مدرسه فمینیستی: فکر میکنم دامهای دنیای امروزی که تجربهاش میکنیم خطرناکتر از دامهای دنیای دیروزی است که میخوانیمش، بنابراین عبورِ سلامت از این دامها پیچیدهتر و به مراتب مشکلتر از دیروز شده است. دامهایی مثل تشخیص ندادن موقعیتها و زیر پا گذاشتن حرمت انزوای فردی و حرمت در میان جمع بودن، بودن در مجمع افرادی که امروز روی دستشان بلندت میکنند و هورا میکشند و فردا زیر پا لهت میکنند و دنبال دیگری میدوند، افتادن در دام سلیقهی نازل دیگران، شتابزدگی در تحلیل و نظر دادن بدون اندیشه، بازیچهی انگیزه شخصی دیگران شدن، وابسته شدن به دیگری و دیگریها، متکی نبودن به عقل خود، بها دادن بیش از حد به ذهن شاعرپیشهی سطحیاندیش و هذیانگوی درمانده در هوس زودگذر، دویدن دنبال شهرت و داشتن عطش سیری ناپذیر محبوب شدن، از جملهی مهمترین دامها در راه زندگی بشر آگاه امروز است.
و اما حفظ حرمت انزوای فرد که گمان میکنم از جهتِ شناختش برای حفظ کردنش و برای دادن فرصت به خود و برای یافتن راه عبور سلامت از دامهای دیگر اهمیت بیشتری دارد.
میلان کوندرا، میراثدارِ سنت رماننویسی در اروپا که در آثارش به قربانی شدن انسان امروز در جومع توتالیتر یا تمامیتخواه میپردازد در بررسیِ هوشمندانهای که از آثار کافکا دارد مینویسد: «جامعه توتالیتر، به ویژه در انواع افراطیتر، میخواهد مرز میان قلمروهای خصوصی و عمومی را بردارد. هر چه قدرت به کدورت میگراید، میخواهد که زندگی شهروندان شفافتر باشد، اغلب گفتهاند که رمانهای کافکا میلی سوزان را به یکی شدن و تماس با انسانها بیان میکند و موجود بیریشهای را توصیف میکند که تلاش میکند بر نفرین انزوا فائق آید. این تعبیر نه تنها سادهانگارانه و ناقص است بلکه مفهوم رمان را وارونه میکند. قهرمانِ رمان کافکا ابداً درصدد دست یافتن به دوستی انسانها نیست، طالب محبت نیست و نمیخواهد مانند قهرمان رمان سارتر «انسانی در میان انسانها» باشد که نه از یک اجتماع بلکه از یک نهاد پذیرش میطلبد و بابت این پذیرش باید بهای سنگینی بپردازد؛ باید انزوای خود را نفی کند؛ سرانجام همین، دوزخ او میشود: هیچگاه تنها نیست. وسواس ذهنی کافکا نه نفرین انزوا بلکه تجاوز به حریم انزواست… اذهان شاعرپیشهای که دوست دارند نسخ اسرار و چشمهی زلال زندگی خصوصی را وعظ کنند متوجه نیستند که فراگردی را که لگام میگسلند چه سرشتی دارد. نقطه آغاز توتالیتاریسم به آغاز محاکمه [اثر کافکا] شباهت دارد: فرد را در بستر غافلگیر میکنند؛ درست همانطور که پدر یا مادر میآمدند. در هر صورت آنچه کافکایی است به یکی از دو قلمرو خصوصی یا عمومی محدود نمیشود؛ هر دو را در بر میگیرد. عمومی آیینهی خصوصی است، خصوصی عمومی را بازتاب میدهد.»
به نظر میرسد که انفجار راههای ارتباطی الکترونیک در دنیای امروز و سهل بودن انتشارِ هرچه که مربوط به حریم خصوصی فرد است و تشخیص ندادن این که چه چیز مربوط به حریم خصوصی فرد است و چه چیز میتواند در معرض نمایش عموم قرار گیرد، خدمتی است در جهت خواست سلطهی نامرئی حاکم بر جهان، قدرتی سیری ناپذیر که خواهان همه چیزِ فرد است. شفافیتی که حکومت توتالیتر از فرد طلب میکند با شفافیتی که اخلاق و انسانیت از فرد طلب میکند تفاوت دارد آن یکی صحنه بازی و نمایش دروغ و دور شدن از اصالت زندگی و کاهش غنای فکری و رفتن به سمت بیریشگی است و این یکی ضمانت آدم بودن و تفکر و راستی است.
برای انسان امروز در موارد بسیاری تشخیص بودنِ فعال در جامعه و ارتباط با دیگران با نمایش حریم خصوصی اشتباه گرفته میشود حریمی که به هیچ کس جز خود فرد ربطی ندارد، انتشار بیوقفهی لحظاتی که بنا بوده فرد تنهایی و آرامش را تجربه کند لحظاتی که حق هر انسانی است داشته باشد برای پرورش ذهن و فکرش برای خواندن، آموختن و برای مرور کردن خودش، برای افزایش غنای درونی و برای توانمند شدن و قدرت یافتن. امروز این انزوای سازنده به راحتی و به رایگان و با رضایت خود فرد در اختیار عموم قرار میگیرد. عکسها و فیلمهای تختخواب و حمام فرد توسط خود فرد به همه جای جهان ارسال میشود تجاوزی که ناآگاهانه و با رضایت کامل فرد، از جانب همگان، از جانب هزاران کلهی بیصورت و هزاران چشم ناشناس صورت میگیرد. این دامی است که بسیاری از افراد امروز در آن میافتند، فراگردی که لگام گسیخته تمام فرد را میخواهد، تمام ثانیهها و لحظات فرد را طلب میکند، تنهایی و انزوای سازنده همان که بناست قدرت بدهد و فرد را توانمند و غنی کند، همان را از فرد طلب میکند. شناخت اهمیت تنهایی و حریمی که تنها به خود فرد و حداکثر به خانواده و دوستان فرد تعلق دارد از بینشهای ضروریِ زندگی افراد امروز است. ارزانی و فراوانی ابزار آسیب رساندن و تجاوز به آن را تنها با غنای درونی و پرورش فکر و ذهن میتوان کنترل کرد. با تلاش برای حفظ همان که این ابزار از ما میگیرد.
+ There are no comments
Add yours