خشونت علیه زنان، داغی بر پیشانی حقوق بشر و دولت ها

۱ min read

طلعت تقی نیا-29 آبان 1394

مدرسه فمینیستی: تجربه خشونت به طور گسترده در همه جا، در همۀ سطوح، و در فراسوی مرزهای ثروت، طبقه، نژاد و فرهنگ، رواج دارد. جهان زیر بار سنگین عملیات تروریستی، گروه های بنیادگرا و سیطره کارتل های نفتی، کمر خم کرده است. به خصوص منطقه آشوب زدۀ ما که دیگر تاب ایستادگی در مقابل فشار دولت هایی که ترور و اسلحه و خشونت را صرفاً برای حفظ منافع و قدرت شان، رواج می دهند ندارد. در حال حاضر جهان با نیروهای متعصبی رو به رو شده که به نام دفاع از مذهب و عقیده، هر جنایتی را مرتکب می شوند. در اعماق وجود این نیروهای جزم اندیش، نفرت به آن «دیگری» که چون خودشان نمی اندیشد، بی وقفه می جوشد.

در میان ولوله و غوغای جنگ و خشونت در منطقه، زنان بیشتر از هر زمان دیگری مورد انواع آزارها، ضرب و شتم، و تجاوز جنسی قرار می گیرند. آوارگی میلیون ها نفر از مردم منطقه، به «قاچاق زنان» که پدیده ای ریشه دار و جهانی است متأسفانه ابعادی فاجعه آمیز بخشیده است. زنانی که به اسارت و بردگی گرفته می شوند ناچار به تحمل انواع ستم جنسیتی، کار اجباری، و بردگی جنسی محکوم می شوند و هر لحظه در خطر کشته شدن – آن هم به فجیع ترین شکل آن – قرار دارند. آنها برای دفاع از هستی خود به ناگزیر وارد چرخه خشونتی شده اند که در انتخاب آن، کمترین حقی نداشته اند بلکه به آنان تحمیل شده است. به کارگیری این نوع خشونت، داغی بر پیشانی حقوق بشر و دولت ها و خشونت گران جنگ طلب است.

در شرایط کنونی خشونت بر زنان اشکال و ابعاد بسیار پیچیده ای به خود گرفته و به شکل حادتر و سیستماتیک صورت می گیرد. اسیدپاشی های متعدد، تجاوز جنسی، خرید و فروش زنان و کودکان، کار بی مزد، تن فروشی و… ابعاد باور نکردنی به خود گرفته است. واقعیت این است که خشونت های جنگ و آوارگی و بردگی و قاچاق زنان به حدی شدت یافته که خشونت های خانگی در مقابل این خشونت های فجیع، کم رنگ شده است. با این حال زنان از دیر باز – و حتا در شرایط صلح – هدف خشونت های خانگی، اجتماعِی و سیاسی قرار داشته اند اما در هیچ زمانی نه تنها این خشونت ها را نپذیرفته اند بلکه از هیچ موقعیت و فرصتی هم برای اعتراض علیه خشونت، غافل نبوده اند. آنان به طور منظم و پیوسته و با امکانات حداقلی که در اختیار داشته اند با خشونت مقابله کرده اند. این رویارویی و مقاومت در مقابل خشونت به حدی بوده که سرانجام زنان توانستند دولت ها را نیز وادارند که روزی را در جهان به نام «روز بین المللی مبارزه باخشونت علیه زنان» نام گذاری و تصویب کنند.

جمهوری دومینیکن به اتفاق نمایندگان 74 کشور عضو سازمان ملل، سرانجام توافق کردند که تاریخ ٢۵ نوامبر (چهارم آذر) را به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت بر علیه زنان» به احترام «خواهران میرابال» که به «پروانه ها» معروفند اعلام نمایند.[1] در واقع تصویب این مناسبت جهانی، مرهون کوشش و فداکاری خواهران میرابال و به قیمت از دست دادن جان شان بوده است.

هر ساله به مناسبت این روز جهانی، زنان کشورهای مختلف به افشاگری علیه خشونت می پردازند و با شکستن تابوهای فرهنگی و سنتی، می کوشند خشونت علیه زنان را از حالت مسئله ای خصوصی، خارج سازند و اعتراض به این معضل عمومی را به عرفی رایج تبدیل نمایند تا به این وسیله حمایت اجتماعی، سیاسی و حقوقی را برای مقابله با خشونت، به دست آورند. این جاست که استفاده از روزهای بین المللی و قوانین حقوق بشری در روند اعتراض به خشونت علیه زنان، اهمیت خود را آشکار می کند زیرا این امکان را فراهم می سازد که از راه حل های بین المللی برای پاسخگو کردن دولت ها استفاده شود و به آنها خاطر نشان گردد که به تعهدات و پیمان هایی که در عرصه بین المللی، پذیرفته و امضا کرده اند پایبند بمانند و در کشور خودشان به مرحله اجرا گذارند.

اگر زنان در دنیای غرب با خشونت و ناامنی در محل کار، در خیابان، و آزار جنسی و تجاوز دست به گریبانند زنان ایرانی علاوه بر این ها، با تبعیض هایی قانونی هم درگیرند که از توان موقعیتی آنها می کاهد و آنها را از عرصه های اجتماعی و اقتصادی عقب می راند. سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها، بومی سازی، حق خروج از کشور فقط با اجازه شوهر، تبعیض های مدیریتی، طرح حجاب و عفاف، و انواع تبعیض های اقتصادی سیاسی و فرهنگی دست به دست هم داده اند که از زنان موجوداتی ناتوان، منزوی، گوش به فرمان، و خانه نشین بسازند.

با وجود همۀ این خشونت ها و تبعیض ها اما در صحنه واقعی زندگی، این زنان هستند که بار طاقت فرسای زندگی را به دوش می کشند: در مواقع بیکاری شوهر، دز زمان فوت یا نبود همسر، یا وقتی که مرد خانواده معتاد یا بیمار است زنان با شجاعتی در خور تحسین، تمامی مسئولیت سرپرستی خانواده را بر عهده می گیرند. در مواقع بحران های خانوادگی و اگر حضور شوهر معتاد یا خشونت پیشه، بخواهد به فرزندان صدمه بزند یا خطر فروپاشی کیان خانواده را در پی داشته باشد زن ها معمولاً صدها بار پله های دادگاه ها را بالا و پایین می روند تا بتوانند از همسرانی که شایستگی زندگی را ندارند دور باشند – مردان خشونت گری که در مقابل کلام و منطق زن، دانش و اطلاعات او، صبر و بردباری اش، مقاومت و پایداری اش، کم می آورند و در نتیجه، متوسل به زور و خشونت می شوند.

زن ایرانی در حوزه اجتماعی نیز برای مطالبات برابری خواهانه و منطقی اش به شکل مدنی و مسالمت آمیز اعتراض می کند و نظراتش را با نوشتن در اندک نشریاتی که به او اجازه نشر می دهند، با مردم و افکار عمومی در میان می گذارد. برای برپایی مراسم هشت مارس «روز جهانی زن» به همه جا سر می زند، به همه کس رجوع می کند و هر چند که مکان های عمومی را ازش دریغ می کنند اما هرگز ناامید نمی شود.

در منطقه ما زنان سنگسار، اعدام، تبعید، و زندانی می شوند، از محل کارشان اخراج می شوند، ممنوع القلم و ممنوع التصویر می شوند اما دست از کوشش بر نمی دارند. این گفته ها شعار نیست زیرا نمونه ها بسیارند از جمله «نرگس محمدی» هم اکنون با بیماری جدی دست به گربیان است، در عین حال که دوری از همسر و فرزندانش او را به شدت دل تنگ کرده و همه این ها را در فضای سخت زندان و محرومیت های درمانی و دارویی، تحمل می کند ولی باز هم دست از حق خواهی بر نمی دارد. نرگس محمدی همچون دیگر زنان زندانی، این راه را انتخاب کرده و با انتخابش و هویت زنانه اش هم چنان از تبعیض می گوید و می نویسد تا شاید گوش شنوایی بیابد. در همین فرایند است که زنان یاد گرفته اند با فعالیت های جمعی و مسالمت آمیزشان به دنبال راهکارهای منطقی، صلح آمیز و مدنی برای مهار و کاهش خشونت باشند. همچنین با ایجاد نهادها و تشکل های مدنی برای رفع تبعیض علیه زنان، وارد عرصه اجتماعی می شوند و سعی می کنند دنیای بهتری را بسازند که بتوانند به حقوق اولیه و واقعی خود دست پیدا کنند اگرچه راهی هزاران ساله است.

برای رسیدن به اهداف انسانی به ویژه برای پایان دادن به خشونت، زنان به افزایش آگاهی عمومی و حمایت از قوانین ضدخشونت علیه زنان و سایر طرح های مشابه، می پردازند. آنان تغییر و اصلاح قوانین تبعیض آمیز را از راه های زیر دنبال می کنند:

◀️  پذیرفته شدن فعالیت های مسالمت آمیز و آزادی تأسیس نهادهای مستقل از جمله انجمن ها، خانه های امن، کانون های حمایتی، و برگزاری همایش ها در جهت آگاهی بخشی و احقاق حقوق برابر، فارغ از جنسیت، مذهب، عقیده و زبان. به کلامی ساده و روشن تحقق جامعه مدنی واقعی!

پانوشت:

1 – سه خواهر اهل جمهوری دومینیکن، با نام خواهران میرابل، پس از ماه‌ها شکنجه، سرانجام به قتل رسیدند. “جرم” این سه خواهر شرکت در فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن بود.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours