مدرسه فمینیستی: در اینکه منشأ فرودستی زنان چیست و چه چیزی منجر به برتری مردان برای قرن ها شده ، توافق نظر وجود ندارد و نحله های مختلف فمینیسم توضیح های گوناگونی ارانه داده اند که برحسب جهان بینی آنها متفاوت است. فمینیستِ برجستۀ سالیانِ نه چندان دور، شولامیت فایرستون، در این باره توضیحی ارائه داد که هنوز هم موافقانِ بسیار دارد. او فرودستی و برتری مردان را ناشی از تفاوتهای بیولوژیک می داند، اما تفاوت او با دیگر معتقدان به این نظریه آن است که راه حلی به کلی متفاوت ارائه می دهد. فایرستون معتقد است که با استفاده از تکنولوژی های جدید پزشکی و امکان باروری در خارج از رحم و با روش های آزمایشگاهی، می توان ریشۀ بیولوژیک تبعیض را خشکاند. او این وظیفه را بر عهده جنیش فمینیستی گذاشت تا زمینه های آن را فراهم کنند. البته راه حل فایرستون هنوز هم و با وجود پیشرفت های پزشکی و تکنولوژی پس از او نامعقول به نظر می رسد و کمتر کسی می تواند تصور کند که روند تولید مثل بشر از شکل طبیعی به شکل مصنوعی تغییر یافته و زایشگاه ها جای خود را به آزمایشگا ههای تولید بشر داده باشند. امروز اما دانش پزشکی در حوزه درمان ناباروری پیشرفت شگرفی داشته و به ویژه در ایران این پیشرفت محسوس بوده است.
از جمله این پیشرفت ها که دقیقاً خلاف چیزی است که فایرستون برای آن تلاش می کرد، و شماری از زنان را وارد حرفه ای نموده که براساس کارکرد فیزیولوژیک آنها شکل گرفته، اجاره دادن رحم برای گذراندن دوره رشد داخل رحمی جنین های تولید شده از تخمک و اسپرم زوج های نازا در آزمایشگاه است. این حرفه ای است که برای زنانی که از مشکلات اقتصادی در عذاب هستند می توانند گره گشا و نان و آب دار و وسوسه کننده باشد و علاوه بر مبلغی پول، به مدت نه ماه از غذا و خدمات بهداشتی و پزشکی رایگان بهره مند شوند. اجاره دادن رحم در واقع قمار زنان بر سر هستی و سلامتشان در ازای مبلغی ناچیز است، اگر بدانیم هر بارداری می تواند سلامت زنان را به خطر افکند و تهدید کننده حیات باشد و جسم و جان آنها را تحلیل برد. زنان با رحم های اجاره ای دورانی از عمر خود تن به قراردادی با زوج نازا و جنین آنها داده، تحت نظر آنها بوده و حتی برای وظیفه ای که بر عهده شان قرار گرفته مورد مرحمت های بسیار قرار می گیرند که در واقع به خاطر کودکی است که در رحم به اجاره رفته خود دارند. شاید گفته شود اگرچه نیاز مالی و جبر اقتصادی است که زنان را به این راه سوق داده اما در این میان نکته جالب قیمتی است که بر اجاره رحم زنان گذاشته شده است. زن در ازای تحلیل رفتن قوای جسمی و به جان خریدن تهدیدهای همراه با بارداری و بازماندن از فعالیت های عادی، از کارفرما که زوج نازا هستند مبلغی دریافت می کند که می تواند به مصرف زندگی اش برساند. اینجا زن با رحم اجاره ای حکم کارگری را دارد که در ازای تولید یک محصول مزد دریافت می کند.
تعداد زنانی که وارد این حرفه شده اند چندان زیاد نیست و آمار دقیقی هم وجود ندارد، اما وضعیت آنها را می توان مبنایی برای مقایسه عموم زنان قرار داد که بدون اجاره دادن رحم و به منظور ایفای نقش مادری باردار می شوند و صد البته پولی هم بابت آن دریافت نمی کنند.
در حال حاضر با تغییر سیاست های جمعیتی و لزوم افزایش جمعیت از نظر مسوولان، کلیه وسایل و روش های پیشگیری از بارداری رایگان حذف ، حتی وازکتومی و توبکتومی جرم تعریف شده، هرگونه آموزش درباره پیشگیری از بارداری متوقف شده ، و از بام تا شام زنان به فرزندآوری تشویق می شوند. در این راستا اشتغال زنان تقبیح و محدود می شود و وظیفه و رسالت زنان در فرزند آوری و پرورش فرزند خلاصه و وانمود می شود. این تقلیل دادن حیات و هستی زن به کارکرد فیزیولوژیکش و منع او از فعالیت های اجتماعی، در شرایط کنونی نظر فمینیست هایی مثل شولامیت فایرستون را تایید می کند که فرودستی و سرکوب زنان را ناشی از تفاوتهای بیولوژیک و نقش مادری می داند. در اینجا زن نه بر بدن خود اختیار دارد و نه حق کنترل بر بدنش برای او محترم شمرده می شود. بدن او از نگاه دستگاه سیاسی ابزاری است که باید تولید مثل کند. اگر زنی که رحمش را اجاره می دهد را جبر اقتصادی به تحمل بارداری وادشته، عموم زنان را سیاست جدید جمعیتی به باردار شدن وادار می کند، اگر زن با رحم اجاره ای به مثابه کارگری است که در ازای تولید محصول مزد می گیرد، عموم زنان به مثابه بردگانی نگریسته می شوند که بی مزد و مواجب باید باردار شوند، اگر زنی که رحمش را اجاره می دهد از مواهب و تفقد کارفرما بهره مند می شود و لااقل یخچال خانه اش پروپیمان می شود زنان دیگر تضمینی از نظر فراهم شدن تغذیه و مراقبت ندارند. اگر زن با رحم اجاره ای می تواند فاصله بین دو اجاره رحم و تعداد بارداری ها را خودش تعیین کند، اما عموم زنان باید نگران باشند که با وجود فرزند شیرخوار دوباره باردار شوند. اگر زن با رحم اجاره ای، نگرانی ای درباره ی آینده فرزند ندارد و زوج نازا با برنامه ریزی در مورد آینده، اقدام به بچه دار شدن کرده اند، عموم زنان که تشویق به بارداری می شوند نگران آینده فرزندان و توان اداره زندگی آنها هستند.
شباهت عمده زنانی که رحم خود را بنابر جبر اقتصادی اجاره می دهند و عموم زنان در برنامه ی فعلیِ افزایش جمعیت، ابزار به حساب آمدن بدن آنهاست که از کنترل خودشان خارج شده و به اختیار دیگری در آمده است. برنامه ی افزایش جمعیت اکنون با روشهایی که عمدتاً مبتنی بر محدودیت و محرومیت است زنان را از بسیاری خدمات محروم نموده و راه ترقی در عرصه های گوناگون را بر آنها بسته است. این برنامه تنها بر بدن زنان و توان تولید مثل آنها تاکید می کند و به آنها صرفاً به مثابه ی ابزاری در جهت پیشبرد هدف افزایش جمعیت می نگرد.
اینجاست که لزوم بازنگری و تجدید نظر در سیاست افزایش جمعیت آشکار می شود. این برنامه برای موفقیت و حفظ سلامت زنان و نسل آینده ناگزیر باید با پذیرش برخی اصول همراه باشد تا از عواقب منفی آن کاسته شود. یک اصل مهم، احترام گذاشتن به انتخاب زنان است که با برخورداری از آموزش در مورد بارداری و پیشگیری از آن بتوانند انتخاب کنند و لوازم و امکانات لازم برای هر انتخاب در اختیار آنها قرار گیرد.
همچنین این نکته مد نظر قرار گیرد که هر بارداری لازم است با برنامه ریزی قبلی و ارزیابی و سنجیدن همه جوانب قضیه باشد تا نه زن و خانواده اش با بارداری ناخواسته به رنج و عذاب و نگرانی دچار شوند و نه فرزندی که ناخواسته به دنیا آمده دچار تبعات جسمی، روحی و اجتماعی ناشی از ناخواسته بودن شود. بارداری ناخواسته، به دلیل نامنتظر بودن، ممکن است مادر را از مراقبت های پیش از بارداری محروم کند و او را در دوره ای که از بارداری خود مطلع نیست در معرض خطراتی قرار دهد که به زیان مادر و جنین هر دو می باشد.
بارداری زنانی که شرایط بارداری را نداشته و به دلایلی مثل بیماری های زمینه ای، سن بالا یا پایین، داشتن فرزند شیرخوار ، یا تعداد فرزند از نظر خوشان کافی نمی توانند و نباید باردار شوند نباید هدف برنامه افزایش جمعیت قرار گیرد. چرا که منطقاً بارداری پرخطر و مسأله ساز مورد تایید و قبول موافقان افزایش جمعیت نیز نخواهد بود.
باید توجه داشت که زنان کشور یک توده بی شکل و یک دست نیستند که بتوان با همه ی آنها برخوردی یکسان داشت و نسخه ی واحدی را برای همه شان پیچید. زنان روستایی و متعلق به طبقات فرودست نیازمند توجه و مراقبت بیشتر هستند و باید متوجه بود که برنامه افزایش جمعیت حداکثر پاسخ خود را از چنین جمعیتی خواهد گرفت که صدالبته به دلایل مختلف از جمله عدم دسترسی به امکانات در دوره بارداری و نیز وجود فقر و بیکاری و سایر معضلات اجتماعی در میان این طبقه، چنین افزایش جمعیتی چندان مطلوب نخواهد بود.
نکته ی دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که بارداری ناخواسته می تواند زنان را در معرض خشونت خانگی قرار دهد و ضمن تحمل عوارض مربوط به بارداری، خشونت و شکنجه جسمی و روانی همسران و دیگر نزدیکان را نیز به آنها تحمیل نماید. دیگر اینکه، بارداری به ویژه در زنان با سن بالا ممکن است منجر به افزایش مرگ و میر مادران و همچنین وقوع تولد نوزادان با ناهنجاری های کروموزومی گردد که قطعا مطلوب تصمیم گیرندگان و مسوولان هم نیست.
بنابراین لازم است برنامه افزایش جمعیت با در نظر گرفتن وضعیت فردی هر زن باشد، و در صورت تمایل او به بارداری و نیز توان جسمی و آمادگی روانی، به بارداری تشویق شود و تسهیلات و امکانات لازم در اختیارش قرار گیرد. وسایل پیشگیری از بارداری را می توان همچنان در اختیار زنانی قرار داد که دارای شرایط بارداری نیستند و نیز آنها را از آموزش و آگاهی درباره ی این وسایل برخوردار نمود. این گونه است که می توان امید داشت که افزایش جمعیت با روندی معقول و با برنامه ریزی و حداقل خطرات برای مادر و جنین صورت گیرد و از مرگ و میر مادران و نوزادان که دو شاخص عمده ارزیابی وضعیت سلامت هستند، همچنان در محدوده قابل قبول باقی بمانند.
برخوردهای سلبی و خشونت آمیز و آمرانه، که بدون در نظر گرفتن تمایل و حق انتخاب زنان و با محدود کردن نقش اجتماعی آنها، و در پیش گرفتن سیاست افزایش جمعیت به هر قیمتی، تبعات و عواقب جبران ناپذیری را به ویژه برای زنان و نسل آینده رقم خواهد زد. باید پذیرفت که در عصر ما تقلیل همه هستی زنان به کارکرد فیزیولویکشان نه قابل قبول است و نه شدنی. زندگی زنان به رحم و دستگاه تولید مثل خلاصه نمی شود که آنها را در فشار برای بارداری قرار داد و سایر توانایی ها و خواسته هایشان را نادیده گرفت. بارداری تنها یکی از هزاران توانایی زنان است که نباید مانع از شکوفایی استعدادهای زنان و نمایش توانایی های دیگرشان شود.
+ There are no comments
Add yours