به مناسبت سالگرد خاموشی صدیقه دولت آبادی: «زبان زنان»، نشریه‌ای متفاوت در عرصه‌ی روزنامه نگاری زنان

۱ min read

14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: ششم مرداد ماه سالگرد درگذشت صدیقه دولت آبادی یکی از اولین زنان پیشگام ایرانی در عرصه حقوق زنان در دوران مشروطه و سال های پس از آن است که با تأسیس انجمن ها ، مدارس زنان و انتشار مجلات زنان نقش بزرگی در راستای حقوق زنان در آن دوران داشت. به همین مناسبت الهه باقری مقاله ای در مورد نشریه زبان زنان که اولین بار در زمینه ی حقوق زنان توسط صدیقه دولت آبادی منتشر شد، را به رشته ی تحریر در آورده است.

تا پیش از انقلاب مشروطه نشریاتی مانند صوراسرافیل، حبل المتین، مساوات، ایران نو، ندای وطن و ملانصرالدین که توسط مردان منتشر می‌شد،آنان در بخش‌هایی از مطالب خود به مسائل مربوط به زنان می‌پرداختند و یا نوشته‌هایی از زنان را منتشر می‌کردند.[1] ولی فعالیت‌های مطبوعاتی، اغلب به قشر خاصی از اجتماع تعلق داشت. از این رو زنانی که به این گونه فعالیت‌ها وارد شدند چند ویِژگی خاص داشتند: در درجه ی اول، به مردان سیاسی و فرهنگی و یا مردانی که خود دستی در انتشار روزنامه و مجله داشتند وابسته بودند و همین وابستگی سبب می‌شد که در نخستین گام ازحمایت مردان برخوردارشوند، دوم اینکه، از آن جا که سیستم آموزش سواد تنها محدود به طبقات بالای جامعه می‌شد، تنها زنانی از سواد بهره‌مند بودند که اغلب متعلق به همان طبقات خاص بودند و توانسته بودند وارد این عرصه شوند.[2] اعلامیه‌ها و شب نامه[3] های دستنویسی که گاه از سوی زنان و در واکنش به مسائل سیاسی ـ اجتماعی پخش می‌شد، به منزله‌ی تمرینی برای چاپ نشریه توسط آنان بود. نخستین انجمن‌های زنان همچون انجمن آزادی به رشد و تسریع روزنامه‌نگاری زنان کمک نمود.[4]

در واقع در سه سال اول مشروطیت هرچند وزارت خانه‌ای به اسم وزارت معارف و اوقاف و فواید عامه تشکیل یافته بود ولی نسبت به دوره‌ی پیش از مشروطیت ترقی عمده‌ای حاصل نشد و برتعداد مدارس وتشکیلات وزارت خانه چیزی افزوده نگشت.[5] با تصویب قانون مطبوعات در مجلس در روز شنبه پنجم محرم 1326هـ . ق./1907م. موجب گشت تا شماری از مطبوعات ایران به درجه کمال برسد،[6] زنان نیز از این آزادی استفاده کرده و در همین زمان است که نشریاتی منتشر کردند.

بی شک این نشریات در تحولات جامعه زنان ایران به خصوص در ارتباط با فراگیری علم و دانش و شناساندن فواید آن، ایجاد مدارس جدید دخترانه، تساوی بین زن و مرد، جایگاه زنان ایران، تصفیه اخلاقی و تربیت دوشیزگان و همین طور آشنایی زنان به حقوق خویش و از بین بردن خرافات قدیمی نقش موثری داشتند.

اولین نشانه‌ای که از انتشار نشریه‌ی مختص بانوان ایران در دست است، مربوط به سال 1328 هـ.ق./1909م. است. به این ترتیب به نظر می‌رسد که کار زنان روزنامه‌نگار از دیگر زنان هنرمند و فعال به مراتب اهمیت بیشتری داشت.[7] اگر بخواهیم به طور اجمال از جراید و مجلاتی که در ایران به همت و قلم بانوان تأسیس و منتشر شده نام ببریم، اولین مجله به نام «دانش» است که خانم دکتر کحال آن را در سال 1328هـ .ق./1909م. در تهران تأسیس و منتشر نموده است. بعد از مجله‌ی دانش باید به روزنامه‌ی شکوفه که به صاحب امتیازی و سردبیری مریم‌عمیدسمنانی ملقب به«مزین السلطنه» در تهران اشاره کرد.[8] سه سال پس از تعطیلی روزنامه‌ی شکوفه بود که دولت آبادی روزنامه‌ی «زبان زنان» را در اصفهان منتشر کرد و ترتیب انتشار آن پانزده روزه بود.

روزنامه و مجله‌ی زبان زنان :

امتیاز انتشار روزنامه‌ی «زبان زنان» از طرف وزارت فرهنگ صادر شده و صاحب امتیاز آن صدیقه‌دولت‌آبادی بود. وی نشریه‌ی «زبان زنان» را در سه دوره منتشر کرد. در 27 تیرماه 1298هـ .ش./1919م. در اصفهان به صورت روزنامه‌ی یک ورقی، هفته‌ای یک بار از افق تاریک اصفهان در پشت ابرهای تیره، با نور ضعیفی منتشر گردید و در دی ماه سال 1299 هـ .ش/1920م. که سال دوم روزنامه به حساب می‌آمد، به علت مخالفت با قرارداد 1919م. و پیش آمدن کودتای اسفند 1299 هـ .ش/1920م روزنامه در اصفهان توقیف شد. بعد از 13 ماه توقیف، در تهران به صورت مجله در سال 1300هـ .ش/1921م. منتشر شد.صورت آن هم به حروف سربی مطبعه حبل المتین اصفهان به خط نستعلیق ملک الخطاطین و چاپ سنگی تبدیل شد. دوره‌ی دوم این مجله بیشتر از یازده شماره به چاپ نرسید و جز یک شماره آن ـ که در مورد دعوت از متفقین برای ترک خاک ایران بود ـ هیچ کدام از شماره‌هایش جنبه‌ی سیاسی نداشت، ولی به علت محدودیت‌های ایجاد شده از وزارت معارف و هم چنین مسافرت صدیقه دولت آبادی به اروپا به چاپ نرسید و مجدداً بعد از بازگشت از سفر اروپا خرداد ماه سال 1321هـ .ش./1942م. در تهران به طور پراکنده منتشر گردید و یک مجله‌ی ماهانه‌ی زنان بود.[9]

روزنامه‌ی «زبان زنان» در اصفهان:

صدیقه دولت آبادی در سال 1337هـ .ق/1919م. تقاضانامه‌ی انتشار جریده‌ای به نام «زبان زنان» را به وزارت معارف داد که در 17 شعبان/18 مه همان سال، مجوز آن به عنوان مجله صادر شد، اما صدیقه دولت آبادی بی اعتنا به آن مجوز، «زبان زنان» را در چهار صفحه به قطع وزیری با چاپ سربی به صورت روزنامه منتشر کرد.[10]

اولین شماره‌ی زبان زنان در روز 20 شوال 1337 هـ . ق/ 1918م. و آخرین شماره‌ی آن شماره‌ی 57 در21ربیع الثانی 1339 هـ . ق/1920م. منتشر شد. قیمت اشتراک روزنامه در سال اول 12 قران و در سال دوم 30 قران و برای دختران دبستانی‌ها 24 قران و در «کشور درونی و خاک بیگانه» تمبر پست افزوده می‌شود. تک نمره دهشاهی.

«زبان زنان» سومین نشریه‌ی اختصاصی زنان ایران محسوب می‌شود، این نشریه برخلاف دو روزنامه‌ی پیشین، علاوه بر مباحث ویژه‌ی زنان، از سیاست و مسائل جامعه سخن می‌راند و تجربه‌یی نو در روزنامه نگاری زنان بود. برخی آن را آغازی واقعی برای روزنامه‌نگاری زنان عنوان می‌کنند. صدیقه‌دولت‌آبادی برای اینکه کاری برای زنان و به خصوص در زمینه‌ی تربیت و پرورش آنان انجام بدهد، این روزنامه را با سرمایه‌ی شخصی خود دایر نمود و به نام و به قلم زن و همچنین به منظور آشنا کردن زنان به حقوق‌شان انتشار داد.[11] وی خود می‌نویسد: «اول روزنامه ای بوده که توانست اسم زن به خود بگیرد و با فکر زن و قلم زنان نوشته شود و اهمیت موقعی داشته باشد، چون که در آن تاریخ، در اصفهان فناتیک[12]، به طبع می‌رسید.».[13]

این روزنامه نه تنها در کارنامه‌ی دولت آبادی بلکه درجنبش زن ایرانی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زیرا زن ایرانی برای نخستین بار توانست روزنامه منتشر کند و از طریق آن مواضع و نظریات خود را ارائه نماید.صدیقه دولت‌آبادی مشارکت زنان در زندگی سیاسی و اجتماعی را «حق طبیعی» آنان و احقاق آن را ضرورتی جهانی و ملّی می‌دانست.

دولت آبادی روزنامه‌ی زبان زنان را در محیط متعصب مذهبی آن روز اصفهان، منتشر کرد و از اهداف این روزنامه مبارزه علیه خرافات و جهل، پرداختن به حقوق زنان و مبارزه با استبداد علیه زنان بود.[14] بحث اصلی مقالات مربوط به زنان است. این روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشیزگان (مانند شرایط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و…) می‌پرداخت ولی سپس به موضوعات دیگری هم چون مناقشه‌ی قلمی با مردان پرداخت. که در نتیجه روزنامه جنبه‌ی جنجالی پیدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پیش از مرد و زن و مسایل مختص به زن، هدف بحث قرار ‌داد.[15]

انتخاب نام «زبان زنان» برای روزنامه نیز چنان‌که افسانه نجم آبادی می‌گوید: «آشکارا سنت شکنی و وارونه سازی مفاهیم غالب بود.چرا که در طرح غالب «زبان زن» باید کوتاه باشد و زبان درازی برای زنان بار منفی دارد. اما صدیقه دولت آبادی با نامیدن عنوان روزنامه به نام «زبان زنان» طرح غالب را نه تنها به بازی گرفت، بلکه به آن باری مثبت داد.».[16]

دولت آبادی شیفته‌ی کار مطبوعاتی بود، می‌گفتند: روزنامه‌ها را کف اطاق ردیف کرده و ساعت‌ها به تماشا و خواندن مطالب آن مشغول می‌شد.

در چنین محیط فرهنگی انتخاب «زبان زنان» به عنوان نام مجله، طرح غالب را تصاحب کرده، با به بازی گرفتن و وارونه کردن آن، مفهومی بس منفی و زن ستیز را به باری عمیقاً مثبت و برای خلق فضایی به نفع زن به کارگرفت. با این انتخاب، دولت آبادی«زبان زنان»را از تهدیدی علیه مردان گسسته با آگاهی آن را به وسیله‌ای برای بهبود وضع زنان تبدیل کرد.[17]

در سال 1337 هـ .ق/1918م. هفت عنوان نشریه در مشهد، شش عنوان در اصفهان، چهارعنوان در شیراز، سه عنوان در تبریز، دو عنوان در همدان، یک عنوان در قزوین، یک عنوان در کرمانشاه و یک عنوان در انزلی منتشر شد. مجموع تیراژ نشریات شهرستانی9400 نسخه برآورد گردیده است. پرتیراژترین نشریه‌ی شهرستانی در این سال جریده‌ی بهار، چاپ مشهد است که به مدیریت شیخ احمد با تیراژ1200 نسخه توزیع شده و کم تیراژترین نشریه‌ی شهرستانی نیز متعلق به مجله‌ی زبان زنان چاپ اصفهان به مدیریت صدیقه دولت آبادی است باتیراژ 100 نسخه[18]بوده است .

«زبان زنان» در سال اول ماهی دو شماره و در سال دوم به صورت هفتگی انتشار می‌یافت.[19] مندرجات آن در چند شماره‌ی اول از قبیل: «زنان و علوم» و «زن بیچاره نیست» و مقالاتی مربوط به زنان بود ولی سپس مقالات مختلف و اخبار داخلی، خارجی و سیاسی به آن اضافه شد.[20] از همان شماره‌های اول، داستانی به عنوان «داستان رقت انگیز» در پاورقی روزنامه چاپ شد. زبان زنان نشریه‌ی پرنفوذی بود که وضعیت زنان را در ایران به صراحت مورد انتقاد قرار می‌داد و اولین نشریه‌ی زنان بود که به نام منتشر کننده‌ی آن، یعنی صدیقه دولت آبادی مجوز انتشار گرفت. تا آن زمان مجوز نشریه،به‌نام زنان صادر نشده بود. انتشار این نشریه آغاز مبارزه‌ای دراز مدت برای حقوق زنان بود. دولت آبادی اظهار داشته که مشاهده‌ی ازدواج‌های اجباری دختران 8 یا 9 ساله در اصفهان انگیزه‌ی مهمی برای فعالیت‌های او بوده است.[21]

در سال دوم، روزنامه هفته‌ای یک بار روزهای شنبه چاپ و پخش می‌شد و تا شماره‌ی 41 سال دوم که «نمره‌ی پیاپی» آن 57 است منتشر گردیده. هر شنبه 2500 نسخه از زبان زنان فروخته می‌شد و مردان بیش از زنان خواننده‌ی ثابت آن بودند. دولت آبادی زنان را در محلات سازمان‌دهی کرد و تلاش کرد تا از طریق نشریه‌اش فعالیت‌های آنان را هماهنگ سازد. زبان زنان از آموزش و استقلال اقتصادی زنان حمایت می‌کرد. یکی از اقدامات او متقاعد ساختن 40 زن به منظور استفاده از سرمایه‌های شان برای ایجاد کارگاه‌های کوچک بافندگی در یزد، کرمان و اصفهان و استخدام زنان در آن بود. تعداد زنان در این گروه به هفتاد نفر رسید.[22]

لازم به ذکر است که اکثر مقالات زبان زنان را صدیقه دولت آبادی می‌نوشت و انتشار دوره‌ی نخست زبان زنان نیز متعلق به دوران پس از ازدواج او است. پس از نشر چند شماره مندرجات آن از مطالب مربوط به زنان خارج شده و مقالات مختلف و اخبار داخله و خارجه نیز در آن دیده می‌شود.

نگاهی به محتوای روزنامه‌ی «زبان زنان»:

یکی از هدف‌های جدی روزنامه‌ی «زبان زنان» تأسیس دبستان‌های رایگان از طرف دولت برای دوشیزگان،سوادآموزی، آموزش، پرورش زنان و ترویج معارف بود. به طور کل، معارف وضع نابه‌سامانی داشت و شمار باسودان و شاگردان مدارس اندک و امر فراگیری علوم محدود بود.روزنامه‌ی «زبان زنان» وضع بالا را به شدت انتقاد کرد و تأکید نمود: «بدبختی از بی‌علمی است. از بی‌دانشی است.».[23] بزرگ‌ترین درمانی که می‌تواند همه دردهای بدبختی ما را علاج کند همانا معارف است … باید از دولت بخواهیم ‌… در مرکز اقلاً، یک دبستان فنی برای دختران تشکیل نماید.».[24]

او در نوشته‌ی «بازهم می‌نویسیم» تأکید می‌کند که ما از تکرار «لزوم دبستان دخترانه ‌… و افزودن اعداد آن‌ها و مجانی و دولتی بودن آن‌ها خسته نمی‌شویم‌ … به مجاهدت خود ادامه می‌دهیم‌ … می‌گوییم … مدرسه! مدرسه! مدرسه!»[25]

روزنامه‌ی «زبان زنان»، دیدگاه تازه‌ا‌ی در رابطه با تربیت کودکان به زنان ایرانی ارائه کرد و به نقش معـنوی و تربیتی مادر در تربیت سالم کودکان با روحیه‌ی وطن‌دوستی توجه جدی نمود. او می‌نویسد: «اگر اطفال شیرینی محبت مادر را نچشیده‌اند، محبت مادر وطن به گوش آن‌ها صدایی است… محبت مادر نمونه‌ی محبت مادر وطن است.».[26]

قرائت خانه‌ی مجانی زنان در سال1301 هـ .ش/1922م. به همت درۃ المعالی مدیر مدرسه‌ی مخدرات اسلامی تأسیس شد. صدیقه دولت آبادی در روزنامه‌ی «زبان زنان» ضمن تاکید بر اهمیت این قرائت خانه «خواتین محترمات شرافتمند» را به استفاده از آن تشویق می‌کند و درۃ المعالی را به خاطر هجده سال خدمات جانی و مالی در استواری مدرسه و ربودن گوی پیش قدمی در تأسیس قرائت خانه برای نسوان ستایش می‌نماید.[28]

از لحاظ ویژگی محتوایی می‌توان به ساده نویسی و استفاده از کلمات اصیل فارسی اشاره کرد. روزنامه موضع خود را در این رابطه چنین بیان می‌کند: «کوشش ما این است همیشه فارسی را ساده نوشته و از لغات غیر فارسی کمتر به کار آورده، کم‌کم واژه‌های فارسی را در نگارش افزوده و تا خرد خرد به آنجا برسیم که هم نوشتن فارسی خالص برای ما عادت و آسان شده و هم برای خوانندگان دشوار نیاید.».[29] صدیقه دولت آبادی از کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات عربی در محتوای روزنامه پرهیز می‌کرد. از شماره‌ی ششم سال اول به جای بعضی کلمات و لغات، فارسی سره گذاشته شده بدین قسم می‌باشد: «پرهونگاه (محل اداره) شمس‌آباد اسپهان، پرهوند و سردبیر (مدیر وصاحب اداره) صدیقه دولت‌آبادی، نخستین سال پایست(تأسیس)، آشکار نامه (اعلان ).».[30]

پس از مدتی نگرش صدیقه دولت‌آبادی که از َفعالان سیاسی و تندروی تساوی حقوق زنان بود، روزنامه را به تدریج به حوزه سیاست و مسایل روز از جمله استقلال ملّی، مبارزه با نفوذ بیگانگان،تحریم کالاهای وارداتی، انتخابات، مبارزه علیه استبداد، فقر … کشانید و بار سیاسی نشریه پررنگ‌تر شد.

چون این روزنامه در خارج از تهران انتشار می‌یافت موجب نگرانی فعالان حقوق زن گردید، چرا که در محیط متعصب مذهبی آن روز اصفهان منتشر گردیده و برای مبارزه علیه خرافات و جهل مردم ایران و درباره‌ی حقوق زنان و مبارزه با استبداد بود.[34]

ممتاز الدوله در نامه‌ای این گونه نگرانی خود را نوشته: «امتیاز مجله‌ی زبان زنان صادر و ارسال؛ ولی ناگزیرم تذکر دهم، چون اول نامه‌ای است که به نام زنان منتشر می‌شود و اقدامات بانوان در هر کشور ذی قیمت می‌باشد، اگر می‌توانید، این طفل نوزاد را پایدار کرده تا به حد رشد برسانیم. در انتشارش کوشش کنید؛ والا این اقدام به وقت موافق‌تری موکول و زبان زنان را در شهر آزادتری به چاپ برسانی. زیرا که ضرر یک قدم عقب افتادن بیش از دو قدم جلوتر است.».[35]

نویسنده‌ی کتاب سرگذشت موسیقی ایران، ضمن شرح اولین سفرخود، اشاره می‌کند: «در اصفهان به منزل صدیقه‌ی دولت آبادی وارد شدیم و این بانو، خواهر حاج میرزا یحیی و از زنان باسواد متجددی بود که برای آزادی نِسوان بسیار کوشش می‌کرد و در آن وقت روزنامه‌ی «زبان زنان» را انتشار می‌داد و این دختر با روبنده و چادر، روزنامه‌ی زبان زنان را به دست داشت و از جمله کسانی بود که می‌خواست راه تربیت و ترقی، برای خواهرانش باز کند و تا آن‌ها بتوانند دوش به دوش مردان، پیشرفت کنند. البته زمینه مساعد نبود و بسیاری از مرتجعین با او به مخالفت می‌پرداختند ولی دست از کوشش‌های خود برنداشت و به فعالیت‌های خود ادامه می‌داد.».[36]

با این حال صدیقه دولت آبادی روزنامه‌ی «زبان زنان» را به مدت دو سال در اصفهان منتشر کرد. این روزنامه برای نخستین بار در تاریخ مطبوعات ایران برای انتشار مقاله‌ها و مطالب، قائل به محدودیت جنسی شد و هم چنین صفحه‌های نشریه را تنها به نوشته‌های زنان و دختران اختصاص داد به طوری که درسرلوحه‌ی تمام شماره‌های «زبان‌زنان» تصریح شده بود: «تنها نوشته‌های دختران و زنان پذیرفته» می‌شود. هرگاه مقاله‌ای از مردان به این روزنامه می‌رسید دولت آبادی ضمن اعلام دریافت آن تذکر می‌داد: «نگارش شما را چاپ نخواهیم کرد. البته در سرنوشت سر‌لوحهروزنامه‌ی «زبان زنان» خوانده‌اید که مطلق نوشته‌های زنان و دختران پذیرفته می‌شود نه مردان».[37] در مورد اجرای چنین محدویتی در تاریخ مطبوعات ایران اطلاعی در دست نیست. درتاریخ مطبوعات اختصاصی زنان ایران، تنها نامه‌ی بانوان بود که چنین محدودیتی را رسماً اعلام کرد؛گرچه عملاً نتوانستند به آن پایبند باشند چرا که درشماره‌ی اول آن (اول مرداد 1299 هـ .ش/1920م. ) شعر «کفن سیاه» از میرزاده‌ی عشقی به چاپ رسید.

توجه به نقش مادری و همسری، پیام اصلی این نشریه بود. زبان زنان، نه تنها به عنوان نشریه‌ای که مطالب آن «همه‌اش راجع به حقوق زن، راجع به پیشرفت زن» بود،[38]که به عنوان مجله‌ای که «تمام مباحث آن مربوط به شوهر داری، بچه‌داری و آداب معاشرت بود. آداب و رسوم را یاد می‌داد.»[39] در یادها مانده است در واقع دولت آبادی، نوعی نوگرایی را به خانم‌ها آموزش می‌داده است.

از دور اول مجلس شورای ملّی به بعد که امکان مشارکت عمومی در قدرت سیاسی فراهم شد، هرگاه زنان تجدد طلب درصدد بر آمدند تا تشکل سیاسی مستقل خود را ایجاد کنند یا در امور سیاسی به رأی و صلاحدید خود مشارکت نمایند با واکنش سریع و قاطعانه‌ی مجلس شورای ملی یا وزارت معارف مواجه شدند. حتی در سال 1331هـ . ق /1913م. روزنامه‌ی شکوفه تنها به این دلیل که از بین کاندیداهای نمایندگی دوره‌ی سوم مجلس شورا عده‌ای را به عنوان منتخبین خود برگزید و از مردان خواست که به آنان رأی بدهند، از سوی وزارت معارف چند روزی توقیف شد.[40] علاوه بر چنین پیشنهادی، دولت آبادی در هنگام تقاضای امتیاز «زبان زنان» ملتزم شده بود که راه و روش این مجله صرفاً «آگاهی زنان بر وظایف مشروعه‌ی خود و نشر آثار ادبی و اخلاقی در میان ایشان» باشد.[41]

بعدها نیز روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌ای با عنوان «قلم در دست مردان بود» به محروم کردن زنان از حق رأی اعتراض نمود و نوشت اگر زنان حق رأی داشتند به عکس مردان، مستبدان و مالکان را برای رسیدگی به امور ملت ستمدیده و پیشرفت آزادی انتخاب نمی‌کردند.[42] صدیقه دولت آبادی در برخورد با این وضعیت پیش از هر چیز به استقلال و تمامیت ارضی ایران می‌اندیشید. او خطاب به فعالان سیاسی کشور نوشت: «ما وقتی می‌توانیم کار بکنیم که در دامن استقلال و ارتقاء وطن نشسته باشیم ورنه اگر خدای نکرده اصل نباشد، در فرع با کدام جان و دلمی توان دامن خدمات را به کمر زد و کار کرد.».[43] صدیقه دولت آبادی که بنیان اندیشه سیاسی و اجتماعی‌اش مبتنی بر ناسیونالیسم و احقاق حقوق زنان بود. مَشی سیاسی روزنامه‌ی «زبان زنان»را به نحوی تعیین کرد که در خدمت این وظیفه باشد. او دراین باره ‌نوشت: «روزنامه‌ی زبان زنان از هیچکس ملاحظه ندارد و تنها برای منافع ایران و ایرانیان و سعادت اجتماعی و ترقی عالم زنان قیام کرده و با پول خود و فکر آزاد خویش به امید یکتا پروردگار، روی پاهای خویشتن استوار است … در مرام خود آنچه را علیه ایران دیده بد می‌گوئیم و آنچه را بر منافع وطن دیده، خوب می‌خوانیم.».[44]

روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌های متعددی از جمله زیر عنوان «قانون اساسی»؛ «کابینه‌ی وثوق‌الدوله افتاد»؛ «امروز ما کابینه آقای مشیرالدوله»؛ «گفتنی‌ها را باید گفت»؛ «ایران در یک سلسله حوداث سیاسی و تاریخی» و… رویدادها و تحولات سیاسی ایران را به طور جدی پی می‌‌گیرد،عملکرد دولت‌های موقت را به بررسی و نقد می‌کشد و می‌‌کوشد مواضع سیاسی زنان تجددطلب و آزاداندیش را بیان کند و راه را برای مشارکت زنان در عرصه سیاسی هموار نماید.

صدیقه دولت آبادی، در نشریه‌ی زبان زنان از «سوسیال دموکراسی» و «سوسیالیزم» هم بحث می‌کرد و سعی می‌نمود زنان ایرانی را نسبت به مباحث جدید روزگار نو، آگاه سازد. وی با رویی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتیک از طرح افکار تجددخواهانه و مسائل نظری مدرن جهان در میان زنان کشورش استقبال می‌نمود و در این جهت، صادقانه و با تعهد عمیق اجتماعی‌اش، بی‌خستگی تلاش می‌کرد.

نمونه‌ای از مکتوبات‌اش، مطلبی است که در مجله‌ی «زبان زنان» در 26 تیرماه 1299 هـ .ش/1920م. با عنوان «سوسیالیزم» به چاپ رسیده است،می‌نویسد: «سوسیالیست ها که اجتماعیون باشند تغییر نظامات و عادات کنونی دنیا را از راه مسایل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانین را از این بابت می‌خواهند که خوشی زندگانی برای همه‌ی آدم‌ها متساوی المیزان باشد. سوسیالیست‌ها چند قسمت می‌باشند و هر دسته‌ای از راهی به سوی انجام مقصود می‌روند.یک قسمت مهم از اجتماعیون، سوسیالیست دموکرات نامیده می‌شوند…کلاً مراد سوسیالیست دموکرات‌ها تمام امور و امتیازات را به دست عامه‌ی اهالی می‌سپارد و هیچ چیز و هیچ کاری در کشورهای سوسیال دموکراسی نمی‌تواند بدون رضایت عامه به موقع اجرا گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسیال دموکرات‌ها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسیال دموکرات‌ها مدیریت مملکت به طور انتخابی، به یک انجمن بزرگ محول می‌گردد که اداره‌ کننده‌ی کشور است. درخشندگی این حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پیشرو این جمعیت شناخته می‌شود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در اروپای غربی عملی گردیده است. البته سوسیالیزم پس از جنگ بین المللی مقام بسیار بلندی را در اروپا و پاره‌ای از قطعات آسیا احراز کرده است.».

در جریان قرارداد۱۹۱۹م. روزنامه‌ی «زبان زنان» به افشاگری علیه نمایندگان سیاسى دولت انگلیس در ایران و طرفداران آن‌ها پرداخت و با درج مقاله‌ا‌ی در شماره‌ی ۵۵ با عنوان «مجلس عالى بادگیر»، جلسه ۱۲ آذرماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. مجلس شورای ملی را مورد نقد و ارزیابی قرار داد.در این مقاله بر انتخاب آزاد نمایندگان توسط مردم تأکید شده و در ضمن از نقش مداخله‌گرانه‌ی انگلستان و فعالیت‌های مأموران آن در ایران برای تسلط بر نیروهای قزاق ابراز نگرانی می‌کند. به دنبال انتشار این مقاله بود که رئیس الوزرای وقت، دستور توقیف روزنامه را صادر کرد و در تلگراف ۱۵ دی‌‌ماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. به حاکم اصفهان نوشت: «روزنامه زبان زنان بدون اجازه‌ی وزارت داخله و معارف، جدیداً در اصفهان عرض اندام کرده است و برخلاف سیاست دولت دُرفشانی می‌‌کند. البته توقیف کرده اطلاع دهید.».[46]

اینگونه نقد و بررسی عملکرد دولت‌های وقت، باعث مخالفت با او می‌شد[47] و حتی موجب گشت که عده‌ای با سنگ باران خانه‌ی مسکونی و آتش زدن دفتر روزنامه، خودش را هم مورد ضرب و شتم قرار داده و او را مجبور به ترک اصفهان کنند.[48]

حمله به دفتر روزنامه‌ی زبان زنان و خانه‌ی وی هر چند با اعتراض روزنامه‌ها و مجله‌هایی مانند نامه‌ی بانوان،حلاج، آسایش و… روبه‌رو شد،اما علی رغم پیگیری‌های وی به نتیجه نرسید و عاملان و محرکان آن رسماً معرفی نشدند.سال‌ها بعد صدیقه دولت آبادی طی سخنرانی رادیویی در کانون بانوان در بهمن سال1330هـ .ش/1951م. مدعی شد که تمام این حرکات به علت مخالفت زبان زنان با قرارداد 1919م. بوده است و عده‌ای به تحریک کنسول دولت انگلستان در اصفهان به دفتر روزنامه و خانه‌ی دولت آبادی حمله کرده‌اند.[49] اوگفت که در یکی از این حمله‌ها: «با جدیت شهربانی سه نفر دستگیر شدند که یکی از آن‌ها نوکر شخصی قنسول اصفهان بود و بعد از چند ساعت رسماً آن سه نفر را از قنسولگری اصفهان خواستند و نظمیه آن‌ها را با قید اینکه نگذارند از قنسولخانه خارج شوند،تسلیم قنسولگری داد.».[50]

سرانجام همین حوادث صدیقه دولت آبادی را مجبور به ترک اصفهان کرد. زبان زنان از سال 1339هـ.ق/1921م. به بعد در تهران به صورت مجله‌ی ماهانه منتشرمی‌شد با این شرط که از پرداختن به مسائل سیاسی خودداری کند. به دلیل مخالفت با قرار داد 1919م. وثوق الدوله، تحت فشار قرار گرفته بود و تهدیداتی حتی علیه مدیر روزنامه انجام گرفت. با کودتای 1299هـ .ش/1920م. انتشار آن در اصفهان پایان یافت[51] و دوره‌ی بعدی انتشار آن در تهران پی گرفته شد.

نگاهی به مجله‌ی زبان زنان :

صدیقه دولت آبادی مجله‌ی زبان زنان را از فروردین ماه سال 1301 هـ . ش/1922م. در تهران منتشر کرد و انتشار آن تا پایان همان سال دوام داشت و در آخر سال 1301هـ .ش/1922م. زبان زنان به علت غیبت مدیرـ که برای تکمیل تحصیل به اروپا رهسپار بودـ تعطیل شد. در سال 1306هـ .ش/1927م. از اروپا مراجعت و قصد داشت تا انتشار مجله را دوباره از سرگیرد که به دلایلی پانزده سال این نشریه منتشر نشد. پس از 23 سال از زمان انتشار، اولین شماره‌ی آن دوباره شروع به کار کرد.

از زبان مدیر مسئول، خانم دولت آبادی در مورد بودجه‌ی زبان زنان می‌خوانیم: «در انتشار دوره‌ی اول در اصفهان پایان سال اول هزینه و درآمد تطبیق و سیزده ریال و یک شاهی اضافه داشت. سال دوم؛ اگر در پایان سال توقیف نشده بود،ده هزار ریال سرمایه می‌داشت ولی چون حق اشتراک را مشترکین نپرداخته، زبان زنان از پا درآمد و نصف سرمایه‌ی اولیه را از دست داد. سال سوم؛ در تهران به شکل مجله منتشر ولی حسابش روشن و درآمد و خرجش مساوی بود. این دفعه در سال 23 شماره‌ی اول پس از اندیشه‌ی بسیار چنین تصمیم اتخاذ شد: که این بار مجله‌ی زبان‌زنان مثل پیش تنها با سرمایه‌ی کوچک پا به عرصه‌ی کارزار نگذارد تا بر پایداریش امید بیش‌تری بوده باشد. بنابراین سهامی چاپ و یک عده از بانوان دانشمند کارمندان رسمی کانون بانوان مایل به شرکت شدند و نیز بنگاه پروین حاضر به کمک در انتشار مجله شده‌است. این دو کمک مهم امیدواری تام می‌دهد که اگر مؤسس هم از بین برود، زبان زنان به اتکاء یزدان پاک و کمک بانوان و آقایان طرفدار ترقی عالم نسوان، برقرار خواهد ماند. باب شرکت به روی همه‌ی خانم‌ها باز است و هر سهمی فقط یکصد ریال می‌باشد.».[52]

مجله‌ی زبان زنان دنباله‌ی روزنامه‌ی زبان زنان است. بنابراین سال تاسیس مجله همان سال تاسیس روزنامه محسوب می‌شود.[53] این مجله به صورت ماهنامه انتشار ‌یافت. سال چهارم حیات آن در واقع دومین سال انتشار این نشریه در تهران می‌باشد.[54] شماره‌های اولیه‌ی این مجله با چاپ سنگی[55] بود. از بانفوذترین ماهنامه‌های حقوق زنان بود. «زبان زنان» برای آشنا کردن زنان با حقوقی همچون: آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی بود و در 32 صفحه در تهران و توسط چاپ رنگین تحریر و چاپ می‌شد.[56] مجله علاوه بر دفتر تهران، نمایندگی‌هایی در شهرستان‌های اصفهان، شیراز، دماوند، اهواز وتبریز داشت. دو دوره انتشار یافته است: دوره‌ی اول در دهه‌ی 1310هـ .ش/1931م. که ارگان کانون بانوان بوده و دوره‌ی دوم پس از شهریور1320 هـ .ش/1941م.که سردبیر آن بانو اختر معدلی بوده است.

این مجله اثر دیگری از استعداد و ذوق خانم‌های تحصیلکرده‌ی ایرانی است و به طوری که در سر لوحه‌ی آن نوشته شده است،«مجله‌ی مزبور 25 سال قبل، زندگی خود را آغاز کرده، ولی توقیف طولانی سبب شده که مردم کمتر به وجود آن آگاه باشند. اما حالا که سال سوم انتشار حقیقی خود را آغاز کرده و در چاپخانه‌ی بانک ملّی ایران منظم چاپ می‌شود، امید است که به زودی مورد اقبال خانم‌ها واقع شده، علاقمندان به فرهنگ، نه فقط در توسعه‌ی انتشار آن بکوشند، بلکه عقاید و نظریات خود را برای آن مجله بنویسند. تا تنوع مطالب آن زیادتر شود و در عالم مطبوعات، زنان جایگزین مجله‌ی آینده در مطبوعات عالم مردان بشوند. زیرا هر قدر راه نو یا بانو از لحاظ روش، یعنی اقتباس افکار و آراء پسندیده‌ی اجتماعی اروپایی و عالم خارج، همپایی می‌کنند، زبان زنان و مجله آینده آثار ترشح افکار فضلا و دانشمندان است که بیشتر آراء و افکار خود را اظهار می‌دارند و اگر انصاف بدهیم هر دو روش مقبول و حفظ آن با تأکید ضروری و بلکه واجب است تا هر یک رونق و جاه خود را از دست ندهند.».[57]

در دوره‌ی سوم انتشار زبان زنان «مرام مجله» هم چنان «تربیت مادر» باقی مانده، عبارت «بهشت زیر پای مادران است» بر هر شماره‌ی آن نقش بسته بود. پس از انتشار اولین شماره در سال 23، بازهم مجله‌ی زبان زنان مدت هجده ماه به علت چاپ مقاله‌ای در مورد «زنان و دکان نانوایی و رشوه گرفتن ترازودار» تعطیل شد. تا اینکه سرانجام نخست وزیر وقت عوض شد و مجله از محبس شهربانی بیرون آمد و دوباره پس از این مدت، شماره‌ی دوم در خردادماه 1323 منتشر شده است.

در جمادی الاول 1339هـ..ش/ فوریه1921م. با انتشار یک «متحدالمآل» ضمن توضیح دلایل غیرقانونی بودن توقیف زبان زنان و تلاش‌هایش برای رفع آن اعلام کرد: «می‌دانم اگر در مملکت یک بی‌حسابی و تعدی به یکی وارد شود باید به مقامات دولتی شکایت کرد؛ ولی اکنون نمی‌دانم به کجا و به کی داد ببرم! گناه زبان زنان به جز حق نویسی و داد وطن پرستی چه بوده است؟».

صدیقه دولت آبادی «زبان زنان» را مدرسه‌ی سیّاری می‌خواند و نقش خود را با طبیب یکی می‌دانست[58] او حتی پا را از این تشبیهات و استعارات فراتر نهاده و در روزنامه‌ی «زبان زنان» آموزش علم طب و پرستاری را از نیازهای اساسی زنان می‌داند. در مجله‌ی «زبان زنان»، تعلیم و تربیت، راهی برای دستیابی آنان به تعصب ملّی چنان‌که در زنان آمریکا و اروپا به وجود آمده است،[59] انگاشته شده و در شماره‌ی دیگر، متذکر می‌شود که «بیداری خواهران هموطن با کسب معارف، حتی در علوم فنی که فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.».[60] و همچنین تحصیل علم معاش را برای بانوان از ضروریات می‌داند.[61]

اما با خواندن دقیق روزنامه‌ی «زبان زنان» می‌توان به مقالاتی در حمایت از اسلام اما انتقاد از جامعه‌ی سنتی ایران دست یافت.[62] صدیقه دولت آبادی در خردادماه 1323هـ .ش/1944م. در مجله‌ی «زبان زنان» می‌نویسد: «آتش حجاب / بی‌حجابی را در میان طبقه‌ی بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن می‌زنند. نزاع میان پدران و دختران، و میان زنان و شوهران بر می‌انگیزند، برای زنان بوالهوس راه بی عفتی را در زیر حجاب صاف می‌کنند و هزاران معایب دیگر به وجود آورده، ذره‌ای توجه به عکس العمل خود در انظار خارجی‌ها ندارند. بسیار کارهای لازم داریم که ممکن است برای اصلاح آن‌ها اقدام نمود. از قبیل جلوگیری از فحشاء که خود یک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است.

زبان زنان و پیگیری حق رای برای زنان :

صدیقه دولت آبادی از معدود زنانی بود که از همان دوران شروع فعالیت‌هایش، پیگیر ایجاد حق رای برای زنان بود. از اردیبهشت ماه 1330هـ .ش/1951م. که نامه‌ای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای برای زنان در قانون انتخابات را داد. در 19 فروردین 1299هـ .ش/1920م. صدیقه دولت آبادی در نشریه‌ خود، «زبان زنان» می‌نویسد: «ما خیلی افسوس داریم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمن‌های ایالتی و ولایتی را می‌نوشتند برای این که ما زنان حق رای نداشته باشیم و شرکت نجوییم ما را در ردیف قاتل‌ها، مجانین و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر می‌کردند گمان می‌رود که تصدیق می‌کردند ما زنان بی‌حق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غیره، مستبدین و ملاکین … را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پیشرفت آزادی انتخاب نمی‌کردیم.».[64]

در اطلاعات بانوان[65] با این تیتر که «شرکت در انتخابات حق مسلم هر زن ایرانی ‏است، اما برای دریافت این حق، باید آمادگی پیدا کرد!» نوشت: «روز پنچ شنبه‌ی هفته‌ی گذشته در بحبوبه‌ی فعالیت‌های ‏انتخاباتی،جمعیت‌های بانوان ایران اعلامیه‌ی مشترکی صادر کردند و طی آن اعلام داشتند که چون «ماده‌ی دوم قانون ‏اساسی راه را برای شرکت زنان در انتخابات باز گذاشته و منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر که ‏حق شرکت در انتخابات را برای همگان به رسمیت شناخته، مورد تأیید دولت ایران قرار گرفته، به زنان ایران نیز مثل ‏خواهران مسلمان و غیر مسلمان شان در سایر کشورها باید حق رأی داده شود تا نیمی از مردم وطن ما در تعیین ‏سرنوشت شان شرکت کنند و همراه با کاروان ترقی زنان گام بردارند.». اطلاعات بانوان در ادامه، نظر صدیقه دولت ‏آبادی را درباره ی اطلاعیه مذکور پرسیده بود: «..من با این اعلامیه کاملاً موافق هستم، اما عقیده دارم که زمانی ‏خانم‌ها باید به مجلس راه یابند که اطلاعات کافی از اوضاع داخلی و خارجی داشته باشند و صلاح مملکت را بتوانند ‏تشخیص دهند تا موقعی که این امر تحقق نیافته است، ایشان باید صبر و شکیبایی پیشه سازند و در انتظار فرصت ‏مناسب به سر برند.» دولت آبادی سپس در مورد عدم توفیق زنان در مورد حق رأی تا آن زمان گفت: «مقتضیات ‏وقت باعث عدم توفیق خانم ها در مورد حق رأی بوده است…» و افزود که وظیفه ی مهم تری هم زنان دارند که آن ‏‏«کوشش همه جانبه برای با سواد کردن زنان ایرانی است، زیرا مهم ترین عامل عقب ماندگی و برخوردار نبودن زن ‏ایرانی از حقوق سیاسی و طبیعی، وجود بی سوادی است و بدین جهت جمعیت های متشکل بانوان اولین هدف خود ‏را باید مبارزه با بی سوادی قرار دهند.». ‏

‏ در واقع دیدگاه دولت آبادی نسبت به حق رأی زنان به رغم موافقت او با اعلامیه زنان تا حدودی عوض شده ‏بود چه او طی سال های 1299 هـ .ش/1920م. و 1330 هـ .ش/1951م. که قانون انتخابات مجلس و انجمن های ‏ایالتی و ولایتی را نقد کرده بود از فعالان کسب حق رأی برای زنان به شمار می آمد اما این نیاز زنان به آموزش و ‏سواد آموزی را نسبت به دیگر نیازهای زنان در اولویت می دانست. ‏

نتیجه‌گیری :

صدیقه‌ دولت‌آبادی در خانواده‌ای فرهیخته، پرورش یافت. در جامعه‌ی سنتی آن روز ایران به تحصیلات خود در داخل و خارج از کشور ادامه داد،وی عقیده داشت رنجی که زنان در خانواده همچنین در جامعه‌ی خود متحمل می‌شوند ناشی از عدم آموزش است. بنابراین عقیده، آموزش و تغییرات را از شخص خود همچنین زنان خانواده آغاز کرد، نخستین اقدامات وی در جهت تأسیس مدارس برای دختران بود. از اصفهان آن‌ روز تا تهران که پایتخت محسوب می‌شد با مخالفت‌های شدید اقشار مختلف از جمله روحانیون، سیاسیون و حتی گروهی از زنان مواجه شد اما با وجود تهدیدات، اهانت‌ها و اقدامات جدی برای بستن مدارس از پای ننشست. در راستای آگاهی دادن به زنان، روزنامه‌ی زبان زنان را تأسیس کرد و باز هم با وجود کارشکنی‌های مختلف، به انتشار آن ادامه داد. گرچه در خلال انتشار آن بارها دستگیر شد. یکی از رموز مؤفقیت وی در انتشار زبان زنان، نوشتن و تنظیم مطالب براساس مقتضیات جامعه‌ی آن روز ایران، همین‌طور، دیگر مقتضیات طبیعی انسان بود. به عنوان مثال: هیچ‌گاه ازدواج، تشکیل خانواده و مادر شدن را نفی نکرد بلکه در جهت هر چه بهتر شدن زندگی زناشویی تلاش کرد. در کنار بحث‌ها و آگاهی‌های خانوادگی، از اطلاعات سیاسی‌ ـ اجتماعی نیز فروگذار نکرد. انتقاد از قراردادهای مختلف بسته شده با دول خارجی، حمایت از دولت دکتر مصدق و انتقاد از عملکرد کلی دولت نیز از نکات بارز نوشته شده در روزنامه‌ی زبان زنان بود. در عرصه‌ی اجتماعی نیز تأسیس و عضویت در انجمن‌های مختلف زنان، از مهم‌ترین فعالیت‌های او بود.

منابع و مأخذ :

الف) روزنامه‌ها: روزنامه‌ی زبان زنان / روزنامه‌ی اطلاعات بانوان / مجله‌ی راه نو

‏ب) کتاب‌ها:

آژند، یعقوب،(1363)،ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر.

اسکندری نژاد،نازلی،(1387)، زن ایرانی و عصر روشنگری (بازخوانی تاریخ تحول اجتماعی زن ایرانی)، تهران، زیبا.

ببران،صدیقه،(1381)،نشریات ویژه زنان (سیر تاریخی نشریات زنان در ایران معاصر)،تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.

ترابی فارسانی، سهیلا، (1378)، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی، تهران،‌ سازمان اسناد‌‌ ملّی ایران

خالقی،روح الله،(1376)،سرگذشت موسیقی ایران،جلداول، چاپ ششم، تهران، انتشارات صفی علیشاه.

خسرو پناه، محمد حسین، (1384)، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، چاپ دوم، تهران، پیام امروز.

دولت آبادی،صدیقه، (1377)، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، به کوشش؛ افسانه نجم آبادی و مهدخت صنعتی، جلد اول، دوم و سوم ، چاپ اول، شیکاگو، انتشارات نگرش و نگارش زن.

رنجبرعمرانی،حمیرا،(1385)، سازمان زنان، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر.

شیخ الاسلامی، پری، (1351)، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران، تهران، انتشارات زرین.

صدر هاشمی، محمد، (1364) ، تاریخ جراید و مجلات ایران، جلد دوم، سوم و چهارم، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات کمال.

فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامه‌ی زنان فرهنگ ساز ایران و جهان، جلداول، تهران، انتشارات زریاب.

قاسمی،فرید،(1374)، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار،تهران،مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.

قاسمی، فرید،(1379)،تاریخ روزنامه‌نگاری ایران (مجموعه مقالات)،جلد اول،تهران،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

قویمی(خشایار وزیری)، فخری، (1352)، کارنامه‌ی زنان مشهور ایران،تهران،انتشارات وزارت آموزش و پرورش.

محیط طباطبایی،محمد، (1366)، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران،تهران،انتشارات بعثت.

ناهید،عبدالحسین، (1360)، زنان ایران در جنبش مشروطه، تبریز، نشر احیاء.

پانوشت ها:

[1] رنجبر عمرانی، حمیرا، سازمان زنان ایران، تهران ، موسسه مطالعات تاریخ ، 1385، ص54

[2] شب نامه‌ها نمونه‌هایی از روزنامه‌های تک ورقی ایران هستند که در دهه‌های پایانی حکومت ناصرالدین شاه قاجار شکل گرفتند. شبنامه نویسی که در آغاز جنبش مشروطه و در دوران استبداد صغیر رواج بسیار داشت.

[3] شیخ الاسلامی، پری، ص75.

[4] ترابی فارسانی، سهیلا، اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی،تهران،سازمان اسناد ملّی ایران،1378، ص5.

[5] همان، ص6.

[6] اسکندری نژاد، نازلی، پیشین، ص114.

[7] صدرهاشمی ، محمد ؛ تاریخ جرائد و مجلات ایران ، ج اول ، اصفهان ،کمال ، ص266. و صدرهاشمی، محمد؛ تاریخ جرائد و مجلات ایران ، ج3 ، ص 7.

[8] قاسمی، فرید، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، ص149.

[9] آژند،یعقوب، ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی،ص289. ؛ ابوترابیان، حسین، (1366)،مطبوعات ایران از شهریور1320 تا 1326،تهران، اطلاعات، ص98. ؛ اسنادی از مطبوعات ایران (1340-1320هـ .ش) ؛ اداره‌ی کل آرشیو،اسناد و موزه دفتر رئیس‌جمهور‏، (1378)،تهران،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص248. ؛ محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، ص174. ؛ شیخ الاسلامی،پری، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران، ص91 .

[10] نامه‌ی صدیقه دولت آبادی به وزارت معارف 26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ایران (1330-1286هـ .ش)، ج1، به کوشش کاوه بیات، مسعود کوهستانی نِژاد،‏(1372)، ‏تهران،سازمان اسناد ملی ایران،ص584، و نامه‌ی صدیقه دولت آبادی به وزارت معارف به اداره‌ی معارف اصفهان، 9خرداد 1300، در همان منبع، ص582 ؛ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران،ج3، 6.

[11] قویمی، فخری، کارنامه‌ی زنان مشهور ایران ، ص 109

[12] متعصب،خشکه مقدس

[13] زبان زنان،سال دوازدهم،ش4 ، ص3 و دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها، ج1، ص259.

[14] شیخ الاسلامی،پری، زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران، ص76.

[15] ببران، صدیقه، نشریات ویژه زنان، ص 49 و محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، ص173.

[16] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و یادها،ج1،ص 66.

[17] خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص237.

[18] قاسمی،فرید، تاریخ روزنامه‌نگاری ایران (مجموعه مقالات، ص297 .

[19] خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص236.

[20] صدرهاشمی، محمد،تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3، ص 6.

[21] شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار، صص96-97 .

[22] ساناساریان، الیز،جنبش‌حقوق زنان در ایران، ص58.

[23] روزنامه‌ی زبان زنان ،ش23 ، 1339هـ .ق،ص2.

[24] روزنامه‌ی‏ زبان زنان، ش11، 1338هـ .ق ،ص3.

[25] زبان زنان‏، ش52، 1338هـ .ق، ص2.

[26] زبان زنان، ش6، 1338هـ .ق، ص4

[27] زبان زنان، ش25، 1339هـ .ق،ص2-1.

[28] زبان زنان، ش4 ،ربیع الاول 1301 هـ .ق، ص4.

[29] زبان زنان، ش30، محرم 1339هـ .ق، ص3.

[30] صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج4 ، ص6.

[31] روزنامه‌ی زبان زنان،ش9 ، سال2‏، شنبه3 رمضان1338 ، ص3.

[32] زبان زنان، ش42، 1339هـ.ق، ص3.

[33] زبان زنان،ش18، 1339هـ .ق ، ص 4.

[34] شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران، ص 76.

[35] خسرو پناه،محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص236.

[36] خالقی، روح الله، سرگذشت موسیقی ایران، صص176 و 177.

[37] روزنامه زبان زنان،ش9‏، سال2، دوم رمضان 1338 هـ .ق، ص3-1.

[38] دولت آبادی، صدیقه، نامه‌ها ،یادها و نوشته‌ها، ج3 ،ص608 .

[39] همان، ص600.

[40] برای اطلاع بیشتر بنگرید به: محمد حسین خسروپناه ،هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی،صص130-132 .

[41] نامه‌ی صدیقه دولت آبادی از وزارت معارف به اداره معارف اصفهان، جوزا خرداد1300 به نقل از: اسناد مطبوعات

[42] زبان زنان، ش3 ‏، سال دوم،20رجب 1338 هـ .ق ‏، صص3-2 .

[43] زبان زنان، ش24،20 سال دوم، ذی الحجه 1338 هـ .ق ، ص2 .

[44] زبان زنان،ش22، 6 ذی الحجه1338 هـ .ق ‏، صص 4-2 .

[45] زبان زنان، دوره‌ی اول، ش34 ،30 شوال 1338 (13 ژوئیه 1920 م.)، صص3-1 .

[46] نامه‌ی صدیقه دولت آبادی به وزارت معارف،26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ایران ،ج1، ص584.

[47] جهت کسب اطلاع بیشتر راجع به ؛ دشمنان و مخالفان ر. ک. به : صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج2، صص 10-7 .

[48] فرخ زاد، پوران، دانشنامه ی زنان فرهنگ ساز ایران و جهان ، ج 1 ، ص 876.

[49] خسرو پناه، محمدحسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص243.

[50] سخنرانی‌صدیقه دولت آبادی، «در موضوع خریداری اوراق قرضه‌ی ملی»، نقل شده از: دولت آبادی،صدیقه، نامه‌ها،یادها و نوشته‌ها، ج2، ص308.

[51] شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار و اندیشمند ایران، ص98 .

[52] زبان زنان ، ش اول ، سال 23 ، آذرماه 1321 هـ .ش (دسامبر 1942)، صص5-2 .

[53] صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3 ، ص10.

[54] قاسمی، فرید، راهنمای مطبوعات ایران عصر قاجار، ص149.

[55] ببران،صدیقه،نشریات ویژه زنان، ص73.

[56] صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج3، صص 10-6 . ؛ محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، صص174-173 ؛ خسرو پناه، محمد حسین، هدف‌ها و مبارزه زن ایرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص239.

[57] مجله‌ی راه نو، سال3، خرداد 1324 هـ .ش، ص88 و دولت آبادی، صدیقه ، نامه‌ها،یادها و نوشته‌ها، ج3، ص648.

[58]

[59] زبان زنان، ش7 ،20 محرم 1338 هـ . ق ، صص2-1 .

[60] همان، ش11، ص1 .

[61] همان، ش14 ،‏ سال دوم، 9 شوال 1338 هـ . ق، صص3-2.

[62] شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه‌نگار، ص95.

[63] زبان زنان، ش2،‏ سال 24، ‏دوره‌ی سوم،خرداد 1323 (ژوئن 1944م. )،صص 4-3.

[64] زبان زنان، ش23، 12شعبان 1338 (27 اوریل1920م.)، ص1.

[65] اطلاعات بانوان، ش37،‏ دوره‌ی2‏، دوشنبه 31 مرداد 1339،ص3 .

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours