کتاب معایب الرجال در بر گیرنده عناصری از یک جامعه سنتی و همچنین تفکر زنی در این دوران است که از مشکلات زنان سخن می گوید . هر چند که هنوز در افکار او نشانه هایی از سنت و پایبندی به اداب و رسوم مرسوم ان دوران دیده می شود ، تاثیر ساختار اجتماعی حاکم برجامعه بر شرایط زندگی زنان و مردان مد نظرنیست . رساله تنها به اقداماتی فردی در جهت بهبود روابط میان دو جنس اکتفا کرده است . اگر تا قبل زنان در ایجاد روابط نامناسب خانوادگی ” مقصر ” بودند ، اکنون نگاه متوجه عادات ناپسند مردان شده و این اعتقاد وجود دارد که اگر مردان دست به تربیت خود زنند و از عادات ناپسند دست بردارند زندگی خانوادگی در صلح و صفا خواهد گذشت .

در نگارش کتاب با نشانه هایی از سنت و همچنین نمود هایی از مدرنیته رو به رو هستیم . واقعیت این است که نویسنده کتاب در یک جامعه سنتی در حال گذر آرام به سوی مدرنیته زندگی می کرد . هنوز نشانه های تغییرات ناشی از مدرنیته در ایران به وضوح قابل مشاهده نبود تنها می توان بر روی گسترش افکار ترقی خواهانه در آن دوران ، برابری و مساوات در جامعه نام برد .

گذشته از به کار گیری راه و روش مرسوم نگارش کتاب در آن زمان ، برخی نشانه های دیگر از محیط اجتماعی آن دوران را نیز مشاهده می کنیم . نکته قابل توجهی که به چشم می خورد عریانی و صراحت زبان کتاب است ، به خصوص زمانی که به شرح روابط خصوصی زن و مرد و بیشتر از آن به شرح روابط مرد با مرد می پردازد . چنین عریانی و بی پردگی می تواند ناشی از مشخصات محیط های همجنس ( زنانه و یا مردانه ) باشد که در آن دوران به علت جدایی میان دو جنس وجود داشت . از طرف دیگر صراحت و بی پردگی زبان و استفاده از کلمات و جملاتی که به حوزه های کاملا خصوصی زندگی تعلق دارد در جوامع سنتی وجود داشت و با پیدایش مدرنیته البته تغییراتی در آن پیدا شد .

در اروپا از حدود قرن هفدهم به بعد روابط اجتماعی میان افراد بر اساس عفت و احساس شرم و حیا شکل گرفت و تفاوتی میان رفتار افراد در عرصه عمومی و خصوصی بوجود امد . اما مدت زمانی طول کشید تا عفت عمومی در روابط جنسی فراگیر شود و احساس شرم در زمینه روابط جنسی نیز حاکم گردد و رفتار های جنسی از حالت عریانی و پرده دری، به حریم خصوصی منحصر گردد. . این پرده پوشی و استتار، بیشتر در رابطه با جدا سازی کودکان از زندگی بزرگسالان رخ داد و در این میان مدارس که آموزش دهنده اصول تربیتی بودند نقش مهمی ایفا می کردند . ( اریه ؛ 1980 ؛ الیاس ،1983 ؛ پستمن ،1996 )

زبان معایب الرجال نمایشگر زبانی است که هنوز در مورد مسایل جنسی و نام بردن از اعضا مختلف بدن احساس شرم نمی کند و نه فقط در این مورد بحث می کند بلکه در مورد روابط مردان با مردان ـ پدیده ای که امروزه نگاهی دیگر به ان وجود دارد ـ نیز با صراحت بحث می کند . در معایب الرجال نه فقط بدون هیچ پرده پوشی از روابط خصوصی نام برده می شود بلکه چندین و چند بار به عنوان یکی از عیوب مردان از ” امرد باز بودن ” و ” بچه باز بودن ” آنان نام می برد و این ویژگی را به سادگی در مجاورت عیوب دیگر آنان مانند بهانه جویی و ایرادگیری ، لجبازی و رفیق بازی (49 ) قرار می دهد: “مرد باید خوشخو و زن دوست ، نه امرد باز باشد و بهانه جو و خشن پوست نباشد “. (61) به نظر می رسد که چنین رفتاری تا آن حد رواج داشته که افراد از آن کاملا اگاه بوده اند و در نتیجه، هیچ نوع پنهان کاری نیز در این مورد صورت نمی گرفته است . در دو حکایت که به هجو بیان شده نیز رفتار های مربوط به مردان توضیح داده می شود .

در یک بررسی در مورد «شاهد بازی» در ایران پس از ارائه مستنداتی در مورد این پدیده ـ با کمک گرفتن از اشعار شاعران ـ و بیان این مطلب که چنین پدیده ای از دوران گذشته وجود داشته و ” این مساله در نزد قدما قبحی که امروز دارد نداشته است و شاید اصلا قبحی نداشته ” ( شمیسا ،1381 : 7 ) مطرح می شود که زنان را فقط برای تولید مثل و اداره امور منزل می خواستند وگرنه معاشرت و عشق ورزی و به طور کلی زندگی روحی مردان، با جنس موافق (با مردان دیگر) بوده است . ( همان :222 ) . این پدیده در دورانی نیز گسترش و عمومیت بیشتری یافته و به خصوص باعث ورود ” لغات مستهجن هم جنس بازی ” (شمیسا ،1381 : 237 ) در بخشی از ادبیات ایران در عصر صفویه و افشاریه و زندیه نیز شده است . روندی که در دوره قاجار شتاب بیشتری گرفت . به عنوان مثال نیز نمونه هایی از ادبیات دوره قاجار نمایشگر چنین رفتاری است . هر چند که شاهد بازی به تدریج پس از دوره قاجار دیگر انعکاسی در ادبیات نیافت . از اوایل قرن چهاردهم خورشیدی هم به تدریج چنین رفتاری بازتاب خود را در زبان محاوره و زندگی روزمره مردم از دست داد و به عنوان رفتاری زشت و نکوهیده در نظر گرفته شد .

نکته دیگر در این کتاب ارائه سرگذشت خود نویسنده (بی بی خانم) بدون حذف و خودسانسوری است . او سرگذشت خود را بدون هیچ نوع پرده پوشی بیان کرده و رفتار شوهر و رفتار خود در برابر شوهر را توضیح داده است .از آن چه که در دیباچه امده متوجه می شویم که تا مدت ها چنین اتفاقی را پنهان نگاه می داشته است و در نتیجه، همگان تصور می کرده اند که بی بی خانم زندگی سعادتمندی دارد. احتمالا تا آن زمان بر اصل مقصر بودن خود تاکید داشته اما پس از آن که تغییر نگرش می دهد و دیگر خود را لزوماَ مقصر حس نمی کند ، بدون پرده پوشی این مطلب را برای عبرت دیگران بیان کرده است.

این کتاب در عین حال ثمره ی وجود و حضور فعال محفل های زنانه ای است که سال ها بعد نیز در رشد و پیشرفت افکار فمینیستی در کشورمان بسیار موثر بودند . از متن کتاب چنین بر می آید که این قبیل محفل ها دارای تداوم بوده اند و در آنها، زنان از زندگی و حتا مشکلات خصوصی خود با یکدیگر سخن می گفته اند . یکی از مباحث عمده ای که در این محافل مطرح می شد روابط با همسران خود بود که اغلب به عنوان درد دل، به بیان در می آمد. البته باید گفت که درد دل های زنانه، از آن جا که بسیاری از زنان درگیر مشکلات خانوادگی بوده اند به تدریج از دایره مرسوم «مشکل فردی»، تغییر شکل می دهد و به عنوان «مشکلی عمومی» که بسیاری از زنان جامعه به آن دچار هستند مطرح می شود .

معمولا در این محفل های زنانه، افراد شرکت کننده به تدریج از تظاهر به خوشبختی دست بر می داشتند و مسایل و گرفتاری های متعدد زندگی خود را به عنوان معضلاتی عمومی بیان می کرده اند . همان گونه که بی بی خانم نیز در رساله اش مطرح می کند که ” یار عزیزم مار شد و خانه ام چون غار و روزگارم شب تار “( 53 ) و سپس به تفصیل و بدون پرده پوشی، وضعیت زندگی خصوصی خود را در انتهای کتاب شرح می دهد . به نظر می رسد که این قدمی است در راه بیان مطالب و موضوعاتی برای ایجاد همبستگی جمعی میان زنان تا آنان نیز تنها به گله و شکایت اکتفا نکنند و گمان نبرند که مشکل آنان در زندگی خانوادگی، فقط ناشی از رفتار خودشان است بلکه متوجه شوند که مشکلات مشابهی در زندگی اغلب زنان وجود دارد که خودشان لزوماَ در ایجاد آن مقصر نیستند . اما نکته جالب توجه در این بین آن است که تا زمانی که خود بی بی خانم شخصاَ در زندگی خانوادگی دچار مشکلی که شرح آن بعدا خواهد آمد نشده بود، گمان داشت که اگر کسی از دست شوهر خود دلتنگ است ” این تقصیر از ماها ست نه از مردها . ما ناقص العقل و الایمان می باشیم و ایشان کاملا جاهلانند . ” (53 ) اما وقتی که خود بی بی از این بابت نیز صدمه خورد و دارای تجربه تلخی شد دیگر چنین فکر نمی کرد که در چالش ها و درگیریهای خانوادگی، فقط زنان مقصرند. نکته مهم این است که حتا وقتی بی بی خانم از دایره محدود تفکر ” قربانی، مقصر است ” با موفقیت عبور می کند با این حال، نگرش “زنانی که دارای عیب هستند و سعی در رفع آن ندارند پس مقصر می باشند” همچنان در قضاوت و مکتوبات او دیده می شود .

این نگاه تعمیم یافته در محافل زنانه عصر مشروطیت که “مشکلات خانوادگی زن ایرانی، لزوماَ شخصی و خصوصی نیست و نباید مشکلات را به بهانه خصووصی بودن، پنهان کرد” بعد ها باعث رواج شعار ” شخصی، سیاسی است” در ایران شد که این شعار، سعی دارد ساختار اجتماعی و حقوقی را نیز در بروز چالش های خانوادگی، لحاظ کند. هر چند که در «معایب الرجال ” هنوز به ساختار جامعه به عنوان «ساختاری مرد سالار» توجه خاصی نشده و فقط بر اخلاق بد و نابخردانه برخی از مردان تاکید دارد . رساله بیشتر از آن که به ساختاری که به مردان، حقوقی به مراتب بیشتر از زنان می دهد توجه کند، سعی در نمایش این امر دارد که برخی از مردان دارای معایبی هستند که باعث بر هم خوردن زندگی خانوادگی می شود و اگر سعی در رفع این معایب کنند مشکلات خانوادگی حل خواهد شد . اگر مردان از معایب مد نظر مطرح شده در کتاب دست بردارند ، حاصل آن، رسیدن به نوع دیگری از زندگی خانوادگی می شود که با خانواده مدرن ، که بر اساس عشق و علاقه تشکیل می گردد همخوانی خواهد داشت. شاید مهم ترین نکته ای که در تالیف معایب الرجال باید در نظر گرفت تغییر نگرش خود نویسنده از مقصر دیدن زنان در داشتن زندگی نامناسب، به مقصر دانستن مردان به علت عیوب آنان، است .

در معایب الرجال، داشتن خانواده ای ایده آل، با اصلاحاتی در روابط و اخلاق خانواده ها، مد نظر است . نه تنها ساختار حقوقی و روابط قدرت مرد سالارانه جامعه که تاثیر بلاواسطه در کانون خانواده بر جای می گذارد مورد توجه بی بی خانم قرار نمی گیرد بلکه خانواده موجود نیز با همان ساختار مرسوم اش مد نظر او است و به عنوان سلولی جدا از جامعه در نظر گرفته می شود . گذشته از وظیفه مردان در رفع عیوب خود، واقعیت این است که بی بی هنوز با شرایط خانوادگی موجود زمان خود ستیز ندارد . هر چند که از برخی مردان نام می برد که به دلیل تمایل به زنی جوان تر « آن ضعیفه بیچاره را با چند طفل یا بی طفل طلاق دهند و پی دیگری بلند شوند » (56 ) ، اما در مجموع از زنان درخواست رفتار خوب و مناسب را دارد با این شرط که شوهر هم دارای عیوبی نباشد .

بی بی خانم مطرح می کند که تنها در زمانی که «شوهر مومن و صالح ( باشد و ) پیرامون معصیت نگردد و با زن خوش سلوکی و مهربانی نماید . تکلیف مالایطاق نفرماید و…» (49 ) رفتار خوب زنان لازم است . اما اگر مردی دارای این ویژگی های مثبت نباشد زن باید «البته، البته هر چه زودتر بهتر در خلاصی خود سعی نمایی که هر چه زود خلاص شوی دیر است . تا جوانی و پیر نشده ای ، گرفتار بنات و بنین نگشته ، خود را مستخلص نما .» ( 49 )
زندگی خانوادگی برای نویسنده معایب الرجال هنوز دارای جنبه های فردی و خصوصی است . رفتار خوب زن و شوهر و صمیمیت و همدلی میان آنان می تواند زندگی خوب و شایسته را بوجود آورد و یا مانعی برای زندگی خوب باشد . اما نکته جالب دیگر این رساله توصیه نویسنده به زنان جهت طلاق است که چنین توصیه ای، مقاومت در برابر زندگی منفی را هم مشروع می داند، و به هر حال تنها راه بهبود شرایط را، بار دیگر «فردی» می بیند و نه اجتماعی .

نکته دیگر و ای بسا قابل تأمل در نگرش بی بی خانم، بی توجهی ایشان به موضوع تعدد زوجات و حتا قبول چند همسری در زندگی خانوادگی است . هر چند که بی بی خانم در کتاب معایب الرجال، با لحنی بی پرده از عیوب مردان تحت عنوان ” امرد بازی ” (49 ) ، ” جنده بازی، و بچه بازی ” (56 ) نام می برد اما توجهی به ازدواج مجدد و ازدواج موقت ندارد و بحثی در مورد معایب تعدد زوجات و صیغه مطرح نمی کند . بی بی در بیان سرگذشت خود نیز مطرح می کند که هر چند به علت مشغله زیاد خانه داری و تعداد فرزندان ” آخر از روی دردمندی، در فکر دختر بکری افتادم که در عوض خود به چنگ شوی افکنم ” (89 ) پس از آن که زنی برای کمک به خود به خانه آورد در حین صحبت با او ” گاه گاهی صیغه آقا شدن را به طور گوشه کنایه می گفتم ” (91 ) و به عبارتی وجود یک زن دیگر را نه فقط تحمل ، بلکه برای رهایی خود درخواست نیز می کرد . اما پس از آن که آقا بدون اطلاع بی بی، آن زن را صیغه کرد و بنا به در خواست زن صیغه ای، بی بی را از خانه بیرون راند . برای او فاجعه بی پناهی زنان ناشی از تعدد زوجات و حضور زن دیگر (هوو) در خانه، مشخص می شود .

و اما، رابطه شوهر با او چنان تیره شد که مرد قصد طلاق او را داشت ، با وجود نصیحت بی بی برای خلاص شدن زنان از دست همسری بدخو و طلاق گرفتن ، در زمانی که پای طلاق خودش به میان می آید : ” می ترسیدم مبادا طلاقم دهد . با فراق او و بچه ها نمی توانستم زندگی نمایم، مهریه ام را هم که قبل از اینها بخشیده و مصالحه نموده بودم . “.
پس از رضایت مرد برای آشتی که به خانه بر می گردد ناگهان متوجه می شود که زن صیغه ای ” صاحب خانه و شوهر گشته ، اطفال کوچک من به زیر دستش مانند جوجه پرو بال ریخته پر می زدند . ” با وجود این همه درد و تحقیر و بی پناهی که تحمل می کند اما در کتاب، هیچ نکته منفی در مورد ازدواج های مجدد مردان بیان نشده است و این امر نشان می دهد که نویسنده معایب الرجال نیز چندهمسری و ازدواج موقت برای مردان را به عنوان واقعیت زندگی خانوادگی عصر خود، قبول دارد . چند همسری در آن دوران رواج بسیار داشت و تنها با ورود به شرایط مدرن زندگی، به تدریج این پدیده از سوی افکار عمومی به عنوان رفتاری منفی و ضد ارزش بدل شد و تا به امروز نیز مشاهده می شود که هر چند احتمالا مواردی از چند همسری و ازدواج موقت توسط برخی از مردان وجود دارد اما تلاش بسیار زیادی در پنهان نگهداشتن آن، صورت می گیرد. زیرا امروزه روز نگرش جامعه نسبت به تعدد زوجات و چندهمسری، و صیغه، به شدت منفی است .

یکی از نکات برجسته ای که بی بی خانم در اثر ماندگار خود بیان می کند نگرش و داوری ایشان نسبت به طبیعت خانواده است که بر طبق نظر او باید بر اساس ” موانست باشد نه عداوت ، بلکه محبت و مودت تمام باشد .” (58) . اما این دیدگاه در مورد خانواده هسته ای مدرن مصداق دارد و با جوهر زندگی خانوادگی سنتی پدر سالار و با آن چه که رسم و رایج آن دوران بود تفاوت هایی را نشان می دهد . زیرا ازدواج در سنین پائین و هم چنین ازدواج های از پیش تنظیم شده و امکانات مردان برای ازدواج مجدد و موقت جملگی برخلاف خانواده ای که مدنظر بی بی خانم بود عمل می کردند .

این تلقی که: بهبود شرایط زندگی خانوادگی بدون توجه به اصلاح ساختار حقوقی مردسالار جامعه، امکانپذیر است و صرفاَ با انجام تغییراتی درون این واحد می توان به خانواده ای مطلوب و انسانی و عادلانه دست یافت در آن دوران رواج بسیار داشت و صد البته که زمانی طولانی لازم بود تا نگرشی دیگر در مورد بهبود روابط خانواده و ارتباط وثیق آن با ساختارهای حقوقی و اجتماعی جامعه در افکار عمومی جا باز کند و حق اهلیت کسب کند. زنان فمینیست موج اول در غرب نیز تنها بر روی تغییراتی در درون خانواده تاکید داشتند و وظیفه زن و مرد را همان گونه که بود، قبول داشتند . برای تفکر فمینیستی نیز مدت ها طول کشید تا توانست خود را از چهارچوب این تفکر و الویت بندی مرسوم که گویا در ابتدا باید روابط خانوادگی تنظیم و سپس حقوق برابر کسب شود، رها سازد . هر چند که هنوز در ایران برخی از کنشگران جنبش زنان دارای نگرشی مشابه بی بی خانم در 100 سال پیش هستند اما باید توجه داشت که نگرش خانم استرآبادی مربوط به زمانی دیگر است که هنوز حقوق مشخص برای زنان و امکانات امروزی برای آنان وجود نداشت .

نکته دیگری که در معایب الرجال به چشم می خورد بحث رابطه میان دو جنس است . آیا زنان و مردان با یکدیگر تفاوت دارند؟ و اگر تفاوت دارند آیا این تفاوت ذاتی و طبیعی است؟ هم چنین آیا تفاوت جسمانی باید موجب فرودستی و بی حقوقی زنان نسبت به مردان گردد؟ این مباحث نیز در کتاب معایب الرجال متأثر از اقتضائات و ویژگی های خاص زمان خود است که مورد قبول نویسنده بوده است. در عین حال نشانه هایی از نوع دیگری از تفکر را هم نشان می دهد .

آن چه که در رابطه با ویژگی های زنان و مردان در کتاب معایب الرجال بیان می شود به گونه ای است که مشخص نمی کند آیا نویسنده به این ویژگی ها اعتقاد دارد یا آنها را به تمسخر می گیرد . مهم این است این ویژگی های زنانه و مردانه نگرش رایج ان دوران در مورد دو جنس را نشان می دهند . اعتقاد بی بی خانم به این صفات مد نظر نیست بلکه اما و اگر ها و شروطی که او برای انجام وظایف زنان و مردان می گذارد بیشتر مد نظر هستند، مانند کلیه صفاتی که در مورد زنان بیان می کند. اما تنها زمانی زن باید در رابطه با همسر خود چنین باشد که مرد نیز دارای ویژگی مد نظر او باشد و یا اگر بخواهیم روشن تر بگوییم، شوهر نیز برخی صفات منفی و مرسوم مردان زمانه ی خود را دارا نباشد .

در وهله اول، بی بی خانم روی تفاوت میان زنان و مردان انگشت تاکید می گذارد و برای اثبات سخن خود، از سنت و آیات قرآن مثال می اورد .” هر چند به مرتبه مردان ، به مقتضای ادله و برهان و آیات قرآن ، از زنان برتری و بالاتری دارند ” (54 ) . اما بلافاصله مطرح می کند که چنین تفاوتی، ذاتی و طبیعی همه مردان و زنان نبوده و ” نه هر مردی از هر زنی فزون تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر ” و در این جا به زنانی چون حضرت مریم و حضرت زهرا (س) و آسیه، و به مردانی مانند فرعون و هامان و شمر و سنعان اشاره دارد .

گذشته از این زنان برجسته ای که بی بی خانم از آنان نام برده و آنان را برتر از مردان می داند ، در عین حال بر فرودستی زنان به علت دوری انان از محیط اجتماعی هم تاکید کرده و شرایط زندگی را که باعث ایجاد موقعیتی نابرابر با مردان می شود به خوبی توضیح داده است. ” زنی که در خانه نشسته و در به روی خود بسته ، ممنوع از تمام مراودات و تحصیل محاسنات و ادب و تربیت و معاشر و مباشر ناقصات و ناقصان ، مانند اطفال و صبیان و دختران و نسوان و گرفتار روزگار و صدمات و زحمات خانه داری و بچه گذاری ” ( همان : 57-58 ) این زن چگونه می تواند شخصیت خود را پرورش دهد .

نکات مورد نظر بی بی در آثار فمینیست های دوره 70 میلادی به بعد مطرح شدند و بر مشکلات زنان خانه دار – مادر تاکید داشتند . البته شرایطی که در «معایب الرجال» مطرح می شود با ان چه که بعد ها در آثار «بتی فریدان» در مورد زنان خانه دار مشاهده می شود کاملا تفاوت دارد اما در هر صورت مشاهده می شود که این نکات هنوز در میان زنان با شکلی دیگر وجود دارد . بی بی خانم تا آن جا پیش می رود که حتا برخی از صفات منفی زنان را مانند اخلاق بد، ناشی از وجود شوهران آنان می داند: ” زیرا که زن لابد ناچار است ، از همه جهت اسیر دست مرد می باشد ، غیر از مرد خود، کسی را نمی داند و نمی بیند و نمی شناسد .” ( همان : 58 )

سپس او مقایسه ای میان زنان ایرانی و غربی انجام می دهد . در آن زمان، آگاهی ایرانیان از شرایط زندگی زنان در غرب بسیار اندک و سطحی است در نتیجه بی بی خانم قادر نیست که مشکلات آنان را درک کند . اما در این رابطه، نکته ای که در معایب الرجال به چشم می خورد فهم نویسنده از امکان تحرک زنان غربی و فرصت دستیابی به آموزش و علم برای آنان است یعنی فرصت و امکانی که برای زنان ایران هرگز وجود نداشت. بی بی با همان اطلاعات اندک خود، در مقایسه وضعیت زنان ایران با زنان غربی، شرایط زنان غرب را چنین بیان می کند: در غرب “تمام نسوان را مانند دسته گل دانسته ، در برابر ایشان کمر خدمت برمیان بسته ، کمال اتحاد و اتفاق ، بدون شایبه و خلاف و نفاق ، با یکدیگر دارند ” (57 ) و به احتمال زیاد علت وضعیت زنان در غرب را ناشی از علم و دانایی آنان می داند . ” اما فرنگ : از قرار جغرافیای تاریخی و سیاحتنامه های امم مختلف ، تمام زن های نجیب ، تربیت شده ، عالم به چندین علم و….” ( 60 )

باید در نظر گرفت که با وجود آن که بی بی در ابتدا از برتری مردان نسبت به زنان بحث خود را آغاز می کند اما با ارائه دلایلی، صحت و طبیعی بودن این تفاوت را زیر سوآل می برد و آن را نه فقط طبیعی در نظر نمی گیرد بلکه ریشه و مبنای آن را در شرایط نابخردانه اجتماعی و جامعه پذیری زنان می بیند. در مقایسه میان زنان ایرانی و فرنگی، بی بی خانم بر تفاوت میان این زنان ـ که پیشرفت آنان را ناشی از کسب علم و دانایی می داند ـ تاکید و پافشاری می کند : از طریق سواد و علم آموزی است که زنان فرنگ دارای ویژگی هایی دیگر در جامعه شده اند ، با مردان رفت و آمد دارند و در عین حال مردان نیز به آنان احترام می گذارند .

در بخش های دیگر از رساله معایب الرجال، بی بی خانم از تاثیر تربیت و آموزش نیز فراتر رفته و مانند فمینیست های تفاوت گرا ـ که بر روی برتری زنان نسبت به مردان تاکید دارند ـ از ویژگی خاص زنان یعنی فرزند آوری (55 ) و همچنین صفات مثبت زنان نام می برد. صفات مطلوب زنان را هم ناشی از دور ماندن آنان از جامعه و نیز ناشی از ویژگی های بدنی و جسمی آنان می بیند . از آن جا که: ” زنان محجوب و ممنوع از مراوده و مخالطه می باشند کمتر صفات رذیله و قساوت قلب دارند .چون ضعیف الحس و الجسم و ضعیف القعلند چندان شرارت از انان بروز نمی نماید “( 64 ) و نتیجه گیری می کند که زنان بد این زمان، به مراتب بهتر از مردان بد این زمان هستند ( 64 ) . چنین نگاهی به زنان دارای دو جنبه است: از طرفی بی بی خانم در فرآیند مکاشفه و پژوهش اش در مورد عدم حضور فعال زنان در جامعه و در روند کسب دانایی، و نیز بی اطلاعی آنان از تاثیر آموزش و سواد را به عنوان نقطه ضعفی ناشی از جایگاه فرودست آنان در نظر می گیرد و همزمان بر روی بهتر بودن زنان مجدداَ تاکید می کند. بعد ها مشاهده می شود که با تاکید و پافشاری بر روی صفات مثبت زنان، تاثیر حضور آنان در جامعه را نیز عمدتاَ به حال خود جامعه، مفید قلمداد می کند.

جمع بندی: خانواده واحد ” موانست باشد نه عداوت “

بی بی خانم استرآبادی در 116 سال پیش رساله ای در رفع عیوب مردان تالیف کرد. وی در رساله خود که آن را «معایب الرجال» نام نهاد، در کنار بیان عیوب مردان عصر خود ، نقطه نظرات صریح و شجاعانه خود در مورد زنان و مردان و روابط آنان با یکدیگر را هم توضیح داد . نگرش او در مورد مسایل مطرح شده تا حدودی با آن چه که از جانب فمینیست های موج اول و دوم بیان شد شباهت های قابل توجهی دارد . شباهت ها نمایانگر وجود موقعیت فرودستی زنان در جوامع مختلف ، هر چند با تفاوت هایی است، و در عین حال، جست و جوی راه

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours