مدرسه فمینیستی: مشارکت سیاسی زنان در جنبش های دموکراسی خواهی به ویژه در کشورهای جهان سوم اهمیت بسزایی دارد. نقش زنان در برقراری پل میان جنبش های دموکراسی خواهی از یک سو و خواست های مشخص زنان در این جنبش ها از سوی دیگر، یکی از مهمترین عوامل مشارکت زنان در گفتمان های سیاسی در این کشورهاست. در کشورهایی که به خصوص فشار فزاینده ی سنتها و باورهای مردسالاری از یک سو و وضعیت وخیم زنان در بخش های مختلف جامعه، تاثیر زیادی بر موقعیت زنان در این کشورها گذاشته است، مشارکت سیاسی زنان در رده های بالای حکومتی می تواند نقش تعیین کننده ای در تغییر سرنوشت آنها داشته باشد.
گرچه که در این کشورها به دلیل تسلط نظام مردسالار از یک سو و حضور قوی سنت ها، زنان مدام از بطن گفتمان های سیاسی پس زده و به حاشیه رانده می شوند و برای مشارکت در هر فعالیت سیاسی و اجتماعی باید بر موانع زیادی فائق آیند، اما در عین حال نوعی مقاومت برای حضور در اکثر فعالیت های سیاسی در میان زنان در این کشورها شکل گرفته است که در بسیاری از موارد نهایتا منجر به حضور و مشارکت بیشتر اقشار بیشتری از زنان گشته و در بهبود کیفی وضعیت آنان از یک سو و شرایط عمومی جامعه از سوی دیگر تاثیر گذاشته است.
در حالی که در ایران و در شرایط کنونی، ما شاهد تصویب قوانین تبعیض آمیز علیه زنان در مجلس، پس راندن زنان از فعالیت های سیاسی به بهانه های مختلف، حذف تشکل های اجتماعی و سیاسی زنان و نیز رد صلاحیت بسیاری از نمایندگان زن برای حضور در انتخابات مجلس و فشار بر اکثر فعالان حقوق زنان و زندانی کردن آنها به دلیل مشارکت های سیاسی هستیم، خبرها از کشور در حال توسعه ی «برمه» و همینطور کشور فقیر «مالاوی» حاکی از افزایش مشارکت سیاسی زنان است، به طوری که در برمه، زنی در رهبری یک حزب سیاسی برنده در انتخابات مجلس قد علم کرد و در مالاوی خبر انتصاب زنی به سمت ریاست جمهوری منتشر شد که از اخبار امیدبخش بین المللی در حوزه ی زنان به خصوص در کشورهای جهان سوم به شمار می رود که باعث افزایش امید به پیشرفت صلح و بهبود وضعیت زنان در این کشورها شده است.
در اولین خبر خانم آن سان سوچی رهبر مخالفان میانمار پس از سالها حبس خانگی توانست به پارلمان این کشور راه یابد. کسب کرسی های مجلس توسط حزب خانم سوچی یکی از رویدادهای تاریخی در این کشور محسوب می شود. خانم سوچی که در 20 سال گذشته در حبس خانگی به سر می برد، در نهایت توانست بعد از سالها صبر و استقامت، بر حاکمان نظامی میانمار پیروز شود و نهایتا به پارلمان این کشور دست یابد.
اهمیت راهیایی و پیروزی خانم سوچی از آن جهت است که کشور برمه نزدیک به پنجاه سال است که درگیر جنگ است و این جنگ 50 ساله برمه را تبدیل به یکی از فقیر ترین کشورها کرده است. جامعه برمه تماما تحت کنترل نیروهای نظامی است که همه ی آنها را مردان تشکیل می دهند و همین نظامی بودن، سیستم مردسالار برمه را تقویت کرده و در نتیجه به آسانی فعالان حقوق بشر و حقوق زنان را هدف خود قرار داده است. در برمه حاکمان نظامی استفاده ای سیستماتیک و گسترده ای از کار اجباری، شکنجه، فراخواندن کودکان به سربازی، اعدام های مذهبی و تجاوز به عنوان یکی از سلاح های جنگ می کنند، با این حال زنان در برمه همیشه در خط مقدم مبارزه با سرکوب و ارتقاء دموکراسی بوده اند، اما مشارکت آنها در اواخر دهه ی 90 افزایش بیشتری داشته است. به رغم آن که در طول چهل و پنج سال گذشته حاکمیت نظامیان در برمه، موقعیت و وضعیت زنان در این کشور بدتر شده، اما مردم برمه در عین حال با حمایت از آن سان سوچی در انتخابات 1990 نشان دادند که رهبری سیاسی زنان را خواهند پذیرفت.
در چنین شرایطی، پیروزی زنانی مثل خانم سوچی می تواند از یک سو موقعیت زنان را بهبود بخشد و از سوی دیگر از میزان خشونت های حاصله در قبال زنان و از طریق نیروهای نظامی به ویژه در جنبش های اجتماعی بکاهد. افرادی مانند خانم سوچی که دستیابی به دموکراسی را از راه برقراری گفتگو و طرح راهکارهای مسالمت آمیز امکان پذیر می دانند، به اهمیت نیروهای زنان به عنوان یکی از همین تاثیرگذاران بر صلح در این کشورها باور دارند و از همین جاست که نیروهایی مثل آنان خواهند توانست از میزان خشونت های حاصله در این کشور بکاهند و در عین حال جنبش دموکراسی خواهی مردم را به سمت صلح رهبری کنند. خانم سوچی در مورد حضور زنان در جنبش های دموکراسی خواهی چنین می گوید: ” قطعا کمک زنان یکی از باارزش ترین رویدادهایی است که شرایط جنگ را بهبود می بخشد. زنان از طریق هدایت راه حل هایی که بر پایه ی گفتگوست تا بر پایه ی خشونت می توانند نقش مهمی در حل مناقشات داشته باشند”.
تاریخچه ی مشارکت سیاسی زنان و مبارزه برای حقوق برابر در برمه تاریخچه ای طولانی دارد، با این حال از اوایل قرن بیستم جنبش ضداستعماری در برمه با حضور بسیاری از زنان تحصیل کرده تقویت شد. در سال 1919 برخی از روشنفکران و تحصیل کرده های زن اولین ارگان ملی زنان برمه را تاسیس کردند و یک سال بعد زنانی که عضو این گروه می شدند دانشگاه های انگلیسی را بایکوت کردند. اما جایگاه زنان در جنبش دموکراسی خواهی برمه از زمانی نقش مهمی گرفت که بسیاری از مردان در پی خیزش 1988 زندانی شده و یا مجبور به فرار از برمه شدند. در این میان زنان بودند که با فداکاری و گذشت تماما در کنار خانواده هایشان ایستادند و در عین حال رهبری جنبش ضعیف مخالفان را تقویت کردند. با اینکه نیروهای مسلح برمه و سربازان مدام به زنان تجاوز کرده و از آنها به عنوان برده های جنسی استفاده کرده اند، اما زنان برمه تاریخچه ی طولانی در مبارزه برای دستیابی به حقوق برابر و تقویت جنبش های دموکراسی خواهی دارند. در برمه همچون بسیاری از کشورهای تحت کنترل نظامیان، فعالان حقوق زن مدام مورد آزار و اذیت از سوی حکومت قرار گرفته اند. بسیاری از آنها توسط بازجویان و زندانبانان مورد آزار جنسی واقع شدند و همین انگیزه ی تغییر در وضعیت آنان را بیشتر کرده است. به نظر می رسد که راه یافتن خانم سوچی به مجلس، نقطه ی روشنی برای بیشتر زنان برمه ای خواهد بود ،چرا که حداقل می توانند از تصویب قوانین خشونت آمیز علیه زنان جلوگیری کنند و از سوی دیگر امنیت زنان را در مشارکت های اجتماعی و سیاسی فراهم کنند.
یکی از دیگر از موفقیت ها و در واقع پیشرفت زنان در مشارکت سیاسی در کشورهای جهان سوم این بار با به ریاست جمهوری رسیدن «جویس هیلدا باندا» روی داد. او که یکی از زنان پیشرو در زمینه ی حقوق زنان در مالاوی است، توانست به عنوان اولین رئیس جمهوری زن در مالاوی سوگند یاد کند. مالاوی که به تازگی استقلال یافته و بعد از گذشت 18 سال از برقراری دموکراسی در قاره ی آفریقا به این جرگه پیوسته است، از همسایگان زیمباوه و سنگال است که به تازگی دوره گذار دموکراتیک و صلح آمیزی را طی کرده است. خانم باندا تاکنون فعالیت های گسترده ای برای بهبود وضعیت زنان فقیر آفریقایی سازمان داده و در تلاش بوده تا به آنان راه های دستیابی به حقوق شان را بیاموزد. خانم باندا در تازه ترین مصاحبه اش میگوید که آرزوی او رساندن زنان کشورهای فقیر به رهایی از چرخه ی فقر و سوء استفاده ی جنسی است که قرنها کشورهای فقیر را هدف خود قرار داده است. یکی از اهداف و خدماتی که خانم بوندا در طول چند سال سابقه ی تلا ش خود برای زنان کشورش کرده، بالا بردن سطح تحصیل و آموزش در میان زنان آفریقایی است. او بر این باور است که: “ما می دانیم ازدواج های زودهنگام و مرگ زودهنگام زنان جوان در هنگام به دنیا آوردن فرزندشان به این ارتباط دارد که چه قدر در مدرسه تحصیل کنند”. کمپینی که خانم باندا برای حقوق زنان آغاز کرده بود حتی با پیوستن او به حکومت در سال 2004 متوقف نشد. کسب جایگاه سیاسی توسط خانم باندا، توانسته نقش بسزایی در ارتقاء موقعیت زنان در این کشور داشته باشد به گونه ای که یکی از تلاش های ایشان حتی در زمان صدارت اش، تصویب «قوانینی علیه خشونت خانگی علیه زنان» بوده است. خانم باندا پس از خواندن سوگند ریاست جمهوری گفت که کشور را باید به سوی صلح سوق داد و به فکر انتقام نبود.
انتخاب دو زن در دو کشور که از کشورهای فقیر و جنگ زده و در حال گذار به دموکراسی هستند نشان می دهد که مشارکت سیاسی زنان در سطوح بالای سیاسی می تواند نقش بسزایی در بهبود شرایط آنان به طور کلی و پیشبرد مبارزات دموکراسی خواهی بر پایه ی صلح داشته باشد. از سوی دیگر با انتصاب این دو زن در چنین موقعیت ها و پست های حساسی در این دو کشور، بسیاری از مفسران را به امکان دسترسی به صلح در این کشورها نسبت به گذشته امیدوار کرده است. از سوی دیگر حضور این زنان در کشورهایی که زنان به دلیل گسترش سطح فقر عموما از اولین قربانیان فقر به حساب می آیند (همانطور که خود خانم باندا اشاره کرده است) می تواند باعت ارتقاء وضعیت آنان چه در سطح جامعه و چه در سطح مشارکت سیاسی و اجتماعی گردد.
اما مشارکت سیاسی این زنان از جهات دیگری نیز حائز اهمیت است و آن هم شرکت دادن زنان در جنبش دموکراسی خواهی و همینطور حرکت آن ها در کنار مردان برای رسیدن به دموکراسی است. آنچه که زنان را در کشورهای فقیر از رشد باز می دارد، هم فقر فرهنگی و هم فقر اقتصادی است که سبب شده بسیاری از زنان نتوانند در کنار مردان به مبارزه برای دستیابی به دموکراسی و حقوق برابر و رهایی از ستم جنسیتی فعالیت کنند. با این حال واقعیت آن است که آینده زنان در این دو کشور و سایر کشورهای جهان سوم که به فقر دچار هستند می تواند با مشارکت اقشار بیشتری از زنان تحت تاثیر قرار گیرد و این مشارکت های سیاسی است که می تواند نهایتا وضعیت قوانین در حوزه ی زنان تحت حمایت حکومت ها در این کشورها را تحت تاثیر قرار دهد و قشر بیشتری از زنان را برای رسیدن به وضعیت بهتر و دست یابی به حقوق شان در این کشورها سهیم کند. به نظر می رسد که در این کشورها به دلیل بافت سنتی غالب و فقر حاکم، حضور زنان تنها در بدنه ی فعالیت های اجتماعی نمی تواند ضامنی برای به حاشیه نراندن آن ها توسط نیروهای مردسالار حاکم باشد، چرا که زنان در این کشورها نیاز دارند تا در بدنه ی ساختارهای سیاسی هم نقش مهمی ایفا کنند و بدون این نقش مسلما قدرت اجرایی کافی برای پیشبرد خواسته های خود را نخواهند داشت. با این حال می توان گفت که تفاوت عمده ای میان این کشورها که دین با سیاست های حکومتی آمیخته نیست با کشورهایی که در آنها قوانین شریعت در سیستم قوانین اجرایی کشور حاکم است نیز وجود دارد. اگر در کشورهایی با حاکمان نظامی، زنان باید با فقر موجود و همینطور گسترش خشونت علیه زنان به دلیل حکومت ارتش و فقر فرهنگی این جوامع مبارزه و بر آن غلبه کنند، در کشورهایی مثل ایران به دلیل آنکه دین در حوزه ی سیاست وارد شده و بر قوانین تاثیر می گذارد، زنان به مراتب کار سخت تری را در پیش روی خود دارند. اما از سوی دیگر، انگیزه ی تغییر در این قوانین در آنها نیز زیاد است چرا که به دلیل سیطره ی همین قوانین است که بسیاری از حقوق نابرابر علیه زنان گسترش یافته است و از سوی دیگر به دلیل اجرای همین قوانین ستم جنسیتی حتی در جنبش های دموکراسی خواهی بر آنها روا داشته می شود. مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اسلامی مثل ایران آنجا اهمیت خودش را پیدا می کند که می تواند به عنوان یکی از راههای مبارزه در راه حقوق زنان، از طریق ممانعت از تصویب قوانین نابرابر شود. به نظر می رسد که نقش پیشرو زنان در مشارکت سیاسی و تاثیر حضور آنان در طول چند سال گذشته و به خصوص پس از مشارکت زنان در جنبش سبز و با حضور زنانی همچون زهرا رهنورد و دیگر فعالان زن در حوزه ی سیاست، جملگی سبب شده که امروز بسیاری از فعالان سیاسی زنان حتا در احزاب رسمی و پذیرفته شده از سوی حاکمیت نیز هدف قرار بگیرند و به نوعی از مشارکت آنان چه از طریق رد صلاحیت و چه از طریق فشار آوردن به احزاب سیاسی شان، در دولت و مجلس کنونی جلوگیری به عمل آید.
به وضوح می توان مشاهده کرد که در شرایط کنونی که امکان مشارکت آزادانه و امن در بافت سیاسی ایران از زنان ایران گرفته شده، بیشتر از گذشته تصویب انواع و اقسام قوانین تبعیض آمیز امکان پذیر خواهد بود. جایی که دولت و قوه ی قضائیه هر گونه فعالیت زنان را در هر حوزه ای جرم محسوب کرده و احکام زندان را برای آنها در نظر می گیرد نمی توان شاهد مشارکت سیاسی گسترده تمامی گروه های زنان بود و این مسئله به پیشبرد تغییرات صلح آمیز ضربه می زند. زیرا با توجه به نقش پررنگ زنان در پیش برد صلح، هرگونه حذف گروه های زنان از بستر سیاسی، رنگ و بوی خشونت را افزایش خواهد داد، از این روست که اهمیت و نقش کلیدی زنان در جنبش دموکراسی خواهی مردم نیز نباید از خاطر رود. به همین دلیل می توان گفت که در هر جنبش و هر گفتمانی که زنان نقش فعال و پویایی داشته باشند میزان اثرگذاری آن در پیشبرد صلح و برقراری دموکراسی و برابری جنسیتی نیز بیشتر خواهد شد و می توان به آینده ی دموکراسی در برقراری صلح در این کشورها امیدوار بود.
منابع :
http://www.herald.co.zw/index.php?o…
+ There are no comments
Add yours