به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه: زنان، از مشروطیت تا انقلاب سال 57

۱ min read

وحید رنجبری-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: 14 مرداد سال 1391 خورشیدی، صدوشش سال از پیروزی انقلاب مشروطیت ایران می گذرد. پیروزی انقلابی که گستره ی نفوذ و تأثیر تمدنی آن در طول سه هزار سال تاریخ کشورمان، بی همتا است. از جمله یکی از مهمترین آثار مثبت این انقلاب، تأثیر سرنوشت ساز و همه جانبه ی آن بر زندگی زن ایرانی است که باعث تحولی در خرد و آگاهی و آزادشدن انرژی و استعداد سرکوب شده ی زنان در اغلب حوزه های اجتماعی، علمی، سیاسی، و خانوادگی بوده است. ما در مدرسه فمینیستی معمولا سعی کرده ایم در آستانه سالگرد این انقلاب دورانساز ، و به پاس برکات فراوان آن برای حقوق زنان، مطالب و گزارش هایی را منتشر نماییم. امسال نیز این سنت حسنه را پی گرفته ایم. بدین مناسبت مقاله زیر به قلم آقای وحید رنجبری را در ادامه می خوانید:

انقلاب مشروطیت و تحول موقعیت زنان

نوشتن از انقلاب مشروطیت و نشان دادن تأثیر آن بر تحولات اجتماعی ایران ـ به خصوص بر تحول زندگی زنان ـ از ظرفیت یک مقاله ی مختصر، بسیار فراتر می رود. چنین کاری، طبعاَ مستلزم نگارش چندین مجلد کتاب است. با این حال چون که در آستانه سالگرد این انقلاب قرار داریم بی مناسبت نیست که به اختصار، نگاهی بیاندازیم به به شرایط اجتماعی زنان در دوره تدارک انقلاب مشروطیت یعنی در دوران قاجار . در ادامه نیز به طور بسیار موجز به نقش زنان در انقلاب مشروطیت و تأثیر مشروطیت تا آستانه پیروزی انقلاب سال 57 بپردازیم .

به گواهی انبوه اسناد و مدارک تاریخی، در دوران قاجار (۱۱۶۴-۱۳۰۴هجری خورشیدی) امکان تحصیل برای زنان بسیار محدود بوده است. (آمار دقیقی از میزان بی سوادی زنان دردست نیست، اما یک منبع میزان باسوادی زنان را تا سال ۱۳۰۴هجری خورشیدی، فقط ۳٪ برآورد می نماید.) در باور عمومی، باسوادی زنان را مخالف اسلام و برای جامعه خطرناک می‌دانستند (بعضی از روحانیون نیز همواره بر این باور تاکید می‌کردند). باور دیگر این بود است که زنان نمی‌توانند به تحصیل بپردازند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد. باسوادی زنان ننگ محسوب می‌شد و بسیاری از زنان باسواد، آن را پنهان می‌کردند. مثلا بعضی از همسران ناصرالدین شاه توانایی خواندن و نوشتن داشتند ولی شاه از این امر اطلاع نداشت.(1) همچنین رفتار و برخوردها نسبت به زنان، خیلی خشونت بار و اهانت آمیز بود و زنان از حقوق و منزلت اجتماعی، بهره ای نداشتند.

در این دوره در خانه‌ها و خیابان‌ها جدایی جنسیتی وجود داشت که تا روی کار آمدن رضاشاه پهلوی نیز ادامه داشت به ویژه درمیان طبقات و اقشار سنتی و پایین‌تر جامعه. در اغلب خانه‌ها، اندرونی و بیرونی مجزا بود، میهمانان زن توسط زنان پذیرایی می‌شدند و میهمان‌های مرد توسط مردان. در خیابان‌های پرجمعیت مانند لاله‌زار، شاه آباد و امیریه نیز در ساعت‌های پرجمعیت عصر، زنان باید از یک پیاده‌رو عبور می‌کردند و مردان از پیاده‌رویی دیگر. زنانی که می‌خواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه می‌گرفتند و تحت نظر او به سرعت حرکت می‌کردند. همچنین زنان و مردان حق نداشتند باهم در یک درشکه بنشینند، حتی اگر مادر و پسر یا خواهر و برادر بودند.(2) در این دوره ازدواج کودکان و ازدواج اجباری دختران بسیار رایج بود. طلاق نیز برای مردان بسیار آسان بود و «چندزنی»، رسمی جاافتاده و کاملا مجاز بود. حق رأی برای زنان وجود نداشت. زنان نمی‌توانستند به هیچ منصب سیاسی دست یابند. این وضعیت نابرابر متأسفانه با طرز نگرش زنان به وضعیت خود، (که پذیرش سرنوشت و تسلیم بود) تشدید می شد. به دختران از کوچکی ساکت نشستن و تحرک کم، سوال نکردن، و اطاعت کردن از مردان حتی برادر کوچک‌تر از خود، آموخته می‌شد. این الگوی جامعه‌پذیری تا دوره‌های بعد نیز ادامه یافت.(3)


فلک کردن خدمتکار زن در دوران قاجار


ناصرالدین شاه قاجار بهمراه شش تن از همسرانش

از نخستین حرکت های آزادیخواهانه ی مردم ایران که زنان در شروع و استمرار و به نتیجه رسیدنش نقشی اساسی و غیر قابل انکار داشته اند می توان انقلاب مشروطه را نام برد. زنان ایرانی در مبارزات مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و از حدود سال ۱۲۸۵ هجری خورشیدی سازمان‌های زنان شکل گرفتند و در مشروطه خواهی شرکت کردند. اما این جنبش ملی زنان، یک خرده جنبش و بخشی از جنبش بزرگ ملی ایران با هدف استقلال کشور و اجرای قانون اساسی بود. مشارکت زنان در این وقایع سیاسی، خودجوش بود و از احساسات ملی‌گرایانه جدید آنها و تمایل ِ به رسمیت شناخته شدن نیرو می‌گرفت. (4) در جریان تحولات سیاسی انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد. انجمن‌های خصوصی و سازمان‌های مخفی ایجاد کردند، در تظاهرات شرکت کردند، و برای پیروزی مشروطیت به اقدامات غیرخشونت‌آمیز و گاه مسلحانه پرداختند. در مراحل ابتدایی انقلاب مشروطه (اواخر دهه ۱۲۷۰ – اوایل دهه ۱۲۸۰هجری خورشیدی) زنان بیشتر تحت تاثیر روحانیان بودند و به دلیل حمایت آنان از مشروطیت، از خانه‌هایشان بیرون آمدند و در تظاهرات و رفتارهای دیگری که غیرزنانه تلقی می‌شد شرکت می‌کردند مانند: جریان «شورش نان». اما در ادامه، کم‌کم حرکت مستقل زنان، محسوس‌تر شد و استقلال بیشتری یافت. آنها انجمن‌ها و دوره‌های خصوصی برپا می‌کردند و آگاهی اجتماعی و فعالیت غیرخانگی‌شان، هر روز عمق و گستره ی بیشتری می یافت.(5)

برخی از انجمن‌ها و سازمان‌های مخفی زنان حتی به نبردهای مسلحانه برای مشروطیت دست می‌زدند. برای مثال، در مبارزه‌ای مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان جسد ۲۰ زن در لباس مردانه یافت شده است. در سال ۱۲۹۰ هجری خورشیدی وقتی شایعه شد برخی نمایندگان مجلس به خواسته روس‌ها تن داده‌اند حدود ۳۰۰ تن از زنان با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به «حراست از آزادی و تمامیت ارضی کشور» کنند. در آذربایجان قیام «زینب پاشا» را در دهه ۱۲۷۰ هجری خورشیدی مشاهده می‌کنیم و هنگام اوج‌گیری مبارزات مسلحانه مشروطیت زنان بسیاری مخفیانه در لباس مردان در مبارزات شرکت کرده‌اند و برخی از آنان به طور اتفاقی شناخته شده‌اند، مثلا سربازی بود که جراحت برداشته بود و در درمانگاه از مداوای زخمش امتناع می‌کرد. کار به آنجا رسید که ستارخان به بالین او می‌آید و از او می‌خواهد که «پسرم تو نباید بمیری. ما به نیروی تو، به اراده آهنین تو نیاز داریم. چرا راضی نمی‌شوی زخم ات را مداوا کنند؟» و سرباز در گوش او می‌گوید که من زن هستم.


زینب پاشا از مبارزان دوران قاجاریه در آذربایجان

انجمن‌های زنان اقدامات غیرقهرآمیز زیادی نیز در دفاع از مشروطیت و نیز وادار کردن انگلیس و روسیه به ترک ایران، انجام دادند. از جمله فروختن جواهرات و خرید سهام از دولت در جریان تاسیس بانک ملی توسط مجلس. زنان همچنین مبتکر تحریم کالاهای خارجی هم بودند مثلا سعی کردند قهوه‌خانه‌ها را متقاعد سازند برای کاهش مصرف شکر وارداتی، تعطیل کنند. این انجمن‌ها میتینگ‌های بزرگی درباره نقش زنان در جنبش ملی ۱۲۹۰هجری خورشیدی برای خارج ساختن انگلیس و روسیه از ایران برگزار می‌کردند. (6) در زمان فتح تهران توسط مجاهدین مشروطه ایستادگی و مبارزات یک زن در کنار دیگر مجاهدین نقطه عطفی در نقش زنان در این جنبش است: «سردار بی بی مریم بختیاری» دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است. او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نورزید. وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشین خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می پرداخت. سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری جهت فتح تهران محسوب می شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر (استبداد محمدعلی شاهی) آماده می کرد و به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده است .سردار بی بی مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده ودر خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهٔ سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد.


سردار بی بی مریم بختیاری از مبارزان بنام مشروطه

نویسندگان بزرگ مشروطیت مانند کسروی، ملک زاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولت آبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکل های زنان در انقلاب مشروطیت می‌کنند:

ـ انجمن آزادی زنان بسال ۱۹۰۷ میلادی

ـ انجمن مخدرات وطن بسال۱۹۱۰میلادی

ـ اتحادیه غیبی نسوان بسال ۱۹۰۷میلادی

ـ انجمن نسوان ایران بسال ۱۹۱۰میلادی

ـ انجمن نسوان وطن بسال ۱۹۱۰ میلادی

ـ شرکت خیریه خواتین ایران بسال ۱۹۱۰میلادی

ـ اتحادیه نسوان بسال ۱۹۱۱ میلادی

ـ انجمن همّت خواتین بسال ۱۹۱۱ میلادی

ـ شورای هیأت خواتین مرکزی بسال ۱۹۱۱میلادی (7)

هرچند که سرانجام در قانون اساسی مشروطه به سال۱۲۸۵هجری خورشیدی بسیاری از حقوق زنان نادیده گرفته شد (قوانین ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزند و …) و زنان در کنار خارج شدگان از دین اسلام، دیوانگان، تبعه خارجه، دزدان و قاتلین، گدایان و متکدیان و اشخاصی که کمتر از ۲۰ سال داشتند؛ فاقد حق رأی شناخته شدند.(8) اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطه‌خواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ هجری خورشیدی بودند (مانند صدیقه دولت‌آبادی و بانو امیر صحی ماه‌سلطان) و یا از خانواده‌های روشنفکر ملی‌گرا (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطه‌خواهی، انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند. در این زمان مردان مشروطه‌خواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملک‌الشعرا بهار، ایرج میرزا و … نیز از جنبش نوخواسته حقوق زنان حمایت می‌کردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلا در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ هجری خورشیدی حاج محمدتقی وکیل‌الرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رای برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.هرچند این حمایت‌ها نتوانست نتیجه چندانی داشته باشد.(9) اما در ادامه و با نزدیک شدن به سده جدید هجری خورشیدی حرکت های اجتماعی زنان در ایران وارد مراحل جدیدی می شد و از انسجام و هدفمندی برخوردار می گردید . جنبش‌های اجتماعی توسط گروهی ناراضی از وضع موجود شکل می‌گیرد که نظم اجتماعی موجود را به چالش می‌کشند و قصد تغییر یا اصلاح آن را دارند. فعالیت آنان مداوم و پیوسته است (برخلاف شورش و کودتا) و در ابتدای کار با مخالفت عمومی روبرو می‌شوند، این مخالفت ممکن از سوی دولتِ حاکم باشد و یا از سوی نهادهای مخالف دیگر. فعالیت‌های جنبش از مقداری سازماندهی و شبه ساختار برخوردار است و همه گروه‌های فعال درک مشترکی از هدف‌ها و ایده‌آل‌های جنبش دارند. علاوه بر مخالفت‌های سنت‌گرایان، دولت‌مندان ایرانی در تمام دوره‌های تاریخی نیز همانند بسیاری از کشورهای جهان سوم همواره این جنبش‌ها را صرفنظر از انگیزه آنها، خطری علیه حکومت و قدرت خویش تلقی می‌کردند.(10) از مجموعه فعالیت‌های حقوقی زنان در سال‌های آغاز مشروطیت اطلاعات زیادی در دست نیست زیرا در آن دوره هم فعالیت سازمان‌های زنان آمیخته به مبارزات ملی‌گرایانه بود و هم بیشتر انجمن‌ها مخفیانه عمل می‌کردند. اما آزادی بیان نسبی و فضای سیاسی ایران در سال‌های پس از جنگ و تغییرات بین‌المللی در حقوق زنان (جنبش‌های حق رای زنان در آمریکا و انگلستان، پیروزی کمونیست‌ها در شوروی و مواضع مارکس و لنین درباره زنان، جنبش‌های زنان در مصر و سایر کشورهای خاورمیانه) را می‌توان از عوامل فعالیت‌های فمینیستی در سال‌های بعد دانست.(11) در سال‌های بعد از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول انجمن‌های مستقل و فمینیستی با هدف حقوق زنان به طور مستقل تأسیس شدند که بیشتر به تأسیس مدرسه‌های دخترانه و انتشار نشریه‌های زنان می‌پرداختند.از میان سازمان‌های زنان می‌توان به انجمن حریت نسوان، مجمع انقلابی نسوان، جمعیت پیک سعادت نسوان، جمعیت نسوان وطنخواه اشاره کرد.

از میان نشریات این دوره نیز می‌توان به دانش (سردبیر: خانم دکتر کحال)، شکوفه (مریم عمید)، زبان زنان (صدیقه دولت‌آبادی)، پیک سعادت نسوان (روشنک نوعدوست) ، نامه بانوان (شهناز آزاد) ، عالم نسوان (ارگان فارغ‌التحصیلان عالی مدرسه دخترانه آمریکایی)، جهان زنان (فخرآفاق پارسا)، پیک سعادت نسوان، نسوان وطنخواه (محترم اسکندری)، دختران ایران (زندخت شیرازی) اشاره کرد .این نشریه‌ها در دوره بسته شدن نشریات مستقل و منتقد در سلطنت رضا شاه تعطیل شدند.(12)

روی کار آمدن رضاشاه پهلوی

پس از به سلطنت رسیدن رسمی رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۰۴هجری خورشیدی و نیز تاثیری شدیدی که وی پس از دیدار با مصطفی کمال آتا تورک در ترکیه پذیرفته بود مجموعه اقداماتی را به منظور بهبود موقعیت زنان آغاز کرد. او به مؤسسات آموزشی به ویژه دانشگاه تهران دستور داد که از دختران نیز ثبت نام به عمل آورند.و نیز با فرمان رضا شاه کشف حجاب در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ آغاز شد. رضا شاه در این روز همراه با ملکه پهلوی و دو دخترش شمس و اشرف بدون حجاب به دانشسرای تربیت معلم می‌رود. رضاشاه در سالن دانشسرا می‌گوید: «سعادت کشور و آینده ملت در دست شما زن‌های ایران است، زیرا شما تربیت کننده نسل آینده این آب و خاک هستید». (13)

اما از سوی دیگر سازمان‌های زنان مانند جمعیت نسوان وطنخواه تعطیل شدند و نشریات زنان بسته شد. به جای آنها کانون بانوان که میانه‌رو و خیریه‌ای بود تشکیل شد. در سال ۱۲۸۹ هجری خورشیدی نخستین نشریه زنان منتشر شد و در سال ۱۳۱۱ هجری خورشیدی آخرین سازمان مستقل زنان منحل گشت. این سازمان‌ها و انجمن‌ها توسط فعالان حقوق زنان که بیشتر از طبقه متوسط رو به بالای تهران و شهرهای بزرگ (مانند تبریز، اصفهان، رشت و شیراز) بودند و اغلب در زمان خود تحصیل‌کرده محسوب می‌شدند تأسیس شدند. همه این سازمان‌ها در دهه ۱۳۰۰ تعطیل شدند که آخرین آنها در سال ۱۳۱۱ هجری خورشیدی به دلایل نامشخصی بسته شد.

پس از این دوره سازمان‌های زنان مستقل حذف شده و سازمان‌هایی وابسته به دولت یا حزب‌های سیاسی تشکیل شدند مانند کانون بانوان. از مدرسه سازان می‌توان به صدیقه دولت‌آبادی، شمس‌الملوک جواهر کلام، بی‌بی وزیرف، طوبی آزموده، درهالمعالی، ماهرخ گوهرشناس، صفیه یزدی، بی‌بی خانم استرآبادی و روشنک نوعدوست اشاره کرد که برای تاسیس و حفظ مدرسه‌های دخترانه خود با مخالفت‌های بسیاری از سوی سنت‌گرایان مواجه بودندو به همین دلیل تاسیس مدرسه دخترانه کاری انقلابی بود.(14) با آغاز دوران سلطنت محمد رضا شاه پهلوی دوران جدیدی در روند مبارزات اجتماعی جنبش زنان آغاز گردید که به نتایج درخشان و روشنی دست یافت که با وجود همه مخالفت ها و انتقادهای صورت گرفته از آن می توان بعنوان انقلابی بزرگ در راستای دست یابی به حقوق بنیادی و انسانی برای بانوان ایران نام برد .

سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۱ هجری خورشیدی را می‌توان سال‌های تجدید حیات محدود و کنترل شده جنبش زنان دانست که سازمان‌های مستقل‌تر اما پراکنده‌ای همچون حزب زنان و جمعیت زنان (با روزنامه زن امروز) تشکیل شدند. سازمان زنان ایران زیر نظر محمدرضا شاه، تشکیلات زنان ایران در حزب توده با نشریه بیداری ما.این سازمان‌ها بر خلاف دهه ۱۳۰۰ چندان همگرا نبودند. اشاره مختصری به هماهنگی فعالیت‌های حزب زنان و جمعیت زنان در سال ۱۳۲۲ هجری خورشیدی شده است. و در سال ۱۳۳۱ بیانیه‌ای از «ائتلاف سازمان‌های زنان» برای تقاضای حقوق سیاسی و اقتصادی دیده می‌شود. این تجدید حیات محدود در سال‌های حکومت محمدرضاشاه از بین رفت و تمام فعالیت‌های حقوقی زنان در کنترل دولت قرار گرفت و از دهه ۱۳۳۰ متمرکز سازی شد و در نهایت تحت سازمان زنان ایران درآمد و از حالت جنبش اجتماعی خارج شد.(15) سازمان زنان ایران (تاسیس ۱۳۴۵هجری خورشیدی) سازمانی دولتی در ایران بود که به مسایل زنان در سطح کشور می‌پرداخت. سازمان زنان مسئول اجرای پروژه‌هایی در سطح ایران بود که از مهم‌ترین آنها می‌توان به ایجاد مراکز رفاه خانواده، ایجاد مدرسه مددکاری ورامین و تربیت منظم مددکار اجتماعی، و تحقیق در حوزه مسایل زنان اشاره کرد. این سازمان نماینده رسمی ایران در کنفرانس‌های بین‌المللی مربوط به زنان محسوب می‌شد. فعالیت‌های سازمان زنان بیشتر جنبه خیریه‌ای داشت، هرچند که در دهه ۱۳۵۰هجری خورشیدی، احتمالا به دلیل روی کار آمدن مهناز افخمی، دبیرکل جدید تحصیل‌کرده و نسل جدید همکارانش به حوزه‌های غیرسنتی نظیر اصلاحاتی قانونی و سیاسی نیز پرداخت (از جمله لابی‌گری برای تصویب قانون حمایت خانواده ۱۳۵۴ هجری خورشیدی و قانون سقط جنین در سال ۱۳۵۶هجری خورشیدی). مراکز رفاه خانواده برای زنان طبقه پایین شهری ، امکانات آموزشی (سوادآموزی و آموزش‌های حرفه‌ای)، تسهیلات بهداشتی (آموزش بچه‌داری و تنظیم خانواده، چکاپ‌های منظم، توزیع وسایل پیشگیری از بارداری)، مشاوره حقوقی، و مهدکودک ایجاد می‌کرد. آموزش‌های حرفه‌ای بیشتر شامل فعالیت‌های سنتی زنانه مانند خیاطی، قالی‌بافی، تایپ و آرایشگری می‌شد هرچند که در اواخر کار سازمان زنان دوره‌های آموزش تعمیر رادیو و تلویزیون و آموزش مکانیکی نیز در مراکز محدودی برگزار می‌شد. تحقیق در حوزه زنان نیز از دهه ۱۳۵۰ در سازمان گسترش یافت و بر مسایلی مانند تبعیض علیه زنان، تصویر زن در کتابهای درسی مدرسه‌های ابتدایی، منزلت زن در جامعه عشایری، نقش زن و مرد در پیام‌های تجارتی تلویزیون ایران و … بود. سازمان زنان علاوه بر ساختار آن که قابل نظارت دولت بود، مانند سایر سازمان‌های ایران از رخنه جاسوسان مخفی بی‌بهره نبود. و اغلب با هشدارهای ساواک مواجه بود که از آنها می‌خواست مواضع خود را تعدیل کنند و عناصر ضدرژیم را تحریک نکنند. سازمان زنان در طول فعالیتش با انتقادات هم سنت‌گرایان و هم اصلاح‌طلبان منتقد دولت روبرو بود. اصلاح طلبان معتقد بودند این سازمان کم‌کار است و کمکی به حقوق زنان نمی‌کند، محافظه‌ کاران سنت‌گرا معتقد بودند سازمان بسیار لیبرال و لائیک است. هر دو گروه، سازمان زنان را بازیچه‌ای در دست دولت می‌دانستند.(16)


مهناز افخمی دومین وزیر زن در دوران پهلوی و نیز دبیر کل سازمان زنان ایران ۱۳۵۷-۱۳۴۹

همچنین از تلاش هایی که در سال های مذکور بمنظور اعطای حق رأی برای زنان صورت گرفت می توان به موارد زیر اشاره نمود :

در سال ۱۳۲۲ هجری خورشیدی طرح اعطای حق رأی به زنان از سوی نمایندگان حزب توده آذربایجان در مجلس ارائه شد.(17) محمد مصدق، در قانون انتخاباتی همچنان زنان را از حق رأی محروم دانسته بود؛ وقتی مشاوران مصدق با این استدلال که در قانون اساسی همه شهروندان برابرند، اعطای حق رأی به زنان را پیشنهاد کردند، علما با حمایت طلاب و بزرگان اصناف اعتراض کردند که در شرع اسلام حق رأی فقط به مردان داده شده است.(18) آیت الله کاشانی نیز تأکید کرد که دولت باید حتماً از دادن حق رأی به زنان جلوگیری کند، چرا که آنان باید در خانه بمانند و به وظیفه اصلی خودشان یعنی خانه‌داری و پرورش فرزند بپردازند. (19) در دور دوم مجلس شورای ملی؛ ماده چهارم نظام‌نامه انتخابات به بحث و بررسی رسید. در این جلسه، محمدتقی وکیل‌الرعایا نماینده مردم همدان از حق رای زنان پشتیبانی کرد و در مخالفت با نظام‌نامه انتخابات سخن گفت. سپس ذکاءالملک و حسن مدرس در مجلس سخن گفتند و حق رأی زنان را مورد نکوهش قرار دادند. حسن مدرس، استدلال کرد که قوانین موجود به خوبی حقوق زنان را حفظ می‌کند و هشدار داد که اعطاء حق رأی به زنان به بی‌ثباتی سیاسی، فساد مذهبی و هرج و مرج اجتماعی خواهد انجامید. هنگامی که طلاب قم برای مخالفت و اعتراض با پیشنهاد اعطای حق رأی به زنان به خیابان‌ها ریختند، یک نفر کشته و دوازده تن مجروح شدند.(20)


فرخ رو پارسای نخستین زن ایرانی که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن مجلس شورای ملی گردید.

و سرانجام در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ هجری خورشیدی قانون انتخابات در چهارچوب انقلاب سفید اصلاح شد و دست آورد اصل پنجم انقلاب شاه و مردم، شرکت زنان در انتخابات در شرایط حقوقی مساوی با مردان بود چه برای انتخاب شدن و چه برای انتخاب کردن بود. زنان چون مردان توانستند در تعیین سرنوشت خودشان برای نخستین بار نقش مهمی بازی کنند و حق رای به دست آورند.

در پی دادن حق انتخابات شدن و انتخاب کردن به زنان برای مجلس شورای ملی، در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۴۲ هجری خورشیدی «قانون حمایت خانواده» نیز تصویب شد. این قانون طلاق یک طرفه را لغو می‌کرد. چند همسری به سختی انجام می‌گرفت. زن‌ها حق درخواست طلاق گرفتند و برای سرپرستی کودک نیز مادر به حساب آمد، کودک پس از طلاق یا درگذشت پدر به مادر سپرده شد. (21) در ادامه اصلاح قانون حمایت از خانواده در سال۱۳۵۴ هجری خورشیدی نیز اصلاحات جدیدی صورت گرفت مشتمل بر : یکی از قوانین مربوط به خانواده تعدد زوجات یا چندزنی است. قانون حمایت از خانواده ۱۳۴۶ هجری خورشیدی به استناد قرآن شرط عدالت را برای چندزنی منظور کرد. تا پیش از تصویب این قانون در سال ۱۳۴۶ هجری خورشیدی مردان حق داشتند ۴ همسر و تعداد نامحدودی زن صیغه‌ای داشته باشند. اما در این قانون مرد موظف شد برای ازدواج مجدد از دادگاه اجازه بگیرد. دادگاه نیز باید درمورد او و توانایی مالی‌اش تحقیق می‌کرد و در موقع مناسب با زن اول وی تماس می‌گرفت و از او نیز تحقیق می‌کرد. به این ترتیب ازدواج مجدد بدون اجازه دادگاه جرم کیفری محسوب می‌شد. قانون حمایت از خانوادهٔ سال ۱۳۵۴ هجری خورشیدی ضمن حفظ قانون قبلی، شرایط سخت‌تری برای تعدد زوجات ایجاد کرد. در این قانون «رضایت زن اول» نیز شرطی لازم برای ازدواج مجدد قرار گرفت.ایران در اوایل دهه ۱۳۵۰ هجری خورشیدی چهارمین کشور جهان از نظر تعداد طلاق‌ها بود. پیش از سال ۱۳۴۶ هجری خورشیدی مرد حق داشت هرگاه بخواهد و در هر شرایطی زنش را طلاق دهد. مراسم طلاق باید با حضور دو شاهد که برای آشتی زن و شوهر تلاش می‌کنند انجام می‌شد ولی در عمل حضور شاهدان اجرا نمی‌شد. زن در شرایط محدودی می‌توانست به دادگاه درخواست طلاق دهد و دادگاه شوهر را موظف می‌کرد زن را طلاق دهد. این شرایط ناتوانی جنسی مرد، جنون، ناتوانی در تامین زن، بدرفتاری یا داشتن بیماری مسری بودند. قانون خانوادهٔ ۱۳۵۳ قوانین اضافه شده در قانون سال ۱۳۴۶ هجری خورشیدی را حفظ کرد: طبق این قانون طلاق فقط با اجازه دادگاه قابل انجام بود و دادگاه پس از اینکه متقاعد می‌شد امکان آشتی وجود ندارد گواهی طلاق صادر می‌کرد. همچنین پنج شرط دیگر در ماده ۱۱ برای امکان درخواست طلاق اضافه شد که عبارت بودند از زندانی شدن زن یا مرد برای دوره‌ای مشخص، اعتیاد، ازدواج مجدد مرد بدون رضایت زن، ترک زندگی خانوادگی از طرف هریک از آنها، محکومیت قضایی هر یک از آنها که موجب لطمه به حیثیت خانوادگی دیگری شود.علاوه بر موارد قانون ۱۳۴۶هجری خورشیدی ، در قانون ۱۳۵۳ این توضیح آمد که ماده ۱۱ هم برای زن و هم برای مرد اعتبار دارد.

ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران حداقل سن ازدواج دختران را ۱۵ سال و پسران را ۱۸ سال تعیین کرده بود. در شرایط خاص با ارائه گواهی دادگاه این سن می‌توانست برای دختران به ۱۳ سالگی و پسران به ۱۵ سالگی کاهش یابد. اما در مناطق روستایی این قانون (حتی سن ۱۳ سالگی) عملاً رعایت نمی‌شد. قانون حمایت از خانواده سال ۱۳۵۳ سن ازدواج را برای دختران ۱۸ سالگی و برای پسران ۲۰ سالگی در نظر گرفته بود، اما شریف امامی در سال ۱۳۵۷ که دوران پرآشوب نخست‌وزیری خود را می‌گذرانید برای راضی کردن روحانیون این قانون را بی‌اعتبار اعلام کرد.

طبق ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی شوهر حق داشت همسرش را از انجام شغلی که حیثیت او را به خطر می‌انداخت منع کند. قانون حمایت از خانوادهٔ سال ۱۳۴۶ نیز نه تنها این ماده را اصلاح نکرده بود، بلکه آن را در ماده ۱۶ خود تایید کرده بود. قانون حمایت از خانوادهٔ سال ۱۳۵۳ در ماده ۱۸ به زنان این حق را داد که شوهر را از انجام شغلی که موجب بی‌آبرویی آنان می‌شود منع کنند اما به شرط اینکه دادگاه اطمینان یابد اگر مرد شغل خود را رها کند در میزان درآمد خانواده اختلال ایجاد نمی‌شود. این قانون نه تنها به زنان همان حقی را که به مردان داده بود نمی‌داد، در عمل نیز صورت نمی‌پذیرفت.(22) اصلاحات دیگری که اصل پنجم انقلاب شاه و مردم در قوانین انتخابات و تدوین قانون به وجود آورد، شرکت در انتخابات و تشکیل انجمن‌های استان و شهرستان، انجمن‌های شهر و ده، قانون نظام صنفی و ایجاد شوراهای آموزش و بهداری بود که مستقیم یا غیر مستقیم حاصل شد.

زنان ایران پس از اجرای اصل پنجم انقلاب شاه و مردم در همه کارهای ملی شرکت جستند و به مقاماتی چون وزارت، سفارت، نمایندگی دو مجلس سنا و شورای ملی، استادی دانشگاه‌ها، قضاوت، وکالت دادگستری، شهرداری، مدیریت شرکت‌ها و مقامات کلیدی دیگر رسیدند. با اجرای این اصل مشارکت ملی در همه امور مملکتی و حکومت مردم بر مردم به دست مردم ایران آمد. مردم ایران نمایندگان خود را در تعاونی‌ها، شورای ده، خانه انصاف، انجمن‌های شهر و شهرستان و شوراهای داوری انتخاب کردند. در مرحله بالاتر در رای گیری حزبی و رای گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا نیز که برای هر کرسی آن چندین نفر نامزد معرفی می‌شوند شرکت داشتند. از سوی دیگر در گفتن دیدگاه‌های خود از راه سازمان‌های حزبی و از راه وسایل خبری از آزادی کامل برخوردار شدند. بررسی شمار شرکت کنندکان در انتخابات پارلمانی و نسبت آن‌ها به جمعیت فعال ایران نشان داده‌است که تا چه انداره حس مشارکت عمومی در مردم بر انگیخته شده بود. بر اساس آمار انتخابات دوره بیست و یکم تا بیست و چهارم قانون گذاری به ترتیب ۲۶٪ و ۴۱٪ و ۴۴/۵٪ افزایش را نشان داد و شمار آرای در چهار دوره پیشین ۱٬۶۷۴٬۴۰۰ بود و در آخرین دوره انتخابات پیش از سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی به ۵٬۱۰۳٬۶۸۳ رسید.(23)

در سال ۱۳۲۸ هجری خورشیدی حدود ۸٪ زنان باسواد بودند، در سال ۱۳۴۵هجری خورشیدی ۱۸٪ باسوادی دیده می‌شد و در سال ۱۳۵۰ شمسی بیش از ۲۶٪ زنان ایران باسواد بودند اما این میزان باسوادی در شهرها و روستاها تفاوت زیادی داشت، ۹٪ زنان روستایی توانایی خواندن و نوشتن داشتند و حدود ۵۰٪ از زنان شهری. در سال ۱۳۵۰ هجری خورشیدی بیش از ۲۵٪ دانشجویان موسسه‌های آموزش عالی را زنان تشکیل می‌دادند، در سال ۱۳۵۴ هجری خورشیدی ۲۹٪ و در سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی حدود ۳۸درصد دانشجویان دانشگاه‌های ایران زنان بودند. تحقیقات متعددی نشان می‌دهند با وجود افزایش باسوادی زنان، نگرش آنان نسبت به نقش سنتی و نیز جایگاه فرودست خود تغییری نکرده بود.

درست قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷هجری خورشیدی، ۱۵۰۰ زن در مقامهای ارشد مدیریتی در سطح کشور، ۲۲ زن در مجلس شورای ملی، ۵ شهردار، و ۳۳٪ کل مشاغل آموزش عالی ایران بر عهده زنان بود. در این دوران، دو زن (فرخرو پارسا و مهناز افخمی) در مقام وزارت نیز خدمت نمودند. همچنین زنان بسیاری در گروه‌های سیاسی فعالیت می‌کردند که از بارزترین آنها می‌توان به اشرف دهقانی اشاره کرد.(24) زنان در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷هجری خورشیدی مردم ایران نیز نقش کلیدی و مشهود داشتند بطوری که همواره در کناران مردان در تمامی تظاهرات و اقدامات انقلابی نقشی مهم و اساسی ایفا نموده اند.


حضور بانوان در تظاهرات اعتراضی انقلاب ۵۷

منابع و ماخذ :

1 . غلامرضا سلامی و افسانه نجم‌آبادی. نهضت نسوان شرق. نشر شیرازه. ص. ۲۹۹. ISBN 964-7768-33-8.

2 و 3 و 4 و 5. ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمه نوشین احمدی خراسانی، چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴.

6 . پارسا بناب، یونس. تاریخ احزاب سیاسی ایران. ج. جلد یک.

7 و 8 و 9. ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمه نوشین احمدی خراسانی، چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص.۳۰ و ص ۴۲-۴۶.

10 . بر اساس مدل فریمن.

11 . آفاری، ژانت. انجمن‌های نیمه سری زنان در نهضت مشروطه. ترجمهٔ دکتر جواد یوسفیان. نشر بانو، 1996 – ترجمه ۱۳۷۷. ISBN 964-90772-1-9

12 . ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمه نوشین احمدی خراسانی، چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص.۵۷ تا ۸۳. ISBN 964-7514-78-6

13 . Lorentz، J. Historical Dictionary of Iran. 1995. ISBN 0-8108-2994-0

14 و 15 و 16 و 17. ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص.۹۰ تا ۱۴۴.. ISBN 964-7514-78-6.

18 . مذاکرات مجلس، مجلس هفدهم، ۱۶ بهمن ۱۳۳۱

19 . کاشانی، یک پیام، تهران مصور، ۱۵ فروردین ۱۳۳۲

20 . مذاکرات مجلس، مجلس هفدهم، ۱۴ دی ۱۳۳۱

21 . محمد رضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، انتشارات پارس، چاپ سوم، لس انجلس، ۲۰۰۷، ص. ۱۲۵ – ۱۲۶

22 . ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص.۱۴۶ تا ۱۵۷ . ISBN 964-7514-78-6

23 . محمد رضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، انتشارات پارس، چاپ سوم، لس انجلس، ۲۰۰۷، ص. ۱۲۵ – ۱۲۶

24 . Iran and its place among nations. Mafinezam, Mehrabi. Praeger. 2008. ISBN 978-0-275-99926-1 pp.121

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours