بازنگری در حوادث خردادماه: قتل، تجاوز، کودک آزاری و گروگان گیری

طلعت تقی نیا-7 تیر 1387

برخورد فیزیکی آخرین مرحله امنیت اجتماعی است

در مرور و بازبینی حوادث به‎ ‎روشنی جای پای نابرابری قوانین را در بازتولید خشونت، به‎ ‎راحتی مشاهده می کنیم.از طرفی هر اندازه که هزینه های زندگی بالاتر و نرخ مشارکت اقتصادی پایین تر و جمعیت بیشتر باشد ، تعداد موارد خشونت نیز افزایش می یابد. تاثیر هزینه های زندگی وقوع قتل های عمد را افزایش و معنی دار کرده است، زیرا با افزایش هزینه های زندگی تمایل به خشونت از نوع زورگیری و ارتکاب قتل عمد در بین مجرمان بالقوه و مجرمان عادی افزایش می یابد. اعمال خشونت باردرجامعه را نمی ‏توان فقط حادثه نامید بلکه این گونه خشونت‎ ‎هنجارشده وگسترش یابنده، مشکل اجتماعی است و نمایان گرجامعه نا سالم است .
درآماری که به تازگی از سوی مسئولین استان مرکزی ارائه شده، عنوان شده است که در سال گذشته بیش از ۶ هزار زن معتاد و ۷۲ دختر فراری دستگیرشده اند و۴۲۸ خودکشی مربوط به زنان در استان مرکزی است .
جواهری، معـاون امـور بـانـوان استانداری مرکزی، در همین زمینه گفت: بیش از ۶ هزار معتاد زن پارسال در استان مرکزی دستگیر شده اند که میانگین سنی آنان بین ۱۸ تا ۲۵ سال است که ۳۰ درصد معتادان دختر و ۷۰ درصد آنان را زنان تشکیل می دهد.
جواهری با اشاره به تخلفات زنان استان در پارسال افزود: در این مدت ۷۲ مورد دستگیری دختر فراری، ۳۸ مورد جرائم جنسی، ۳۱۸ مورد نزاع دسته جمعی، ۳۲ مورد قتل، ۲۱ مورد خودکشی موفق و هزار و ۴۰۷ مورد خودکشی ناموفق در استان به ثبت رسیده است. ( خبرنامه امیر کبیر 6 خرداد )

قابل توجه است این تنها مربوط به آمار رسمی ثبت شده برای یک استان می باشد که توسط مسئولین ارائه می شود بی گمان آمار واقعی و ثبت نشده بسیار بیش از این می باشد. شناخت عوامل بروز حوادث خشونت بار وپیش گیری مهم تر و ساده تر از وقوع حوادت ورفع گرفتاری ها و ناامنی ها در جامعه است . آیا مسئولین به این باور رسیده اند ؟
حجت الاسلام درى نجف آبادى دادستان کل کشوردادستان کل کشور با بیان این که شرایط تهران با شرایط سایر نقاط کشور بسیار متفاوت است، عنوان کرد: با توجه به مقتضیات و شرایط هر منطقه باید عملکردى واحد و قابل دفاع داشته باشیم . یک سامانه علمی با کار تحقیقاتی ، پژوهش و ارزیابی تشکیل بشود و کار انتقال متقابل تجربیات با کشورهای دیگرو انعکاس آن را به عهده بگیرد. آموزش امنیت ! مهمتر از برقرارى فیزیکى آن است حال آن که برخورد فیزیکى آخرین مرحله در برقرارى امنیت جامعه محسوب مى شود. ما به همکاری و مشارکت مردم نیاز داریم وخواستار فرهنگ سازی هستیم. (1 / 3 / 78)

از سویی به گزارش” ایسنا”، سردار اسماعیل احمدى مقدم فرمانده نیروی انتظامی در حاشیه همایش بررسى ابعاد روانشناختى و جامعه شناختى طرح ارتقاى امنیت اجتماعى و اخلاقى گفت: در مبارزه با مفاسد اقتصادى، چنانچه نظام مالى و اقتصادى کشور مکانیزه و شبکه اى بود، امکان سوءاستفاده هاى کلان وجود نداشت. این در حالى است که میلیاردها تومان از بیت المال سرقت مى شود وما درخیابان ها به دنبال قالپاق دزدها هستیم. وی می گوید:
پیشگیرى ازجرایم به طورجدی دردستورکارپلیس قراردارد،باید بسترى براى سخت و پرهزینه شدن وقوع جرم فراهم شود!
حوادث خشونت بار، امری شخصی و منحصر به فرد‏‎ ‎یا افراد نیست بلکه مشکل فراگیر ‏اجتماعی است. برای روشن شدن این موضوع، چند حادثه‎ ‎اخیر را با هم مرور می کنیم‎:‎

دیگر کشی

2/ 3 / 1387– مأموران پلیس آگاهى کرج سال گذشته از قتل دختر جوانى در بلوار امامزاده حسن کرج باخبر شدند کارآگاهان پس از ورود درآموزشگاهی که دختر جوان کار می کرد با جسد دختر ۲۴ ساله به نام «سکینه» روبه رو شدند که با سیم برق خفه شده بود.در ادامه تحقیقات مشخص شد پس ازبه قتل رساندن دختر جوان پول و طلاهاى او سرقت میشود. کارآگاهان به مرد کفاشى که در زیر پله ساختمان آموزشگاه کار مى کرد مشکوک شده ابتدا با ادعاهاى واهى قصد منحرف کردن مسیر تحقیقات را داشت اما چند ماه بعد اعتراف کرد : آن زمان به شدت دچارمشکل مالى شده بودم. بنابراین نقشه سرقت از آموزشگاه را طراحى کردم. بعدازظهر روز حادثه زمانى که به محل کارم آمدم متوجه شدم در آموزشگاه باز است بنابراین بلافاصله وارد آنجا شدم. سکینه وقتى با من روبه رو شد به داد و فریاد پرداخت که همان موقع با مشت ضربه محکمى به صورتش زدم که تعادلش را از دست داد و روى زمین افتاد. سپس با سیم خفه اش کردم. پس از قتل طلا و پول هاى او را برداشتم و متوارى شدم.

2 / 3 /1387 – دختر جوانى که به اتهام قتل نامزدش در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محکوم به مرگ شده بود، با رضایت اولیاى دم از مرگ نجات یافت.
دختر جوانى همراه شوهرخواهرش، پسر ۲۲ ساله اى به نام مجید را به بیمارستانى در تهران منتقل کردند. پسر جوان که بر اثر اصابت ضربه کارد مجروح شده بود بر اثر شدت جراحات و خونریزى جان باخت. سمیه – دختر جوانى که مقتول را به بیمارستان منتقل کرده بود به اتهام قتل مجید بازداشت شد .دختر ۲۴ ساله در بازجویى ها گفت: از دو سال قبل با مجید آشنا شدم. او سرباز بود، بنابراین قرار شد پس از پایان دوران خدمتش با هم ازدواج کنیم، اما او زیر قولش زد و به بهانه هاى مختلف سعى کرد نامزدى مان را به هم بزند.من از این موضوع بشدت عصبانى و ناراحت بودم،ازاوخواستم تا براى آخرین باربا یکدیگرملاقات تا شاید بتوانم اورا از تصمیمش منصرف کنم. زمانی که مشغول صحبت شدیم کار به جر و بحث و درگیرى کشید. من عصبانى شدم با کاردى که همراه داشتم اورا زدم.پرونده دخترجوان براى رسیدگى ازجنبه عمومى جرم به دادگاه کیفرى استان تهران فرستاده خواهد شد.

25 / 3 / 1387– زنى با مراجعه به دادسراى جنایى ورامین، از ناپدید شدن پسر ۲۸ ساله اش خبر داد. این زن در شکایتش گفت: اول تیر سال ۸۱ پسرم «مجتبى» براى انجام کارى از خانه خارج شد اما هرگز بازنگشت. در این مدت چند بار براى یافتن ردى از پسر گمشده ام به مراجع قضایى و انتظامى مراجعه کردم چون سرنخی ندارم نتوانستم پسرم را پیدا کنم سرگردانى و بلاتکلیفى بشدت آزارم مى دهد خواستار کشف سرنوشت گمشده ام هستم.
بازپرس در تحقیق از خانواده و دوستان پسرگمشده دریافتند،مجتبى علاقه زیادى به دختر خاله اش، نازنین داشت اما خاله اش همواره مخالف ازدواج آنها بود. مأموران سراغ نازنین رفته زن جوان با مرد ثروتمندی ازدواج کرده است وقتى براى چندمین بار تحت بازجویى قرار گرفت راز قتل چند ساله پسرخاله اش را فاش کرد. او به بازپرس پرونده گفت: مادرم با همدستى برادرم على ویکى ازدوستان مان به نام نصیرمجتبى را به قتل رسانده و جسدش را آتش زدند.
فاطمه پس از انتقال به دادسرا راز قتل چند ساله را فاش شده دید گفت: مجتبى را به خانه دعوت کردم اما همان موقع به خاطر مسائل مربوط به ازدواج، با او به جر و بحث پرداختم و از شدت خشم و ناراحتى با عصبانیت به آشپزخانه رفتم و با گوشتکوب ضربه اى محکم و غافلگیرانه به سر خواهرزاده ام زدم. او نیمه جان روى زمین افتاد که على و نصیر را صدا زدم و از آن ها خواستم دست و پاى مجتبى را بگیرند. بعد روسرى ام را دور گردنش انداخته و محکم آن را کشیدم. پسرم و نصیر جسد را به بیابان هاى اطراف ورامین برده و در آنجا رهایش کردند.سپس به تنهایى به آن محل رفتم و با لاستیک خودرو جسدش را به آتش کشیدم. دو روز پس از قتل براى این که ردى از جنایت باقى نماند، دوباره به آنجا رفتم و خاکستر جسد خواهرزاده ام را داخل کانال آب ریختم.
به گفته پلیس این پرونده یکى از پیچیده ترین پرونده هاى جنایى ورامین بود که پس از چند سال کشف شد.

زن کشی

26 / 3 / 1387 – مأموران کلانترى (۱۰۸ )نواب هنگام گشت در منطقه با پیکر بى جان یک دختر ناشناس در پیاده روى خیابان ارومیه روبه رو شده دختر ناشناس شلوار لى و بلوز تابستانى به تن داشت و بدون کفش و جوراب کنار خیابان رها شده بود. شواهد نشان مى داد او بر اثر خفگى با یک رشته سیم به قتل رسیده است. بازپرس جنایى تهران در این باره گفت: به طور قطع قتل در محل دیگرى رخ داده و سپس جسد به این محل منتقل شده است. هویت مقتول هنوز شناسایى نشده و تلاش براى دستگیرى قاتل و انگیزه جنایت ادامه دارد.

29 / 3 / 1387– جسد دختر جوان دیگری دو روز پس از ناپدید شدن در یکى از محله هاى کرج کشف شد.
در نخستین بررسى ها مشخص شد، دختر جوان بر اثر خفگى به قتل رسیده است.بررسى ها نشان مى داد قربانى جنایت در محل دیگرى به قتل رسیده و جسدش در این منطقه رها شده است. پس از بررسى هاى مقدماتى با دستور بازپرس ویژه قتل جسد به پزشکى قانونى منتقل شد. از سوى دیگر کارآگاهان در بررسى پرونده گمشدگان هویت مقتول را شناسایى کردند.دختر ۲۴ ساله صبح شنبه- ۲۵ خرداد- براى خرید از خانه شان خارج و پس از آن به طور مرموزى ناپدید شده بود.خانواده دختر جوان پس از طولانى شدن غیبت دخترشان با مراجعه به اداره جنایى پلیس آگاهى، شکایتى را مطرح کرده بودند. در حال حاضر تحقیقات جنایى براى کشف راز این جنایت ادامه دارد.

29 / 3 /1387 – پسر جوانى در تماس با مرکز فوریت هاى پلیسى ۱۱۰ از قتل خواهرش در یکى از محله ها ی شهرستان زرند کرمان خبر داد. کارآگاهان اداره جنایى در محل جنایت حضور یافتند.آنها پس از ورود به خانه با جسد زن جوان روبرو شدند که با ضربه هاى کارد به قتل رسیده بود. در نخستین بررسى ها مشخص شد اعظم قربانى ۲۷ ساله پس از جدایى از همسرش به تنهایى زندگى مى کرد. برادر مقتول در نخستین بازجویى ها اظهار داشت: ساعت ۱۲ ظهر براى دیدن خواهرم به خانه اش رفتم. هر چه در زدم کسى جواب نداد. با یک میله آهنى در را شکستم. پس از ورود به حیاط از پنجره با جسد خونین اعظم رو به رو شدم. شواهد نشان مى دهد اعظم را با ضربه هاى کارد به قتل رساندند. حدود دو ساعت پس از قتل،جسد وی کشف شده است.در تحقیقات مقدماتى، کارآگاهان به چهار تن مظنون شده و آنها را بازداشت کرده اند که در حال حاضر بازجویى از آنها براى کشف راز جنایت ادامه دارد.

30 / 3 /1387 _ مردى در تماس با پلیس۱۱۰ تماس گفت: «در ضلع جنوب غربى پارک طالقانى دست یک انسان که فکر مى کنم زن باشد از قسمت مچ بیرون از خاک مانده است.» کارآگاهان در محل مورد نظر حضور یافتند.
جسد زن جوان که صورتش از بین رفته بود از زیر خاک بیرون کشیده شد. کیف دستى وى نیز در کنارش بود.
نخستین بررسى جسد نشان داد زن جوان که مانتو و شلوار مشکى به تن داشت با گره خوردن روسرى دور گردنش خفه شده و پیکرش از محل دیگرى به بوستان منتقل و دفن شده است.
بازپرس جنایى پس از بررسى محتویات کیف مقتول یک قطعه عکس، متعلق به زن جوانى را پیدا کرد که داخل تکه روزنامه اى قرار داشت. با توجه به این که صورت مقتول قابل شناسایى نبود و پشت عکس نیز هیچ مشخصاتى وجود نداشت تحقیق درباره شناسایى صاحب عکس آغاز شد.
بازپرس جنایى پرونده در این باره گفت: به احتمال زیاد قتل بیش از یک ماه قبل اتفاق افتاده است . جسد زن جوان براى تعیین علت اصلى و زمان مرگ به پزشکى قانونى منتقل شده و تحقیقات براى کشف راز این جنایت از سوى کارآگاهان جنایى تهران ادامه دارد.

تجاوز

4 / 3 / 1387– دختر جوان شهرستانى براى ازدواج با مرد رؤیاهایش از خانه گریخته بود، پس از تجاوز توسط سه پسر پیکر نیمه جانش به بیمارستان منتقل شد پزشکان نیز بلافاصله تلاش براى نجات دختر جوان را آغاز کردند، اما دختردقایقى بعد جان سپرد.
پلیس آگاهى توسط مسئولین بیمارستان در جریان قرار گرفتند و توانستند سه پسر جوان را قبل از خروج از بیمارستان دستگیر کنند. اشکان، آرش و نیما ابتدا مدعى شدند پیکر نیمه جان دختر جوان را در کنار خیابان یافته و از سر دلسوزى او را به بیمارستان منتقل کرده اند.
درگزارش پزشکى قانونى تأکید شده بود: دختر جوان ۲۴ ساعت قبل از مرگ به طرز وحشیانه اى مورد تعرض قرار گرفته و آثار درگیرى و ضرب و شتم هم روى بدنش مشاهده شده است.
نیمایکى از متهمان گفت: دختر ۲۲ ساله که مریم نام دارد، از سوى یکى از دوستان مان – امیر – فریب خورده و پس از فرار از خانه شان به امید ازدواج با او به شهریار آمده بود. دختر بیچاره تصور مى کرد امیر بلافاصله با او ازدواج مى کند، اما نمى دانست فریب ساده دلى خود و حرف هاى فریبنده امیر را خورده است. مریم به تهران آمد و امیر به دنبالش رفت جایى براى مخفى کردن مریم نداشت، او را به باغ ما در شهریار آورد. درحالى که من و دو تن از دوستانم در باغ بودیم، امیر، دختر جوان را رها کرد و به خانه برگشت.نیمه هاى شب درحالى که با مصرف قرص هاى روانگردان و مشروبات الکلى از حالت عادى خارج شده بودیم به سوى دختر بى پناه حمله ور شدیم. مریم در برابر ما مقاومت کرد. به همین خاطر به او قرص هاى آرامبخش خوراندیم تا قدرت مقاومتش را از دست بدهد. بعد هم او را مورد آزار و اذیت قرار دادیم. امیرپس از دستگیری در بازجویى ها گفت: نوروز امسال براى تعطیلات به خانه خاله ام در یکى از شهرهاى غربى کشور رفته بودم که با مریم آشنا شدم. دختر جوان به دلیل اختلاف با پدر و مادرش از من خواست او را از شرایط سخت زندگى اش نجات دهم. بنابراین چند روز بعد که به شهریار برگشتم، از او خواستم براى ازدواج به تهران بیاید. او هم پس از فرار به تصور این که از مشکلات زندگى رها خواهد شد، به تهران آمد. مریم به دلیل اختلاف هاى پدر و مادرش با مشکلات زیادى در زندگى روبه رو بود که همین موضوع باعث شد دختر جوان بدون شناخت از امیر به او دلبسته شود. بعد هم به تصور این که قرار است با او ازدواج کند، از خانه فرار کرد.مریم پس از انتقال به باغ یکى از متهمان به دلیل این که هیچ راه بازگشتى به خانه نداشت، قبول کرد چند روزى را آنجا بماند.

8 / 3 /1387– پسری که زن جوانى را در مقابل همسرش مورد آزار و اذیت قرار داده بود، سحرگاه دیروز اعدام شد.
زن و مرد ۲۶ ساله اى سوار برموتورسیکلت در جاده قدیم قم – اصفهان در حرکت بودند، با دو پسر که سرگرم تعمیر موتوسیکلت شان بودند، مواجه شدند.مرد جوان موتورسواربراى کمک به آنان کنارجاده توقف کرد، اما لحظاتى بعد دو موتورسوار با تهدید چاقو زن ومردجوان را به دره اى در اطراف یک روستا منتقل کردند. آنها پس از بستن دست و پاى مرد، همسر وى را مورد آزارواذیت قراردادند و فرارکردند.چند روز بعد مأموران پلیس رضا عامل اصلى را دستگیر کردند. درجریان بازجویى ازوى مخفیگاه همدستش امیر – ۲۶ ساله – نیز شناسایى شد. هیأت قضایى شعبه ۸ دادگاه تجدید نظر استان نیز پس از رسیدگى به پرونده رضا – متهم اصلى – را به اعدام محکوم کردند. امیر را به ۵ سال تبعید، ۳ سال زندان و ۹۹ ضربه شلاق محکوم کرد.

19 / 3 / 1387 _ مرد رمال که با فریب و نیرنگ، زنان و دختران ساده دل را با چرب زبانى اغفال به بهانه هاى مختلف فریب داده و بعد هم به آزار و اذیت آنهامى پردازد.
دختر جوانى با مراجعه به پلیس از مرد رمال به اتهام آزار و اذیت شکایت کرد. او اظهار داشت: «چند سال قبل دیپلم گرفتم اما نتوانستم در رشته مورد نظرم قبول شوم وقتى با سرکوفت هاى اطرافیان مواجه شدم تصمیم گرفتم با تمام تلاش در دانشگاه قبول شوم تا این که از طریق یکى از دوستانم با مرد فالگیر آشنا شدم و شنیدم او با قدرت جادویى اش مى تواند مرا بدون دردسر به خواسته ام برساند. به همین خاطر پس از تعیین وقت قبلى وارد محل کارش در زیرزمین نیمه تاریک یک خانه قدیمى شدم. مرد رمال پس از دقایقى گفت وگو و شنیدن مشکلاتم، گفت: ۲۰۰ هزار تومان هزینه دارد وسپس در فضایى ترسناک و تاریک پس از خوردن معجون مخصوص که در آب حل کرده بود، به خواب عمیقى فرو رفتم. وقتى بیدار شدم فهمیدم رمال به من تعرض کرده است ».
مأموران در تحقیقات دریافتند که جعفر – ۳۲ ساله- تا چندى قبل کارگر ساختمانى بوده و فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و داراى سه همسر است که از راه رمالى و فالگیرى با فریب زنان و دختران ساده دل میلیون ها تومان نیز کلاهبردارى کرده است. زنان پولدار از شهرهاى مختلف سوار بر خودروهاى گران قیمت به محل کار مرد فالگیر – زیرزمین مخوف- رفت و آمد مى کنند، برخى از آنها شب را در خانه وحشت سپرى مى کنند. یکى از شاکى ها که زن جوانى بود، در حالى که از فاش شدن این موضوع نزد خانواده اش بشدت هراس داشت، به مأموران گفت: شوهرم قصد سرمایه گذارى در یک کارخانه را داشت. با توصیه مرد فالگیر شوهرم ۱۴ روز در بیابان هاى اطراف شهر به دنبال یافتن قفل هاى قدیمى و زنگ زده می گشت تا در سرمایه گذاری موفق شود ،در این مدت مرد فالگیر با رفت و آمد به خانه مان و به بهانه پیگیرى کارهاى شوهرم مرا در جریان رابطه پنهانى شوهرم با یک زن دیگر قرار داد. یک روز او در غیاب شوهرم به خانه آمد دقایقى مرا به حرف کشید. بعد هم یک لیوان معجون مخصوص به من خوراند در حالى که دچار سرگیجه و خواب آلودگى بودم احساس کردم نمى توانم روى پاهایم بایستم. وقتى به هوش آمدم به طرفش حمله ور شدم اما او مرا تهدید به رسوایى کرد. زن دیگرى که وى نیز مورد آزار و اذیت مرد فالگیر قرار گرفته بود گفت: به دلیل بیمارى مادرزادى شوهرم پس از سال ها زندگى بچه دار نشده بودیم. به همین خاطر از ادامه این وضع خسته شده بودم. از طرفى چون شوهرم ثروت زیادى داشت، نمى خواستم با دست خالى از زندگى اش بیرون بروم. به همین خاطر از مرد فالگیر خواستم تا با جادویش کارى کند که اموال شوهرم را بتوانم تصاحب کنم هر بار به او مبالغ قابل توجهى مى پرداختم. پرونده براى رسیدگى در اختیار رئیس شعبه( ۱۲) دادسراى قم قرار گرفت. همسر دوم متهم نیز با مراجعه به دادسرا از شوهرش به اتهام نپرداختن نفقه شکایت کرد. او گفت: «چند سال پیش با جعفر – مرد رمال – ازدواج کردم. آن موقع شوهرم کارگر ساختمان و گچ کار بود. تا این که پس از مدتى فهمیدم شوهر فریبکارم به فالگیرى رو آورده و قبل از من هم ازدواج کرده و همسر و چند فرزند دارد.

21 / 3 / 1387– مرد جنایتکار در تازه ترین اعتراف هایش راز قتل سریالى ششمین زن و تعرض به دو زن و سرقت طلاهاى ۱۱ زن دیگر با همدستى دو برادرش اعتراف کرد.
با کشف جسد یک زن جوان در حاشیه کانال آب ورامین، مأموران در نخستین بررسى ها مشخص شد قربانى جنایت پس از ضرب و شتم و آزار و اذیت به قتل رسیده است. سه روز بعد جسد بهاره -۳۵ ساله – شناسایى شد.
جسد زن دیگرى در کانال آب ورامین کشف شد. قربانى ۳۰ ساله، معصومه نام داشته که به دلایل نامعلومى خفه شده است. شواهد نشان مى داد عامل جنایت پس از آزار و اذیت و قتل زن جوان، جسد را لابه لاى پارچه اى پیچیده و در کانال آب رها کرده است.
* پیکر طناب پیچ «فرح» -۴۲ ساله – نیز پنجم مهر سال ۸۵ در همان کانال کشف شد.با کشف این جسد، کارآگاهان در نحوه قتل ها نشان مى داد هر سه جنایت سریالى از سوى یک قاتل صورت گرفته است. پیکر نسیم -۲۸ ساله- چهارمین قربانى هم در حاشیه کانال آب ورامین پیدا شد. در پى شکایت چند زن که مدعى بودند طلا و پول هایشان از سوى سه مرد سرقت شده، پلیس سه برادر را به اتهام آزار و اذیت زنان شناسایى و دستگیر کرد.
امیررضا -۲۶ ساله – حمیدرضا -۲۸ ساله- و علیرضا -۲۳ ساله- به ربودن ۱۱ زن و سرقت طلا و پول هاى طعمه هایشان اعتراف کردند.
همسر علیرضا -یکى از متهمان – با مراجعه به دادسراى جنایى ورامین، رازجنایت هاى همسرش را فاش کرد. او به بازپرس گفت: «حدود یک سال قبل به خاطر مشکلات خانوادگى با شوهرم اختلاف پیدا کردم. او در جر و بحث و درگیرى تهدیدم کرد در صورتى که به اختلاف ها پایان ندهم مرا هم مثل فرح – یکى از قربانیان- مى کشد.» علیرضا لب به اعتراف گشود و به ارتکاب پنج قتل اعتراف کرد.
از آنجا که احتمال ارتکاب قتل هاى دیگر نیز همچنان وجود داشت بازپرس پرونده و کارآگاهان به بازجویى از او ادامه دادند تا این که علیرضا به قتل زنى در جاده «چرمشهر» نیز اعتراف کرد.وى گفت: سال ۸۵ پس از کشاندن زن میانسال را خفه کرده و طلاهایش را سرقت کرده بود. قاتل تاکنون به قتل شش زن همچنین به ۱۱ فقره اخاذى از زنان و آزار و اذیت دو تن از طعمه هایش با همدستى دو برادرش اعتراف کرده است. در حال حاضر سه متهم با قرار بازداشت در زندان هستند که با تکمیل تحقیقات، پرونده آنها بزودى براى محاکمه به دادگاه کیفرى استان تهران فرستاده خواهد شد.

23 / 3 /1387 – سال گذشته مردى با مرکز فوریت هاى پلیسى ۱۱۰ تماس گرفت و از قتل یک مرد در خانه اى واقع در منطقه «ملاثانى» اهواز خبر داد.
اسماعیل – ۵۰ ساله – به تنهایى در آن خانه زندگى مى کرد. با ضربه هاى کارد به قتل رسیده که حدود سه روز از مرگش مى گذرد. کارآگاهان همچنین در بازرسى خانه قدیمى با وسایل مربوط به رمالى مواجه شدند که نشان مى داد مقتول، رمال بوده است. مأموران در تحقیق از همسایگان پى بردند مرد تنها، در خانه اش فالگیرى و رمالى مى کرده است. به همین خاطر هم هر روز زنان و دختران زیادى به خانه اش رفت و آمد داشتند. با گذشت حدود شش ماه از جنایت مأموران دو پسر به نام هاى امین و ناصر مشکوک شدند. این در حالى بود که دو پسر شرور به اتهام فیلمبردارى از خوابگاه دختران دانشجو فرارى بودند. دو متهم در مخفیگاهشان دستگیر شدند و در بازجویی به قتل مرد رمال نیز اعتراف کردند. «امین» یکى از متهمان در این باره به مأموران گفت: چندی قبل متوجه تغییر رفتار خواهرم شدم او خیلى گوشه گیر و افسرده شده بود. وقتى علت را پرسیدم خواهرم با زبان بى زبانى به من گفت: چندى قبل که براى حل یک مشکل خانوادگى به خانه مرد رمال مراجعه کرده بود از سوى اسماعیل مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. با اطلاع از این موضوع تصمیم به قتل مرد رمال گرفتم. به همین خاطر نیمه هاى شب، همراه دوستم وارد خانه مرد رمال شده و با کارد او را کشتیم.

کودک آزاری

4 /3 / 1387 – کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس درباره پرونده پسر بچه دانش آموز که از سوى معلم مدرسه اش بشدت تنبیه شده است از وزارت آموزش و پرورش توضیح خواست.
کودک ۱۰ ساله ساکن شهرستان «لالى» مسجد سلیمان، اوایل اردیبهشت از سوى معلمش مورد تنبیه بدنى قرار گرفت و از آن به بعد دچار فلج حرکتى شد. او هم اینک در یکى از بیمارستان هاى تهران از سوى گروه ویژه پزشکى تحت مداوا است. به گزارش خبرنگار ما، همزمان با اعلام این خبر در صفحه حوادث «ایران» خانواده «على » و جمعى از مسئولان قضایى و آموزشى کشور پیگیرى این ماجرا را در دستور کار قرار دادند.از سوى دیگر به دلیل وجود ابهام هایى درباره علت بروز بیمارى پسر بچه دانش آموز تیم ویژه اى از پزشکان بخش مغز و اعصاب یکى از بیمارستان هاى تهران به بررسى موضوع پرداختند.سرانجام پس از انجام آزمایش ها و بررسى هاى متعدد اعلام شد فلج حرکتى «على کوچولو» به دلیل تنبیه بدنى از سوى معلم مدرسه اش رخ داده است. بدین ترتیب احتمال بروز بیمارى مادرزادى و یا ویروسى در بدن این کودک رد شد.

5 / 3 / 1387– مهدى – متهم پرونده – صبح دوشنبه ۳۰ اردیبهشت همزمان با شکایت همسرش به اتهام ضرب و شتم و اذیت پسر ۳ ساله اش – ابوالفضل – با دستور دادستان شهررى دستگیر شد.این مرد در نخستین بازجویى ها مدعى شد تنها چند ضربه آرام به پسرش زده است و از علت پدید آمدن آثار گازگرفتگى و سوختگى روى بدن پسر کوچولو هم اطلاعى ندارد.اما وى در جلسات بعدى بازجویى لب به سخن گشود و به بازپرس شعبه پنجم دادسراى شهرستان رى گفت: من به خاطر مشکلات مالى، لحظه اى عصبانى شدم و پسرم را به باد کتک گرفتم.بازپرس پرونده نیز متهم را با قرار قانونى بازداشت کرد.از سوى دیگر با توجه به اظهارات همسرش مبنى بر این که وى بیمارى روحى ـ روانى دارد و به تازگى هم براى چندمین بار به اعتیاد رو آورده است، متهم براى تأیید سلامت روحى ـ روانى از سوى کارشناسان پزشکى قانونى تحت معاینه و سلامت روحی و روانی او تائید شداما بازپرس پرونده او را یک بار دیگر براى آزمایش اعتیاد به پزشکى قانونى فرستاد و تا زمان اعلام نتیجه این آزمایش همچنان در بازداشت موقت خواهد بود. بازپرس پرونده تحقیقات خود را از مهدى – پدر کودک – در زمینه سوزاندن نقاط مختلف بدن پسرش و تنبیه غیر قانونى او ادامه مى دهد. تاکنون هم متهم چندین بار از سوى بازپرس پرونده و مأموران کلانترى تحت تحقیق و بازجویى قرار گرفته است . مهدی علت ضرب و شتم فرزندش را به دلیل اعتیاد و سرخوردگى در زندگى اش اعلام کرده است.سرپرست دادسراى عمومى و انقلاب شهرستان رى در ادامه یادآور شد: جرم متهم یک جرم عمومى است. بنابراین مطابق قانون با او برخورد خواهد شد.

اسید پاشی

5 / 3 / 1387 – زن جوانى بر اثر اسید پاشى بشدت سوخته بود در بیمارستانى در مرکز تهران جان باخت . یکى از شاهدان ماجرا گفت: زن جوان در پیاده رو خیابان نواب در حال حرکت بود که دو سرنشین یک موتوسیکلت که هر دو کلاه ایمنى بر سر داشتند به وى نزدیک شده و پس از اسیدپاشى بلافاصله از محل متوارى شدند. شماره پلاک موتوسیکلت در اختیار بازپرس جنایى قرار گرفت . خانه سارا قربانى – ۲۴ ساله – در نزدیکى محل حادثه قرار داشت. زن جوان ۵ سال قبل از همسرش طلاق گرفته و با پسر خردسالش زندگى مى کرد. او چهار سال قبل با پسر جوانى به نام علیرضا – ۳۰ ساله- آشنا شده و قصد ازدواج داشتند.
علیرضا پس از دستگیری انگیزه خود را انتقام جویى از سارا عنوان کرد و گفت: مى خواستم با او ازدواج کنم اما خودش نخواست و با رفتار و گفتارش مرا دلسرد کرد. بارها ارتباطم با او قطع شد اما هر بار قول مى داد رفتارش را تغییر دهد. با این حال نتوانست. بنابراین من هم تصمیم گرفتم بلایى به سرش بیاورم تا نتواند به رفتارهاى عجیبش با من ادامه دهد. آن شب با یک ظرف اسید به مقابل خانه شان رفتم. ناگهان چشمم به سارا افتاد. از این که ساعت ۱۱ شب تنها بیرون رفته بود عصبانیتم بیشتر شد. چون کلاه ایمنى سرم بود مرا نشناخت. وقتى از کنارم رد شد اسید را از پشت روى بدنش پاشیده و فرار کردم. اصلاً باورم نمى شد به خاطر این حادثه بمیرد.

6 / 3 / 1387 – مأموران پلیس همدان از کشف جسد مرد ناشناسى، نزدیک یکى از روستاهاى این شهر مطلع شدند.. جسد متعلق به مرد میانسالى بود که بر اثر اصابت ضربه هاى سهمگین به سرش از پا درآمده بود.
سهراب ـ ۴۰ ساله ـ که از اهالى روستا بود صبح روز حادثه براى رفتن به محل کارش از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود.مأموران در بازرسى خانه مقتول با لکه هاى خون روى فرش روبه رو شدند. یکى از دختران سهراب لب به اعتراف گشود و پرده از راز قتل پدرش برداشت.او به مأموران گفت: شب حادثه پدرم ساعت دو نیمه شب در حالى که بسیار عصبانى بود به خانه آمد. او وقتى با اعتراض مادرم روبه رو شد که چرا دیر به خانه آمده با تیشه به سوى ما حمله ور شد. ما هم در دفاع از خود تیشه را از دستش گرفتیم و چند ضربه به سرش زدیم. پس از اطمینان از مرگ پدرمان شبانه جنازه او را به بیرون از روستا منتقل کردیم.

6 / 3 / 1387 – مادری در تماس با مأموران پلیس از قتل دخترش به دست افراد ناشناس خبرداد.
کارآگاهان پس از ورود به خانه با پیکر خونین«مینا» ۳۲ ساله- روبه رو شدند. شواهد نشان داد او در خواب با ضربه هاى کارد از پا درآمده است. آثار ورود به زور در خانه دیده نمى شد و سرقتى نیز از محل صورت نگرفته بود. پلیس در ادامه تحقیقات دریافت، «شهاب» برادر ۲۶ ساله مقتول، از اختلالات شدید روانى رنج مى برد. پسر جوان در نخستین بازجویى ها منکر قتل خواهرش شد اما سرانجام لب به اعتراف گشود: من بیمار روانى هستم و کارت قرمز دارم. امروز عصر وقتى به خانه آمدم خواهرم را در خواب دیدم.او همیشه مى خوابید به همین خاطر در یک لحظه تصمیم گرفتم او را بکشم. بنابراین از آشپزخانه کاردى برداشتم و چند ضربه به او زدم. پس از مرگ خواهرم، از خانه فرار کردم.

انتقام از شوهر

7 / 3 / 1387– زنی پس از سال ها زندگى مشترک از بداخلاقى و تندخویى هاى شوهرش به ستوه آمده بود نیمه هاى شب همسرش را در خواب سوزاند. پسر جوان پیکر سوخته پدرش «رحیم» را به بخش اورژانس بیمارستانى در اسلامشهر رساند.
«رحیم» با بهبودى نسبى لب به سخن گشود و گفت: من و همسرم که چند فرزند هم داریم به خاطر اختلاف هاى شدید از مدت ها قبل در دو اتاق جداگانه و دور از هم زندگى مى کنیم. نیمه هاى شب در خواب بودم که ناگهان احساس کردم بدنم مى سوزد. اول فکر کردم لوله ترکیده و آب جوش روى بدنم ریخته است. اما وقتى چشم باز کردم زنم را دیدم که پس از پاشیدن روغن داغ هراسان از اتاق بیرون دوید. همان موقع با فریاد پسرم را بیدار کردم. او هم مرا به بیمارستان رساند. پسرم تنها شاهد من است. پسر رحیم به دادگاه احضار شد. اما در این باره ابراز بى اطلاعى و به اختلاف هاى دیرینه و ریشه دار پدر و مادرش اشاره کرد و گفت: «پدر و مادرم همیشه با هم لجبازى و جر و بحث مى کنند. مادرم زنى شکاک است پدرم هم تندخو و بداخلاق. درگیرى آنها گاهى آنقدر شدت پیدا مى کند که از هم شکایت مى کنند. سال ۸۵ هم با شکایت مادرم در دادسرا و ارائه گواهى پزشکى قانونى، پدرم به ۳ ماه زندان و پرداخت دیه محکوم شد. اما در مورد شب حادثه به خاطر آنکه شهادت من باعث شدیدتر شدن اختلافات آنان و اعضاى خانواده مى شود بهتر مى دانم سکوت کنم و چیزى نگویم. قاضى شعبه دوم دادگاه چهاردانگه حکم به برائت زن داد. اما با اعتراض مرد به حکم دادگاه پرونده در شعبه نهم دادگاه تجدید نظر استان تهران تحت رسیدگى قرار گرفت و زن را عامل سوزاندن شبانه شوهرش دانستند. بدین ترتیب زن و به ۶ ماه زندان و پرداخت ۱۸ درصد دیه کامل انسان و ارش ناشى از سوختگى به شوهرش محکوم شد.

11/3/1387ـ یک زن که پس از سال ها زندگى به بهانه دریافت وام 1۰ میلیون تومانى از همسرش طلاق گرفته بود، پس از دریافت وام حاضر به ادامه زندگى با شوهرش نشد. چندى قبل زن ۳۸ ساله اى به نام «مینا» با مراجعه به شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده به قاضى «معافى» گفت: هشت ماه پیش از طریق آشنایان اطلاع یافتیم صندوق قرض الحسنه اى راه اند ازى کرده و به زنان بى سرپرست تا ۱۰ میلیون تومان وام مى پردازند. از آن جا که با داشتن سه فرزند خردسال براى حل مشکلات مالى و اجاره نشینى نیاز شدید به پول داشتیم به شوهرم پیشنهاد کردم به طور صورى و موقت از هم جدا شویم تا پس از دریافت وام، زندگى مشترکمان را ادامه دهیم.همسرم مجید هم با شناخت واطمینانى که به من داشت به خاطر زندگى مان پیشنهادم را پذیرفت.
با مراجعه به دادگاه خانواده و بخشیدن همه حق و حقوقم از جمله مهریه ۲۰۰ سکه طلا به طور توافقى از هم جدا شدیم. سپس به عنوان یک زن بى سرپرست درخواست وام کردم. مجید را هم به عنوان ضامن معرفى نمودم. او نیز متعهد شد اقساط ماهیانه را پرداخت کند.پس از دریافت وام به خاطر این که در مدت ۱۱ سال زندگى مشترک با مجید هیچ دل خوشى از او و بداخلاقى هایش نداشتم وام ۱۰ میلیون تومانى را به او ندادم. مجید هم وقتى فهمید دیگر حاضر نیستم با او زندگى کنم اقساط ماهیانه صندوق قرض الحسنه را پرداخت نکرد و نفقه من و بچه ها را هم قطع کرد. من هم به خاطر پرداخت نکردن خرجى زندگى خود و فرزندانم به دادگاه آمدم تا قاضى پرونده حق و حقوق قانونى ام را از پدر بچه هایم بگیرد. قاضى پرونده شوهر سابق مینا را براى بیان توضیحات به دادگاه احضار کرد. مجید گفت: همسر سابقم مرا فریب داد. بطور توافقى از هم جدا شدیم. حدود سه ماه از این ماجرا گذشت و متوجه شدم «مینا» بدون اطلاع من وام ۱۰ میلیون تومانى را دریافت کرده است و حاضر نیست آن را در اختیار من قرار دهد و دیگر حاضر نیست با من زندگى کند.

گروگانگیرى خواستگار سمج

7 / 3 / 1387 – زن جوانى به دادسراى جنایى تهران رفت و با تسلیم شکایتى از ربوده شدن فرزند ۱۰ ساله اش خبر داد: «دیروز پسرم به مدرسه رفت اما دیگر به خانه برنگشت. همه جا به دنبالش گشتم اما از او خبرى نبود. تا این که همان شب، فرد ناشناسى به خانه ام تلفن کرد و گفت پسرم را ربوده است امامن میدانم مرد میانسالى که خواستگارم است پسرم را ربوده است و با این کار مى خواهد مرا وادار کند تا به درخواست ازدواجش پاسخ مثبت دهم. بعد از خواستگاری با اطلاع از شرایط زندگیش تصمیم گرفتم براى رهایى از مشکلات زندگى به خواستار دیگرم جواب مثبت بدهم. فکر مى کردم با این کار خواستگارسمج دست از پیگیرى و مزاحمت برمى دارد. غافل از این که او به محض اطلاع از تصمیم من عصبانى شد و در پى انتقام برآمد و در نهایت نیز پسرم را در راه مدرسه ربودو به گروگان گرفت.

20 / 3 /1387 – خواستگار سابق یک زن که از سوى چهار مرد ربوده شده بود نیمه هاى شب در اعماق جنگل هاى لویزان نجات یافت.ساکنان محله اى در شرق تهران با شنیدن صداى فریادهاى مرد جوانى به خیابان دویدند آنها همان موقع چهار مرد را در حال ربودن پسر جوان همسایه دیدند.
همسایگان با کلانترى (۱۲۶) تهرانپارس تماس گرفته و مشخصات خودروى پراید را در اختیار مأموران قرار دادند و پلیس مردان را در پارک جنگلى لویزان در حالى که رضا -۲۸ ساله- را از درخت به صورت وارونه آویزان کرده و در حال کتک زدن او بودند دستگیر کردند . یکى از متهمان- به معاون دادستان گفت: چند روز قبل همسر برادرم با نگرانى و دلهره به خانه ما آمد. از رفتارش متوجه شدم مى خواهد موضوع مهمى را در میان بگذارد. او سپس از مزاحمت هاى تلفنى یک مرد ناشناس پرده برداشت و گفت: تلفن هاى او آرامش را از زندگى شان گرفته است.
همسر برادرم در عین حال از من قول گرفت تا شوهرش از این ماجرا باخبر نشود. با شنیدن این موضوع بلافاصله به پیگیرى ماجرا پرداختم تا اینکه مرد مزاحم را شناسایى کردم. چند روز بعد دریافتم او خواستگار سابق همسر برادرم بوده است. ابتدا دوستانه به او تذکر دادم تا دست از مزاحمت هایش بردارد اما او منکر تماس هاى تلفنى و ایجاد مزاحمت شد.اما چند روز بعد وقتى از همسر برادرم شنیدم مزاحمت هایش ادامه یافته تصمیم گرفتم او را تنبیه کنم. رضا – شاکى پرونده- هم در این باره گفت: «من خواستگار همسر برادر این مرد بودم اما مزاحمت ها کار من نبود. شاید فرد دیگرى با تلفن من براى این خانم مزاحمت ایجاد کرده است.»

26 / 3/ 1387 – چندى قبل دختر جوانى به نام «ندا» با مراجعه به دادسراى شهرستان رى و تسلیم شکایتى خواستار شناسایى و دستگیرى خواستگار فریبکار شد. یک ماه قبل در خیابان با پسر شیک پوشى آشنا شدم.او خود را سعید، مهندس یک کارخانه بزرگ معرفى کرد.بعد از چند جلسه مت او به من پیشنهاد ازدواج داد. سعید هر روز و به بهانه هاى مختلف به دیدنم مى آمد. پس از مدتى با شنیدن حرف هاى عاشقانه و نوع نگاهش به زندگى به او جواب مثبت دادم.در یکى از دیدارها «سعید» گفت: «ما رسم داریم روز خواستگارى از طلاهاى عروس و خانواده اش ۵ قطعه مشابه تهیه مى کنیم و بعد هم به عنوان هدیه به عروس مى دهیم.» من مقدارى از طلاهاى خود را به او دادم ، او گفت: بهتر است با هم به طلاسازى برویم هم به یک طلاسازى در شهررى رفتیم. سعید هم به مرد طلاساز گفت: این خانم ، همسرم است و هر یک از این طلاها ۵ نمونه با کیفیت عالى بسازید طلاساز مبلغى به عنوان بیعانه خواست. سعید گفت: پول زیادى همراه ندارد.من هم ۷ میلیون ریال تراول چک همراهم را به مرد طلاساز دادم. اما از آن روز به بعد تماس هاى تلفنى «سعید» ناگهان قطع شد.یک هفته اى با دلشوره و نگرانى به انتظارش ماندم اما باز هم خبرى نشد. تا این که به سراغ مرد طلاساز رفتم. اما او گفت: «دو ساعت بعد از سفارش طلاها شوهرتان دوباره به مغازه آمد و گفت که از سفارش طلاها پشیمان شده و پول و طلاها را پس گرفت.»
مأموران دادسرای شهرستان ری پس شناسایى و دستگیری عاشق دورغین متوجه شدند او داراى همسر و ۲ فرزند است که با اغفال دختر جوان او را سرکیسه کرده است. کلاهبرداری ها وارد شکل های جدید میشوند .

همسر کشی

11 / 3 /1387 – سال گذشته مأموران کلانترى تهرانسر از ماجراى قتل زن ۴۲ ساله اى به نام «نسرین» در خانه اش باخبر شدند. آنها پس از حضور در محل جنایت و مشاهده جسد دریافتند قربانى با ضربه هاى کارد به قتل رسیده است. از سوى دیگر مأموران در ادامه تحقیقات، احمد همسر ۵۳ ساله مقتول را به اتهام قتل دستگیر کردند.وى در بازجویى ها با اعتراف به قتل همسرش به بازپرس پرونده گفت: به دلیل سوء ظن شدید ، همسرم را با ضربه هاى کارد کشتم.بنابراین پرونده با صدور کیفرخواست از دادسراى جنایى تهران براى رسیدگى در اختیار قضات دادگاه کیفرى استان تهران قرارگرفت.متهم در جلسه دفاع ازخودنیزگفت: همسرم زنى پاک دامن و فداکار بود، اما من به علت ابتلا به بیمارى شدید عصبى ناخواسته او را کشتم. در ادامه نیز فرزندان مقتول و اولیاى دم خواستار قصاص عامل قتل شدند.قاضى عزیزمحمدى رئیس شعبه ۷۱ دادگاه کیفرى استان تهران متهم را به قصاص نفس – اعدام – محکوم کردند. پرونده نیز براى تأیید حکم نهایى در اختیار قضات دیوان عالى کشور قرار گرفت. با تأیید حکم از سوى قضات شعبه ۳۳ دیوان عالى کشور متهم در آستانه اعدام قرار گرفت.

22 / 2 /1387_ پسر جوان که به اتهام قتل عمد در انتظار مرگ بود با رضایت اولیاى دم که خود در قتل پدرشان شرکت داشتند، از اعدام نجات یافت .
زن میانسالى همراه دو دختر جوانش از زندان رجایى شهر به شعبه اجراى احکام دادسراى جنایى تهران منتقل شدند. آنها که به اتهام معاونت در قتل عیسى – ۴۳ ساله – مرد خانواده به حبس محکوم شده اند به قاضى پرو نده گفتند:«ما مى خواهیم از قصاص – اعدام – قاتل پدرمان ادریس – ۲۲ ساله – گذشت کنیم و او را ببخشیم. زهرا – ۱۸ ساله – و خواهرش فاطمه – ۱۶ ساله – بهمن ۸۵ با همدستى مادرشان – اقدس – نقشه قتل پدرشان را طراحى کردند و با اجیر کردن پسرى به نام «ادریس» از او خواستند تا در اجراى نقشه قتل پدرشان به آنها کمک کند.
دختران مقتول از ارتباط پنهانى همسر مقتول و یک پسر جوان گفتند . مادر هم از بداخلاقى هاى شوهرش گفت که از دست او خسته شده و با پرداخت یک میلیون تومان پول به «ادریس» وى را براى کشتن شوهرش اجیر کرده بود. اقدس – همسر مقتول – نیز به اتهام معاونت در قتل به ۱۰ سال حبس و زهرا و فاطمه نیز به ۳ سال زندان محکوم شدند.

21 / 3 /1387_ زن باردار پس از درگیرى شدید با همسرش جان باخت، حسن – ۲۶ ساله از مرگ همسر باردارش خبر داد. مأموران کلانترى ۱۰۸ نواب پس از حضور در محل حادثه با پیکر بى جان مهسان – ۲۰ ساله – در اتاق خواب روبه رو شدند، که مرگ زن جوان که ۸ ماهه باردار بود، مشکوک به نظر مى رسید، شوهر «مهسان» تحت بازجویى قرار گرفت. وى گفت: دو سال قبل، پس از ازدواج با همسرش از شهرى در شمال کشور به تهران نقل مکان کردند. حسن که خود را مهندس معرفى مى کرد، ادامه داد: به علت بیکارى با ماشین مسافرکشى مى کردم. با این حال به دلیل مشکلات شدید مالى صاحبخانه نیز خواستار تخلیه خانه و پرداخت اجاره هاى معوقه شده بود.وى همچنین با اشاره به درگیرى روز قبل از حادثه با همسرش گفت: مهسان اعتراض هاى شدید به حضور یک زن بیگانه در خانه و مشکلات مالى عنوان کرد مژگان که از دوستان ما بود به خانه ما آمد، اما هنگام خروج، اشتباهى مانتوى همسرم را پوشید. وقتى هم مهسان به خانه آمد و از ماجرا مطلع شد به سر و صدا و اعتراض به حضور یک زن بیگانه درخانه کرد و کار ما به درگیرى کشید. من نیز ابتدا چند مشت به او زدم و بعد هم خفه اش کردم حدود ساعت ۳ بعد از ظهر از خانه خارج شدم، حسن اعتیاد شدیدى به مواد مخدر «کراک» دارد و مقدارى مواد مخدر و تعداد زیادى سیم کارت هاى اعتبارى هم از خانه آنها پیدا شده، صاحبخانه به دلیل رفت و آمدهاى مشکوک مرد مستأجر، خواستار تخلیه خانه شده و همسرش نیز بر سر همین موضوع با او اختلاف شدید داشته است.

30 / 3 /1387– وقوع جنایتى در منطقه «ماهدشت» به مأموران پلیس کرج اطلاع داده شد. بلافاصله گروهى از کارآگاهان همراه قاضى در محل قتل حاضر شدند.آنها پس از ورود به خانه با پیکرهاى خونین یک زن میانسال و دختر جوانش رو به رو شدند که با ضربه هاى کارد از پا درآمده بودند.کارآگاهان دریافتند نعمت – مرد صاحبخانه – ساعتى پس از اعلام خبر قتل به طور مرموزى ناپدید شده است. پس از دستگیرى متهم فرارى “نعمت” و انتقال به دادسراى جنایى کرج ضمن اعتراف به قتل گفت: چندى قبل با نسرین ازدواج کردم، اما پس از مدتى اختلاف هاى ما شدت گرفت. به دلیل این که مادرزنم دائم در زندگى ما دخالت مى کرد، ناگهان دچار جنون شده و تصمیم به قتل او گرفتم. از سوى دیگر به دلیل این که به همسرم نیز سوء ظن پیدا کرده بود، نقشه قتل او را هم طراحى کردم.بنابراین روز حادثه ابتدا همسرم را به قتل رساندم. بعد هم تلفنى با مادرزنم تماس گرفتم و به او گفتم حال همسرم خوب نیست. وقتى به خانه آمد، غافلگیرش کرده و با ضربه هاى کارد او را نیز کشتم.با اعتراف هاى متهم و تکمیل تحقیقات مقدماتى بازپرس پرونده او را با قرار قانونى روانه زندان کرد.از سوى دیگر نعمت که در زندان دچار عذاب وجدان شده بود، به زندگى خود پایان داد.با مرگ عامل جنایت، پرونده قتل دو قربانى در دادسراى جنایى کرج مختومه شد.

30 /3/ 1387 – پنج تن از قضات عالیرتبه دیوان عالى کشور رسیدگى به پرونده جنجالی و طولانی خدیجه جاهد معروف به شهلا را به اتهام قتل فاطمه سحرخیزان – همسر ناصر محمدخانى – آغاز کردند. این پرونده با دستور رئیس کل دادگسترى استان تهران و براى تصمیم گیرى نهایى به دیوان عالى کشور ارجاع شد که از چند روز قبل، قضات عالى رتبه مطالعه و بررسى اوراق و مستندات پرونده را آغاز کردند.
«فاطمه سحرخیزان» 33 ساله با ضربه هاى کارد به دست شهلابه قتل می رسد، «شهلا» – همسر صیغه اى ناصر محمدخانى – از ۱۳ سالگى به ناصرمحمدخانى – همسر مقتول – علاقه مند بوده و پس از گذشت سال ها در ۲۸ سالگى با آگاهى از این که ناصر همسر و دو پسر خردسال دارد به وى ابراز علاقه نموده و زندگى پنهانى با او را آغاز کرده است. او پس از ۱۱ ماه سکوت، لب به اعتراف گشود و هنگام بیان جزئیات باورنکردنى قتل لاله در حضور قاضى وقت شعبه ۱۱۵۴ به بازسازى صحنه جنایت پرداخت. بعد هم از ارتکاب قتل به شدت ابراز پشیمانى کرد. شهلا مجرم و به قصاص نفس محکوم کرد.حکم قصاص نیز در شعبه( ۲۶ )دیوان عالى کشور و در شعبه هاى( ۱۵ )و( ۳) تشخیص دیوان نیز تأیید شد.
شهلا درنامه اش به قاضی با اعتراض به نحوه بازجویى مأموران و اعتراف وى در جلسه بازسازى جنایت و دفاع در دادگاه نوشت: به خاطر فشارهاى روحى- روانى، مجبور به اعتراف هاى فاقد ارزش حقوقى شدم. حال آن که قضات پرونده بدون توجه به اعتراف هاى جدید و دفاعیات وکلایم، مرا مجرم شناخته و حکم قصاص دادند.در حالى که قسم مى خورم من قاتل فاطمه سحرخیزان نیستم. با این حال تابع قانون و دستور قضایى هستم.
در حال حاضر نیز پنج قاضى عالى رتبه دیوان، کار رسیدگى و مطالعه اوراق چند صد صفحه اى و همچنین دفاعیات شهلا- وکلاى وى و شاهدان پرونده را مورد بررسى دقیق قرار داده اند. بنابراین هیأت قضایى در آینده نزدیک تصمیم خود را درباره این پرونده اعلام خواهد کرد.
شهلا در یک گفت وگوى اختصاصى درباره آخرین وضعیت پرونده اتهامى خود به خبرنگار «ایران» گفت: من از داخل زندان پرونده خود را از سوى خانواده ام و مددکاران زندان پیگیرى مى کنم. حال آن که امیدوارم قضات دیوان عالى کشور با دقت متوجه ایرادهاى قضایى پرونده بشوند. البته با اطمینان مى گویم اگر دادگاهى تشکیل شود خیلى از مسائل را مطرح خواهم کرد. چرا که قاتل نیستم و کسى را نکشته ام و این را بارها در دادگاه گفته ام و من بازجویى هاى خود را قبول ندارم.

سر آخر

بین افزایش هزینه های زندگی از طریق افزایش شاخص قیمت مصرف کننده (تورم) و قتل عمد رابطه مثبت در کشور وجود دارد. این بخش از گزارش دفتر مرکز تحقیقات کاربردی پلیس آگاهی ناجا پس از تاثیر بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی بر وقوع جرائم خشن است. (30/ 3 /78 اعتماد)
براساس نتایج این تحقیق با افزایش هزینه های زندگی تمایل به زورگیری و ارتکاب قتل عمد در بین مجرمان بالقوه افزایش می یابد. این گزارش می افزاید؛ ضریب مربوطه در کل کشور نسبتاً بالا و به این معنا است که با افزایش یک واحدی در شاخص مذکور، بر تعداد قتل های عمد 3 تا 4 مورد افزوده می شود. در خصوص تاثیر مشارکت اقتصادی، این بررسی نشان می دهد که اگر میزان مشارکت اقتصادی تنها یک درصد افزایش یابد از میزان وقوع قتل عمد حدود 6/2 درصد کاسته می شود. این بررسی در خصوص استان تهران به عوا

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours