گزارشی از یک نهاد مردمی در اکوادر

۱ min read

مهشید شریف-22 آذر 1394

مدرسه فمینیستی: مطلبی که ملاحظه می کنید تجربۀ نزدیک به سه هفته زندگی شبانه روزی من طی ماه نوامبر 2015 در کاسا ویکتوریا(1) است. من این مدت به عنوان داوطلب با این نهاد مردمی در کیتو در کشور اکوادور کار می کردم و این نوشته حاصل گفتگوهایی است که با مسئول این نهاد خانم آلیسا بوران بَین داشته ام.

حدود پانزده سال پیش اوایل سال 2000 میلادی «آلیسیا بوران بَین» و همسرش دان یورگیتبا، بعد از پنجاه سال زندگی در امریکا، به اکوادر بازگشتند تا با خرید خانه ای مخروبه به تعمیر آن بپردازند. آنها می خواستند این خانه را به نهادی مردمی برای کمک به کودکان متعلق به خانواده های تهیدست آماده کنند تا این دسته از کودکان ساعات بعدازظهر خود را بجای ولگردی در خیابان و یا نزدیکی و ارتباط با گروه های دست اندرکار مواد مخدر به آنجا بروند و آموزش ببینند. آنها توانستند این نهاد مردمی را با کمک های مالی مردمی راه اندازی کنند.

آموزش در این نهاد شکل و فرمهای چندگانه ای دارد. عده ای در درس و مشق مدرسه کمک می گیرند. عده ای روابط اجتماعی تمرین می کنند و عده ای دیگری به بازی و تفریح مشغول می شوند. در واقع با ایجاد واحدهای آموزشی در هر اتاقی و انتخاب سرپرستی برای آن، کودکان در طول سه چهار ساعتی که در این مکان هستند به این واحدها می روند، آموزش می بینند و بازی می کنند.

اکثر قریب به اتفاق این کودکان که در مجموع حدود هفتاد نفر می باشند و بین 4 تا 14 سال سن دارند، به اقشار فقیر جامعه تعلق دارند. بعضی از کودکان بزرگتر بخاطر کمک به مخارج خانواده، مدرسه را ترک گفته اند. یکی دیگر از ویژگیهای این کودکان این است که اکثر آنها فرزندان مادران مجرد هستند و این دسته از مادران برای گذران زندگی اغلب به دست فروشی و یا کار در خانه ها مشغولند. دست فروشهایی از قبیل مادران کودکان “کاسا ویکتوریا” با تهیۀ مقداری میوه از بازارهای بزرگ و چرخاندن ان در سطح شهر و فروش آن، گاهی نیز لوازم خرد و ریزی که بشود آنها را برای فروش دور شهر چرخاند، زندگی می کنند.

خرید این خانۀ بزرگ و قدیمی که حدود صد سال پیش توسط یکی از اشراف زادگان اکوادری بنا شده، توسط آلیسیا و جمعی از دوستان او که ایدۀ کمک به این دسته از کودکان را ضروری می دانستند، انجام می شود و به شکل همکاری جمعی اداره می شود. بخش کوچکی از کاسا ویکتوریا برای زندگی داوطلب هایی که به آنجا می روند، در نظر گرفته شده.

کودکان دختر و پسر مشتاقانه به این نهاد مردمی رو می آورند و امروز پس از پانزده سال، تعدادی از مربیان داوطلب کسانی هستند که خودشان روزگاری همانند همین کودکان بوده اند و در حیاط این خانه بازی کرده اند. برپایی کمپین درخواست از داوطلبان، کمکی بزرگی به انسجام و ادامۀ فعالیت این نهاد است. سالانه تعدادی داوطلب از بسیاری از کشورهای دنیا به اینجا می آیند و در دروه هایی به عنوان داوطلبان علاقمند به ادامۀ فعالیت این نهاد مردمی کمک می رسانند.

حضور و فعالیت افرادی با پیشینه های متفاوت و ملیت های مختلف بیش از هر چیزی حس تعامل و دیگرپذیری را در این کودکان رشد داده است. بنابه گفتۀ آلیسیا که مسئول و گردانندۀ این نهاد است، یکی از ویژگیهای فعالیت کاسا ویکتوریا این است که به موازات فعالیت آموزشی کودکان، به ارتباط با والدین آنها می پردازد. خارج از اینکه پدر یا مادری معتاد یا دست شسته از کودکان خود باشند، اما به جمع کمیتۀ والدین دعوت می شوند و ماهانه گزارش کار کودکان خود را در کاسا ویکتوریا دریافت می کنند. احترام و پذیرش نقش والدین به مرور در طول این پانزده سال توانسته والدین را حتی به خودشان و اراده ای که ممکن است به تغییر راه و شیوۀ زندگی آنها منجر کند، امیدوار کند.

آنها در تماس دائمی با مربیان و داوطلبان قرار می گیرند. چیزی که در جای خود ثمره ای جز نزدیکی انسانها به هم و اعتقاد به صلح و همکاری، چیز دیگری به بار نیاورده است. آلیسیا ماهانه جلساتی با والدین برگزار می کند. این محرومین اقتصادی و اجتماعی جایی را دارند که در آن هویت انسانی و والد بودشان به تمامی به رسمیت شناخته شود.

بنابه جدول تدوین شده، هر خانواده ای یک روز عصربرای نظافت کلاسها به کاسا ویکتوریا می آید. بچه ها معمولاً به کمک پدر و مادرشان می آیند و آنها را در نظافت جایی که به آنها پناه داده و آموزش می دهد، کمک می کنند.

یکی دیگر از کارهای مدیریت کاسا ویکتوریا این است که کمیته ای از همسایگان و مغازه داران محل درست کرده است و همکاری آنها را نیز جذب کرده است. آلیسیا می گوید همسایگان و مغازه دارها بهترین پشتیبان این کودکان در خارج از کاسا ویکتوریا هستند. این کمیته توانسته حس خوبی در بین همسایگان و مغازه دارها ایجاد کند و مراقبت و توجه آنها نسبت به کودکان عملاً باعث کاهش آسیب های اجتماعی در بین این دسته از کودکان شده است.

وقتی نهادی شکل می گیرد، به نسبت اعتقاد و وفاداری مسئولین اولیه به اهداف خود، می تواند اقشار فعال دیگری را هم به خود جلب کند. امروز افرادی زیادی از کلیساهای شهر، تاتر، کمیته های فرهنگی، هنرمندان و فعان اجتماعی به این نهاد فرهنگی و مردمی مراجعه می کنند و حال با همکاریهای کوتاه مدت یا بلند مدت آنها را یاری می دهند. بسیاری از دانشجویان رشته های علوم انسانی به کاسا ویکتوریا مراجعه می کنند و در مورد این دسته از کودکان و زندگیشان گزارش تهیه می کنند. بنابه گفتۀ آلیسا این نهاد تماماً مردمی است و تاکنون هیچ گونه ارتباط کاری یا مالی با نهادهای دولتی نداشته. او می گوید: “من به مردمی بودن کاسا ویکتوریا واقعا وفادارم نه از این جنبه که اعتقاداتی موافق یا مخالف دولت های این کشور داشته باشم، بیشتر از این جهت که خود ما، والدین و همکارانمان، داوطلبانی که به اینجا می آیند، به این باور برسیم که دست در دست هم می توانیم پاره ای از مسائل و مشکلاتمان را حل کنیم.”

او در عین حال با همکاری و همفکری همسرش، دان، می خواهد نمونه ای از همکاری زنان و مردان برای حل مسائل کوچک و بزرگ را یادآور شود. آلیسا با جدیت، همزیستی و همفکری کودکان دختر و پسر را در این نهاد تشویق می کند. وی معتقد نیست جداسازی دختران و پسران از هم به رشد و تکامل آنها کمک می کند. او می گوید فعالیت کودکان دختر که به کاسا ویکتوریا می آیند در زندگی روزمرۀ مادران آنها بی تاثیر نبوده و روزانه شاهد است که مادران دست فروش خیابانی با مراجعه به کاسا ویکتوریا جویای ثبت نام دختران خردسال خود می شوند. پدیده ای که برای تقریباً بیست سال پیش نادر و کمیاب تلقی می شد. واقعیت این است این نهاد کوچک مردمی توانسته به خانواده ها و بخصوص زنان نان آور نزدیک شود و ضروت اهمیت تحصیل دختران آنها را به درستی دنبال کند.

آموزش مذهبی هم یکی از آموزشهای این نهاد است. اما مربیان مذهبی با خرافه پرستانی که نام خود را مروجین دین و آیین می گذارند تفاوت دارند. آلیسا می گوید: “هدف ما مذهبی ساختن کودکان نیست. بلکه می خواهیم آنها با مذهبی که در اعماق فرهنگ و تاریخ کشورشان ریشه دوانده، آشنا شوند. خود آنها هستند که کمی و کیفیت گرایش مذهبی خود را تعیین می کنند. وقتی از کلیسا کمک می گیریم این کمکها عمدتاً جنبه آموزشی دارد و به ندرت برای بهتر مسیحی یا کاتولیک شدن کودکانمان است. در ضمن فکر می کنیم این موضوع تماماً شخصی است و خانواده ها خود می دانند که تا چه اندازه و با چه شیوه هایی – مثلا عضویت در گروه موسیقی کلیسا یا فعالیت در نهادهای فرهنگی آنجا – در پرورش تفکر مذهبی کودکان خود کوشا باشند. “آنچه ما عمیقاً پایبند آن هستیم، تفهیم مفهوم شکرگزاری است. بچه ها هر روز برای سلامت خود و خانواده شان، وجود دوستانشان، وجود اراده ای که آنها را به کاسا ویکتوریا می آورد، شکرگزاری می کنند. احساس ما این است که آنها از این طریق حس دوستی به هم، پذیرش یکدیگر و مهمتر از همه مفهوم صلح را آموزش می بینند. هستند عده ای که وجود چنین نهادهایی را عملاً کُندکنندۀ مبارزات اجتماعی مردم می دانند اما ما فکر می کنیم اتفاقاً این کودکان بسیار اصولی با حقوق اجتماعی خود به مرور آشنا می شوند و چه بسا با آموزشهای انسانی و روحیۀ جدا از جنگ و جنگ طلبی به مبارزین واقعی اجتماعی نیز تبدیل شوند.”

کاسا ویکتوریا بر اساس معیارهای پذیرفته شدۀ دنیای مدرن امروز، سیستم آموزشی خود را شکل داده است. گرچه ممکن است از کامپیوترهای پیشرفته و وسایل آموزشی مدرن در اینجا خبری نباشد اما عهد و پیمانی شکل گرفته که نازلترین وسایل می توانند به بهترین وسایل آموزشی تبدیل شوند. بطور مثال بچه ها از خیابان بطری های خالی پلاستیکی را به اینجا می آورند و از آن بعنوان ظرف یا گلدانی برای پرورش گیاه یا گلهای مورد علاقه شان استفاده می کنند.

آلیسیا می گوید: «بسیار تلاش داریم از واقعیت زندگی آنها فاصله نگیرم اما می خواهیم تا آنجا که می شود به آنها آموزش بدهیم که آنها در تبدیل و تغییر دنیای پیرامون خود می توانند فعال باشند. اگر امروز از بطری خالی پلاستیکی که در خیابان پیدا می کنند، بتوانند بهترین استفاده را بکنند، تردیدی نیست که قدمهای بلندتری برای تغییر روند زندگی خود جستجو می کنند. البته این همۀ امید ماست و طبیعتاً ادعا نمی کنم قطعاً چنین خواهد شد.»
وی می گوید: “در مثال دیگری می توانم برات شرح بدهم که دختربچه هایی که اینجا می آیند اکثراً در گذشته از برادر یا خواهر کوچکتری مواظبت می کردند یا هنوز هم می کنند. میل به مراقبت از کوچکترها در آنها قوی است و به طور ناخودآگاه نقش مادری را برای آنها بعهده می گیرند. اما به مرور این حس آموخته شده در آنها، شکلها و فرم های جدیدتری نیز پیدا می کند. آنها به خلق اسباب بازیهای جدید می پردازند، بجای اصرار بر حمل کودکان کوچکتر با آنها بازی می کنند، به خود فرصت می دهند تا در بازیهای جمعی شرکت کنند و مثالهای زیادی از این قبیل به فراوانی در روند کار و ارزشهای کاسا ویکتوریا قابل گفتگو است.»

«ما به تجربه آموخته ایم در برابر یادگیری کودکان بردباری به خرج بدهیم. آنها ممکن است از خانواده های پر تنش به اینجا بیایند، فقر و نابسامانهای زندگی مادران تنها، قابل چشم پوشی نیست. این مادرانِ جوانِ تنها، مدام اضطراب آیندۀ خود و کودکانشان را دارند. عموماً از مادر خود برای نگهداری کودکانشان کمک می گیرند. توجه کنیم زندگی با مادربزرگی که او خود زندگی سختی را پشت سر گذاشته چندان ساده نیست. اینها واقعیت های زندگی کودکانی است که به اینجا می آیند. همانطور که گفتم ما نمی توانیم بسیار دور از واقعیت زندگی آنها حرکت کنیم اما هدفهای انسانی و مردمی که برای کاسا ویکتوریا در نظر گرفته ایم، همیشه مثل چراغی است که ما را از تاریکی ها به سوی روشنایی هدایت می کند.»

«یک نمونه دیگر مثال بزنم. سالها پیش تصمیم گرفتیم شام مختصری به بچه ها قبل از ترک کاسا ویکتوریا بدهیم. مخارج سالانۀ آن برای نهاد ما کمرشکن بود. موضوع را با خانواده ها در میان گذاشتیم. خود آنها در یک حرکت جمعی برای فرزند خود و فرزندان دیگران تلاش کردند تا راههایی بیابند. امروز دهها کشاورز بخشی از محصولاتش را به قیمت ارزانی به ما می فروشد. محصولات دیگری هم به همین شکل تهیه می کنیم. می خواهم بگویم اگر تلاش خانواده ها بخصوص مادرانی که با کشاورزها سروکار دارند، نبود ما امروز نمی توانستیم این شام مختصر را برای کودکان برنامه ریزی کنیم.»

زندگی چند هفته ای در این نهاد مردمی آموزشهای زیادی برای خود من به همراه داشت. متوجه شدم برپایی یک نهاد مردمی اگرچه آسان است اما نگهداری آن و حفظ ارزشهای انسانی حاکم بر آن به تلاش شبانه روزی نیاز دارد. از این رو فکر می کنم بازگویی تجربه های ارزشمند بنیانگزاران و حامیان نهادهای مردمی و مدنی در کشورمان ایران بی تردید می تواند چشم اندازهای جدیدی را این مسیر فراهم کند.

پانوشت:

1 – Alicia Durán-Ballén de Gheorghita, Directora Fundación Casa Victoria www.casavictoria.org

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours