مدرسه فمینیستی: در هفته های اخیر همزمان با شدت گرفتن حمله های گروه اسلامی داعش به کوردهای شنگال و کوبانی و رسانه ای شدن چهره زنان مسلح کرد که برای دفاع از خود و مردم بی دفاع، اسلحه به دست گرفته اند بحثهایی در میان فمینیست های ایرانی و کرد در نقد،[1] محکوم کردن و یا دفاع از این زنان مسلح در فضای مجازی درگرفته است. در ادامه این بحثها و استدلالهای مطرح شده از طرف دو گروه منتقد یا مدافع زنان مسلح و یا نظامی کردن زنان، در این مقاله سعی میکنم ضمن بررسی شواهد تاریخی شرکت فعال، مستقیم و یا غیر مستقیم زنان در جنگ به بررسی نظریه های جنگ و زنانگی بپردازم. از طرف دیگر به نگرانیهای بعضی فمینیست ها از نظامی گری زنان، استفاده ابزاری از آنها، مصادره به مطلوب کردن فعالیت هایشان به نفع سیستم ها و ایدئولوژیهای مردسالارانه یا ناسیونالیستی و نیز انتقاد به موقعیت دشوار زنان پس از جنگ و عدم تغییر اساسی در وضعیت زنان بعد از پایان جنگ اشاره ای دارم. در پایان استدلالهایم در ضرورت دفاع و حمایت فمینیست ها از نظامی گری مشروط زنان ارائه میدهم. این مقاله میتواند مقدمه ای باشد برای بحث پیرامون این سوال که آیا میتوان هر نوع نظامی گری و مسلح بودن زنان را بدون در نظر گرفتن شرایط خاص منطقه ای، سیاسی، تاریخی و اجتماعی محکوم کرد ؟ اصولا راه حل عملی فمینیست های مخالف جنگ برای زنان متعلق به ملیت های بدون دولت و یا منتسب به گروههای اقلیتی که تحت کنترل و ستم مضاعف اکثریت قرار دارند چیست؟ آیا صلح طلب بودن به معنای ضد جنگ بودن صرف است یا به معنی خلاقیت و ابداع برای رسیدن به صلح و آزادی و رهایی؟
تاریخ حضور زنان در جنگها و انقلابها
هنگام تجزیه و تحلیل یا بررسی نقش جنسیت در جنگ، اولین اسطوره ای که با آن روبرو میشویم افسانه غیبت زنان از میدان جنگ و صحنه های انقلابی و مبارزاتی است. این غیبت زنان را اغلب به طبیعت ذاتی زنان و مردان نسبت داده اند. بسیار ساده انگارانه خواهد بود اگر فرض کنیم که طبیعت ذاتی مردان و زنان، اولی را در عرصه های عمومی و میدانهای مبارزه و دومی را در عرصه های خصوصی و صلح طلبانه قرار داده است. این ادعا که اولی ذاتاَ خشن و رزمجو است و دیگری ملایم و صلح جو، اولی گوهر وجودی اش در پیوند با جنگ، انقلاب و شورش گره خورده و دومی با صلح، گزاره ای غیر علمی و بدون پشتوانه تاریخی است.
علاوه بر استدلالهای فمینیستی که مغایر با این مفروضات است، شواهد تاریخی، علمی و روانشناسی صحت نظریه های مبتنی بر ذات گرایی جنسیتی و جنگ وخشونت را به تمامی زیر سوال می برد. این ادعا که طبیعت زنانه نرم و مغایر با خشونت است با شواهد تاریخی حضور زنان در جنگها، و خشونت اعمال شده از سوی آنها در زمان به دست گرفتن قدرت مغایر است. احتیاجی به کنکاش در عمق تاریخ نیست تا به نمونه هایی که دال بر این ادعاست برسیم. اخبار حضور زنان آمریکایی به شکل سربازانی خشن و گاهی به عنوان شکنجه گرانی عاری از هویت انسانی در زندانهایی چون ابو غریب میتواند نمونه ای از این دست باشد. از طرف دیگر تحقیقات اجتماعی نشان میدهند که مردها در اغلب موارد نه به انتخاب و میل ذاتی خود بلکه به دلیل دستور از طرف قدرت مافوق یا کنترل و نظارت حکوت یا رئیس قبیله مجبور به شرکت در جنگ و میدان نبرد شده اند.
به علاوه زنان در دوره های مختلف تاریخی، نه تنها از طریق حمایت های عملی شان و در نقش هایی مانتد پرستار، تهیه کنندگان مواد مورد نیاز رزمندگان و حامی آنها، بلکه در میدانهای جنگ پا به پای مردان شجاعانه شرکت فعال داشته اند. در سده های اخیر زنان در آمریکای لاتین، جنوب شرقی آسیا، آفریقا، نیجریه، ویتنام و آفریقای جنوبی، مبارزان آزادیخواهی بوده اند و در اغلب موارد، آموزشهای رزمی دیده اند و پا به پای مردان جنگیده اند. مشارکت زنان در هر دوره ای ارتباط مستقیم با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه داشته است. زنان مسلمان نیز در کشورهای اسلامی از این قاعده مشارکت در جنگها مستثنی نبوده اند. همانگونه که در تاریخ اسلام هم حکایتهایی از نبرد مستقیم زنان در میدان جنگ وجود دارد. نمونه این ادعا شرکت عایشه در نبرد جمل و نقش فرماندهی اش در این جنگ است.
در تاریخ ایران نیز در سده ها و ده های اخیر شاهد مشارکت فعال زنان در قیامها و جبهه ها بوده ایم. نمونه ها فراوانند: از دخالت مستقیم زنان در مبارزه و شورش گرفته تا حضور مؤثرشان در مبارزات خیابانی و انقلابها. پیشقراولی زنان در بلوای نان در سال ۱۲۷۷ و از پای درآوردن دروازه بان شهر و حتی دست به اسلحه بردن و درگیری با نیروهای گارد شاهی و تأدیب یکی از مردان و محافظان شاه به نام «کامران میرزای نایب السلطنه» که در احتکار گندم دست داشت از نمونه های پیشقراولی و دخالت مستقیم زنان در مبارزه و شورش بوده است. همچنین نقش زنان و تاثیر گذاری آنها در جنبش تنباکو و تحریم آن به خصوص از طرف زنان دربار ناصرالدین شاه تا آنجا که شاه را مجبور به دستور لغو امتیاز تنباکو به شرکت انگلیسی کردند غیر قابل انکار است. این حضور و تأثیر گذاری همچنان ادامه داشته است تا به انقلاب ۵۷ و حضور فعال زنان در قبل و بعد از این انقلاب در تحولات اجتماعی و سیاسی می رسیم.
اگر به تاریخ مبارزات معاصر زنان کرد بنگریم سالهاست زنان همزمان با حضور مؤثر و غیر مستقیم در جنگ با به دست گرفتن اسلحه در صفوف مقدم جنگها در کنار مردان در نبردها حضور داشته اند. اولین زن کردی که در سده اخیر اسلحه به دست گرفت بانوی کرد آسوری “مارگارت جورج” در دهه شصت میلادی بود که به صفوف پیشمرگه های ملا مصطفی بارزانی پیوست. بعدها لیلا قاسم و لیلا زانا و بسیاری زنان دیگر کرد، نماد زن مبارز بوده اند.
هر چند تاریخ را مردان نوشته اند و نام بسیاری از زنان مبارز شاید به این دلیل در تاریخ یا ثبت نشده و یا به فراموشی سپرده شده است و هر چند که کلیشه های جنسیتی جامعه مردسالار همیشه در تلاش بوده است تصویری بسیار کم رنگ و ناتوان از وظایف زنانه زنان در جنگ ارائه دهد و همزمان وظایف مردانه را پررنگتر کند اما واقعیت این است که شرکت فعال زنها در میدانهای نبرد و مشارکت مستقیم آنها تصویر ساخته شده از زن در جنگ به عنوان موجودی قربانی که توان دفاع از خود ندارد و به پشتیبانی و حمایت مرد وابسته است را دگرگون کرده است. هرچند که این تصویر میتواند دو تصویر کاملا متمایز و در دو جبهه کاملا جداگانه باشد. این تصویر میتواند از یک طرف تصویری از زن گریلای کرد در جبهه جنگ علیه داعش یا تصویر زنی فلسطینی در دفاع ازحقوق و هویت برباد رفته اش باشد و یا از طرف دیگر تصویر زن نظامی آمریکایی در جبهه امپریالیست علیه ملت های زیر دست یا تصویر زن طرفدار داعش در جبه جهاد نکاح باشد.
جنگ و زنانگی
آنچه که قابل توجه است اینکه در زمان جنگ و با حضور فعال زنان در جبهه های نبرد، موانع و محدودیتهای جنسیتی رقیق و کم رنگ میشود. مشارکت فعال زنان در جنگها اغلب به ایجاد حس برابری و کم رنگ نشان دادن تفاوتهای جنسیتی کمک کرده است. حتی در مواردی استثنا، زنان توانسته اند در موضع قدرت به موقعیت های بالایی برسند. اما واقعیت این است که بعد از اتمام جنگ، زنان وضعیت دشواری برای حفظ موقعیت اجتماعی خود دارند. زنان با وجود نقش فعالی که ممکن است در زمان جنگ ایفا کنند، بعد از دوران جنگ به حاشیه رانده می شوند و نقش های اجتماعی کلیشه ای دوباره به آنها تفویض میشود. این شاید به این دلیل است که اغلب، مشارکت زنها در جنگها به عنوان امری حاشیه ای در نظر گرفته شده است. آنها اکثرا به صورت یاری دهندگان به مردان دیده شده اند نه فعالان اصلی میدان مبارزه. واقعیت تلخ تاریخی نشان میدهد که حضور واقعی یا نمادین زنها در جنگ یا حضور رسمی و غیر رسمی، مستقیم و غیر مستقیم آنها باعث ایجاد تغییرات اساسی در موقعیت های اجتماعی اشان چه در زمان جنگ و چه بعد از آن، نشده است. در زمان نبرد، تغییر نقش مردان از نان آور خانه به جنگاور یا رزمنده برای آنها امتیاز و احترام بیشتری به همراه دارد و پس از جنگ نیز به چشم قهرمانان و نیروهای فداکار به آنها نگریسته میشود. اما برای زنان این چنین نبوده است. گاهی نه تنها زنان امتیازی از این شرکت فعال به دست نیاورده اند بلکه حتی به قیمت از دست دادن احساسات ، علایق و زنانگی شان تمام شده است. به عنوان مثال بر تن کردن لباس مردانه و به دست گرفتن اسلحه و در اکثر موارد تلاش بی وقفه زنان برای اثبات تعهد و شجاعت شان به گونه ای به محروم شدن شان از زنانگی منجر شده است. حتی در مواردی توقعات جامعه از آنها چنان دگرگون شده که از آنها انتظار خشن بودن ، مجرد ماندن و مردانه رفتار کردن داشته اند. مثلا اگر زن رزمنده ای بعد از دوران جنگ، دامن کوتاه و لباسهای رنگی و زیورآلات بپوشد بی شک با نگاههای سنگینی روبرو خواهد شد.این در حالی است که بسیاری از زنان مبارز و رزمنده تلاش میکنند همزمان که در نبرد و میدان جنگ شرکت میکنند بتوانند به زنانگیشان برگردند و نقش مرد و مردانگی بر آنها تحمیل نشود.
دیدگاههای مختلفی در مورد حضور زنان در میدانهای نبرد و همچون نیروهای رزمنده وجود دارد. گروهی از فمینیست ها از آنجا که اساس جنگ را زیر سوال میبرند هر نوع حضور زنان در میدانهای جنگ مغایر با دیدگاههای برابری طلبی و رهایی انسانها به صورت عام و در نتیجه رهایی زنها قلمداد میکنند. آنها از آنجا که دولتها و منافع اقتصادی و سیاسی آنها را مسبب ایجاد جنگها میدانند به هر نوع جنگی به چشم مانعی برای رهایی انسانها مینگرند. اما برخی از فمینیست ها استدلال میکنند که ادغام زنان در ارتش گامی به جلو در آزادی و رهایی زنان است. بعد از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ «نائومی ولف» فمینیست آمریکایی استدلال کرد که تصویر زنان به عنوان گردانندگان واقعی آتش های جنگ و نشان دادن قدرت آنها در میدانهای جنگ در بازسازی تصویر زن به عنوان کسی که دیگران به او احترام بگذارند و از هیبت اش دچار وحشت و ترس شوند ضروری است. اما دیگر فمینیست ها استدلال میکنند که تصویر زنی آمریکایی مسلح قدرتمند، تنها به این شرط میتواند پیام آور و ارمغان دهنده آزادی و رهایی بیشتر برای آن زنان باشد که بر این واقعیت که این تصویر چه کسی را میخواهد وادار به ترسیدن یا احترام به او بکند چشم پوشی کنیم. این نه مردان همرزم و همکاران آن زنان یا حتی شهروندان آمریکایی بلکه ( درجنگ خلیج فارس) مردم عراق و کودکان و زنان عراقی است که از این تصویر زن اسلحه به دست نظامی آمریکایی میترسند. بیشتر از دویست هزار از مردم عراق و بیشتر انها زنان و کودکان غیر نظامی در آن جنگ کشته شدند. زنان آمریکایی نمیتوانند بازسازی تصویر خود و آزادی و رهایی شان را به قیمت جان قربانیان اهداف امپریالیستی آمریکا به دست بیاورند.
میتوان به مخالفان حضور زنان در جنگ این نکات را یاد آوری کرد که باید با حضور زنان در ارتش آمریکا که برای آنها منفعت های اقتصادی به همراه دارد و همانند هر سرباز دیگری وجوه ماهیانه ای برای کاری که میکنند پرداخت میشود و همزمان در خدمت اهداف امپریالیستی که به نوعی همدستی با ستمگر به حساب میاید و حضور زنانی که بدون هیچ چشمداشتی فقط برای دفاع از جان خود و مردمشان اسلحه به دست گرفته اند و نه تنها نفع اقتصادی نمیبرند بلکه از جان و زندگی و تمام دار و ندارشان مایه میگذارند تفاوت اساسی قائل شد. فرق اساسی است بین زنانی از ملیت های بدون دولت و یا اقلیت های تحت ستم که خود ستمدیده اند و برای به دست اوردن کمترین حقوق خود و در بسیاری موارد برای حفظ جانشان از خود دفاع میکنند با زنانی که با حضور در ارتش های دولتهای امپریالیستی قصد سلطه بر دیگری دارند و یا در خدمت اهداف امپریالیستی هستند.
استفاده تبلیغاتی از زنان در جنگ
استفاده ابزاری از زنان همچون حوزه های دیگر در حوزه جنگ نیز به شیوه های مختلف اعمال میشود. گاهی از آنها در پروپاگانداهای حزبی و حکومتی استفاده میشود، زمانی از طرف نیروهای ناسیونالیستی برای به قبضه درآوردن ، یا به انحراف کشیدن اهداف اصلی حضور فعال زنان یا مصادره به مطلوب کردن حضور آنها و گاهی نیز برای تأثیر گذاری بر شرایط جنگی وتأثیر بر افکار عمومی استفاده میشود. در استفاده تبلیغاتی از زنان آنها را به صورت قهرمانان وطن پرست جلوه دادن امری معمول است.
در جنگ امریکا بر علیه عراق در سال ۲۰۰۳ «جسیکا لینچ» به سوژه تبلیغاتی بزرگی در این جنگ امپریالیستی تبدیل شد. او یکی از سربازان ارتش آمریکا بود که در همان سال به عراق اعزام شد. ارتش آمریکا با ساختن ماجرای دروغین، او را سرباز شجاع آمریکا نامید و کار به جایی رسید که هالیود با ساختن فیلم دروغین هجرت به سرجوخه «جسیکا لینچ» شهرت جهانی بخشید. روایت ساختگی دولت آمریکا در مورد چگونگی اسارت او و شکنجه های که در دوران اسارت تحمل کرد و سپس شیوه نجات دادن او توسط ارتش آمریکا او را در مدت کوتاهی به قهرمانی بزرگ تبدیل کرد تا جایی که برچسب ها، تی شرتها و آوازهای مردمی برای او ساخته شد و حتی عباراتی مانند ” آمریکا عاشق جسیکا” است ورد زبانها شد. اما مدتی بعد روایت ساختگی جسیکا لو رفت. پزشکانی که جسیکا را مداوا کرده بودند فاش کردند که هیچ نشانه ای از جراحت ناشی از جنگ بر بدن او نبوده و شاهدان عینی به بی بی سی گفتند تفنگدارانی که برای نجات او به بیمارستان هجوم برده بودند از قبل می دانسته اند که هیچ نیروی عراقی در آن اطراف نیست. به علاوه خود جسیکا هم فاش کرد که هرگز گلوله ای شلیک نکرده است. این داستان ساختگی را در کنار واقعه غم انگیز «راشل کوری» دختر 23 ساله آمریکایی قرار بدهید. راشل، فعال صلح طلب بود که به خاطر حمایت از زنان و کودکان غزه به طرز فجیعی کشته شد. او درست هفت روز پیش از آنکه جسیکا لینچ درمارس ۲۰۰۳ به اسارت نیروهای عراقی در آید، در زیر بولدوزرهای اسرائیلی در غزه له شد و رسانه های پر سر و صدای دولت آمریکا هرگز نامی از وی نبردند.
قهرمان سازی دروغین آمریکا از طرفی برای روحیه دادن به سربازان آمریکایی تعبیر شد و از طرف دیگر بسیاری چنین برداشت کردند که آمریکا از طریق قهرمان جلوه دادن سربازی زن خواسته است پیغام مدرنیته و آزادی انسانها و مخصوصا آزادی زنها را تبلیغ کند. از سوی دیگر افکار عموی را که به شدت ضد جنگ بود میتوانست تحت تأثیر قرار بدهد.
بیشتر از دو سده است که ملل استعمارگر و امپریالیست جنگهای وحشیانه را زیر لوای کلمات پرطمطراقی مانند آزادی، حفاظت و بشردوستی هدایت کرده اند. اغلب پیش آمده است که سازمانهای فمینیستی در آمریکا از جنگهای امریکا در کشورهایی مانند افغانستان به امید اینکه این جنگها زنان افغان را آزاد کند حمایت کرده اند. امروز زنان افغان در شرایطی بدتر از قبل از جنگ و فرسنگ ها به دور از آزادی اند. جنگهایی مانند جنگ خلیج، جنگ در افغانستان و جنگ اخیر در عراق به ما یاد آوری میکنند که به قیمت به دست آوردن اهداف اقتصادی و سیاسی از طرف کشورهای حمله کننده، وضعیت زنان و فشار بر آنها در این کشورها بدتر و وخیم تر شده است. با توجه به این واقعیت ها میتوان اذعان داشت که شرکت زنان در ارتش و فعالیت های نظامی و جنگها تنها زمانی میتواند به زنان قدرت بدهد و به توانمند سازی زنان کمک کند که آنها به عنوان ابزاری در دست نهادهای قدرت امپریالیستی و استعماری نباشند. به عبارتی ابزار دست ستمگر نباشند.
آزمونی تاریخی؟ ضرورت دفاع فمینیست ها از زنان مسلح کرد در جبهه جنگ علیه داعش؟
مسلح بودن زنان کرد در جنگ علیه نیروهای داعش و شرکت فعال آنها در این جنگ زیر هیچ کدام از نقدهای فمینیستی علیه جنگ و حضور زنها در جنگ قرار نمی گیرد. این زنان نه تنها ابزار دست قدرتهای امپریالیستی و استعماری نیستند بلکه خود قربانی سیاست های استعماری اند. آنها در مقابل نیرویی به پا خواسته اند که خود سران استعمارگر و امپریالست به همدستی با آن نیروهای مرتجع اذعان کرده اند. آنها در جبه ای می جنگند که نه تنها به نفع زنان است که بی اغراق به نفع تمام بشریت است. کل توحش در مقابل کل انسانیت قرار گرفته و در این میان زنان کورد هم سهم تاریخی خود را ایفا میکنند.
آنها نه تنها تفنگ بلکه بار و مسئولیت بزرگ تاریخی را بر شانه هایشان گذاشته اند و شجاعانه خود را برای همیشه در تاریخ جنبش های فمینیستی به ثبت میرسانند. اکنون در غیاب تمام کمپین ها و ادعاهای معمول حقوق بشری و در بی توجهی جامعه جهانی و رسانه های بین المللی، این زنان به تنهایی تمام بار و مسئولیت تاریخی را کوه به کوه، روستابه روستا و شهر به شهر بر دوش میکشند. در حالی که یاری دهنده ای هم نیست. بی انصافی است اگر تلاش این زنان شجاع را با سربازان زن آمریکایی که در خدمت اهداف امپریالیستی آمریکا هستند مقایسه کرد و یا آنها را با نیروهای زن مرتجع در خدمت داعش که برای ارضای نیازهای سکسی مردان تحت عنوان جهاد نکاح و یا در خدمت هدفهای غیر انسانی آن گروه هستند در یک ردیف قرار داد.
اگر زنان نظامی آمریکایی به دلیل موقعیت های اقتصادی به ارتشی یا نیروی نظامی وارد میشوند، اما زنان گریلا چنین طمع یا انگیزه ای ندارند. آنها نه تنها نفعی اقتصادی نصیب شان نمیشود که از هر چه دار و ندار خود هم گذشته اند. آنها در جنگی نابرابر برای ماندن و برای حفاظت از تمام هستی اشان به میدان آمده اند. وجود و هستی اشان در معرض خطر است.
عده ای با این استدلال که شرکت فعال زنان در جبه های مقدم جنگ، آنها را آسیب پذیرتر میکند و در مقابل خشونت عریان قرار میدهد، از مسلح شدن زنان انتقاد میکنند. واقعیت این است که در اکثر جنگها، زنها حتی اگر در پناهگاهها هم خود را پنهان کنند باز به همان نسبت آسیب پذیرند. زنان فلسطینی که در پناهگاهها بمباران میشوند یا زنان بی دفاعی که در خانه های خود مورد تجاوز و حمله واقع میشوند این ادعا را که مسلح شدن زنان آنها را آسیب پذیرتر میکند به چالش میکشاند.
صلح طلب بودن به معنای ضد جنگ بودن صرف نیست. بکله به معنای ابتکار و خلاقیت داشتن در شرایط جنگی است. میتوان فمینیست صلح طلب و منتقد و مخالف جنگ بود اما نمیتوان چشم خود را بر واقعیت های خشن جنگهای تحمیلی و ضرورت دفاع از خود بست. واقعیت این است هر زن فمینیستی که ادعای صلح طلبی و مخالفت با جنگ دارد در شرایط عملی درگیر شدن با جنگ تحمیلی دو راه بیشتر ندارد: یا میتواند با خواندن بیانیه های صلح طلبانه و ارائه تئوریهای مربوطه در مقابل گوشهای کر داعشیان خود را برای مرگ یا اسارت، تجاوز و به کنیزی بردن آماده کند یا اینکه با تمام وجودش در مقابل این مردان عاری از هویت انسانی بجنگند و از خود و زنانگی اش، مردمان، کودکان و پیران بی دفاع و به تعبیری از تمامی انسانیت دفاع کند.
این مبارزه مبارزه ای است بر سر رهایی زنان. هر مبارزه ای برای رهایی زنان بی شک به مبارزه ای بر سر رهایی انسان ختم میشود. فمینیست هایی که مخالف دفاع مسلحانه زنان در مقابل داعش هستند گویا نمیدانند که اگر داعش پیروز شود آنها نیز (همان فمینیست های صلح طلب و مخالف جنگ) در امان نخواهند بود و دیر یا زود نوبت آنها هم خواهد رسید. از دور ایستادن، نظاره گر بودن و ارائه تئوریهای ضدجنگ ابداع و خلاقیتی را نمی طلبد. خلاقیت را آنهایی که در جرگه دفاع از خود در مقابل داعش ایستاده اند به نمایش گذاشته اند.
هر چند نگرانی مصادره به مطلوب کردن حضوز این زنان رزمنده از طرف نیروهای ناسیونالیست در آینده و حال وجود دارد و هر چند که آینده موقعیت اجتماعی و سیاسی این زنان در فردای پس از جنگ در تارنما است و اگر چه بتوان به ایدئولوژی رهبرانی که پشت مسلح کردن این زنان قرار دارند شک کرد و آن را نقد فمینیستی نمود اما نمیتوان به بهانه این نگرانیها حضور مسلح این زنان در دفاع از تمامی وجود خود را زیر سوال برد. دفاع از کوبانی و شنگال اکنون فقط دفاع از کورد و کردستان نیست. دفاعی است از انسانیت در مقابل توحش، دفاع از زنانگی است در مقابل سیستم تا مغز استخوان مرتجع مردسالار داعش. در حقیقت دفاع از دستاوردهای هر چند اندک حقوق بشری در خاورمیانه بلازده است. آری، در خاورمیانه ای که سالهاست زنها و زنانگی شان انکار میشود اکنون نیرویی به میدان آمده که میخواهد پیام توانمندی زنان را برساند و این پیام نیرومندی و توانمندی زنان ضروری است که از طرف فمینیست ها حمایت شود.
میتوان به زنان مسلح کرد درگیر با نیروهای مرتجع داعش نقدهایی داشت و از آنها خواست که آگاهی فمینستی شان را افزایش دهند تا به ابزاری در خدمت ایدئولوژیهای مردسالارانه تبدیل نشوند. این نگرانیها به جاست. اما نمیتوان حرکت آنها را دردفاع از خویش در شرایطی این چنینی به کلی زیر سوال برد. این یک فرصت تاریخی و به عبارتی آزمونی تاریخی برای فمینست ها است تا نگاهی دیگرگونه به جنبش های (چه مسلحانه و چه غیر مسلحانه) زنان ملتهای بدون دولت یا زنانی از گروههای یا ملیت های اقلیت سرکوب شده داشته باشند. این یک آزمون تاریخی است نه تنها برای فمینیست ها بلکه برای تمام بشریت.
پانوشت:
[1] برخی از مقالاتی که در این رابطه در مدرسه فمینیستی منتشر شده را در لینک های زیر می توانید پیدا کنید:
http://feministschool.com/spip.php?…
http://feministschool.com/spip.php?…
http://feministschool.com/spip.php?…
http://feministschool.com/spip.php?…
فهرست منابع
Kumar, Deepa (2004) War propaganda and the (AB) uses of women, Feminist Media studies. Nov2004, Vol. 4 Issue 3, p297-313. 17p.
Culbertson, Debbie (2001) Battling for Women. Lesbian Review of books. Winter2001, Vol. 8 Issue 2, p6-7. 2p.
Cockburn, Cynthia (2010) Gender Relations as Causal in Militarization and war, International Feminist Journal of Politics, 12:12, 139-157
Herbert, Melissa S.(1994) Feminism, Militarism, and Attitudes Towards the Role of Women in the Military. Feminist issues, Fall94, Vol. 14 Issue 2, p25-48. 24p. 2 Charts.
Runck, Taryn McCall (2006) Feminists in the Military. Off Our Backs. Jul2006, Vol. 36 Issue 2, p17-18. 2p.
Afshar, Haleh (2003)Women and wars: Some trajectories towards a feminist peace. Development in practice, vol. 13 issue2/3
◀️ Naomi Wolf
+ There are no comments
Add yours