مدرسه فمینیستی: دختری نوجوان، با دیدن اولین خونریزی ماهانه به تصور آنکه بکارتش را از دست داده، به زندگی اش پایان داده است. این خبر علاوه بر این که خبری تکان دهنده برای جامعه و مخصوصا نظام آموزشی و رسانه های کشور است، نیاز به تحلیل جامعه شناختی و به ویژه از منظر فمینیستی دارد که چرا دختری نوجوان برای چنین مساله ای که پیش پا افتاده به نظر می رسد، دست به خودکشی زده است(1).
هر چند در نگاه اول خودکشی یک امر فردی و روانشناختی به حساب می آید و شایع ترین دلیل آن افسردگی عنوان می شود، اما یک مساله ی اجتماعی هم هست. شناخته شده ترین بررسی جامعه شناختی درباره خودکشی توسط امیل دورکیم انجام گرفته است که طی آن صورتی از خودکشی را معرفی می کند که به خودکشی تقدیرگرایانه معروف است. این صورت از خودکشی به خودکشی هایی اطلاق می شود که در جوامع یا اجتماعات بسته و سنتی، زیر فشار الزام ها و هنجارهای اجتماعی فرد مجبور به خاتمه دادن به حیات خود می شود. خودکشی تقدیرگرایانه در جامعه ما بیشتر در میان زنان رخ می دهد که به دلیل موقعیت فرودست و تبعیض جنسیتی نهادینه شده مجبور هستند فشارهای بیشتری را تحمل کنند.
واقعیت آن است که زندگی زنان در جوامع سنتی و زیر فشار هنجارهای اجتماعی که اخلاق را به شکلی جنسیتی تعریف می کند، با اضطراب و استرس در هم تنیده شده است. این اضطراب و استرس در کنار ناگاهی و دانش محدود درباره مسایل جنسی دشواری هایی را در زندگی زنان رقم می زند و به دغدغه ای آزار دهنده حداقل تا زمان ازدواج تبدیل می شود. غیر از نسل های گذشته که در زمانه ای پرورش و رشد پیدا کردند، که محدودیت اطلاعات و آگاهی از ویژگی های آن بود، در زمانه ی ما هم با وجود پیشرفت های علمی و دسترسی نسبی به اطلاعات و افزایش ارتباطات، هنوز با فیزیولوژی و آناتومی بدن زن به مثابه ی یک تابو و مساله ای شرم آور برخورد می شود. بکارت و خونریزی ماهیانه زنان دو موضوعی هستند که ذهن دختران جوان را به خود مشغول می کنند بدون آنکه بتوانند به درستی و از منابع موثق، از چگونگی و چیستی آن سردر بیاورند. بسیاری از زنان، خاطره ای توام با ترس و وحشت از اولین خونریزی ماهیانه را در تمام عمر با خود حمل می کنند، آنها ناگهان با خونریزی غیر منتظره ای مواجه شده اند که منشا آن برایشان مشخص نبوده، آمادگی مواجهه با آن را نداشته اند و حتی گفتنش با نزدیک ترین افراد توام با شرم و احساس گناه و نگرانی بوده است. در واقع هنوز هم با وجود تغییرات اجتماعی و زندگی در عصر مدرن، ممنوعیت و شرم در مورد مسایل جنسی زودتر از فیزیولوژی و بهداشت جنسی در ذهن زن جوان نقش می بندد . او بدون آن که از اصل موضوع اطلاع داشته باشد، با دیدن اولین خون قاعدگی دچار وحشت و سردرگمی می شود و به طور سربسته دریافته است که خود را محافظ بی چون و چرای بکارتی بداند که حتی جسارت پرسش درباره آن امری قبیح و مذموم به شمار می رود.
پرده بکارت نگرانی و اضطراب بزرگ زنان است که بر اساس هنجارهای سنتی حفظ آن به علامت دست نخورده بودن تا هنگام ازدواج رسمی و قانونی بر زنان تکلیف می شود. هنجارها و الزام های اجتماعی زنان را به نظارت بر اعمال و حرکات خود موظف می کند تا جایی که دختربچه ها از طرف خانواده هایشان به مانند یک فرد ناتوان از بسیاری حرکات و فعالیت ها و ورزش ها منع می شوند و پس از هر ضربه ی مشکوکی روانه ی مطب ماما و پزشک برای ارزیابی وضعیت بکارت می شوند.
بکارت تا آنجا اهمیت یافته که در یک دهه اخیر علم پزشکی هم به خدمت هنجارهای سنتی درآمده و و مسایل مربوط به آن به بخشی از کسب و کار پزشکان و ماماها تبدیل شده است. حالا پزشکان گاه در هیات کارگزاران سنت هایی ظاهر می شوند که گمان می رفت با تغییرات اجتماعی دچار زوال شوند. صدور گواهی سلامت پرده بکارت و ترمیم آن که پزشکان مرجع صدور و انجام آن هستند برآمده از تقاضای جامعه بکارت خواهی است که هنوز مهمترین عنصر در حیات فردی و اجتماعی زن را بدن او می داند.
به نظر می رسد هنجارهای اجتماعی و الزام های جامعه و شرمی که برآمده از ناآگاهی و اخلاق متظاهرانه سنتی است باعث شده طرح مسایل جنسی و توضیح فیزیولوژی و آناتومی جنسی بدن انسان از زن و مرد، مجال طرح پیدا نکند و نوجوانان نه از طریق خانواده و نه از طریق آموزش های رسمی در مدارس نتوانند از این مسایل مطلع شوند و دانش و اطلاع کافی پیدا کنند. از این رو آگاهی از بهداشت جنسی به سان یک موضوع زیرزمینی و مخفی تا مدتها ممکن است به تعویق افتد و یا از منابع غیرموثق و نامطمئن حاصل شود.
خودکشی یک دختر نوجوان که در واقع قربانی هنجارهای دست و پا گیر و مزاحم جامعه توسعه نیافته ی سنتی خود شده است، هشداری است برای جدی گرفتن آموزش صحیح و هوشمندانه در مدارس و رسانه ها. آموزش مسایل جنسی و مخصوصا بهداشت جنسی به کودکان و نوجوانان از الزامات زمانه ماست و ضروری است که این آموزش ها را از زیر سایه اخلاق تزویرکارانه خارج کنیم. مرز قایل شدن میان آگاهی و اخلاق است که می تواند ما را به ضرورت آموزش مسایل جنسی به ویژه به دختران دانش آموز رهنمون کند.
پانوشت:
1 – خبر خودکشی دختر چهارده ساله در روزنامه بهار در تاریخ بیستم مهر نود و چهار منتشر شده است (در گزارشی با عنوان چگونه به دختران آموزش دهیم).
+ There are no comments
Add yours