{{مدرسه فمینیستی:}} یکی از مؤلفه های مهم در جوامع نوین برابری انسانها بدون در نظرداشت ویژگی های نژدای، مذهبی، سمتی و جنسی است. یعنی انسانها باتوجه به امتیازات و حقوق شهروندیکه دولتهای ملی برایشان تأمین مینماید، میتوانند که برابرانه از فرصتها و امتیازات موجود در جامعهیخود بهره ببرند. و برای احراز موقعیت های سیاسی و اجتماعی به رقابت بپردازند. اما با توجه به مشکلات و ممانعت هاییکه در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فراروی همه جوامع به نسبتهای متفاوت وجود دارد. مانع برابریها و باعث تفاوتها و ایجاد فاصله های اجتماعی میان شهروندان میشود. از مهمترین تمایزات موجود در همه جوامع بشری، یا شاید بتوان گفت که برجسته ترین تفاوت میان انسانها تفاوتهای است که برحسب جنسیت افراد بهوجود آمده است.
بیشترین تمایزات میان افراد در همه جوامع همان تمایزاتی است که تحت عنوان تفاوتهای جنسی و جنسیتی شرح داده می شود. ساختار ها و نهاد های جوامع و فرهنگ جامعه بشری بهطور عموم و خاصتا جوامع شرقی بگونهای هستند که با مفهوم مردانگی انس بیشتری دارند. و بیشتر برای پرورش مردان و رشد شخصیت آنان مساعد هستند، بهشکلیکه میشود گفت کاملا هویت مردانه دارند. ولی برعکس در برابر زنان بگونهی منفی برخورد میکنند. و ساختارها بگونه ای هستند که به زنان کمتر اجازه داده میشود تا به موقعیت های عالی و مدیریتی جامعه نایل شوند. بگونه ای نامریی زنان را از رسیدن بهجایگاه های اقتصادی، سیاسی و مدیریتی مانع میشود. از این حالت، فمینیستها تحت عنوان «سقف شیشهای»یاد میکنند. علیالرغم اینکه در کشور ما قوانین نسبتا مدرن و دموکراتیک تصویب شده است و جامعهی ما عملا از حالت سنتی و بسته بودن در حال گذار است، یکی از عرصههای که مرحلهء گذار در آن اهمیت دارد عرصهی توسعهی نیروهای بشری و انسانی است که در این حوزه نیز از این مرحله ناگزیر هستیم. نیروی انسانی در سازمانهای اجتماعی از مهمترین رکن آن است که تا کنون بهشکل زیاد یک جانبه، و فضای مسلط در آن مردانه بوده است. تقسیم وظایف و تفاوت نقش ها در این ساختارها در حد بالایی متأثر از جو حاکم پدر سالاری میباشد. ساختارها و فرهنگجامعه به گونهای است که این تفاوت های موجود را باز تولید میکند، زنان بهعنوان جنس دوم (دوبوار) یا به تعبیر دیگر (جنس ضعیف) برای احراز موقعیت مساوی با مردان و ایفای نقشهای تاریخ ساز در سطح جهانی با مشکلات بنیادی و ساختاری مواجه هستند. این مشکل در کشورهای عقب مانده به مراتب بیشتر است. خاصتا در کشورهایی که تا هنوز درگیر سنت هستند، زنان بیشتر با فرهنگ مردسالارانه رو بهرو هستند و قربانی میدهند. افغانستان نیز از این گونه کشور های میباشد که فرهنگ حاکم در آن و ساختار های مسلط آن به شدت مردانه و زن ستیزانه هستند. فضای موجود عرصه را برای پیشرفت و ترقی زنان دوشادوش مردان، سخت میسازد. شناسایی و توضیح این موانع فراروی زنان در لایه های مختلف جامعه و ساختارهای آن نیاز به پژوهشهای همه جانبه و دقیق است.در این نبشته میخواهیم بهکاوش در این مفهوم و چگونگی اعمال آن در ساختارهای اجتماعی مسلط در جامعهی افغانستان و نهاد های موجود به صورت مختصر بپردازیم. ابتدایی ترین
+ There are no comments
Add yours