مدرسه فمینیستی:به هشت مارس، روز جهانی زن نزدیک می شویم. به همین مناسبت رایحه مظفریان گفتگویی با حسین عباسی در ربطه فیلم مستند وی با نام «من زن نیستم» داشته است که در زیر می خوانید:
حسین عباسی دانشجوی دکترای زبان و ادبیات عرب، مردی از دیار کرخه و کارون است که با سابقه ای طولانی سالهاست مقالاتی با موضوعات مرتبط با زنان به زبان فارسی و عربی می نویسد و یکی از شاخص ترین افرادی است که از دانش زبان عربی خود در معرفی دنیای زنان عرب به ایرانیان بهره می گیرد و این دو جهان را به هم پیوند می دهد. به دنبال پژوهش نگارنده در حیطه ی تغییر جنسیت در ایران، در گفتگویی اتفاقی با یکی از دوستان در اهواز برای اولین بار حسین عباسی به عنوان مشاور و فیلم ساز به من معرفی شد. در تماسی تلفنی تاحدودی موضوع جذاب فیلم را برایم شرح و قول داد پس از اتمام فیلم مصاحبه ای در این زمینه داشته باشد. این نوشتار حاصل سفر من به اصفهان، دیدار با ایشان، نشستن پای فیلم و شروع اولین گفتگو درباره این پدیده تازه کشف شده است. اگرچه در مصاحبه اشاره خواهد شد که حضور این افراد مختص به زمان حال نیست، اما می توان گفت که این فیلم و این گفتگو یکی از اولین اسناد مدوّن در معرفی این افراد در ایران است به ویژه در منطقه خاصی چون خوزستان و در میان قوم بزرگ عرب.
فیلم در ابتدا با این متن آغاز می شود: “بیشتر جوامع بشری در طول تاریخ مردسالار بوده اند. این مردسالاری، واکنش های متفاوتی در میان زنان به دنبال داشته است. یکی از نادرترین واکنش ها، انتخاب زندگی مردانه است؛ سنّتی دیرینه که هنوز در برخی نقاط جهان به چشم می خورد. طبق این سنّت، زن با انتخاب لباس، نام و شغل مردانه، از حقوق مردان و جایگاه اجتماعی مرد بهره مند می شود و در مقابل، از همه ی زنانه گی اش چشم می پوشد”.
– مظفریان: نام فیلم “من زن نیستم” می باشد، ایده ی آن از کجا آمده است؟
– عباسی: من از سال 1377 به صورت جدّی درباره حقوق زن در کشورهای عربی مطالعه کردم و آثار نویسندگان بسیاری را بررسی نموده ام. از آن تاریخ در نشریات داخلی مقالاتی چاپ کردم. حدود 10 سال است که به عنوان مشاور در فیلم های مردم نگارانه و قوم نگارانه به ویژه عرب ها با فیلم سازان همکاری داشته و د ارم. دو سال هم در خانه سینما در کلاس های فیلم برداری و کارگردانی نزد استادان مطرحی شاگردی کردم. بعد از این که سه سال پیش به اهواز بازگشتم هدفم ساخت فیلمی از یک شیرزن بود با این ویژگی که در کنار تالاب زندگی کند چون تالاب نمادی از بی مرزی و رهایی است. از خواهرم که کارشناس ارشد روانشناسی است درخواست کردم سوژه را برایم پیدا کند تا فیلم بسازم. پس از تحقیقات اولیه برای من صدا و عکس زنی در لباس رسمی مردان عرب (یعنی با دشداشه و چفّیه) آوردند. پس از مشورت با دوستان و اساتید این موضوع به تأیید نهایی رسید.
– مظفریان: سختی های کار شما با این آقا یا نمی دانم خانم! چه بود؟
– عباسی: من همچنان ایشان را آقا می دانم چراکه این تغییر لباس و نام خواست خود اوست. نام او مِزعِل شده است که از زعل به معنای خشمگینی و ناراحتی گرفته شده. ابوعاصی کنیه او به معنای شخص سرسخت است. تدابیر مختلفی برای روند و روایت زندگی او در نظر گرفته شد. با او دوستی کردیم. با خانواده های مختلف به دیدنش رفتیم تا توانستیم رابطه و اعتماد خوب ایجاد کنیم. این رابطه همچنان وجود دارد. کم کم از او فیلم گرفتیم و به این بهانه که راهنمای ما در فیلمی با نام و موضوع “مشاغل رُفَیِّع” (شهر مرزی محل زندگی او) باشد، وارد زندگی او شدیم. مشکلات بسیار فراوان بود زیراکه همه شهر از شخصیت او آگاهی داشتند. البته فیلم مشاغل رفیِّع را ساختیم، که خواهرم کارگردان این فیلم است.
– مظفریان: آیا این گونه تغییر در نوع پوشش در اصطلاح عامیانه نام خاصی دارد؟
– عباسی: در زبان عربی واژه ای وجود دارد برای زنانی که با لباس زنانه به کارهای مردانه روی می آورند و به این افراد “مُستَرجِل” به معنای “مرد شده” یا شاید “مرد نما” می گویند. در انگلیسی به این اشخاص «تام بوی»[1] می گویند. در کویت اخیراً به دخترانی که لباس پسرانه تن می کنند با نوشتار عربی “بویه”[2] می گویند که با افزودن “ه” به واژه انگلیسی «بوی»[3] شکل مؤنث پیدا می کند. همچنان نامی پیدا نکردم که مناسب با توضیح شرایط این افراد باشد چون در گذشته این زنان به کار مردانه مبادرت می کردند اما هرگز لباس مردانه به تن نمی کردند؛ جز موارد نادری در جنگ ها.
– مظفریان: ویژگی کنیه چیست که زنان مرد پوش هم برای خود آن را برمی گزینند؟
– عباسی: در میان عرب های ایران و عراق از ابتدا به کودکان و عمدتاً پسرها شخصیت می دهند. این شخصیت دادن معمولاً با انتخاب کنیه ایی همراه است. کسانی که نام علی دارند عموماً کنیه ی ابو حسین می گیرند، آن هایی که نام محمد دارند به ابو جاسم تبدیل می شوند و از آن لحظه نام آن ها را با کنیه صدا می کنند. تقریبا کنیه های ثابتی داریم برای همه نام هایی که در منطقه وجود دارند. در مورد شخصیتی که در فیلم من حضور دارد وقتی به خاطر “سرباز زدن از پوشیدن لباس پلید زنانه” – به تعبیر خودش – دیگران نامش را مزعل انتخاب می کنند کنیه ابوعاصی شخصیت مردانه اش را تثبیت و در دنیای مردان سر بلند می کند. همان طور هم که در فیلم دیدیم در جلسه رسمی مردان که خوردن قهوه از بزرگ تر مجلس شروع می شود از او به عنوان پیر و بزرگتر جلسه، نوشیدن قهوه شروع می شود.
نکته ای را در مورد همین کنیه گرفتن ذکر کنم که این اواخر متوجه آن شدیم. پیشتر عرب ها از آوردن نام دخترشان پرهیز نمی کردند. پیامبر دخترش را ام ابیها یعنی مادر خودش خطاب می کرد. پیشتر اگر فرزند اول خانواده ای دختر می بود، پدر و مادر کنیه خود را بر اساس نام دختر می گرفتند به عنوان مثال ام زینت یا ابو مریم. ولی چندی است حتا اگر فرزند اول دختر باشد کنیه والدین همان کنیه پسرانه باقی می ماند و ام حسین یا ابو جاسم صدایشان می کنند تا شاید پسری به خانواده اضافه شود و کنیه تثبیت شود. البته در میان فرهیختگان عرب – عمدتا – چنین نیست.
– مظفریان: نمونه هایی مانند مزعل در جاهای دیگری از ایران دیده اید؟ در منطقه نمونه های این گونه زنان مردپوش باز هم وجود دارند یا مزعل تنها مورد است؟
– عباسی: کودک که بودم خواهری به نام نجات داشتم و او همکلاسی دختری داشت به نام شاهین (این نام را عرب ها برای دختران برمی گزینند). شاهین این ویژگی ها را داشت. بعد از مدرسه به خانه بازمی گشت لباس پسرانه را به تن می کرد، سر خیابان می ایستاد، چاقو کشی هایش را می کرد، موتور سواری می کرد، عربده می زد و به خانه بازمی گشت.
– مظفریان: او هم مانند مزعل پسرپوش ماند؟
– عباسی: خیر، او بعدها ازدواج کرد و صاحب فرزند شد اما به نظرم با مرد بودن احساساتش تخلیه شد. نمونه های بسیار متعدد این زنان را در جامعه جهانی می بینیم که هنرمندان برگزیده ای شدند و با اختیار خودشان در نام یا لباس مردانه زیست کردند. بیلی تیپتون نوازنده شهیر امریکایی جاز؛ جورج الیوت نویسنده مشهور انگلیسی؛ ژرژ ساند رماننویس رمانتیک، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار و اصلاحطلب اجتماعی فرانسوی از این نمونه هاست. بر اساس سنتی دیرینه در سرزمینهای غربی بالکان (کوزوو، مقدونیه، صربستان، مونتهنگرو، بوسنی) زنان برای رهایی از تنگناهای تحمیلشده، نام و هویتی مردانه برای خود انتخاب میکردند. به این افراد “بورنشا”[4] می گویند و همچنان برخی از ایشان زنده اند. آنها همه عمر خود را در هیأت مردان سپری میکردند و جالب این که با این انتخاب هم نگاه جامعه به آنها تغییر میکرد؛ درست مانند مزعل. سنّت “بچه پوشی” همچنان در افغانستان رایج است. بچه در آن سامان به معنای پسر است و تا 19 سالگی دختران در لباس پسرانه باقی می مانند؛ به این امید که خانواده صاحب فرزند مذکّر شود. در کتاب ها خوانده بودم زنانی را که تمایل به انجام کارهایی داشتند که ادعا می کردند ویژه مردهاست، مبتلا به “عقده دیانا” می دانستند. عقده دیانا همچنان به مثابه یک بیماری و برچسب وجود دارد و به تمام دخترانی اطلاق می شود که کارهای مردانه انجام می دهند. همزمان با ساخت این فیلم پیگیری می کردم و در همدان و تهران هم شنیدم که چنین اشخاصی وجود دارند. در بین عرب ها دست کم 10 مورد را پیدا کردم که در قید حیات هستند و توجه داشتید که در فیلم هم مزعل اظهار می کرد که چند نفری مانند خودش را می شناسد. آنچه به نظر من در تمام این افراد مشترک است تغییر ظاهر دادن به دلیل مشکلات فیزیکی مانند تغییرات هورمونی نیست بلکه فشار اجتماعی ای که بر زنان در این مناطق وارد می شود، باعث شده که برای به دست آوردن آزادی های بیشتر لباس مردانه به تن کنند تا پدرانشان متهم نشوند به این که پسری ندارند که ادامه دهنده راه او باشند. کمااینکه در فیلم هم مزعل اشاره می کند که بعد از 3 خواهر به دنیا می آید و برای کمک به پدر، پسر بودن را انتخاب می کند تا ادامه دهنده راه پدر باشد. چراکه یک مرد باید به داخل تالاب برود، نی ها را ببرد و به حصیر تبدیل کند. یک مرد باید ماهی صید کند و اسلحه به دست بگیرد و پرنده شکار کند. مزعل تمام این کارها را انجام می دهد.
– مظفریان: آیا سایر افرادی که می شناسید هم ویژگی های مشابه مزعل دارند؟
– عباسی: بله. یکی از این افراد دختر یازدهم خانواده است. پدرش دست تنها بود. او با انتخاب پوشیدن لباس مردانه به کشاورزی مشغول می شود و اکنون یکی از کشاورزهای برجسته است. با نمونه ی دیگری ملاقات داشتم که چوپانی کوچ نشین است و بین شهرهای مرزی ایران و عراق با مادرش در چادری زندگی می کند. آن چنان این افراد در نقش خودشان ذوب شده اند که به هیچ عنوان نمی شود حتا یک لحظه آن ها را مرد ندانست. از طرفی دیگر حتا بیش از توان یک مرد کار می کنند، تا بخش جنسیتی یا مردانگی خود را بروز بیشتری دهند. مزعل، تا چند سال پیش، به عنوان سرشناس ترین صیاد ماهی منطقه شناخته می شد. او یک ماه کامل را به همراه سایر صیادان در تالاب “هور العظیم” می ماند.
– مظفریان: آیا می توان این افراد را مبدل پوش («کراس درسر»[5] یعنی کسانی که برای ارضای روانی لباس جنس دیگر را به تن می کنند) دانست؟ طبق تعریفی که غرب برای این افراد در واژه نامه های گوناگون اختلال هویت جنسیتی برگزیده است؟
– عباسی: بله عمدتاً این افراد ارضای روانی می شوند ولی آن چه در این افراد دیدم فقدان آزادی زنان است که در این مناطق باعث چنین انتخاب هایی می شود. در ابتدای فیلم هم زنی اعتراف می کند که ترجیح می داد پسر باشد تا بتواند همراه پسرها به رودخانه برود و آزادانه در آب شنا کند و برادرانش به او امر و نهی نکنند.
– مظفریان: آیا این تغییر در پوشش مشکلاتی را در این جامعه برای این افراد ایجاد می کند؟
– عباسی: در فیلم، مزعل تعریف می کند که با پسرپوش شدنش عمویش به شدت از رفتار او عصبانی می شود، پسرهایش را معترضانه فرامی خواند که: “شما چرا اینجا ایستادید در حالی که دختر عموی شما در تالاب در کنار غریبه ها بیتوته می کند و یک ماه را آنجا می ماند؟ شما باید ناموستان را بیاورید و ادب کنید”. علاوه بر این، مزعل بر بسیاری از غرایز خود سرپوش گذاشته است. بُعد غریزی و جنسی خود را به هیچ عنوان نتوانسته است فعال کند چراکه آزادی برای او از اشباع و ارضای یک غریزه با اهمیت تر است.
– مظفریان: در فیلم دیده می شود که مزعل چند باری به داشتن روابطی با زنان اعتراف می کند آیا پیش از آن هم رابطه داشتن با مردان را امتحان کرده است؟
– عباسی: او در فیلم هم می گوید که هیچ وقت رابطه با مردان را تجربه نکرده است و چون آقابالاسری نداشته در هر لحظه می توانسته مانند رادیو موج عوض کند – این جمله عینِ عبارت اوست. او حتا وقتی جدّی است، با زبان طنز سخن می گوید. شاید انتخاب زبان طنز یکی از عوامل بقای او در جامعه مردان باشد. مزعل چون نقش مردانه خود را کاملاً پذیرفته است به خودش اجازه نداده که زن باشد و ازدواج کند یا رابطه برقرار نماید. در حالی که برعکس مزعل وارد حریم زنان دیگر می شود. این که در فیلم از هم خوابگی با زنان دیگر صحبت می کند به صورت متعارفی نیست که امروزه ما به کار می بریم بلکه بدین شکل بوده که در کنار زنی دراز کشیده و با لودگی و شیطنت هایی که در جوانی داشته در نهایت او را بوسیده است. بی شک او این کارها را به شکل نمادین برای تأکید مردانگی خود انجام می داده است. آن چه که در رابطه با مزعل باید مورد توجه قرار گیرد عدم تجربه جنسی اوست.
– مظفریان: جایگاه او در جامعه ای که زندگی می کند چگونه است؟
– عباسی: با وجود این که زن جایگاه چندانی در جوامع قبیله ای ندارد اما مزعل از جایگاه بسیار خوبی برخوردار است. هیچ کس به روی او نمی آورد که یک زن است و می دانیم اگر زمانی کسی در این مورد صحبت می کرد، تمام شیرازه ی وجود او فرو می پاشید. هیچ کس نقشش را از او نمی گیرد حتا در مجادلات به او نقش میانجی و ریش سفید را می دهند تا مشکلات را حل کند و واقعا او این توانایی را دارد. جامعه عرب با تمام مشکلاتی که دارد و محدودیت هایی که برای زنان قائل است نقش بیشتر این افراد را به طور کامل پذیرفته است.
– مظفریان: افرادی با ویژگی های مزعل در جامعه باز هم تکرار می شوند؟
– عباسی: در خیابان که قدم می زنم همچنان این سوال را از خودم می پرسم. همان طور که مزعل هم می گوید این امر بستگی به عقل و اندیشه هر انسان دارد. هیچ کس نمی تواند جلودار زنی شود که می خواهد به مرد تبدیل شود و برعکس اما نمونه هایی مانند مزعل به دلیل اختلال های فیزیولوژیک نیست که به نقش مرد روی می آورند بلکه به دلیل فشارهای اجتماعی است. اگر در جامعه ای زندگی می کردیم که برای زنان آزادی هایی وجود داشت پدیده های اینچنینی خلق نمی شد. تا زمانی که بخواهیم با آزادی افراد این گونه برخورد کنیم واکنش های خودآگاه یا ناخودآگاهی مانند مزعل وجود خواهد داشت و مزعل ها تکثیر خواهند شد.
به طور کلی مبدل پوشان از طرز لباس پوشیدن جنس مخالف تقلید می کنند. در بیشتر موارد، تظاهر جنسیتی آن ها در طول زمان و مبدل بودنشان با هویت جنسیت آن ها همسان نیست. این اصطلاحی است برای یکی از انحرافات جنسیتی که در این انحراف بیمار از پوشیدن لباس جنس دیگر تحریک می شود و لذت می برد. مبدل پوش امکان دارد حتا در ملاءِ عام لباس جنس دیگر را بپوشد. در همین زمینه آمده است که مبدل پوشان دو دسته هستند: «کراس درسر»[6] یا «کراس درسینگ»[7] کسانی که لباس جنس دیگر را به دلیل کسب آرامش روحی و رضایت شخصی و روانی می پوشند. در حالی که «ترانسوستیزم»[8] یا «ترانسوستایت»[9] معمولاً اصطلاح توهین آمیزی است به ویژه هنگامی که به نادرستی استفاده شود. این دسته از افراد برای کسب ارضاء و رضایت جنسی به پوشیدن لباس جنس دیگر تمایل دارند.
ائونیسم[10] مترادف واژه «ترانسوستایت»[11] می باشد[12]. انتخاب این نام به دلیل وجود یک شوالیه و ماجراجوی فرانسوی[13] است (1728-1810 م.). اگر چه او به عنوان یک پسر غسل تعمید داده شد ولی تا سن هفت سالگی به عنوان یک دختر بزرگ شد و رشد کرد. در سال 1755، این موضوع از شاه فرانسه مخفی نگه داشته شد و دربار روسیه او را به عنوان یک زن شناخت. او پس از چند سال به عنوان یک عامل خاص، برای یک زمان در ارتش به عنوان کاپیتان سواره نظام خدمت کرد. چند سال بعد در یک مأموریت دیپلماتیک در لندن، شاه فرانسه به او دستور داد تا پوشیدن لباس زنانه را از سر بگیرد و از زندگی عمومی کناره گیری کند. با امتناع از این دستور، او در توطئه و رسوایی درگیر شد و مورد هدف شرط بندی های باز و شدید در مورد سکس واقعی خود قرار گرفت. اگر چه در سال 1777 در پوشش یک مرد دوباره به فرانسه بازگشت اما دستور قبلی شاه برای پوشش لباس زنانه مجدد به وی ابلاغ شد. با کمک شخصی ملکه، او در نهایت در دادگاه در لباس شاهانه فاخر زنانه حاضر شد. سی و سه سال باقی مانده زندگی اش را در لباس زنانه به سر برد. بررسی اندام او بعد از مرگش نشان داد که او دارای اندام تناسلی مردانه می باشد ولی هیکل و ویژگی های زنانه دارد[14].
مبدل پوشان با پوشیدن لباس جنس دیگر به تحریک جنسی می رسند اما تعلق خود را به جنس خود انکار نمی کنند و هیچ میلی به تغییر جنسیت جسمی خود ندارند، مبدل پوشان از وارد شدن به محیطی که مخصوص جنس مخالف است نیز خوششان می آید و تحریک می شوند مثل توالت، اتاق پرو و نمونه های آن.
این اختلال بیشتر مواقع مرتبط با مردان است. در بعضی موارد دوجنس گرا هستند و خود را کاملاً مبدل پوش می دانند و نه دگرجنس جو. مبدل پوشی لزوماً بازتابی از گرایش جنسی یا هویت جنسیتی نیست. مبدل پوشی ممکن است به دلایل متعددی انجام گیرد از جمله: نیاز به بیان زنانگی/ مردانگی، بیان و اجرای متفاوت (مانند شاه نما و ملکه نما) یا لذات شهوانی در مواردی افراد مبتلا به بی قراری جنسیتی ممکن است پوشیدن لباس مطابق با هویت جنسیتی خود را شروع کنند که در این شرایط برخی از مردم به اشتباه اصطلاح مبدل پوش را به کار می برند. این افراد مبدل پوش نیستند و این اصطلاح نباید برای آن ها استفاده شود زیرا آن ها پوشیدن لباسی را برمی گزینند که با هویت جنسیتیشان تطابق داشته باشد. “در ویرایش دهم طبقه بندی بین المللی بیماری ها[15]، مبدل پوشی به دو گروه عمده “مبدل پوشان هوسران[16]” و “مبدل پوشان دو نقشی[17]” تقسیم شده است. این دو گروه با هم اختلافات عمده ای دارند و باید توجه داشت که تنها مبدل پوشان دو نقشی زیر گروه اختلال هویت جنسیتی محسوب می شوند. اصطلاح “مبدل پوشان هوسران” برای کسانی اطلاق می شود که پوشیدن لباس جنس دیگر را به دلیل تحریک جنسی انجام می دهند. این نوع مبدل پوشی اغلب با خود ارضایی همراه است. پس از اوج جنسی، معمولاً نیاز به پوشیدن لباس جنس دیگر متوقف و در مواردی هم موجب ناراحتی و تنفر فرد می شود. مطالعات نشان داده است که از 50 درصد مردان مبدل پوش، بین 5 تا 10 درصد آن ها به طور منظم این عمل را انجام می دهند. گروه دوم که “مبدل پوشان دو نقشی” هستند برخلاف گروه اول زمان بسیار بیشتری را صرف ماندن در لباس جنس مخالف می کنند (گاهی تمام عمر). تمایل این افراد به مبدل پوشی به دلیل مقاصد جنسی نیست اما در ابتدا ممکن است در مسیر هوسرانی ظهور کند. این دسته از افراد هیچ تمایلی به ورود به روند درمانی تغییر جنسیت ندارند و در بیشتر مواقع برای حفظ هویت جنسیتی ذاتی خود تلاش می کنند. تبدیل این افراد به دگرجنس جو معمولاً طی یک دوره طولانی تدریجی با افزایش احساس تعلق به جنس دیگر و بی قراری جنسیتی رخ می دهد. این افراد پس از طی این دوره هویت جنسیتی واقعی خود را می شناسند و در صدد تغییر جنسیت برمی آیند. از بین کسانی که مبدل پوش هستند جمعیت بسیار اندکی دگرجنس جو می شوند.
تشخیص طبقه بندی افراد مبتلا به انواع اختلال های جنسیتی و جنسی آن قدر دشوار است که به راحتی نمی توان با مواجه شدن، آن ها را در گروه خاصی قرار داد. همان طور که در مصاحبه آمد، این دشواری در مورد پدیده هایی مانند مزعل نیز صادق است.
پانوشت ها:
[1] Tom Boy
[2] Boyeh
[3] Boy
[4] burneshas
[5] cross dresser
[6] Cross-dresser
[7] cross-dressing
[8] transvestism
[9] transvestite
[10] Eonism
[11] transvestite
[12] . “دگر جنس باوری (دگر جنس جویی) در گذشته ائونیسم نامیده می شد، چرا که اولین فرد مبتلا را شوالیه “ائون بی مانت” می دانستند” (رئیسی، 1383: 52). به نظر می رسد با توجه به مترادف بودن این واژه با کلمه مبدل پوش برداشت مولف محترم کتاب اختلال هویت جنسی از تاریخچه دگر جنس جویی اشتباه باشد و ائونیسم برای دگر جنس جوها اگر در گذشته هم به کار برده می شده است به دلیل عدم شناخت کافی از تفاوت های دو گروه مبدل پوشان و دگر جنس جوها می بوده است. ممکن است مبدل پوش پس از طی زمانی به جنسیت خود یقین پیدا کند و تغییر جنسیت دهد اما لزوماً هر مبدل پوشی یک فرد دگر جنس جو نیست.
[13] Charles Éon de Beau·mont
[14]. http://www.merriam-webster.com/medi…
[15]. The International Classification of Diseases
[16] . Fetishistic transvestism
[17] . Dual-role transvestism
+ There are no comments
Add yours