مدرسه فمینیستی: پیش از انقلاب مشروطه زنان نقش مهّم و قابل توجهی در امور اجتماعی و سیاسی کشور نداشتند. چرا که در طول تاریخ ایران، زنان همواره از کسب موقعیتی متناسب با شأن و تواناییهایشان محروم ماندهاند. پردهنشینی و حضور کمرنگ زنان جامعه از یک سو و داوری غیرمنصفانه در مورد نقش آنها در عرصههای گوناگون از سوی دیگر، ازجمله مهمترین عوامل این محرومیت تاریخی بودهاند.آنچه در لابهلای صفحات تاریخ از زنان بیان شده، تنها نقش آنها در حرمسراها و توطئههای پشت پردهی دربار بدون توجه به نقش سازندهی آنان میباشد. قبل از انقلاب مشروطه، روزنامههای مختلفی داخل و خارج از کشور انتشار مییافت. روزنامههایی که خارج از کشور انتشار مییافت، تأثیر بسیاری در نشر افکار آزادی خواهی و تجددطلبی داشت. این روزنامهها که به وسیلهی مسافران و یا در میان محمولهی تجار ایرانی به دست ایرانیان میرسید، دست به دست میگشت و نوشتههای آنها در قهوهخانهها، مساجد و دیگر مجامع عمومی توسط دیگران نقل میشد. زنان روشنفکر و باسواد ایرانی این روزنامهها را میخواندند و گاه خود در آنها مطلب مینوشتند. این گونه روزنامهها در بیداری زنان نقش مؤثری داشتند.[1] روزنامههایی که بلافاصله بعد از برقراری نظام مشروطیت در داخل کشور انتشار یافت، در بیداری زنان میکوشیدند و این روزنامهها به طور کلی بشارت دهندهی آزادی و برابری حقوق زن با مرد بودند و اعتقادشان بر این بود که زن نیز انسان است، در خلقت به او ظلمی نشده و چیزی کسر ندارد و تفاوتی میان او و مرد در شرف انسانیت نیست. هر چند که تلاش آنان در این دوره بیشتر در زمینهی فراهم کردن شرایط احقاق حقوق اجتماعی و حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماع بود و به موقعیت و جایگاه زنان و دختران در محیط خانواده نمیپرداختند.
با شروع انقلاب مشروطه، تحول عظیمی در حیات اجتماعی زنان ایرانی پدید آمد و آنان را متحول ساخت. انقلاب مشروطهی ایران، به همان نسبت که در اجتماع ایران اثر گذاشت، در رشد نهضت بیداری زنان نیز تاثیر گذاشت و در این میان مطبوعات نقش اساسی داشتند. انتشار روزنامه که از اواسط دوران قاجاریه رواج یافت، بر فضای فکری جامعه تاثیرات عمیقی گذاشت و سبب شد که مردم با جریانات اجتماعی و سیاسی در شهرهای مختلف ایران، همچنین کشورهای دیگر آشنا شوند.[2] مهمترین دغدغهی زن ایرانی پس از انقلاب مشروطه، شرکت در فعالیتهای گستردهی اجتماعی بود که یکی از مهمترین آنها انتشار نشریات تخصصی بانوان است. تا از این طریق خواستهایشان را مطرح نمایند و در راستای رسیدن به اهداف جنبش خود تلاش کنند.[3] در این دوره شاهد تلاش گستردهی زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی هستیم. آنان فعالیت گستردهای را در عرصهی تعلیم و تربیت، ارتقای سطح دانش و بینش از طریق تأسیس مدارس، انجمنها و انتشار روزنامه آغاز کردند. هدف اساسی آنان روشن کردن بانوان و نجات آنان از جهالت و خرافات، باسوادکردن زنان، پرورش استعدادهای نهفته و سهیم کردن زنان در فعالیتهای اجتماعی و معیشتی همچنین پشتیبانی از حقوق آنان بوده است.
کلمهی روزنامه، در زبان فارسی ریشهی قدیمی دارد و در بسیاری از کتابها به صورت «روزنامجه» دیده میشود. بنابراین روزنامه در زمانهای قدیم به معنی دفتر «یادداشتها» و «گزارشهای روزانه» به کار میرفته است. این اصطلاح در قرون اخیر به همان معنای اولیه به کار میرود. گزارشهایی را که وقایعنگاران از هر گوشهی کشور به دولت میدادند روزنامه مینامیدند.[4] اما روزنامه به معنی معمول و رایج کنونی، ابتدا «کاغذ اخبار[5]»نامیده میشد. نخستین روزنامهها را دولت منتشر میکرد که عبارت بودند از اوراق کوچکی که اخبار و حوادث گوناگون درباری و دولتی را منتشر میکردند. این اوراق تنها در محیط نزدیک به دربار منتشر میشد و اغلب نویسندگان این اوراق، سمت دولتی و عنوان رسمی داشتند[6] که میتوان به دو روزنامهی دولتی به اسم «ایران» و «اطلاع» که فقط اخبار دربار را منتشر میکرد اشاره کرد، هر چند بعدها یک روزنامه هم برای ملّت به نام «روزنامهی ملّتی» انتشار یافت. اما این روزنامه هم نسخهی بدلی از همان روزنامهی دولتی بود.[7]
روزنامه، به عنوان یکی از ابزار اطلاع رسانی، جایگاهی ویژه در افزایش سطح آگاهی افراد جامعه داشت و با توجه به انقلاب مشروطه و رویدادهای پس از آن، سطح آگاهی زنان را با چاپ و انتشار مجله ارتقا بخشید. اولین نشانهای که از انتشار نشریهی مطبوعات گیلان در دست است، مربوط به سال 1325 هـ .ق/1907م. است. به طور کلی میتوان روزنامه را در مطبوعات گیلان به سه دوره تقسیم کرد: نخست، مطبوعات عصر مشروطیت که در گیلان تا نهضت جنگل تداوم داشت. دوم، مطبوعات زمان حکومت ملّی دکتر مصدق که چندان تداوم نداشت. سوم، مطبوعات زمان انقلاب اخیر ایران سال 1357هـ .ش/1978م. که همچنان ادامه دارد. ورود صنعت چاپ به گیلان زمینهی چاپ و انتشار روزنامهنگاری را در این شهر فراهم ساخت.مجاورت شمال ایران با روسیه و بادکوبه، نفوذ فکری و سیاسی جنبشهای انقلابی آن سوی مرز، ایجاد روابط و مناسبات تجاری گیلانیها و نزدیکی به اروپا، توسعه سواد در بین عامه مردم، گسترش مدارس جدید، تشکیل احزاب و انجمنهای مترقی و انقلابی، چاپ و نشر جراید و رسانههای گروهی تأثیر عمیقی در بسط و توسعه مطبوعات گیلان به جا گذاشته است.[8]
روزنامهها و مجلات مربوط به زنان که جریانات پیشرو و مترقی را مطرح میکردند در عرصه مطبوعات ایران در گیلان هم ظاهر شدند. تحت تأثیر این تفکر، جرایدی مخصوص زنان به بازار عرضه شد که صاحب امتیاز و سردبیرانشان زنان بودند. در چنین شرایطی، مرضیه ضرابی(تولد: 1282 هـ .ق/ وفات : ؟) جزء نخستین بانوان فرهیختهی گیلانی بود که در زمینهی آموزش، آگاهی دادن به زنان، انتشار روزنامه قدمهای اساسی برداشت. وی از تاریخ 5 آبان 1298هـ .ش/1919م. مدیرهی دارالایتام دولتی، از اول مهر1300 هـ .ش/1921م. مدیرهی مدرسهی نِسوان ملّی آستارا و از اول شهریور ماه مدیرهی مدرسهی بندر پهلوی فعالیت نمود و همچنین صاحب مقالات متعدد در روزنامه ستارهی ایران[9] و عضو هیأت تحریریه روزنامه زبان زنان[10] در سال 1299 هـ .ش/1920م. بود.[11]
نخستین اقدامات وی در جهت تأسیس مدارس برای دختران بود. وی اولین روزنامه اختصاصی زنان را در گیلان بهنام «نِسوانشرق» منتشر کرد. نشریهی «نسوان شرق» در راستای آگاهی دادن به زنان در سال1304هـ.ش/1925م. به صورت مجله در 24 صفحه به ابعاد 16*12 سانتیمتر هر 15 روز یکبار در بندر انزلی منتشر گردید. و امتیاز آن در تاریخ 8 آذر 1304 هـ .ش/1925م. از تصویب شورای عالی معارف گذشته است.[12] ولی این کار ادامه نیافت و نامهی نسوان شرق به صورت روزنامه هر ده روز، یک شماره راه خود را ادامه داد. در جلد روی روزنامهی نسوانشرق یک کادر کلیشهای به طول و عرض 5/7*7*5/11 سانتی متر دیده میشود که از گوشهی سمت راست آن کُرهی خورشید (معارف) پرتو خود را میتاباند و در این شعاع، نامهی نسوان شرق به صورت قوس به چشم میخورد و سه شاخه شعاع از زیرحرف (ن .ق.) اسم روزنامه به صفحه میتابد، میزی با رومیزی زیبا در سمت چپ و گهوارهای در سمت راست و زنی ایستاده در وسط که با دستی گهواره و دستی دیگر کره زمین را میچرخاند. در داخل کره نوشته شده است: «زن با دستی گهواره و با دستی دیگر کُره را حرکت میدهد». [13]
روزنامهی «نامهی نسوان شرق»
این نشریه نقش موثری در بیداری و تنویر افکار زنان گیلان ایفا نمود. فعالیتهای فرهنگی وی از سوی قشر خاصی از زنان مورد استقبال قرار گرفت و گروهی از این زنان در روزنامهی او قلم میزدند که هدف اصلی آنها بیدار کردن همنوعان و جهت دادن به مسیر پیشرفتهای اجتماعی آنان بود مرضیه ضرابی زنی نوگرا بود که عملکرد وی و تلاشهای او به توسعهی روند نوگرایی منجر شد.
در این نوشتار به بررسی نامهی اعتراضی مرضیه ضرابی؛ مدیر مدرسهی دوشیزگان، همچنین صاحب امتیاز روزنامهی نِسوان شرق به وزارت معارف مبنی بر انتخاب یکی از دو شغل مذکور و همچنین اسناد تقاضای توقیف مجلهی نسِوان شرق و گزارش حکومت گیلان از چگونگی انتقال مریضخانهی بلدی بندر پهلوی به صحیهی کل مملکتی پرداخته شده است.
ابتدا به امر شورای عالی معارف و وزارت جلیله امتیاز روزنامه را به مرضیه ضرابی واگذار نکردند. وی نامهای اعتراضی به وزارت معارف نوشت، به این علت که از وی خواسته بودند که یا به شغل مدیر مدرسه بپردازد و یا مدیر روزنامهی نِسوان شرق باشد. وی تقاضای صدور امتیاز روزنامهی نِسوان شرق را از وزارت معارف خواستار شد و در این نامه به سمت و سوابق خود و فعالیتهایش در وزارت مطبوعات اشاره کرد. همچنین این نکته را نیز خاطر نشان کرد که روزنامهی نِسوان شرق در مدت 10 ماه حیات اجتماعی خود توانسته است ایفای وظیفه نماید و مورد حملهی هیچ یک از محاکمات قضائی واقع نشده است.[14]
مرضیه ضرابی به ادارهی معارف گیلان نوشت که «از بیست و چهار ساعت خود را فقط پنج ساعت وقت خود را برای تعلیم و مدیریت در مدرسه کنترات دادهام».[15] هویت وی از طرف حکومت پهلوی به وسیلهی شخصی به نام یاور محمّد غفاری و شخص دیگری به نام سلطان حیدر قلی، تصدیق و به مدیریت معرفی شد. همچنین اعلام شد که وی دارای معلومات جدید بوده و از این امر به خوبی بر میآید و در ادارات عدلیه مرتکب هیچ گونه تخلفی نشده است.[16]
اسناد توقیف مجلهی نسِوان شرق مربوط به «روابط سیاسی ایران و شوروی» در زمان رضاشاه در سال 1305هـ.ش/1926م. بوده است. همچنین اسناد مزبور نشان میدهد، شوروی از راههای گوناگون و حمایت از کمونیستهای ایران در پی این بود تا حضور خود را در ایران گسترش دهد. وی برخلاف قوانین بینالمللی، گهگاه از تجاوز به خاک ایران نیز دریغ نداشت و در مناسبات اقتصادی خود با ایران نیز در پی منافع خود بود و کمتر به منافع مشترک دو کشور توجه مینمود.در بعضی از شهرهای مهم شمال ایران اتحادیههای صنفی متعددی تشکیل شد و جرایدی نیز به امور تبلیغاتی اشتغال داشتند ولی با تغییر سلطنت در 9 آبان 1304 هـ .ش/1925م. مجلس شورای ملّی خلع سلطنت خاندان قاجار را به تصویب رساند و «رضاخان پهلوی» را به ریاست موقت مملکت انتخاب کرد. با مسألهی تغییر سلطنت، سیر تحولات سیاسی ایران در مسیری خلاف انتظار کمونیستها که مقارن با گسترش اختلافات سیاسی و تجاری ایران و شوروی نیز بود، این دوره به پایان رسید. اولین نشانههای این تغییر و دگرگونی را میتوان در تعطیل جراید کمونیستی و جلوگیری از فعالیتهای صنفی و سیاسی کمونیستها ملاحظه کرد.
گسترش کمونیسم در ایران نیز از اهدافی بود که شورویها هیچگاه از آن غافل نمیشدند. شورویها از یک سو با توجه به امکانات خود و بهرهگیری از مهاجران و از سوی دیگر با شرکت در انجام خدمات رفاهی برای مردم ایران، تلاش میکردند خود را دوستدار ایرانیان جلوه دهند، به تدریج اعتماد آنها را جلب کنند و از این راه به اهداف سیاسی خود دست یابند. البته در بین دولتمردان ایران کسانی بودند که از پیش از ترفندهای سیاسی شورویها آگاه شده باشند.[17] اینست که حاکم گیلان و طوالش ضمن بیان چگونگی انتقال «مریضخانهی بلدی» بندر پهلوی به دولت ایران، توجه اولیای دولت را به این نکته جلب میکند « که کارکنان دولت جماهیر شوروی معلوم است برای پیشرفت سیاست خود خیلی مساعدت با این مؤسسهی ملّی [بیمارستان پهلوی] میکنند و از همین راه مردم و مرضی را مرهون عاطفه و توجهات خود کردهاند.».[18] تلاشهای آشکار و پنهان مأموران شوروی در گسترش کمونیسم چیزی نبود که دولت ایران در مقابل آن سکوت کند.
بازخوانی سند شمارهی اول :
[نشان تاج و شیر و خورشید] ، وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، اداره معارف و اوقاف گیلان، سواد مراسله مرضیه خانم ضرابی مدیره مدرسه دوشیزگانِ بندر پهلوی، نمرۀ 186، مورخه 22 دی 1305
ادارهی محترم معارف و اوقاف گیلان و طوالش دامت شوکته
در جواب مرقومه نمرۀ 3519 خاطر عالی را متوجه میدارم که در بدو امر که این جانبه تقاضای صدور امتیاز روزنامه نِسوانشرق را از وزارت جلیله معارف نمودم، سِمَتِ خود را مطابق سواد ورقهی لَف که یک نسخهی آن نیز در وزارت متبوعه ضبط است معرفی نموده ممکن بوده در بدو امر شورای عالی معارف و وزارت جلیله این نکته را در نظر گرفته و افتخار امتیاز روزنامه مذکور را به این جانبه واگذار نفرمایند ولی وقتی که شورای عالی و وزارت جلیله با قید معرفی امتیاز نامه فوق الذکر به این جانبه واگذار فرمودند، گمان نمیکنم قانوناً و بدون هیچ گونه تقصیری یا انحراف از خط مَشی (تقاضاشده) روزنامه دچار تعطیل و یا این جانبه هم از خدمت چندین سالهام صرفنظر نمایم. اگر با دیده حق بین نگریسته شود در سرتاسر ایران فقط یک روزنامه نِسوان شرق بوده است که در مدت 10 ماه حیات اجتماعی خود توانسته است ایفای وظیفه نموده و مورد
بازخوانی سند شمارهی دوم :
حملهی هیچ یک از محاکمات قضایی واقع نشود. پس میتوانم تصور کنم که این بیمرحمتی وزارت متبوعه نه تنها سکته به امور شخصی و محاسبات این جانبه خواهد زد، بلکه این مسأله باعث خواهد شد که سکته مهمی به ترقی زنان این مملکت ستمدیده میرسد و بدیهی است تاریخ این سطور را ضبط خواهد کرد و از طرفی گمان نمیکنم با ذکر دلایل فوق اولیای وزارت جلیله و آن ریاست محترم راضی شوند که پس از 22 سال مشروطیت ایران این مملکت فاقد یک روزنامه زنانه باشد. به علاوه این جانبه با اداره معارف گیلان، فقط 5 ساعت وقت خود را برای تعلیم و مدیریت در مدرسه کنترات دادهام نه تمام 24 ساعت خود را. بنابراین به نام حفظ شئون زن از آن ریاست محترم خواستارم که از وزارت جلیله تقاضا شود
بازخوانی سند شمارهی سوم :
که در این باب، عطف توجه نموده و بیش از این راضی نشوند قلوب پاک نسوان جریحهدار گردد.
-مدیره و صاحب امتیاز نِسوان شرق
◀️ نوزاد، فریدون، (1379)، تاریخ جراید و مجلات گیلان (از آغاز تا انقلاب اسلامی)، تهران، سازمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ج) مقاله
موسایی، بهزاد، (دی ماه 1375) ، «نگاهی به فعالیت زنان در مطبوعات گیلان» ، گیلهوا ، سال پنجم، شمارهی 38، صص40-38.
پانوشت ها:
[1] ناهید،عبدالحسین، زنان ایران در جنبش مشروطه، صص25 و 26 .
[2] همان ؛ ص 29.
[3] شیخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایران،ص75.
[4] آرین پور،یحیی ،(1350)، از صبا تا نیما ، ج1، ص234 .
[5] نخستین روزنامه فارسی به نام «کاغذ اخبار» در سال 1252هـ .ق/ 1836م. در ایران منتشر شد.گویا از واژهی انگلیسی گرفته شده و ترجمهیNews paper است.
[6] آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما، ج اول، صص234 و 235.
[7] مومنی، باقر،(1357)، ایران در آستانهی انقلاب مشروطیت و ادبیات مشروطه، چاپ پنجم، تهران، نشر سپیده و انتشارات شباهنگ، ص134.
[8] موسایی، بهزاد، (دی ماه 1375) ، «نگاهی به فعالیت زنان در مطبوعات گیلان» ، گیلهوا ، سال پنجم، شمارهی 38،ص38.
[9] مدیر روزنامه ستاره ایران حسین صبا بود و این روزنامه در اواخر حکومت قاجاریه در سال 1294 هـ .ش/1915 م. در تهران به چاپ رسید و به تخریب چهرهی حکومت قاجار و تلاش جهت استقرار جمهوری پرداخت. همچنین ستایش از رضاخان را در دستور کار خود داشت که بعدها به خاطر انتقاد از رضاشاه سیصد ضربه شلاق خورد. این روزنامه طرفدار جمهوریت و آن را به هیچ روی مغایر با اسلام نمیدانست . همچنین به تشریح نسبت جمهوریت با جامعه، قانون، انتخابات، دیانت، زنان، اقتصاد، توسعه، نوسازی و پیشرفت میپرداخت. (برگرفته از کتاب: مشروطه و جمهوریت (ریشههای نابسامانی نظم دموکراتیک در ایران)، علیرضا ملائی توانی، نشر گستره ،تهران، 1381. )
[10] روزنامه «زبان زنان» سومین نشریهی اختصاصی زنان ایران با مدیریت صدیقه دولت آبادی اداره میشد. این نشریه در سه دوره منتشر شد و بر مباحث ویژهی زنان، از سیاست و مسائل جامعه سخن میراند. این روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشیزگان (مانند شرایط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و…) میپرداخت. اما بعدها به موضوعات دیگری همچون مناقشهی قلمی با مردان پرداخت که در نتیجه روزنامه جنبهی جنجالی پیدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پیش از مسائل مرد و زن، هدف بحث قرار داد.
[11] آرشیو (س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره ردیف 297016888 .
[12] فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامهی زنان فرهنگ ساز ایران و جهان، صص1176 و 1177.
[13] نوزاد، فریدون، تاریخ جراید و مجلات گیلان، ص153.
[14] آرشیو (س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره ردیف 297016888 .
[15] برای اطلاع بیشنر ر. ک به : سند شمارهی 2.
[16] آرشیو (س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 529 ژ5 آپ1 ، شماره ردیف 297016888 ؛ و جهت اطلاع بیشتر به : سند شمارهی 6 رجوع کنید
[17] اسناد روابط ایران و شوروی (در دورهی رضاشاه/1318-1304هـ.ش)،بهکوشش:محمودطاهراحمدی، ص23.
[18] آرشیو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره ردیف 293001990 .
[19] نامهی نسوان شرق : مجلهای بود ویژه بانوان به سردبیری مرضیه ضرابی که در بندر پهلوی (بندر انزلی فعلی) و هرماه دو شماره در سال 1304 هـ.ش./ 1925م. منتشر شد.
[20] اصل: شئامتکانه
[21] آرشیو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره ردیف 293001990 .
[22] ترغیب ؛ روزنامهای خبری بود که اسدالله یاوری آن را در رشت در سال 1303 هـ.ش./1924م. منتشر کرد.
[23] آرشیو ( س. ا.م.ا )، محل در آرشیو؛ 421ظ3ب آ 1 و شماره ردیف 293001990 .
خوشم آمد
+ There are no comments
Add yours