به مناسبت روز مادر: آراء دو شخصیت پرنفوذ دینی و تحول نگرش زنان ایرانی

۱ min read

مینو مرتاضی-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: تاثیر نگرش جنسیتی مردان متنفذ روحانی و دانشگاهی بر نقش ها و روابط جنسیتی در فرآیند تغییرات انجام گرفته در زندگی خانوادگی و اجتماعی زنان ایرانی واقعیتی غیر قابل انکار است. تحولات به وقوع پیوسته در زندگی زنان ایرانی بیانگر این حقیقت است که در شرایط سخت و هنگام عبور از دشواری های زندگی، تفاوت های بیولوژیک و مرزبندی های جنسیتی در مواجهه با واقعیات رنگ می بازند. در چنین موقعیت های سرنوشت ساز، انسان ها برای عبور از سختی ها، فارغ از تفاوتهای و نابرابری های جنسیتی، در حوزه های خانوادگی و اجتماعی کنار یکدیگر قرار می گیرند و برای حل مسئله و مشکل پیش آمده با یکدیگر همکاری و همراهی می کنند. این قبیل همکاری ها زمینه تغییرات و تحولات بعدی در نوع روابط و زندگی زنان و مردانی که در حل مشکل بایکدیگر همکاری کرده اند را در آینده فراهم می سازد. ملت ها این چنین راه خویش به سمت برابری و توسعه را پیدا می کنند. این قاعده در فرایند نوگرایی و نوسازی ایرانیان هم خود را نشان داده است. خواست تغییر در یکصد سال گذشته سبب وقوع دو انقلاب و تعداد زیادی نهضت ها و جنبش های اجتماعی و سیاسی در ایران شده است. در تمامی این حرکت ها و در شرایط سخت و ناگوار زن و مرد ایرانی برای رهایی از پوسته سخت و کهنه نظامات و روابط استبدادی در کنار یکدیگر قرار گرفتند و در حد توان بستر ساز تغییرات بعدی شدند. اما در این تغییر و تحول خواهی ها ی جمعی و ملی نمی توان از نقش رهبران جنبش های اجتماعی و سیاسی غافل شد. زیرا در فرآیند تحول خواهی کسانی از سوی مردم به رهبری بر گزیده می شوند که شجاعت و جسارت لازم برای شکستن تابو ها و سنت هاو باورهایی که چون زنجیر مانع حرکت آزاد مردم می شوند را داشته باشد.

منظور از این نوشتار؛ نشان دادن آثار رویکرد تابوشکنانه رهبران جنبش های سیاسی – اجتماعی بر باور ها و نگرش زنان و مردان در بدنه جنبش هاست. آنچه این مقاله را در خور توجه می کند، دریافت این نکته است که رهبران جنبش های اجتماعی – سیاسی با تکیه بر باور ها و اعتقادات مردم آنها را در تغییرات و تحولات در خواستی هدایت و رهبری می کنند. اما در مسیر حرکت های دستجمعی اجتماعی، بنابه ضرورت و موقعیت های پیش آمده، برداشت های نو و متناسب بامقتضیات زمان خود را جایگزین نگرش کهنه و ناکارآمد قبلی می سازند.

بررسی آرا و رویکرد دو شخصیت تاثیر گذار بر تحولات نگرش و رفتاری زنان ایرانی

دیدگاه آیت الله خمینی درباره زنان

مهم ترین چیزی که شخصیت آیت الله خمینی را بین توده های مردم و به ویژه زنان تأثیرگذار می کرد این بود که ایشان دین را مغایر با نیازهای دنیایی زندگی انسان نمی دانست. نگرش آیت الله خمینی به دین، نگرشی مبتنی بر سودبخشی دین اسلام برای دنیای زنان بود. ایشان میان دین و کردار روزمره پیوند ناگسستنی قائل بودند. حمایت ها و جانبداری های آیت الله خمینی از اقشار به اصطلاح مستضعف و زنان، برخاسته از تمایل ایشان به برداشتهای نو از مفهوم عدالت اجتماعی در اسلام بود. مفهوم عدالت اجتماعی از دوران مشروطه به این طرف، مفهوم انتخابی گروه ها و نیروهای چپ مذهبی و غیرمذهبی برای برخورد انتقادی و سیاسی با حاکمیت بود. زنان ایرانی نیز در گفتمان برابری خواهی شان تحت تاثیر مفهوم انتخابی و برخورد انتقادی جاری در زمان خویش می باشند.

برداشت های نوگرایانه آیت الله خمینی که با استفاده از روش شناسی فقه پویا به جامعه عرضه می شد، توانست گفتمانی متفاوت از دو گفتمان رایج آن زمان در عرصه عمومی تولید کند. دو گفتمان موجود آن زمان عبارت بودند از:

1- گفتمان سنتی که ماهیتاً نسبت به هر پدیده نو وارداتی به دیده سوءظن می نگریست و در صدد نفی و تحریم آنها بود.

2- گفتمان مدرن که به دیده تحقیر به دین و سنت نگاه می کرد و در تلاش برای اخذ الگوها و آموزه های غربی بود.

آیت الله خمینی گفتمان سومی ایجاد کرد که طی آن زمینه های مشارکت سیاسی، اجتماعی توده های مردم و به ویژه زنان گسترش بیشتری پیدا کرد. گفتمانی مبتنی برنگرش اسلام سیاسی که به مردان اطمینان می داد فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی زنان در نظام جمهوری اسلامی، فعالیت هایی خداپسندانه است و ارزشی معنوی دارد.این گفتمان توانست توجه افکار عمومی و وعده کثیری از وابستگان به دو گفتمان رایج و موجود رانیز به خود جلب کند و بیش از پیش رواج و گسترش یابد.

با مروری بر آثار و اندیشه ها ی آیت الله خمینی می توان دیدگاه ایشان را مورد زنان دریافت. آثار و اندیشه های آیت الله خمینی که از طریق کتب و سخنرانی های ایشان به ما منتقل شده است را می توان ذیل سه عنوان دسته بندی کرد. یک، توصیف وضعیت عینی زنان ایرانی در تاریخ و فرهنگ و سیاست و اقتصاد . دوم تبیین الگوهای مطلوب زن مسلمان در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی ، و عنوان سوم رابه راهبردها و خط مشی آیت الله خمینی برای تبدیل الگوهای آرمانی به اهداف عینی اختصاص داد. آیت الله خمینی در سخنرانی های متعددی که داشته اند از وضعیت زنان و رفتار و کردار تاریخی آنان در دفاع از خود و جامعه سخن می گویند و با تأکید بر نقش زنان در مثال های تاریخی از جنبش های تنباکو و مشروطه و انقلاب، زنان را متوجه توانایی های خود می کنند: «کسی که تاریخ صد ساله را مطالعه کرده است. می داند در جنبش های اصیلی که در ایران بوده است قبل از دوره پهلوی، جنبش مشروطیت، جنبش تنباکو، زن ها همدوش با مردها فعالیت می کردند.»(خمینی،1361). الگوهایی که آیت الله خمینی برای زن مسلمان ایرانی مطرح می کند، متکی بر شاخص هایی چون آرمانگرایی، جسارت، شجاعت، ایثار، کارآمدی، مسئولیت پذیری، حجاب، و حق خواهی و مشارکت جویی و مداخله گری در سرنوشت خویش است.«همانطور که می دانیم از زمانهای قدیم زنان برای گرفتن حق خود و دیگران در قیام ها شرکت می کردند» (خمینی، 1361)

راهبرد های آیت الله خمینی برای تبدیل الگو های آرمانی زنان به واقعیات عینی ،آموزش و اشتغال و مسئولیت پذیری است. آیت الله خمینی در پاسخ به سوالی که از ایشان درباره تعارض دو نقش و مسئولیت مادری و مسئولیت جامعه اسلامی با تربیت فرزند و اداره خانواده شده، فتوا داده اند: «از آنجا که برآوردن نیازهای جامعه اسلامی، واجب کفایی است و تمام افرادی که بتوانند برای برآوردن آن نیازها اقدام کنند لازم است این وظیفه واجب را به جای آورند. مانند آموزش و تأمین پزشکان متخصص زنان مورد نیاز جامعه، عده ای از بانوان باید به این امر اقدام کنند. حال با توجه به اینکه تمام کسانی که از هر جهت توانایی تحصیل و اشتغال در چنین مواردی را دارند اگر از وظیفه خود کوتاهی نمایند باید در پیشگاه الهی جوابگو باشند.

آیت الله خمینی، در رویکردی اگزیستانسیالیستی، مسئولیت تغییر وضعیت زنان را بر دوش خود زن ها می بیند و از زنان توقع دارد و در واقع آنها را مکلف می کند که به نحو مقتضی دوگانگی و تناقض نقشها را بدون کنار گذاشتن یکی برای دیگری حل کنند.او معتقد نیست که زنان ذاتا از مادر ،منفعل و حاشیه نشین متولد شده اند. بلکه حکومت و قدرت سیاسی حاکم را مسئول به حاشیه راندن و انفعال زنان می داند. خط مشی آیت الله خمینی برای اجرایی کردن الگوهای آرمانی در بخش سیاست، اقتصاد- فرهنگ و اجتماع ، بیانگر مضامین اصلی اندیشه آیت الله خمینی نسبت به نقش و مسئولیت های زن و مرد در خانواده و در مشارکت های اجتماعی ،اقتصادی،وسیاسی زنان می باشد.آیت الله خمینی به حضور و نقش پررنگ زنان در مشارکت های سیاسی اعتقادداشتند: «زن باید در مقدّرات اساسی مملکت دخالت کند»(خمینی، 1361). «شما زنان هدایت کنید مردان را و نصیحت کنید دولتمردان را» (همان،ص191)..«ما نهضت خودمان را مرهون زن ها می دانیم، مردها به تبع زنها در خیابانها ریختند». «ایران با دست مرد، تنها درست نمی شود. مرد و زن باید با هم این خرابه را بسازند» (همان، ص 33).«این از برکات نهضت است که شما بانوان محترم ایران را در مسائل سیاسی روز وارد کرده است. محمدرضا و پدر او همه قشرهای ملت را از امور اجتماعی، سیاسی کنار گذاشته بودند. مسائل سیاسی پیش بانوان اصلاً مطرح نبود.» (آیت الله خمینی،1358) «من از شما بانوان محترم تشکر می کنم من امید دارم همین طور که تا حالا مصمم بوده اید که جمهوری اسلامی را به ثمر برسانید و از حالا به بعد هم تصمیم داشته باشید با صفوف فشرده جلوی مردها در پیشبرد اهداف اسلامی اقدام کنید. شما بانوان حق بزرگی بر ملت ایران دارید. شما همه سربازان اسلام هستید.» (آیت الله خمینی، 1359). «سیاست ارثیه نیست که مال دولت باشد یا مال مجلس باشد یا مال افراد خاصی باشد سیاست معنایش اداره کشور است و همه مردم این کشور در این معنا حق دارند. خانم ها حق دارند که در سیاست دخالت کنند و تکلیف شان این است» (آیت الله خمینی، 1361).

آیت الله خمینی در صحبت ها و فتاوی شان به طور کلی بر مشارکت و دخالت زنان در مسائل اجتماعی تاکید دارند و می گویند «اسلام زن را مثل مرد در همه شئون (همان طور که مرد در همه شئون دخالت دارد) دخالت می دهد.» (آیت الله خمینی، 1374 ).«باید همه زنها و همه مردها در مسائل اجتماعی و سیاسی حاضر و ناظر باشند. هم به مجلس ناظر باشند و هم به کارهای دولت ناظر باشند. اظهار نظر هم بکنند.» (همان) .«الان ما مکلفیم برای جبران خسارت هایی که به مملکت ما وارد شده است. این آشفتگی ها باید به دست ما و شما- به دست ملت و دولت درست شود. به تنهایی نمی توانند این کارها را درست بکنند. اگر هم خانم ها خیال کردند که کنار بروند و مردهااین کار را انجام بدهند، یا مردها خیال کنند خانم ها این کار را انجام بدهندوهر دو خیال کنند دولت انجام بدهد یا هر سه خیال کنند روحانیت انجام بدهد، این خیال صحیح نیست» (آیت الله خمینی،1358).«زن باید دارای حقوق مساوی با مرد باشند، اسلام بر تساوی زن و مرد تاکید کرده و به هر دوی آنها حق تعیین سرنوشت خویش را داده است.» (آیت الله خمینی ،1361). «زنان باید به نحو فعال درساختمان جامعه شرکت کنند. افراد باید درنوسازی کشور مشارکت داشته باشند.» (همان:ص198).«نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است. برای اینکه زنان، بانوان علاوه بر این که خودشان یک قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهای فعال را در دامن خودشان تربیت می کنند.» (همان : ص 199). «زنان از نظر اسلام، نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شیئ بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی، می تواند درساختمان حکومت اسلامی مسئولیت هایی را بر عهده بگیرد.» (همان : ص 180).«ما پیشرفت های دنیای غرب را می پذیریم. ولی فساد غرب را که خود آنان از آن ناله می کنند، نه» (همان : ص 175).«در نظام اسلامی زن به عنوان یک انسان می تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد، ولی نه به صورت یک شیئ. نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد، و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند.» آیت الله خمینی،1357)«زنها آزاد هستند، و در تحصیل هم آزاد هستند، در کارهای دیگر هم آزادند، همان طور که مردها آزادند».(همان). «از نظر حقوق انسانی، تفاوتی بین زن و مرد نیست، زیرا که هر دو انسان اند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را هم چون مرد دارد. بلکه در بعضی موارد تفاوت هایی بین زن و مرد وجود دارد که به حیثیت انسانی آنها ارتباط ندارند.» (صحیفه نور، ص 364).«تا از این وابستگی ها شما در نیایید استقلال پیدا نمی کنید، تا از این تقلید بیرون نیایید نمی توانید آدم باشید. نمی توانید مستقل باشید. اگر بخواهید مستقل باشید و شما را به عنوان ملتی بشناسند باید از تقلید غرب دست بردارید تا در این تقلید هستید آرزوی استقلال را نکنید.» (آیت الله خمینی ،1361) .«ما باید در برنامه درازمدت فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بی سوادی به طور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم. تا انشاءالله در آینده نزدیک هر کس خواندن و نوشتن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بی سوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران باسواد برای یاددادن به پا خیزید. منتظر اقدامات دولت نباشید. من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود بدون فوت وقت ایران را به صورت مدرسه درآورند.» (آیت الله خمینی،1358).«نقش زنان در عالم از ویژگیهای خاصی برخوردار است. صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد. زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی را به جامه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه، بلکه جامعه ها به استقامت و ارزش های والای انسانی کشیده شوند و می توانند به عکس آن باشند.» (آیت الله خمینی،1361).«زنان از نظر اسلام، نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا می دهدکه او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه بازیابد و از حد شیئ بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی، می تواند درساختمان حکومت اسلامی مسئولیت هایی را بر عهده بگیرد.»(آیت الله خمینی،1357).«در نظام اسلامی زن همان حقوقی را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن و حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد. لیکن هم در مرد مواردی است به دلیل پیدایش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردی هست که به دلیل اینکه مفسده می آفریند حرام است. اسلام خواسته است که زن و مرد حیثیت انسانی شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است که زن ملعبه دست مرد نباشد.» (آیت الله خمینی،1357).«یک ملتی که زن هایش همیشه در پرده بودند پایشان را بیرون نمی گذاشتند، یک ملتی که حاضر نبود یک قدم برای امری بردارد، در آنها یک تحولی واقع شد.» (آیت الله خمینی،1358).«بانوان رهبر ما هستند و ما پیرو آنهاییم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شما هستم.» (آیت الله خمینی،1359).«زن باید دارای حقوق مساوی با مرد باشد. اسلام بر تساوی زن و مرد تکیه کرده و به هر دوی آنها حق تعیین سرنوشت خویش را داده است.»(همان).«زنان در پرتو پوشش و حجاب اسلامی، نقش سازنده خود را ایفا نموده و ثابت کردند که زنان مسلمان ایرانی، زن تبلیغات سینمایی و زن غربزده نیستند.»(همان).«اینها می خواستند با زن مثل یک شیئ، مثل یک چیز، مثل یک متاع رفتار کنند، ولی اسلام زن را مثل مرد، در همه شئون، همان طوری که مرد در همه شئون دخالت دارد، دخالت می دهد.»(همان)

این سخنان و آرای آیت الله خمینی،با نگرش های زن باورانه که به عنوان چارچوب نظری در ابتدای مقاله آمده تضاد و تفاوت چندانی ندارد. آیت الله خمینی هم مانند بسیاری از نظریه پردازان فمینیست از زنان می خواهد که خود را به عنوان انسان آزاد، مستقل وشعورمند باور کنند. در این جا می توان به نظریه فمنیستهای خاورمیانه و پسا مدرن استناد جست . که رهایی سازی زنان را الزاما در گرو راه حل های غربی نبوده وبه تضاد های جنسیتی محدودنمی شوند. و می توان بدون داشتن دیدگاه های تقابلی به برابری حقوقی زن و مرد باور داشت.در دیدگاه آیت الله خمینی ستم بر زنان به واسطه سیطره و نفوذ نگرش مصرف گرای غربی بر قدرت سیاسی دوران پهلوی صورت گرفته است. از این رو بیشترین کوشش های ایشان برای رفع ستم از زنان معطوف به ارائه الگوهای اسلامی و شاخص های نگرش دینی چون ایثار و شهادت و فداکاری و تأکید بر نقش مادری و درعین حال تشویق زنان به مشارکت هر چه گسترده تر در امر سیاسی بود.تاثیر این تشویق ها به حضور زنان در عرصه مشارکت های سیاسی توانست گفتمانی زن باورانه را در ایران رایج کند که طی ان زنان و دختران مذهبی تمایل بیشتری از سایر زنان به مشارکت در حوزه فعالیت سیاسی از خود نشان بدهند.

نتیجه تحقیقات و پژوهش های انجام گرفته، بیانگر این نکته است که تمایل به حضور و مشارکت سیاسی دختران اعم از طلبه و دانشجو بسیار بالاست و درعین حال دختران دارای نگرش سنتی مذهبی [طلبه] بیش از دختران دانشجو تمایل به مشارکت در امر سیاسی از خود نشان داده اند.(مرتاضی لنگرودی،1389). آیت الله خمینی به عنوان راهبر طبیعی و فره مند، چون دیگر رهبران کاریزماتیک، در فراسوی قید وبندهای روزمره حرفه ای و خانوادگی قرار داشت. از این رو برخلاف قهرمانان سیاسی که خواستار قدرت و غنیمت اند، رسالت آزادسازی مردمان از ستم را از سوی خداوند بر دوش خود حس می کرد و بیش از اینکه به عوامل خانوادگی و اقتصادی به عنوان منافع اساسی زنان بیندیشد، مصلحت آنان را فارغ از جنسیت در مشارکت در حوزه سیاست می بیند. این جاست که تفاوت و حتی تضاد بین نگرش پدرسالارانه و نگرش فرهمندانه،به خوبی خودرا نشان می دهد.«تضاد شدیدی که میان ساختار فرهمندانه و هر نوع ساختار پدرسالارانه که بر شالوده مرتبه ای “خانوار” استوار است وجود دارد، از همین نفی رفتار اقتصادی عقلانی سرچشمه می گیرد. فرهمندی، در شکل ناب خود هرگز برای دارندگان آن منبع کسب منافع مادی و استثمار اقتصادی از طریق معامله نیست».(وبر، 1384).

ماکس وبر معتقد بود هم چنانکه نوابغ بدون توجه به سطح علمی جامعه، با اکتشافات خود سطح علمی جامعه را دگرگون می کنند، فرهمندان نیز سطح اخلاق و نگرش جامعه را تغییر می دهند. و چنانچه نگرش آرای فرهمند بتواند قابلیت نهاد سازی پیدا کند و یا در نهاد های اجتماعی موجود نفوذ پیدا کند به طوریکه کارکرد آنه را در چارچوب نگرش خود تبین و توجیه کند، این آرا در نبود و غیاب فرهمند نیز تبدیل به رفتار شده و دوام پیدا می کنند و اگر نتواند، پیروان آرای فرهمند تبدیل به یک فرقه یا گروه کوچک در حاشیه می شوند. با توجه به این که مدت زمان در فرایند شکل گیری جنبش انقلاب اسلامی کوتاه بود، اما سالهای جنگ این کوتاهی را جبران کرد و فرصت کافی برای ساختن نهادهای اجتماعی،اقتصادی و سیاسی لازم برای تعمیق و گسترش نگرش آیت الله خمینی به مثابه شخصیتی کاریزما و فرهمند در تاریخ معاصر را فراهم ساخت.با توجه به آرای آیت الله خمینی در خصوص زنان ،می توان دیدگاه های زن باورانه آیت الله خمینی را به نظریات فمنیسم پسا مدرن نزدیک دانست .نظریه ای که به جای نگرش تک بعدی به رویداد های اجتماعی و تاکید بر شکاف های جنسیتی،به روابط قدرت و هم سر نوشتی و تجربه های انضمامی انسانها اعم از زن و مرددر برابر قدرت های مسلط توجه می کند.

دیدگاه دکتر علی شریعتی درباره زنان

در دهه 50-40 سه پاسخ تئوریک و سیاسی، به مدرنیزاسیون غربی و نگرش تحقیرآمیز شرق شناسان در ایران مطرح بود. یک پاسخ از سوی سوسیالیست های رادیکال و نیروهای چپ ایرانی در برابر مدرنیته سرمایه دار غربی ارائه شده بود که متأثر از تئوری های مارکسیستی، لنیستی و فراورده های آن چون مانوئیسم و کاسترویسم بودند،که با نفی نگرش دینی همراه بود..پاسخ دوم از سوی نواندیشان مسلمان چون شریعتی، بازرگان، مطهری … ارائه شده بود که اسلام سیاسی را بدیلی برای مدرنیته غربی می دانستند و این دو پاسخ و یا رویکرد انتقادی به مدرنیزاسیون دولتی شاهنشاهی، بخش اعظم ادبیات دانشجویی و روشنفکری دهه های 50-40 ایران را به خود اختصاص داده بود. با تأکید بر این نکته که نواندیشی اسلامی هم طیف وسیعی از رویکردهای رادیکال سیاسی واصلاحات لیبرالیستی اسلامی را در برمی گرفت. با توجه به فضای انقلابی و ستایشگری اقدامات چریکی، نگرش رادیکال اسلامی که مدافع اقدامات چریکی و انتقادی دختران و پسران جوان مسلمان به قدرت سیاسی مسلط بود، بین روشنفکران و دانشگاهیان محبوبیت و احترام بیشتری نسبت به نگرش لیبرالیستی اسلامی داشت.

در کنار این دو پاسخ مطرح، رویکرد کمرنگ فمینیستی هم به چشم می خورد که بدون توجه به شکاف عمیق فیمابین دولت –ملت ،سعی در آزاد ساختن زنان از قید و بند های سنت داشت. اما از آنجا که این نگرش نتوانسته بود با گفتمان و فضای فرهنگی دوران خویش تماس همدلانه برقرار سازد،هرگز نتوانست به صورت جریان فکری مطرح در زمان خود مطرح شود و سرمایه اجتماعی لازم برای پیشبرد نظریاتش را گرد خود جمع کند..در حالیکه همانموقع با وجود پر خطر بودن حوزه فعالیت های سیاسی ،فضای فرهنگی جاری در جامعه برای فعالیت های پر خطر سیاسی حتی برای دختران و زنان اهمیت و احترام قائل بود. از این رو با وجودی که دختران جوان از طریق کارکرد های دولت مدرن،به آگاهی های سیاسی – اجتماعی دست یافته بودند، اما شکاف دولت –ملت عمیق تر از آن بود که بتواند برای فعالیت های رسمی و دولتی زنان اعتبار فرهنگی و سرمایه اجتماعی فراهم کند.فلذا بسیاری از دختران جوان اعم از مسلمان و سوسیالیست، حاضر به مشارکت با جریان کم رنگ فمنیسم دولتی موجود نبودند. انها چنین مشارکتی را سازشکاری با دولت سرکوبگر تلقی می کردند و از آن پرهیز داشتند.در عوض اعتراض و انتقادات خود به سیستم شاهنشاهی را با شرکت در گروه های چریکی اسلامی یا سوسیالیستی نشان می دادند.

شریعتی در چنین موقعیتی توانست امواج نارضایتی نسل جوان را به سمت اسلام سیاسی منتقد دولت شبه مدرن هدایت کند. خطابه های پر هیجان او که به صورت جزوه و نوار دست به دست می گشت، سرشار از انتقاد به نگرش سنتی قدرت سیاسی حاکم که خود را واسط بین خدا و مردم می دانست و شعارش “خدا”،”شاه”،”میهن” بود. شریعتی افول اخلاقیات شیعی و ناکامی علمای شیعی در نشر تعالیم اسلامی شیعی را، نه تنها به گردن نظام و سیستم پادشاهی می انداخت که کارگزاری و عاملیت انجام پروژه مدرنیزاسیون غربی در ایران را پذیرفته بودند و این کار را با اجبار و سرکوب پیش می برد ،بلکه انفعال و کم کاری علمای شیعه را نیز در چنین افولی موثر می دید.شریعتی به سرشت از پیش تعین شده برای انسان و به ویژه زنان اعتقادی نداشت و با تکیه بر نگرشی اگزیستانسیال، زنان را سازنده سرنوشت خود می دانست.از این رو در ظاهر زنان را به سه دسته کلی تقسیم می کرد .و برای هر دسته هویت واحدی قائل می شد که در اصل هویتی برساخته از نفوذ قدرت سیاسی حاکم در عر صه روابط فرهنگ قدرت وتحمیل شده بر زنان بود ، نه هویت ذاتی و فطری و ازلی زنان ،زیرا شریعتی به چنین چیزی اساسا اعتقاد نداشت. سه دسته زنانی که شریعتی به آنان اشاره می کند عبارت بودند از: 1- زنانی که سنتی اند و در قالب های قدیم مانده اند و مساله ای بر ایشان مطرح نیست! 2- زنانی که قالب های جدید وارداتی را پذیرفته اند و مساله برایشان حل شده است. 3- زنانی که نه می توانند شکل قدیمی موروثی را تحمل کنند و نه به شکل جدید تحمیلی تسلیم شده اند. اینها می خواهند خود را بسازند والگوی مطلوب می طلبند.

شریعتی با نقدسنت و تفکیک سنت از دین، می گوید سنتی ها مذهبی بودن را با قدیمی بودن یکی می گیرند و باعث می شوند که با نقد سنت و کنار گذاشتن ان، مذهب هم کنار برود. در عین حال شریعتی نگاه تقلیدی از غرب رارد می کندو معتقد است الگوی زن اروپایی که حاکمان در ایران مطرح می کنند، الگوی زن واقعی اروپایی نیست. بلکه الگوی زن مصرفی و جنسی است که حکومت ها و رسانه های غربزده به تبلیغ انهادر کشور های جهان سوم می پردازند. الگوی واقعی زن اروپایی را شریعتی در زنانی که در دانشگاهها و نقاط دور دست جهان به تحقیق و پژوهش و یا مبارزه با ستمکاری برای پیروزی ملت های در بند تلاش می کنند می دانست . شریعتی با نقد رفتار منفعلانه سنتی درباره زنان می گوید: زن در سنت به زندانی یی می مانست که نه به مدرسه راه داشت نه به کتابخانه ونه به جامعه در حالی که انسان را حیوان اجتماعی می نامیدند، زن را از جامعه بیرون نگاه می داشتند و در مکتب ودینی که تحصیل علم را برزن و مرد واجب می داشت، زن را از تحصیل به مثابه فرضیه دینی محروم می کردند. «در سنت زن را از همه چیز محروم کردند، حتی از اسلام حتی از دین، مثل اینکه دست کسی را فلج کنید و بعد بگویید چون فلج است محروم است از همه چیز. و از خود نپرسیدند کسی که محروم است و یک تخته اش کم است و از نعمت سواد و کتاب و تعلیم و تربیت و فرهنگ و تمدن و تربیت اجتماعی محروم است. چگونه شایستگی آن را دارد که نسل فردا را پرورش دهد؟» (شریعتی،1350)

شریعتی معتقد بود بسیاری از سنت ها برساخت سیاسی دارند و در پوشش مذهب ،سلطه خود را بر جوامع اعمال می کنند .از این رو شریعتی در نوشته هایش به زنان هشدار می داد :«دختر درجامعه سنتی که پوشش دروغین مذهب بر ان افکنده شده است ودر خانه پدر بی آنکه هوایی به سرش بخورد گنده می شود و به خانه شوهر می رود در ازای مبلغی که میان پدر و شوهر (یعنی مالک قبلی صاحب فعلی) توافق می شود، به خانه شوهرش حمل می شودودرآن خانه کارش بچه داری، خانه داری و پرستاری است. کارش در حد خدمتکاراست نه بیشتر، چون بیشتر نیاموخته است!»(همان). راه حل شریعتی برای زنان در مقابله با اشاعه روحیه مصرف گرایی غرب ،پیروی از الگوهای مذهبی و زنان آرمان گرای صدر اسلام است. شریعتی در الگوهای پیشنهادی اش برای زن مسلمان، علاوه بر نقوش همیشگی زنان چون نقش دخترغمخوار در برابر پدر ،زن وفادار در برابر شوهر و مادرفداکار در قبال فرزندان، نقش فعال اجتماعی را هم می افزاید.شریعتی عضویت اراده گرایانه و مسئولانه زنان در اجتماع را از مهم ترین وبژگی های مذهبی زن مسلمان بر می شمارد. اومعتقد است مبارز ه با ستم و ستمگری وظیفه و مسئولیتی انسانی و فرا جنسیتی است.شریعتی روش و رفتار فاطمه(س)را الگوی ایده آل زن ایرانی معرفی می کند. راهکار ی که دکتر شریعتی برای نیل به الگوی مطلوب ارائه می دهد بر گرفته از روش پیامبر است . شریعتی معتقد است این روش مطلوب ترین راه و سریع ترین راه تغییر است. شریعتی روش پیامبر برای تغییرات اجتماعی را درحفظ اشکال سنت و تغییر محتوای آنها می داند.از این رو شریعتی، نقش های سنتی زن در خانواده در مقام دختر، مادر، همسر را حفظ می کند و در عین حال به زنان هشدار می دهد که در قبال نقش شان در سپهر خصوصی و خانواده از خود بیگانه نشوند. زیرا آنان پیش از آنکه به عنوان زن در نقشهای جنسیتی دختر و همسر و مادر مستحیل شوند، انسان اند و می بایست مسئولیت ها و تعهدات انسانی شان را در قبال رشد خود به عهده بگیرند.شریعتی تأکید می کند، آنچه زن مسلمان را امروز میتواند بسازد، الگوی فاطمه و زینب است. زنانی که به عنوان مادر، فرزندانی مبارز و مسئول و انقلابی تربیت می کند. در مقام یک زن هرگز همسرش را در سختی ها و تنهایی ها و جدال ها تنها نمی گذارد. هم چنانکه در عرصه نبردهای سهمگین و در سختی ها و مصائب،هرگز پدر را تنها نمی گذارد. وبرغم داشتن همه این ویژگی های زنانه به عنوان یک زن مسئول اجتماعی که از ستم دیدگان حمایت می کند .او زنی است که در فرایند مشارکت های سیاسی- اجتماعی ،خویشتن خویش را از سه زندان طبیعت ،تاریخ ، رها می سازد و آنگاه خود را چنانکه خود می خواهد، از نو می آفریند . زن ایده آل شریعتی زنی منتقد، آگاهی دهنده، و هشداردهنده است. از این رو در صحنه های حیات اجتماعی (حق و باطل)، حضور دارد. او کسی است که در کنار پیامبر (نه تنها به عنوان فرزند) که به عنوان یک مجاهد ایستاد و مبارزه کرد «در جبهه خارجی با کفر ودر جبهه داخلی با انحراف، زنی که حتی مردن و دفن شدن اش را وسیله می کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب، و می گوید علی مرا پنهان دفن کن تا بر گور من نیایند و تا به نام تجلیل از نام من، قدرتی که هم اکنون به روی کار امده، قدرت خود را توجیه دینی نکند. » (شریعتی،1350). آرای شریعتی درباره فعالیت های زنان درقبال نقد قدرت در جامعه کم و بیش دارای انسجام است .زیرا زن را فارغ از تفاوت های جنسیتی به عنوان انسان مسئول ساخت اراده گرایانه زندگی خویش معرفی می کند.اما شریعتی در مورد نقش زن در خانواده و تفاوت نگرش به خانواده در غرب و شرق ، به نقش زن به عنوان مکمل مرد در خانواده به یک تناقض در برداشت نو گرایانه از خانواده اسلامی اشاره می کند..تناقضی که امروز بیش از هر زمان دیگری خود را در روابط زن و خانواده نشان می دهد.شریعتی می گوید: «نوع تکیه ای که غرب به آزادی و کمال و ارزشهای زن می کند، در مسیر اصالت فردی زن است، یعنی زن را از خانواده بیرون می اورد و او را به عنوان یک موجود انسانی مطرح می کند و برایش حقوق اختصاصی و اصیل قائل است. این مساله خود به خود به اصالت فرد و فردگرایی منجر می شود. اصالت فرد و فردگرایی در غرب، نه تنها جامعه را به عنوان یک بنای کامل و پیوسته و پیگیر، متزلزل کرده، بلکه خانواده را همچنین متزلزل کرده است. به این شکل که دادن اصالت فرد به زن، او را به عنوان عضوی در خانواده از میان برده و به عنوان یک فرد تمام در جامعه مطرح اش کرده. اختلاف اینجاست. در اسلام اصالت خانواده مطرح است. در غرب اصالت فرد. در اسلام دو نیمه ناتمام در یک پیکر تمام می شوند که اسمش خانواده است. در غرب دو فرد تمام کنار هم قرار می گیرند اسمش را خانواده می گذارند.» (شریعتی،1351)

مشارکت های اقتصادی زنان: به نظر می رسد شریعتی، حضور زن در عرصه عمومی جامعه را حضوری ایدئولوژیک و انقلابی و ایثارگرانه می پسندد. هرچند اذعان دارد که «زن در این جامعه می خواهد خودش باشد و خودش را بسازد و یک بار دیگر متولد شود ودراین تولد جدید (رنسانس) خود مامای خود باشد نه ساخته وراثت و نه پرداخته تقلید.» در عین حال به استقلال اقتصادی زن ، نگاهی انتقادی دارد:«استقلال اقتصادی، از لحاظ اجتماعی نیز زن را مستقل می کند و بعد در کنار شوهر و فرزندان وجود مستقلی پیدا می کند. اکنون زن پیش از تشکیل خانواده نیز استقلال فردی دارد و چون رشد عقلی و منطقی یافته است، خودبخود رفتارش با دیگران با مرد، با معشوق، با پدر، و یا خانواده نه بر پایه احساس عاطفی وجاذبه فکری و کشش ناخودآگاه عمیق روحی بلکه بر محاسبات عقلی و حسابگری های دقیق مصلحتی است. بینش حسابگر وواقعیت بین و تحلیلی و علمی و “من گرایی” و مصلحیت و منافع خودی و پرداختن به فرد و اصالت غرایز و لذت جویی و برخورداری و آسایش و عقل و سعادت جویی، زن را از بسیاری قیدهای اجتماعی و خانوادگی و مذهبی آزاد کرد و درعین حال، بسیاری از احساس های عمیق و مرموز و غیرعقلی عاطفی و انسانی را از او گرفت و تنهایش کرد، زیرا مسئول اش کرده بود» (همان). از نظر شریعتی، استقلال اقتصادی و حقوق اجتماعی زن به او امکان می دهند که زن ملاک عقل و منطق را بر عشق و ایثار ترجیح بدهد. وقتی کودکی به دنیا می آید در واقع آزادی دو انسان بالغ فدای یک انسان می شود. و عقل محاسبه گر از چنین معادله نابرابری سرباز می زند.وقتی «همه پیوندهای غیرعملی، احساسات غیرمنطقی، قیدهای اخلاقی و سنتی و وجدانی و روانی که زن را “نگاه می داشت” و او را در متن و عمق روح خانواده حل می کرد و صد رشته مرموز نامریی- نامعقول و غیرعلمی زن را به گذشت و تحمل رنج و فداکاری و وفاداری بر شوهر و فرزند و خانواده و خویشاوند و ارزش های زندگی فامیلی و عاطفی پیوند می داد، گسسته شد، زن تنها می شود.»(همان،ص85)

شریعتی زن در جوامع جدید را قربانی نظام سرمایه داری محکوم به بیگانه شدن از خود در قبال سرنوشتی که سرمایه داری استعمارگر برایش رقم زده است. «سکسوالیته به جای عشق نشست و زن این “اسیر محبوب” قرون وسطی به صورت یک “اسیر آزاد” قرون جدید در آمد. چنین بود که زن که در تاریخ و تمدن ها و مذاهب پیشرفته الهام بخش و دارای مقامی متعالی از جنس عشق و احساس و هنر بود، به شکل ابزاری برای استخدام و بهره برداری در هدفهای اقتصادی و اجتماعی وابزار نابودی ارزشهای متعالی و اخلاقی و تبدیل جامعه سنتی یا معنوی و اخلاقی یا مذهبی به جامعه مصرفی و پوچ درامد.» (همان، ص 97).شریعتی کار دگرگون کردن نگرش انسان سنتی و معنوی به مدرن ومادی را به عهده زن می داند. زنی که هستی خویش را بازیافته و از نقش و توانایی خود در اثربخشی بر جامعه و خانواده آگاه است. مبنای تفکر شریعتی درخصوص نظام اقتصادی- اجتماعی غرب مبتنی بر این است که غرب عامداً و آگاهانه می خواهد، سرزمین های شرق را از ارزش های خود جدا کند تا بتواند به سودهای اقتصادی کلان در بازار مصرف و تولید است یابد.«چنین است که برای غارت شرق، دارند همه را از خویش تهی می کنند. و برای مسلمان و بودایی و هندو و ایرانی و ترک و عرب و سیاه وسفید شعاری ثابت می سازند تا همه به شکل دربیایند و فقط یک بُعد داشته باشند. مصرف کننده کالاهای اقتصادی و فکری. بی آنکه از خود اندیشه داشته باشند» (همان ، ص 93). رویکرد شریعتی درخصوص از خودبیگانه سازی انسان در قبال جنس و هویت و تاریخ اش را می توان در چارچوب نگرش فمینیست های اگزیستانسیال و در زیر مجموعه فمنیسم سوسیال قرار داد.« فمنیسم اگزیستانسیال اعتقاد دارد که زنان به خود به مثابه هستی برای دیگران می نگرند و چنین نگرشی را نه به واسطه دختر بودن و بیولوژی شان بلکه در فرایند اجتماعی شدن می اموزند. زنان، زن به دنیا نمی آیند، بلکه زن می شوند.»(تانگ،1387). شریعتی حجاب زنان را هم نوعی رفتار سیاسی می دانست .به گمان شریعتی، حجاب دو معنا و دو روش متضاد دارد. یک معنای حکم ویک معنای فرهنگ، ودو روش برای تحقق اش وجود دارد، روش جبری و به اجبار و روش اختیاری و اراده گرایانه. حجاب به معنای حکم سنتی و موروثی براساس تعصب و حجاب به معنای مقاومت و ایستادگی در برابر تمدن تحمیلی امپریالیسم غربی، در برابر فرهنگی که به زور به ما تحمیل می کنند. . شریعتی حجاب زنان را به نوعی تفکر و سطح شعور و مقاومت زنان در برابر بیگانه ومدرنیته تحمیلی مرتبط می کرد و برای آن فضیلت و برتری قائل بود.حجاب را نه یک سنت موروثی بلکه لباس فکری می دانست و معتقد بوداین حجاب مال نسل اگاهی است که به پوشش اسلامی برمی گردد. این کسی که آگاهانه پوشش را انتخاب می کند مظهر یک فرهنگ و مکتب خاص، یک حزب فکری خاص و یک جناح و جبهه خاص است و ارزش دارد. «ما نمی خواهیم سنتی را حفظ کنیم. ما نمی خواهیم مرده ریگ های گذشته را حفظ کنیم، سنت های جاهلی را حفظ کنیم. نه این پوششی که این دختر خانم انتخاب می کند، به عنوان برگشتن به سنت قدیمی نیست و این جلوتر افتادن از مدرنیسم است». (همان ). شریعتی در عین این که سنت را نقد می کند. اما در عین حال، سنت ها و تعصب های مذهبی را برج و باروی شرق در برابر تهاجمات غرب می داند.شریعتی خصومت بین غرب سرمایه دار و شرق ارزش مدار را خصومتی بنیادین می بیند. در عین حال ریشه های غلبه غرب به شرق را در ناتوانی و ناآگاهی های تحمیلی از سوی قدرت سیاسی حاکم بر زنان و مردان می داند . برغم تناقضاتی که در آرای شریعتی در خصوص زنان وجود دارد که مانع انسجام اندیشه های شریعتی در نگرش زن باورانه شریعتی میشود.. اما آرای او توانست در شکل و محتوا نگرش زنان نسبت به خود ونگرش جامعه در مورد زنان را متحول و نو سازد.

رویکرد شریعتی به مشارکت سیاسی زنان، مشارکتی آرمانی و ایدئولوژیک است. الگوهای شریعتی زنانی چون حضرت فاطمه(س) و زینب(ُس)و زنان صدر اسلام است که پیامبر با آنان بیعت کرد و انها را در زمره صحابه خویش قراردادبه اضافه زنان الجزایری و زنان و دختران اروپایی که در کنار نهضت های آزادبخش فلسطین و الجزایر ونهضت مقاومت فرانسه مبارزه می کردند ،بود. اساساً رویکرد شریعتی در خصوص مسایل زنان مبتنی بر نقد نوگرایی برون زا و تحریک وجدان فردی و جمعی زنان و پرهیز آنان از تقلید کورکورانه از نمادها و شاخص های غربی بود. به نظر می رسد شریعتی همچنان که سنت را از دین جدا می کند ،تمدن مدرن راهم از فرهنگ مصرفی سرمایه داری جدا می کردو تمدن مدرن برخاسته از رنسانس اروپایی را با تمدن اسیر سرمایه داری و امپریالیسم جهانی در تضاد می بیند. از نظر شریعتی،راه رهایی انسانها و زنان از جبر ناخواسته و تحمیلی سرمایه داری و استعمار غربی، خودآگاهی و نقد محتوایی و توامان سنت هاو مدرنیته تقلیدی و بازگشت به فرهنگ و تمدن خویش است.تفاوت بازگشت به خویشتن خویشی که شریعتی مطرح می کند با بازگشت به سنت های ایران باستان که از سوی حاکمیت کارگزار مدرنیزاسیون در ایران طرح می شد در این است که شریعتی جریان بازگشت به فرهنگ و تمدن خویش را در پرتو آگاهی و نقد گذشته و به قول خودش رهایی از سه زندان تاریخ و جامعه و طبیعت و بازگشتنی اراده گرایانه و آگاهانه می داند.

شاخص هایی که شریعتی در مشارکت سیاسی زنان در نظر می گرفت، ظلم ستیزی، مقاومت، انتقاد از حکومت، ایستادگی درمقابل ستمگری و پایداری و تعصب نسبت به تاریخ و فرهنگ خویش است.تأثیر شریعتی بر قشر دانشگاهی و جوانان تحصیلکرده ای که بین دو دیدگاه سنت و مدرن سرگردان بودند، تأثیری غیرقابل انکار و ژرف بود. جوانانی که نگرش سنتی مذهبی را نمی پسندیدند و در عین حال با تقلید از الگوهای مدرن هم موافق نبودند، به طور گسترده ای، جذب اندیشه های شریعتی شدند. هر چند شریعتی هرگز خود را انقلابی نخواند و بیشتر طرفدار اصلاح و رفرم بود، اما هرگز مخالفتی با جنبش انقلابی و رهایی بخش چریکی زمان خودش هم نکرد. برعکس در سوگ دو تن از شاگردان اش حسن و محبوبه که هر دو چریک بودند و طی درگیری با مأموران ساواک کشته شدند، داستان تراژیکی نوشت که یکسره تجلیل از شخصیت “زن” چریک بود. شریعتی او را شاهد و مصداق الگویی از زن اعلام کرد که روحش را فدا کارانه به جامعه داده بود. سخنرانی ها و نوشته ها و الگوهایی که شریعتی از زنان مسلمان ارائه می داد، در گرویدن زنان و دختران جوان تحصیل کرده به حوزه فعالیت های سیاسی و مقاومت و انتقاد در برابر حاکمیت، بسیار تاثیر گذار بود. مردم شریعتی را معلم انقلاب می خواندند. حضور زنان در جنبش چریکی و مشارکت گسترده زنان در سرنگونی نظام سلطنتی، تا حدودی آینده سیاسی زنان ایرانی را رقم زد. و انعکاس دهنده موافقت مردان حوزوی و دانشگاهی به ورود زنان به حوزه های خاص فعالیت سیاسی در جامعه بود که تا پیش از این دربست در اختیار مردان قرار داشت.چنین موافقتی از سوی مردان تاثیر گذار ،زمینه های فکری معطوف به تولید گفتمان زن باور در سپهر عمومی جامعه ایران را به ویژه در دوران پس از انقلاب فراهم کرد.

نتیجه گیری: اشتراکات و افتراقات دیدگاه آیت الله خمینی و دکتر شریعتی

در ایران فمنیسم با دو معنای زن باوری و زن محوری تعریف می شود. هرچند این دو برداشت از فمنیسم در ایران در چالش با یکدیگر قراردارند، اما هردو رویکرد در ایران بعد از انقلاب در سپهر عمومی پذیرفته شده اند. مسلما این پذیرش در خلا اتفاق نیفتاده است و می بایست نقش موثر شخصیت های تاثیر گذار در بستر سازی برای پذیرش زنان در جامعه و ایجاد تحول فکری در اندیشه سیاسی – اجتماعی ایران را از نظر دور نداشت. مردانی که در شرایط خاص زنان را در کنار خود پذیرفتند و در ارتقا خود باوری زنان و زن باوری در جامعه مشارکت موثر داشتند. دلایل چنین تاثیر گذاری عمیقی را می توان در اشتراک مطالبات عدالتخواهانه آیت الله خمینی و دکتر شریعتی با زنان دانست. هم چنین می توان به اشتراکاتی چون،قابل اعتماد بودن دو شخصیت فوق الذکر و حضور مستقیم آنان در عرصه عمومی و در صف مقدم مبارزات عدالتخواهانه و رهایی بخش مردم،و مهم تر از همه طرح مطالبات به زبان مردم وارائه الگوها و ایدهآل تایپ های آزادیخواه برخاسته از تاریخ و فرهنگ خودی و ایجاد گفتمان انقلابی بر بستر فرهنگ و باورهای رایج و جاری در جامعه و همچنین به شرایط دوران و نقش اندیشه های جاری در فضای فکری و فرهنگی جامعه هم اشاره کرد. شخصیت های روحانی ودانشگاهی و روشنفکرانی که توانستند با فضاهای فرهنگی و مسائل و مشکلات زنان و مطالبات دوران ارتباط برقرار کنند ،توانستند از بین آنها مخاطبان جدی و پیگیری برای پذیرش تغییرات ساختار شکنانه پیدا کنند. ارتباط و اعتماد متقابل بین زنان و انقلابیون و فرهنگ انقلابی جامعه اعتماد به نفس زنان را افزایش داد و افزایش اعتماد به نفس زنان خود به خود موجب حضور پر رنگ تر زنان در عرصه عمومی جامعه گردید. گفتمان زن باورانه در فضاهای فکری و فرهنگی جامعه ترویج نمود. واقعیت جامعه شناختی دیگری که از بررسی حاضر دریافت میگردد این است که زنان اندیشه زن باورانه را با سمت و سوی متفاوت از فمنیسم غربی به حوزه گفتمان های فرهنگی جامعه ایران وارد ساختند. از این رو فمنیسم ایرانی را می توان در چارچوب نظریه پسامدرن و فمنیسم ساخت شکن تبیین نمود. در واقع ابژه پنداری و تاکید بر وجه مثبت پیرامونی بودن سبب شده تا زنان ایرانی با رویکردی ساخت شکنانه و انتقادی به همه چیز بنگرند . توده های عظیم زنان ایرانی برغم گوناگونی در سبک زندگی و وجود تفاوت های نگرشی و رفتاری، در نقد حاکمیت سلطنتی و هواداری از انقلاب کنار یکدیگر قرار گرفتند. نقطه مشترک اغلب زنان تحول خواه ایرانی پذیرش شاخص ها و الگوهای زن انقلابی باشخصیت سیاسی ایدئولوژیک بود. شباهت و نزدیکی که در برداشتهای انقلابی از زن و الگوپردازی های زنان انقلابی بین آیت الله خمینی و شریعتی وجود داشت، سبب گسترش هر چه بیشترفرهنگ و نگرش جنسیتی آنان د ر جمعیت قابل توجه زنان ایران گردید. مهمترین اشتراکات نگرشی در آیت الله خمینی و دکتر علی شریعتی عبارتند از:

اشتراک در شاخص های معرف زن مسلمان ، مثل حیاداری، پوشیدگی، مسئولیت پذیری، ایثار، آموزش پذیری، مشارکت سیاسی ، مبارزه جویی، دینداری، تولیدگری، پرهیز از مصرف گرایی.
تاکید بر نقش مادری و خروج این نقش از محدوده روابط خانوادگی با تاکید بر قدرت زنان در تحریک مردان برای پذیرش نقش مبارزاتی انقلابی
3- تاکید بر برابری انسانی زن و مرد در نقش مربی گری و انسان سازی زن در برابر مرد.

4- پذیرش و تاکید بر حضور زنان در عرصه های اجتماعی با حفظ نقوش جنسیتی شناخته شده.

5- تاکید و تشویق زنان به رویکرد “هستی برای دیگری” که در قالب ایثارگری انقلابی زنان خود را نمایان می ساخت

6- برخورد تدافعی و گزینشی باشاخص های مدرنیته.

7- قرائت ایدئولوژیک از تاریخ وسیاست

8- تایید روابط جنسیتی انقلابی جایگزین روابط جنسیتی شبه مدرن پیش از انقلاب

عمده ترین تفاوت در نگرش آیت الله خمینی و دکتر علی شریعتی درخصوص زنان، جدا کردن سنت از دین در نگرش دکتر شریعتی است. شریعتی ریشه عقب نگاه داشته شدن زنان را در سنت هایی می داند که به اسم مذهب، دست و پا و اندیشه زنان را به بند کشیده اند. در کل نگرش دکتر شریعتی وآیت الله خمینی را می توان در چارچوب نظریه پسا ساختار گرا قرار داد و بررسی کرد. زیرا بر اساس تبین نظریه پساساختارگرای فمنیستی هیچ الزامی وجود ندارد که راه رهایی زنان از فرودستی های تحمیلی تاریخی، چنانکه نظریه پردازان کلاسیک لیبرال و رادیکال و سوسیال و اگزیستانسیال گفته اند، دامن زدن به تضادهای جنسیتی باشد. بلکه راه های متعدد و متفاوتی برای رهایی زنان از انقیاد وجود دارد. راه هایی از قبیل راهی که زنان ایرانی برای تثبیت موقعیت و جایگاه خود به عنوان زن توانمند ایرانی پیموده اند.

منابع:

بیسلی،کریس، چیستی فمنیسم، مترجم محمد رضا مرادی،انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،1385،تهران

مهدیان،نیلو فر، دو جستار در باره فلسفه سیاسی فمنیسم،نشر نی،1387،تهران

تانگ، رزمری، درآمدی بر نظریه های فمنیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی،نشر نی ،1387،تهران

ماشینی،فریده، زن سی سال پس از انقلاب، ویژه نامه شاخه زنان جبهه مشارکت ایران اسلامی، اسفند 1387،تهران

زن از دیدگاه امام خمینی،نهضت زنان مسلمان،چاپخانه آزادی،1360،تهران

شریعتی، علی، زن (مجموعه آثار 21)، انتشارات چاپخش،1370،تهران

براهنی رضا ،تاریخ مذکر،نشر اول، 1363،تهران

مک لافین، جان، زنان و نظریه اجتماعی و سیاسی، ترجمه حمیرا مشیرزاده، انتشارات شیرازه، 1387، تهران.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours