مردان و عدالت جنسیتی: مناقشه ای کهنه، رویکردی نو

۱ min read

نوشته امیلی اسپلن – برگردان: علی عبدی-25 مرداد 1387

مدرسه فمینیستی: نفس حضور مردان در مبارزه برای برقراری عدالت جنسیتی از دیرباز کنش گران برابری طلب را به گروه های مختلفی تقسیم کرده و مناقشات زیادی را دامن زده است. بعد از نزدیک به سه دهه از شروع این بحث ها هنوز اختلاف دیدگاه زیادی وجود دارد و بسیاری از تنش ها حل نشده باقی مانده اند.

در حالی که جنبش زنان درباره حضور مردان در این جنبش سکوت تأمل برانگیزی اختیار می کنند که اغلب به مخالفت با حضور مردان ختم می شود، اما «موضوعات مربوط به مردان و مردانگی» در جنبش زنان، با اتخاذ رویکردهایی تازه و نوآورانه در حال گسترش است. البته این رویکردها در اغلب اوقات با دو درک نادرست همراه است: 1) درک نادرست از قدرت، و 2) تلقی عام مبنی بر این که مسائل مربوط به مردان و مردانگی نه برای توانمندسازی زنان که برای «خاطر خود مردان» است که در کانون توجه قرار می گیرد.

موفقیت آمیز ترین پروژه در این حوزه در سطح فردی در حال انجام است: تمرکز روی تغییر رفتار جنسی مردان، به چالش کشیدن رفتارهای خشونت بار مردان علیه زنان، و نیز نقد مناسبات و رفتارهایی که پدرها از خود بروز می دهند.

اولین نتایج حاصل از پروژه های مؤسساتی مثل «مؤسسه ی پروموندو» در برزیل، که از مردان جوانی که عرف های سنتی جنسیتی را به پرسش می گیرند و رفتارهای برابری طلبانه جنسیتی را ارتقا می بخشند، حمایت می کند؛ نشان داده است که: «بله! مردان می توانند تغییر کنند». مؤسسات دیگری مثل «شبکه عدالت جنسیتی سانکر» در آفریقای جنوبی به دنبال اتخاذ مسیرهایی نو و تغییر جهت نوک پیکان پروژه های موجود هستند تا از طریق آن بتوانند نقش مردان را در اصلاح ساختارهای نابرابر و ناعادلانه وسعت ببخشند
اضافه بر این، مؤسساتی که با مردان کار می کنند، در حال ارتباط گیری با یکدیگر هستند تا تجربیات خود را با یکدیگر در میان بگذارند و از یکدیگر یاد بگیرند، و در نتیجه مبارزه ای قوی تر و منسجم تر را به پیش ببرند. نمونه این تعامل در شبکه جهانی MEN ENGAGE پیداست؛ شبکه ای متحد و جهانی که هدفش جذب و به کارگیری مردان در کاهش بی عدالتی های جنسیتی است.

یک فرصت کم نظیر

این خیزش جدید یک فرصت کم نظیر برای پیش برد هدف مشترکمان، که همان رسیدن به برابری جنسیتی است، فراهم می کند. تعداد مؤسساتی که با مردان و درباره مسائل مربوط به مردان برای تحقق برابری جنسیتی فعالیت می کنند، زیادتر شده اند و از حضور این مؤسسات استقبال شده است، اما به وضوح قابل مشاهده است که تعداد بسیار کمی از این مؤسسات روابط نزدیک و مستقیم با جنبش زنان دارند. البته، تعدادی از این مؤسسات روابط و شبکه های بازتر و گسترده تری دارند که تعدادی از افراد فعال در جنبش زنان در کشورهای مختلف را در خود جای می دهد، اما حتی این نوع مؤسسات نیز بسیار به ندرت یافت می شوند. در نتیجه، یک خطر به وضوح پیداست: این که مسائل مربوط به مردان در آینده – اگر تا به حال این طور نبوده باشد – به عنوان یک شاخه ی جدا و یک حوزه مستقل فکر و اندیشه قلمداد شود که با جنبش زنان و توسعه جنسیتی بی ارتباط است.

در اصل، یک واقعیت ناامید کننده به چشم می خورد. گویا جنسیت و مسائل جنسیتی – حتی در میان کسانی که بیشترین وقت و انرژی شان را در این حوزه می گذارند – تنها مربوط به زنان و برای زنان است. تا زمانی که ارتباط بین جنبش زنان و کسانی که با مردان کار می کنند، در بهترین حالت کم رمق و در بدترین حالت بی رمق باشد، تلاش فمینیست ها برای تغییر و دگرگونی تدریجی گفتمان های مردانه، قابل رؤیت و موفقیت آمیز نخواهد بود. در نتیجه، ارتباط های بنیادین و اساسی بین زنان و مردان که لازمه ای توزیع قدرت جنسیتی برابر است بار دیگر از دست خواهد رفت.

در حقیقت، من در سمینارها و کنفرانس های اخیر درباره «جذب مردان و کار با آنان برای برقراری عدالت جنسیتی» به دفعات از تعریف های بی کیفیت و کم جانی که از جنسیت و توسعه شده است شگفت زده شده ام. البته حداکثر ده دوازده نفر از ما در میان جمعیتی که شامل متخصصان زبده بهداشت و حقوق جنسی و باروری بودند چنین احساسی داشته اند. این مسأله یکی از ضعف های جاری پرداختن به موضوعات مربوط به مردان را نشان می دهد: تمرکز بیش از حد روی خشونت و سلامت جنسی و در نتیجه ناتوانی در بیان ارتباط آن با مسأله ی برابری جنسیتی. به طور مثال دستمزد برابر، حضور در سیاست، حقوق والدین و کارکردهای آن و نیز کار خانگی باید همراه با پرداختن به موضوعات مربوط به مردان مورد توجه قرار گیرد. توجه نکردن به این مسائل باعث از دست رفتن فرصت ها برای پیش برد دغدغه های مشترک است.

یکسان انگاری نادرست

خطرهای دیگری نیز در نتیجه نداشتن تعامل سازنده با گفتمان های مردانه و نیز با مردهایی که در حال تغییر هستند وجود دارد. در حالی که تعداد زیادی از مؤسساتی که با مردان کار می کنند از اندیشه ها و راهبردهای فمینیستی به خوبی آگاهی دارند اما بسیاری از دیگر مؤسسات این گونه نیستند و در یک چهارچوب فمینیسیتی بنا نهاده نشده اند. با این که پرداختن به موضوعات مربوط به مردان در این مؤسسات رو به افزایش است، اما این وسوسه و خطر وجود دارد که مؤسساتی از این دست به این سو بلغرند که مردان و زنان را به یک اندازه آسیب پذیر بدانند (به این معنی که زنان از زنانگی و مردان از مردانگی به طور یکسان آسیب می بینند) یا حتی مردان را در وضعیتی بغرنج تر از زنان قرار دهند.

اکثر گفتمان های مربوط به مردان و مردانگی در قالب عبارت «بحران در مردانگی» بیان شده اند که بازتابی از آن وسوسه است. این درست است که بسیاری از مردان به خاطر فشارهای اجتماعی و اقتصادی مورد ظلم و تحقیر قرار می گیرند و تجربه های مشترکی در زندگی شان با زنان دارند، اما با این حال شناخت تفاوت های واقعی قدرت و ثروت و شأن اجتماعی مردان و زنان – که ناشی از تبعبض های جنسیتی است – و نیز پرهیز از توجیه رفتارهای نادرست و مسئولیت گریزی های مردان، از اهمیت بالایی برخوردار است. واقعیت های تأسف بار زندگی مردان باید محل بررسی و نقد باشد، اما نباید مردان را در جای «قربانیان جدید» قرار داد.

در یک کنفرانس در اکتبر سال 2007 در مورد «سیاسی و عمومی کردن موضوعات مربوط به مردان و مردانگی»، که توسط مؤسسه مطالعات توسعه (IDS)، برگزار شد، اشاره شد که این یکسان انگاری در صحبت هایی که مردان از تجربه های خشونت در زندگی خودشان می کنند، اغلب وجود دارد. شنیدن این جمله که «مردان نیز قربانیان خشونت در دستان زنان هستند» غیر معمول نیست. چنین نقطه نظرهایی به وضوح هیچ کمکی به حل مسأله نخواهند کرد؛ چرا که این خشونت قابل قیاس با نوع و اندازه خشونتی که توسط مردان بر زنان اعمال می شود نیست. آلن گریگ در کنفرانس IDS نشان داد که یکسان انگاری تجربیات خشونت مردان و زنان نادرست است. در عوض باید تلاش کنیم که ساز و کارهای خشونت را در سیستم های سرکوبگر و تحقیرکننده که جوامع ما را سامان می بخشند از بین ببریم و در کنار آن با افراد و نیز مؤسسات مرد محوری که عامل اعمال خشونت هستند وارد تعامل و گفت و گو شویم.

اما برای آن که بتوان روی گفتمان در حال تغییر مردانگی تأثیر گذاشت و از نشاندن مردان در مقام «قربانیان جدید» جلوگیری کرد، باید به طور مستقل با فعالان حوزه مربوط به مردان و مردانگی که درک درستی از قدرت و عدالت و برابری جنسیتی دارند وارد تعامل شد. امروز زمان و فرصت آن رسیده است که با هم گفت و گو کنیم و درباره ساختن پل و ایجاد ارتباط بین جنبش زنان/فمینیستی و آن هایی که با مردان و روی مسائل مربوط به مردان کار می کنند عمیق تر بیندیشیم. یازدهمین کنفرانس انجمن حقوق زنان در توسعه (Association for Women’s Rights in Development – AWID)، در نوامبر سال 2008 در راه است و قرار است روی موضوع قدرت جنبش ها – که به جا و به هنگام انتخاب شده است – تمرکز کند؛ Men Engage در صدد برگزاری اولین کنفرانس جهانی خود در سال 2009 درباره ی جذب و کار با مردان در برقراری عدالت جنسیتی است؛ و جلسه پنجاه و سوم کمیسیونِ وضعیت زنان سازمان ملل(Commission on the Status of Women – CSW) نیز روی موضوع جذب مردان و کار با آنان در نگه داری و مراقبت از بیماران مبتلا به ویروس اچ-آی-وی متمرکز است.

این فضا فرصت دوباره ای برای ایجاد دیالوگ های سازنده بین جنبش زنان/فمینیستی و مؤسساتی که با مردان برای برقراری عدالت جنسیتی کار می کنند فراهم می کند. زمان مناسبی است که ما این گفت و گوها را آغاز کنیم و سؤالاتی را بپرسیم که مردم دوست ندارند در مورد آن صحبت کنند. شگفت انگیز است که درک و فهم ما از خصومت زنان نسبت به کار با مردان یا در حقیقت درباره تجربه های مردان از تلاش برای کار کردن با مؤسسات زنان و فمینیستی، چه قدر کم عمق است. چه چیزی باعث ایجاد ارتباط خواهد شد؟ ما چگونه می توانیم دیالوگ ها را ارتقا بخشیم و همبستگی و اتفاق نظر را تشویق کنیم؟ چگونه می توانیم چهارچوب های حضورمان به عنوان مرد را با موضوعات مربوط به مردانگی و قدرت دوباره تعریف کنیم، همبستگی و اتحادی جدیدی شکل دهیم و کار در این حوزه را به قلب جنبش های عدالت طلب جنسیتی و اجتماعی بکشانیم؟

من پاسخ به این سؤالات را نمی دانم و در حقیقت شک دارم که پاسخ های مستقیم یا یکتایی به این سؤالات وجود داشته باشد. اما باور دارم که اگر می خواهیم موضوعات قطبی شده امروز، موضوعات و مسائل همگان و نه فقط گروهی خاص باشد، باید این سؤالات مدام پرسیده شوند. نابسنده و ناکافی بودن تمرکز صرف روی زنان مدت زیادی است که شناخته شده و به اثبات رسیده است؛ اما اگر ما در رسیدن به جهانی که در آن عدالت جنسیتی برقرار است مصمم هستیم، زمان آن است که بحث های بازتر و تازه تری آغاز شود.

منبع:

The nature of men’s involvement in the struggle for gender justice has long fiercely divided gender-equality advocates/ by Emily Esplen

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours