مدرسه فمینیستی: “درد، رنج، تحقیر و بی عدالتی نیرومندترین انگیزه بشری در ایجاد همبستگی است. این همبستگی بر تک ستون شناخت فلسفی استوار نیست. بلکه بر امید، امید اجتماعی، امید مردم همراه و هم بسته شده استوار است. همبستگی با گفتگوها و بحث ها و تفاهم ها سرشار از تساهل و تسامح به دست می آید، نه با بحث و جدل هایی که به جدا شدن صف ها و رد کردن استدلال صف مقابل، و به کرسی نشاندن استدلال صف خود بینجامد. امید اجتماعی، به حقیقتی کلی و عمومی، به خیری بی زمان و مکان توجه ندارد، و خوشبختی بشر را در آن نمی جوید؛ امید اجتماعی عزمی عمومی است، برپایه توافق و تفاهم، میان موجوداتی مستقل، هرکدام بهره مند از ویژگی های خود، با زبان و بیان و مجموعه واژگانی از آن خود، به قصد از میان برداشتن درد، رنج، ستم، نابرابری، و هر آن چیزی که نمی گذارد انسان آن باشد که می خواهد از خود بیافریند، یا خود ر ا بدان سان که می خواهد بازآفرینی و بازتولید کند” (ریچاردرورتی) (1)
بهانه نوشتن این متن، حضور در بیست و دومین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران است. مقاله اصلی به احترام شرط همیشگی برای چاپ در مجموعه مقالات سالانه بنیاد، در اختیار آن بنیاد قرار دارد. اما آنچه در حال حاضر ارائه می شود آن چیزی است که در حواشی ارائه این مطلب روی داد ونیز قسمت هایی از متن اصلی است که در سمینار بنیاد در شهر آمرسفورت هلند ارائه شد.
“رابطه جنبش زنان در داخل و خارج از ایران” عنوان پانلی بود که از دو نسل فعالان جنبش زنان تشکیل شده بود. محبوبه بیات و نگار سماک نژاد اعضای پرشور و خوش فکر نسل جوان بودند که همراهی با آنان برای من در سن و سالی که دیگر “نسل پیشین”ات می خوانند بس شیرین بود. آنچه به عهده نگارنده بود، شرح و بررسی مناسبات جنبش زنان در سه دهه اخیر بود.
در سمینار آمرسفورت، طبق روال اینگونه سمینارها و نظر به ضرورت تبیین برخی ازتعاریف و مفاهیم از دیدگاه نویسنده در موضوع تحقیق، ابتدا توضیحاتی درباب برخی از مفاهیم ارائه شد. از جمله تعریف لغوی و حقوقی واژه “تبعید”(2) بود که در بخش “فرصت های ایجابی…” در توضیح مهاجرت اختیاری و اجباری و فرارهای لاجرم و تفاوت آن با مفهوم حقوقی تبعید بیان شد. قدر مسلم این که معنای عاطفی و استعاره ای یک کلام با معنای واقعی آن به نسبت قلمروی که واژه در آن جولان می دهد متفاوت خواهد بود. تعریفی که از واژه تبعید در لغت و حقوق طبق برخی از منابع فارسی و به نقل از برخی حقوقدانان سرشناس به دست آمده دلالت بر مجازاتی دارد که طی حکمی از سوی حکومت ها صادر میشود که شخص را به دلیلی که عمدتا سیاسی و عقیدتی است به اصطلاح “نفی بلد” می کنند. این مجازات در ایران از رضا شاه پهلوی، تقی ارانی، آیت الله خمینی… تا شیوا نظر آهاری و احمد زیدآبادی شاهد مثال دارد. هرچند که این تعریف حقوقی بی تردید نمی تواند از فشار عاطفی، روانی، سیاسی و اجتماعی ای که بر مهاجران بالاجبار و آوارگان فراری از کشور بکاهد، اما به هرحال لغت است و معنای حقوقی اش این است.
بی تردید، از ظن نگارنده تمامی افرادی را که به ناچار و بدون هیچ حکمی در شرایطی بسیار سخت از کشور خارج شدند، در قلمرو ادبیات، در استعاره ای عاطفی و نیز با نگاه به سرگذشتی که بر آنان تحمیل شده می توان تبعیدی نامید اما معنای حقوقی این واژه دلالت بر حکمی دارد که از سوی حکومت صادر می شود همچون احکام حبس و اعدام و… که این تعریف نیز با استناد به منابعی که مشخصات آنها در پایان این مقاله درج شده است ارائه شده است.
به هرحال این تعریف حقوقی و لغوی، گویا موجب رنجش گروهی از دوستان شد و بی رودربایستی از لحظه ای که این تعریف ارائه شد، در سالنی که گوش تا گوش از علاقمندان و اعضای جنبش زنان پر بود دیگر به ندرت گوشی به سخنان نگارنده سپرده شد. چندان که برخی از دوستان واژه همگرایی را که به معنای عام آن چندین بار در این متن آمده به حساب “همگرایی دوران انتخابات” و “همگرایی سبز” گذاشتند که اسمی خاص برای یک فعالیت مشخص بود و چنان معترض شدند که آتش اعتراض به تعریف واژه تبعید برای لحظاتی خاموش شد.
این خاموشی پس از چندی مجددا با به پا خواستن آتش اعتراضی دیگر رنگ باخت. این بار اعتراض به این نکته بود که چرا اعضای این پانل در توافق با نظر یکدیگر سخن می گویند؟!! و چرا از کسانی که مخالف هستند برای شرکت در این پانل دعوت نشده؟؟
هرچند در دقت نظر برگزار کنندگان سمینار تردیدی نیست اما به هر روی گویا از ابتدای شروع کار این سمینار همیشه رسم بر این بوده است که کمیته محلی در کشور میزبان سمینار، طبق معیارهای تعیین شده و به نسبت موضوع سمینار هرسال و با بررسی مقاله های رسیده این انتخاب را انجام دهند. نیز این اتفاق را می توان به حساب موضوع امسال این سمینار دانست که اشاره ویژه به فعالان داخل کشور و رویکرد فعالان داخل کشور در سال های اخیر داشت. به هرحال بعد از سالها حضور گرانقدر نسل پیشین فمینیست های ایرانی در این سمینار، این بار در بیست و دومین سالگرد بنیاد شاهد بودیم که برای اولین بار اکثریت شرکت کنندگان از فعالانی بودند که در یکی دو سال اخیر از ایران خارج شده اند. و در این میان تعدادی از جوانان فعال در جنبش زنان که رویکردهای زمینی و واقعی اشان در تبیین نسبت آنان با جنبش سبز دموکراسی خواهی موجب نوعی هم اندیشی و زمینه های مشترک نظری و عملی فراوان در میان آنان شده است.
حالا در آمرسفورت در سایه میزبانی و گشاده رویی مسول محترم بنیاد و کمیته محلی ،همگی آمده بودند تا آوایی جدید را به گوش دوستان قدیم برساندند. اما متاسفانه این موضوع یعنی نزدیکی آرای سخنرانان که در ذات خویش می توانست موجبات هم اندیشی از جنس نوین آن را فراهم سازد اما دلیلی مضاعف بر اعتراض حضار شرکت کننده شد.
به تمامی این دلایل و البته دلایل ناگفته دیگر، جوهر این کلام بر صفحه آرای آن روز نقشی نبست و پیام اصلی متن که نظام مندی مناسبات جنبش زنان با هدف پیشبرد اهداف مشترک در جغرافیای سیال آن بود، در میان بحث و جدل برسر یک واژه گم شد. و این خود شاهد مثالی در تفاوت دیدگاه وحدت بر محور اشتراک و دیدگاه گسست بر محور افتراق بود.
جالب این جاست که حتی دوستانی که در سمینار حضور نداشتند از گفته ها و شنیده ها اینگونه استنباط کرده بودند که موضوع صحبت من تفاوت میان “مهاجرت اجباری” ،”فرار”و “تبعید” بوده است!!
منبعی جدید در یافتن تعریف واژه تبعید
پایان سمینار امسال، آغاز حملات جدیدی بودنسبت به برخی از سخنرانان و موضوع های طرح شده ازجمله “بحث شیرین” تبعید! پاسخ حملات خشونت بار کلامی ،بنا به طبیعت خشونت پرهیز نگارنده جز سکوت چیزی نبود اما مقاله دوست عزیزم فریده زبرجد در وب سایت عصر نو و پرسش های غیرمغرضانه دوستان دیگر در سفر اخیر به برلین موجب شد که این یادداشت کوتاه را بنویسم. مضافا اینکه، یکی از دوستان جوان اهل تحقیق و بی مدعا که سالهاست به آرشیوسازی و جمع آوری منابع تاریخ سیاسی مبارزاتی ایران در برلین مشغول است، یاد آور شد که بعد از وقایع سمینار بنیاد پژوهش ها به برخی منابع رجوع کرده و به معادل های نوینی در معانی واژهای قدیمی دست یافته است.
در واقع دوستان حاضر درآن جلسه به تعاریف بین المللی واژه “Exil” همچون معادلی برای واژه تبعید پرداختند. هرچند که پیش از این به رسم شاگردی، از اساتید حقوق و حقوق بین الممل ایرانی ساکن در اروپا در مورد این معنا پرسیده بودم اما نظر به طبعیت پژوهش و تحقیق و نیز نظر به جوهره همبستگی و هم اندیشی، از او خواستم که نتیجه جستجوی خویش را در اختیارم بگذارد تاچون شاهد مثالی در تایید نتایج اثربخش بحث و گفتگو و نه جدل و پلمیک، در تکمیل این مقاله از آن بهره برم.
در واقع روند بحث های برلین، به رغم اختلاف نظر شدید اولیه در مورد معنای این واژه اما حرکت مثبتی بود که نه تنها سعی در دور کردن اندیشه قدرت مدار “شکستن حریف” داشت بلکه در فضایی محترمانه و با آمادگی پذیرش حرف دیگری برای رسیدن به نتیجه ای منطقی پیش می رفت. و این خود جای بسی خوشوقتی است.
نتیجه تحقیق و جستجوی این دوست با استناد به منبع آلمانی(3) و به نقل مستقیم از وی و بدون دخل و تصرف در هیچیک از واژها و عبارات چنین است:
تبعید: “اقامت دائم اختیاری یا اجباری افرد یا گروههای انسانی در خارج از کشور, غالبا به دلایل سیاسی یا مذهبی در پیامد تبعید, ترک تابعیت اجباری, فرار یا مهاجرت.”
تبعیدی (ترجمه آزاد): “به انسان هایی اطلاق میشود که بطور فردئ یا گروهی و غالبا به دلایل سیاسی یا مذهبی بطور آزادانه یا اجباری کشور خود را در پیامدهای تبعید, ترک تابعیت اجباری, فرار یا مهاجرت ترک نموده و در خارج از کشور اقامت دائم داشته باشند.”
هرچند آنچه که موجب تعجب و بهت زدگی من در آن سمینار بود همچنان باقی است که چرا اختلاف نظر در مورد معنای یک واژه میتواند نقطه آغاز جنگی کینه توزانه باشد اما اتحاد نظر درباره برخی از مفاهیم دیگر نمی تواند صلحی پایدار و زمینه ای برای گفتگو در میان فعالان خارج و داخل کشور فراهم آورد.
به هر روی متن زیر با کمی و کاستی و با تلخیص از متن اصلی، تقدیم می شود به تمام دوستانی که آن روز گوش نکردند و رنجیدند و آنها که گوش کردند و رنجیدند و نیز به تمام کسانی که گوش کرده و ناکرده تایید و تشویق کردند.
آغاز سخن
جغرافیای سیال جنبش زنان، در داخل و خارج از مرزهای ایران در برهه های گوناگون یکی از دلایل تنوع و رنگارنگی آرا و دیدگاه هادرتاریخ اخیر این جنبش بوده است.
آنچه که موجب شکل گیری این چند سرزمینی در ساختن تاریخی واحد شده، پدیده مهاجرت و ترک وطن، خواه به دلخواه و خواه به اجبار بوده است. بررسی مناسبات و ارتباط میان فعالان جنبش زنان در این جغرافیای متنوع، موضوع مورد بررسی این مقاله است و دامنه تاریخی این بررسی از اواخر سال 1360 تا بهار 1390 است.
در این مقاله جنبش زنان مشخصا به معنی جنبش حقوقی زنان است که با گفتمان برابری خواهی وارد میدان مبارزات اجتماعی و حقوقی شده است و خاصیتی متکثر و پذیرنده دارد. مصداق چنین تعریفی را می توان در جریان برابری خواهی در حوزه آموزش، مشارکت سیاسی و فعالیت های اجتماعی وفرهنگی یافت که از دوران مشروطه آغاز شد و در پی گشت و گذاری پرافت وخیز در دوران پهلوی به انقلاب 57 رسید و پس از تلاش های جسته و گریخته در سال های اول انقلاب، دهه شصت را به تلخی و فترت پشت سر گذاشت و در ادامه به کمپین یک میلیون امضا و ائتلاف های دیگر همچون ائتلاف هم اندیشی، ائتلاف لایحه خانواده، اتئلاف همگرایی دوران انتخابات و همگرایی سبز زنان رسیده است.
با این مقدمه وارد بحث اصلی می شویم که به بررسی فرایندی ایجاد فضاها و فرصت هایی می پردازد که درمقاطع مختلف مناسبات فعالین داخل و خارج کشور را در ابعاد مختلف شکل داده است.
هدف از این برشماری این است که نشان داده شود درهر مقطعی که فضای کار مشترک و مشخص وجود داشته این مناسبات کاری و اجتماعی موجب اتفاق های جدی و موثر، خواه در زمینه نظری خواه در زمینه عملی، شده است .
تولدی دیگر
پیدایش و شکل گیری گرایش های نظری و عملی درباره جنبش زنان به ویژه در نگاه به تحرکات داخل کشور را می توان به فعالیت های پژوهشی زنده یاد “پروین پایدار” نسبت داد و پس از آن نیزدر سال 1363، (1985) انتشار مجله “نیمه دیگر” به ابتکار پروین پایدار، افسانه نجم آبادی و زنان فمینیست دیگر در لندن دانست.
افسانه نجم آبادی درباره نحوه کار نیمه دیگر می نویسد: «پروین در انتشار نیمه دیگر نقش کلیدی داشت. او بیش از همه افراد گروه به اهمیت همکاری زنان با باورها و گرایش های سیاسی متفاوت و تداوم این همکاری ها آگاه بود… به نظر من برجستگی پروین دروسعت نظرو دورنگری او بود. زمانی که ما سکولارها دلایل زیادی داشتیم که از هر چیزی با برچسب اسلامی گریزان باشیم، پروین به گونه ای خارق العاده ضرورت همکاری میان زنان سکولار و مذهبی را دریافته بود و ما را به همکاری با زنان مذهبی که برای احقاق حقوق زنان فعالیت می کردند، ترغیب می کرد.»(4)
پس از مجله نیمه دیگر، بنیاد پژوهش های زنان ایران نهاد دیگری بود که از سال 1369 شمسی (1990میلادی) ساختن پل ارتباطی در میان این جغرافیای سیال را آغاز کرد. اولین سمینارهای بنیاد پژوهش ها در پایان دهه شصت این رابطه را از شکل نوشتاری به حضور فیزیکی بدل کرد و ارتباطات آغاز شد .
در واقع بستر سازی این مناسبات از دهه شصت در خارج از کشور از طریق تلاش های جدی و آکادمیک آغاز می شود و همراه با معرفی انواع فمینیسم در جهان دیدگاه نوظهوری را در داخل کشور مطرح می سازد که به فمینست های مسلمان ایرانی معروف شد.
در داخل کشور از ابتدای دهه هفتاد با مناسب تر شدن اوضاع، گام های عملی تر و محسوس تری برداشته میشود و اتفاق هایی به مرئی شدن جنبش زنان از یک سو و ایجاد فضای مشترک و واحد برای طرح آرای فعالان داخل و خارج ازکشور، از سوی دیگر، می انجامد. انتشار مجله زنان، مجموعه مقالات جنس دوم، فصل زنان، در داخل، و آوای زن در خارج از کشور و در سال های اخیر کمپین یک میلیون امضا و ائتلاف های دیگر از جمله این تلاش ها بوده است.
در ادامه مطلب به بررسی فرصت وفضاهایی که موجب این مناسبات شده اند و تاثیر آن ها در همگرایی و یا واگرایی در میان جنبش زنان داخل و خارج کشورمی پردازیم.
فرصت های ایجابی مناسبات میان فعالان جنبش زنان داخل و خارج از کشور
در محدوده تاریخی یاد شده دراین بررسی، فرصت هایی برای ایجاد مناسبات میان فعالان جنبش زنان پیش آمده که این فرصت ها در فضاهایی مشترک که پیش از این اشاره شد، در اختیار هر دو گروه قرار گرفته و گاه به دلیل موضوع و زمان شکل گیری، همگرایی هرچند مقعطی را ایجاد کرده است.
1-ائتلاف ها: نوعی عمل جمعی برآمده از درون جنبش های اجتماعی است که عموما حول موضوعی مشخص در یک دوره زمانی مشخص تا دستیابی به آن خواسته شکل میگیرد. اولین ائتلاف درون جنبش زنان، ائتلاف ” هم اندیشی(1383)است که بعداز اهدای جایزه نوبل به شیرین عبادی ،در سال 1383 ازسوی جمع کثیری اززنان متعلق به نحله های فکری گوناگون شکل گرفت. بعد از آن “کمپین یک میلیون امضا” (1385)بود که موفق به نوعی ارتباط میان جنبشی شد و نماینده هایی از جنبش دانشجویی و جنبش کارگری نیز به آن پیوستند. ائتلاف های دیگر همچون «لایحه خانواده» (1387)، «همگرایی دوران انتخابات» (1388) که نظر به تاثیر آن در نحوه حضور زنان در وقایع پس از انتخابات جداگانه به آن خواهیم پرداخت و «همگرایی سبز» (1389) از جمله ائتلاف هایی است که در درون جنبش زنان شکل گرفت. و فرصتهایی منحصر به فرد در تبادل آرا و تمرین دموکراسی در پذیرش دیگری، نقد سالم و نه تخریبی پیش آورد.
2- جایزه های بین المللی: بحث جایزه ها و بررسی چگونگی ارزش گذاری و سلسله مراتب این فرایند… به طور کلی نیاز به فرصتی دیگر دارد. اما به طور کلی می توان گفت صرفنظر از ارزش گذاری و یا تخصیص این مقوله به صفات دوگانه خوب یا بد، جوایز خود محملی بود برای تبادل نظر میان فعالان و عمدتا چهره های شناخته شده جنبش زنان.
3-احضار فعالان، دستگیری ها، زندان و اعدام: در واقع “فرصت” نام نهادن به دوره ای سخت و پرفشار از زندگی فعالان اجتماعی هر چند تا حدودی تعجب برانگیز است؛ اما تا زمانی که فعالان جنبش زنان همچون جزیره های سرگردان و بدون خط و ربط هریک جداگانه به کاری مشغولند نزدیک شدن این جزیره های سرگردان در مجمع الجزایر همدلی و همکاری به هر بهانه ای را می توان جزو آثار رویدادهایی مانند دستگیری ها و… به حساب آورد. اصولا در دوران بحران، حرکت های حمایتی از سوی فعالان جنبش در این جغرافیای سیال به شکلی گسترده پیش می رود. هرچند تمایزگذاری در نوع پوشش خبر و یا نوع رفتار حمایتی گاه موجب واگرایی می شود اما اینگونه وقایع در اساس همچون فرصتی برای همگرایی جنبش زنان عمل کرده است.
4-مهاجرت های انتخابی یا اجباری: هدف این بخش وارد شدن به حیطه بررسی مهاجرت نیست، که برای مثال از ماجراهای فرقه دموکرات شروع کنیم و به سالهای سیاه شصت برسیم و سرانجام نیز به وقایع پس از کودتای انتخاباتی سال 1388. منظور از نام بردن از این مقوله این است که ببینیم مهاجرت هایی که موجب چندسرزمینی برای جنبش زنان ایران شده است تا چه حد در ایجاد مناسبات میان فعالان جنبش در جغرافیایی پراکنده و دور تاثیر داشته است.
در این تعریف، به طور مشخص می توان به موج جدید مهاجرت پس از انتخابات هشتاد و هشت اشاره کرد و به ویژه به موج پرخروش نسل جوانِ فعالان جنبش که با هیجان و غوغای ذاتی این نسل، خاستگاه و خواست های خویش را به عیان و به فریادی رسا در گوش فمینیست های نسل های قبل جاری ساخت.
هرچند که تمامی این افراددر حلقه حمایتی و عاطفی فعالان جنبش زنان قرار گرفتند اما نظربه رویکرد و موضع گیری نسبت به جنبش دموکراسی خواهی و مسائل بر آمده از آن و همچنین نظر به متفاوت بودن مسائل طرح شده به عنوان جریان اصلی در گفتمان فمینیستی خارج و داخل کشور، این موج جدید مهاجران تجسم واقعی آن چیزی شدند که فعالان خارج از کشور تا کنون ازدرون مقالات و مباحثی که از داخل کشور ارائه می شد آن را می شناختند و گاه حتی آنرا نظری مشخص و تنها متعلق به نویسنده آن مقالات می دانستند. این مهاجرت، فی نفسه زمینه نزدیک شدن عینی آرای نسل های مختلف را ایجاد کرد اما ورود به مباحث نظری وعیان شدن تفاوت در دیدگاه و عملکرد تا حدودی موجب شد که فعالان جنبش به ویژه نسل جوان مجددا در جزایری دور از هم، هرچند در جغرافیایی واحد، فعالیت خویش را با کمی و کاستی ادامه دهند.
5-همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات: جنبش زنان طی دو دهه اخیر در شکل نظام یافته حقوقی و اجتماعی خویش با سه دوره انتخابات ریاست جمهوری مواجه شده است. در مقطع انتخاباتی که به پیروزی آقای خاتمی انجامید، هرچند زنان به شکل گسترده ای در این انتخابات شرکت کردند اما حرکت مستقلی به نام جنبش زنان در آن مقطع شکل نگرفت. اولین حرکت هویت مند این جنبش ازسوی “هم اندیشی زنان” در خرداد 1384 در هفته پایانی ریاست جمهوری آقای خاتمی و شروع کار آقای احمدی نژاد بود. دومین حرکت در خرداد 1388 و با شکل گیری ” همگرایی جنبش زنان…..” بود که می توان گفت نقطه اوج رویارویی زنان با مسئله انتخابات در سی ساله اخیر بود.(5) تقارن روز رأی گیری با 22 خرداد (روز همبستگی زنان ایران) را ابتدا به فال نیک گرفتیم چون اگر با هوشیاری و برنامه، عمل میکردیم قطعاَ زمینه مناسب تری برای فعالیتهای مستقل جنبش زنان فراهم میشد. هرچند که قصد اصلی دولت مصادره این روز اززنان و تنزل دادن آن به روز اعلام موجودیت دولتی زن ستیز بود.
همگرایی جنبش زنان بدون حمایت از کاندیدای خاصی و با دومطالبه اصلی وارد فضای انتخابات شد. پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان و تغییر مواد تبعیض آمیز در قانون اساسی. تنوع و گونه گونی طیف هایی که حول نقاط مشترک گرد آمدند موجب شد که از همان ابتدا اولویت و روش ارائه مطالبات و استفاده از فضای انتخاباتی طوری طراحی و سازماندهی شود که هیچ موضع گیری خاصی، جوهره اصلی همگرایی را که تقویت و جمعیت دوباره نیروهای گوناگون جنبش و پای فشردن بر مطالبات مشخص زنان بود تحت الشعاع قرار ندهد و موجب ریزش بخش هایی از نیروهای به هم پیوسته در این گستره رنگارنگ نشود.(6)
این جریان نیز از سوی بخش کثیری از سوی فعالان خارج از کشور مورد حمایت قرار گرفت و آثار زیادی در این موضوع از سوی چهره های شناخته شده جنبش زنان منتشر شد.
6-جنبش سبز دموکراسی خواهی: حضور منسجم و مستقل زنان داخل کشور در جنبش سبز و حمایت های مستقیم و غیر مستقیم و فعالیت های قلمی و عملی فعالان خارج از کشور در این دوران، معلول عمل اجتماعی فعالان جنبش زنان در دوران پیش از انتخابات بود. درواقع پیشینه این بحث به حضور زنان در “همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در دوران انتخابات” بر می گردد که زمینه ساز مباحث بعدی در موضوع نزدیک شدن یا دور شدن جنبش زنان و جنبش سبز دموکراسی خواهی شد. چگونگی مناسبات جنبش زنان با جنبش دموکراسی خواهی در بلوای سرکوب و کشتار و دستگیری روزهای بعد از انتخابات تا مدتی تحت تاثیر وقایع تلخ سرکوب قرار گرفته بود تا اینکه در تابستان 1388، با اعلام موجودیت ” کمیته همبستگی زنان علیه خشونت های اجتماعی”(7) از سوی تعدادی از چهره های شناخته شده که در داخل کشور بودند، جنبش زنان بار دیگر در جامعه پر تشتت آن روزها مستقلا رخ نمود و مباحث مربوط به مناسبات جنبش زنان و جنبش دموکراسی خواهی از سر گرفته شد. تشکیل “مادران عزادار” در همان تابستان نیزفرصتی جدید بود که موجب مناسبات غیرآمرانه میان فعالان خارج کشور و داخل کشور شد. در واقع “کمیته همبستگی زنان علیه خشونت” ؛ “مادران عزا”، و “همگرایی سبز زنان” سه نهاد شکل گرفته از دل جنبش سبز بود که زمینه ساز مناسبات میان اعضای جنبش زنان در داخل و خارج از کشور در آن دوران بود.
فضاهای ایجابی مناسبات جنبش زنان داخل و خارج کشور
1. انتشارات – در این بخش، تنها به مجموعه هایی اشاره می شود که مستقل و بدون حمایت های مالی و حقوقی نهادها و افراد دولتی منتشر شده اند.
1-1. نیمه دیگر: همانطور که در مقدمه هم اشاره کردم اولین مجله ای بود که آشنایی و ارتباط بین فعالان و پژوهشگران حوزه زنان را برقرار کرد. هرچند که نویسندگان این مجموعه عمدتا از میان زنان خارج از کشور بودند اما فضای گفت و گو و ارتباط را چنان مهیا ساخت که بعدها مجله زنان که درداخل کشور منتشر می شد تقریبا با الهام از این الگو به طور مرتب از هردو گروه زنان خارج و داخل مقالاتی منتشر می کرد. این مجله گام موثری در بسترسازی برای گفت و گو میان فعالان زن برداشت.
نیمه دیگر ازسال 1363 آغاز به کار کرد ودر دو دوره منتشر شده است. دوره اول از بهار 1363 تا 1371 (17 شماره) و دوره دوم از پاییز 1372 تا پاییز 1378 (5 شماره). یعنی در مجموع از سال 63 تا 78 و در مجموع 22 شماره.
1-2. مجله زنان: که از سال 1370 تا 1386 به تعداد 152 شماره به سردبیری شهلا شرکت منتشر شد بستر مناسبی برای منعکس کردن آرای فعالان و صاحب نظران داخل و خارج از کشور در موضوع زن بود.
1-3. آوای زن: که انتشار آن حدودا از سال 1372 آغاز شد و در برخی از شماره ها مقالات چاپ شده زنان فعال داخل کشور را نیز منتشر می کرد.
1-4. جنس دوم :که از سال 1377 تا 1380 به تعداد ده شماره به همت نوشین احمدی خراسانی منتشر شد. در واقع جنس دوم نه تنها فضای ارتباطی برای گروه های مختلف زنان در کشورهای گوناگون را فراهم آورد بلکه به نوعی با ایجاد فضا و زمینه برای نوشتن و برای زنان فعال داخل کشور، مدرسه ای بود برای نویسندگی و خلق آثار مربوط به زنان .
1-5. فصل زنان :که ازسال 1383 آغاز شد به نوعی ادامه انتشار جنس دوم بود و تا به امروز با افت وخیز فراوان تا هفت شماره منتشر شده که از شماره 5 انتشارات روشنگران آن را منتشر کرده است .
1-6. سایت های زنان در هر دو سوی آب، اعم از سایت تریبون فمینیستی، زنان ایران، کانون زنان ایران، زنستان، تغییر برای برابری، مدرسه فمینیستی، میدان زنان، شبکه همبستگی زنان، لایحه و ….
2-سمینارها- سمینارهای داخل کشور چون به طور عمده از سوی نهادهای دانشگاهی و دولتی برگزار می شود در محدوده این متن نمی گنجد هرچند که در روند کلی جریان برابری خواهی تاثیر گذار است.
2-1. بنیاد پژوهش های زنان : بنیاد از سال 1990 در برگزاری سمینارهایی با حضور هر دو گروه زنان فعال خارج و داخل کشور تلاش کرد. به خاطردارم از نخستین زنان فعال داخل که در یکی از این سمنیارها شرکت کرد زنده یاد “پروانه فروهر”بود که جای خالی او این روزها در جنبش زنان بیش از هرزمان دیگری محسوس است. پروانه فروهر در بازگشت از “سیاتل” درمحفلی دوستانه شرح مفصل و دقیقی ازسمینارارائه کرد. هرچند که از برخی پرسش ها و برخوردها ملول بود اما با امیدواری نسبت به تاثیر ادامه این دست از ارتباط برایمان سخن گفت.
2-2. سمینارهای زنان ایرانی ساکن آلمان مانند تشکل مستقل زنان، سمینارهای زنان همجنس خواه و….که تا آنجایی که اطلاع دارم به ندرت زنانی از داخل کشور در آن شرکت کرد ه اند.
3- ارتباطات مجازی
3-1. شبکه های اجتماعی با کنش مندی دوسویه: (فیس بوک، توییتر،…): این بخش از فضاهای ارتباطی از یک سوموجب ارتباطات گسترده دوستانه میان فعالان جنبش زنان و از سوی دیگر جایگزین وبلاگ های شخصی شده وگاه نیز در قالب کمپین های موضوعی در عرصه ارتباطات نقش مهمی ایفا میکند. این شبکه ها در شرایط بحران نقش بسیار مهمی در اطلاع رسانی ایفا کرده است. در ایجاد فضای پلمیک و بحث های نظری نیز موثر بوده و البته محلی برای تولید مناقشه وگاه موجب واگرایی نیز بوده است.
3-2. پالتاک ها : پالتاک ها درواقع فضای جانشین برای سمینارها و کنفرانس ها در فضای واقعی است. البته نظر به سرعت پایین اینترنت در ایران و عدم دسترسی آسان برای برخی از زنان داخل کشور، حضورگسترده ای از زنان فعال داخل کشوردیده نمی شود و استفاده از این فضا بیشتر در میان فعالان زن خارج از کشور رواج دارد.
3-3. میلینگ گروه ها: میلینگ گروه هایی که ازترکیب فعالان خارج و داخل به ویژه ازسالهای میانی فعالیت کمپین یک میلیون امضاویا بعد از ماجرای کودتای انتخاباتی مثل میلینگ گروه “رای من کجاست”، “زنان ایران” و… راه اندازی شد تا حدود زیادی توانست با ایجاد ارتباط غیر هرمی و تبادل آرا موجب همگرایی میا ن فعالان جنبش بشود. برخی از گروه های ایمیلی نیز با تلاش فعالان خارج از کشور شکل گرفت مثل “فمینیست های ایرانی” و… در واقع این گروه های ایمیلی تا آنجا که به بحث و بررسی بر سر موضوعی مشخص می پردازد و یا در پی ارائه پیشنهاد و راه حل کارمشخص است بسیار موثر و عملی پیش می روند و عموما در فضایی متکثر به نزدیک شدن آرا کمک بسیاری کرده است.
همگرایی بر محور تفاهم یا واگرایی بر محور تفاوت ها؟
نگاهی اجمالی به فضاهای ایجابی برشمرده دراین متن نشان می دهد که برخی فضاها به طور دراز مدت و فقط به قصد ایجاد ارتباط شکل می گیرد که این در ذات خود امری مثبت است اما در عمل گاه به فضای جدال و حتی اتلاف نیرو و زمان بدل میشود. از سوی دیگر برخی همگرایی ها با هدف مشخص و تماتیک صورت می گیرد که هرچند عمری کوتاه دارد وهرچند حاصل عینی و مشخص و ” قابل اندازه گیری!” به دست نمی دهد، اما از نظر تاثیرگذاری در روند جنبش مثبت است .
در این جا قصد ندارم تا به نوعی در تقدیس پراگماتیسم و عمل گرایی سخن بگویم اما به طور مشخص و در عمل به همین نتیجه می رسیم. بر اساس تجارب به دست آمده، آنچه در میان فعالان جنبش زنان ایران در هر گوشه از این جغرافیای سیال موجب همگرایی منجر به عمل مشترک برای پیشبرد اهداف جنبش می شود زمینه مشخص کاری از یک سو و شناخت مقاطع زمانی خاص در ضرورت انجام عمل مشترک، از سوی دیگر است.
در واقع آنچه که صرف تکثرگرایی در فضاهای برشمرده ایجاد کرده الزاما و همیشه به دموکراسی و پذیرش و کاربست دیدگاه هایی از نوع دیگر منجر نشده است. تلاش در ایجاد فضا واستفاده از فرصت ها برای ارتباط و مبادله آرا هرچند بسیار مغتنم است اما چنانچه این فضا و این ارتباط فاقد مدیریتی موضوعی و کاربردی باشد، برخلاف فلسفه وجودی خویش، تبدیل به محلی برای مناقشات بی پایان و نیز واگرایی و دلزدگی خواهد شد.
در واقع پذیرش و عمل دموکراتیک در جمعی متکثر بدین معناست که زمینه های کاری آرای متفاوت به دست مصلحت جویی های فردی و قدرت مدار عقیم نشود. آن تکثرگرایی که ناگزیر به دموکراسی و پیشبرد اهداف جنبش منجر نشود ناکار آمد است و به نوعی یادآور سیاست های عوام گرایانه و عوامفریبانه ای است که با شعارهایی مثل “همه درکنار هم ؛ همه برای یک و همه با ….” در گروه های بسیار پرتعداد تنها به هژمونی یک نظر و یک جریان خاص می اندیشیدند.
مناسبات میان فعالان جنبش زنان در جغرافیای سیال آن به معنای کنش مندی دوسویه است که گاه برسریک موضوع واحد و گاه در موضوع هایی متفاوت اما در جهت پیشبرد جنبش اتفاق می افتد. این کنش مندی و این داد و دهش در فضاها و فرصت های به دست آمده و برخاسته از گفت و گو و مبادله آرا، جنبش را پیش میبرد. تازمانی که ما درک مشخصی از موقعیت یکدیگردرهرقسمت از این جغرافیا نداشته باشیم، و فقط مغرور و مفتخر از ایجاد “سخاوتمندانه” چنین فضاهایی باشیم که موجب حضوری متکثروگاه بسیار پر تعداد شده است، همچون ساکنان “شهر بابِل”(8) نه معنای حرف یکدیگر را درک خواهیم کرد و نه این شهر و این فضا الزاما پناهی برای فعالان رنگارنگ جنبش زنان خواهد شد.
پایان سخن
فعالان جنبش زنان در داخل و خارج از کشور بنا بر شرایط خاص گاه همپای یکدیگر حرکت کرده و گاه دو راه کاملا جداگانه را درپیش گرفته اند. این قاعده مبتنی بر سرشت رویدادها و جریانهای پیش آمده است. برای مثال مجله نیمه دیگر در مقطعی از زمان که زنان در داخل کشور به علت سرکوب و جنگ و بیکاری و فقر و… در سکوتی اجتماعی به سر می بردند، به خوبی توانست تاریخ جنبش را در جغرافیایی دیگر حفظ کند و پیش ببرد. و گاه نیز هنگامی که شرایط نسبتا مناسب بوده است در داخل کشور شاهد تحرک های موثر و تاریخی از سوی فعالان جنبش زنان بودیم که در این مواقع جنبش زنان در خارج عمدتا نقش حمایتی داشته است. همانطور که از 22 خرداد 1384 تا سالهای اول کمپین یک میلیون امضا جنبش داخل بسیار پرتحرک تر بود و بنابراین فعالان خارج از کشور بیشتر نقش حمایتی بازی کردند و یا درجنبش سبز. در کنار این دوحالت اما در مقاطعی از زمان نیز شرایط با ثبات تری وجود داشته و فرصت های مشترکی پیش آمده که این دو گروه به کار مشترک پرداخته اند. شاهد مثال این حالت، همکاری درخشان فعالان داخل و خارج در ائتلاف لایحه حمایت از خانواده در سال 1387 است وبعد از آن نیز همگرایی زنان برای طرح مطالبات در انتخابات سال 1388.
از دو سال پیش و بعد ازسرکوب شدید پس از انتخابات خرداد 1388، و با توجه به موج گسترده مهاجرت فعالان به بخش های دیگری از این جغرافیای سیال…، زمینه ای برای عمل پرتحرک تر و بازتر فعالان خارج به نسبت فعالان داخل کشور ایجاد شده که می توان این را فضای نوینی خواند . فرصتِ یافتن راه هایی نو در ادامه یافتنِ راه اصلی. ارتباط مستقیم و چهره به چهره با هدف انتقال تجارب، خلق شیوه هایی که در شرایط فعلی در داخل کشور میسر نیست و تا فرارسیدن دوران با ثبات تر نمی تواند به طور همسان و مساوی در داخل و خارج اتفاق افتد. درک این شرایط و تحلیل مشخص از آن، برنامه عمل فعالان داخل و خارج را به طور طبیعی معین می کند بدون آنکه توقعی برای شبیه سازی در عمل به وجود آید.
هرگاه که فعالان جنبش، خواهان اجرای یک الگو و تاکتیک واحد در شرایط متغیر و بی ثبات کنونی باشند، تاکتیک های اتخاذ شده از سوی فعالان جنبش در رویارویی با موقعیت های متفاوت، موجب تنش ها و گفتمان های تخریبی علیه یکدیگرمی شود و در نهایت تضعیف جنبش را محتمل می کند و بهره مندی از فضاها و فرصت های ایجاد شده را عقیم می سازد.
اگر جنبش زنان با تکیه برتجارب به دست آمده از تمام فرصت ها و فضاهای برشمرده، چگونگی همکاری مشترک و تاکتیک های برآمده از سرشت وقایع در فضای متکثر جنبش را بشناسد و محترم بشمارد، گام موثری در رفع تنش های گهگاهی داخل و خارج برداشته است، و می تواند در جهت هم افزایی جنبش زنان، حرکت هایی موثر را در مجموع شکل دهد تا که اعضای این جنبش خدای ناکرده همچون ساکنان شهر”بابِل”بدون هیچ تفاهمی در عالم سرگردان نشوند.
پانوشت ها:
1-باب آشنایی با ریچاردرورتی. عبدالحسین آذرنگ. تهران: موسسه فرهنگی جهان کتاب. 1390.
2-تبعید: دورکردن، راندن از شهر و جایی، نفی بلد. /تبعید کردن: کسی را از شهر و دیارراندن، نفی بلد کردن / تبعید شده: نفی بلد گردیده، از شهر و دیار خود رانده .”معین، محمد”.فرهنگ فارسی.تهران: امیرکبیر، 1371، 6جلد.
3- (Prof. Dr. Everhard Holtmann(Hrsg.);Dr. Heinz Ulirich Brinkmann;Dr. Heinrich Pehle: PlitikLexion,
2. Auflage Munchen 1994, S.165-6)/Exil: “Meist durch politische oder religiose Grunde bedingter,freiwilliger oder erzwungener, standiger Aufenthalt im Ausland von personen oder personengruppen infloge von verbannug, Ausburgerung,Flucht oder Emigration.
4-پروین پایدار صدایی که می ماند. نیره توحیدی. مترجم آذین ایران منش.سایت زنستان. http://zanestan.es/issue32/,,,12,,/
5-دوره بندی جنبش حقوقی زنان با توجه به دورههای انتخابات. نوشین احمدی. نشریه کاغذی مدرسه فمینیستی (زنگ 4، 22 خرداد، 1389):
http://noushinahmadi.wordpress.com/…
6-نامش چه بود: همگرایی؟ هم اندیشی؟ ائتلاف؟ کمپین یک میلیون امضا؟ ……. منصوره شجاعی. سایت مدرسه فمینیستی. خرداد 1388.
http://feministschool.com/spip….
7-بیانیه کمیته همبستگی زنان علیه خشونت های اجتماعی:
http://feministschool.com/spip….
8- “Babel” شهری باستانی، برکرانه ی فرات. بنابرروایات تورات مردم این شهر برجی ساختند تا به آسمان برسند. خداوند بر ایشان غضب کرد واز آن پس زبان یکدیگر نفهمیدند و در عالم پراکنده شدند.
+ There are no comments
Add yours