لایحه «حمایت از خانواده» به مثابه ابزاری برای تهدید زن

۱ min read

یاسمن دادور-1 شهریور 1387

مدرسه فمینیستی: نقش قوانین در زندگی بسیار مهم است ولی قوانینی که در مورد زندگی خانوادگی جاری هستند، تاثیری به مراتب پررنگ تر در زندگی، به خصوص در زندگی و سرنوشت زنان ایفا می کنند. قانون تعدد زوجات به مردان اجازه می دهد «چهار زن عقدی و بی نهایت زن صیغه ای» داشته باشند. طبق لایحه ای تحت عنوان «لایحه حمایت از خانواده» که در حال حاضر در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گرفته است، بسیاری از حقوق انسانی و حتی اسلامی زنان نادیده انگاشته شده است. به طور مثال بر اساس ماده 23 لایحه، ازدواج دائم مجدد مردان، منوط به کسب اجازه از دادگاه و ‏تشخیص دادگاه مبنی بر تمکن کافی مالی مرد و تحقق رعایت عدالت بین زوجات تعیین شده است.‏ در صورتی که طبق قانون فعلی مرد تنها زمانی قانوناٌ ‏توانایی ازدواج مجدد بدون اجازه همسر اول را داراست که همسر اول قادر به ایفای وظایف زناشویی ‏نباشد یا مبتلا به جنون یا امراض صعب العلاج،عقیم یا مبتلا به هر گونه اعتیاد مضرو یا مفقودالاثر و ‏یا محکوم به 5 سال حبس و بیشتر باشد که در این صورت مرد می تواند بدون اجازه همسر اول و با ‏کسب اجازه از دادگاه تجدید فراش کند.‏‎ ‎اما با تصویب این ماده شرایط برای ازدواج مجدد مردان بدون ‏دلیل، هر چه بیشتر فراهم خواهد شد. این ماده لایحه اگر تصویب شود موجب هوسرانی (این بار قانونی) هرچه بیشتر مردان پولدار بدون در نظر گرفتن مصالح خانوادگی می شود.

با وجود نظری که وجود دارد مبنی بر اینکه تعدد زوجات مساله ای فراگیر در کشور ما نیست و از لحاظ فرهنگی مقبولیت چندانی ندارد، بسیاری از زنان، این قانون (منظور همان قانون فعلی است) را مخل زندگی خود می دانند و به نوعی با آن دست به گریبانند و یا از این که همسرشان دست به ازدواج مجدد بزند یا در خفا همسر دیگری اختیار کند هراس دارند. یعنی یک نوع ترس و نگرانی آشکار و پنهان در زنان جامعه از وجود چنین قانونی که به همسرشان اجازه صیغه کردن و یا گرفتن همسر دایمی دیگری را می دهد وجود دارد.

می توان گفت وجود چنین قانونی (چند همسری) به صورت فعلی نیز ویران کننده بنیاد خانواده هاست چه برسد به اینکه لایحه جدید هم در مجلس تصویب شود که همان حاشیه امنیتی کوچکی را هم که زنان در برابر این قانون از آن برخوردار بودند، از آنها بگیرد.

یکی از کارشناسان مددکار و مشاوره که با لایحه حمایت از خانواده موافق بود به این نکته اشاره می کرد که در حال حاضر ما با خیل عظیم زنان سرپرست خانوار که دارای یک یا چند فرزند خردسال هستند مواجه هستیم و اکثرا هم نه از تحصیلات بالایی برخوردارند و نه حرفه خاصی را آموخته اند. این زنان با مشکلات و بحران های جدی در زندگی روزمره خود مواجه خواهند بود، ولی اگر تحت سرپرستی یک مرد در مقام همسر قرار بگیرند امکان زندگی بهتری برای شان وجود خواهد داشت.

در جواب به این دیدگاه می توان به دو نکته اشاره کرد: اول اینکه درست است که در حال حاضر به دلیل بالا بودن آمار طلاق که خود دلایل متعددی دارد (اعتیاد، بیکاری ، خشونت و…) یا به دلیل فوت مرد با تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار و عمدتا بدون مهارت در کشور مواجه هستیم ولی این وظیفه دولت و نهاد های رسمی است که بستر را برای توانمند سازی زنان سرپرست خانوار با گذاشتن دوره های مهارت آموزی رایگان، فراهم آوردن تسهیلات بانکی برای ایجاد شغل، کاریابی، تسهیلات بیمه ای و… فراهم کنند. در حقیقت نهادهای دولتی وظیفه خود را در قبال این قشر از جامعه فراموش کرده اند و با قرار دادن این گونه زنان تحت تکفل یک مرد، هرچند آراسته به انواع معایب اخلاقی و با قیمت از بین رفتن زندگی و بهداشت روانی همسر اول و احیانا فرزندان او در آینده، بسنده کرده و شانه از بارمسئولیت خالی می کنند.

نکته حایز اهمیت بعدی نیز این است که معمولا همسران دوم و … از بین دختران و زنان کم سن و سال و بدون فرزند انتخاب می شوند و کمتر پیش می آید مردی که خواهان ازدواج مجدد هست، زنی میانسال و سرپرست خانوار دارای یک و یا چند فرزند را انتخاب کند.(البته اگر انتخاب بر این روال هم باشد باز رواج چند همسری به صورت قانونی اشتباه است)

تبعات فرهنگی این لایحه نیز قابل بررسی است. در حقیقت می توان گفت که اثرات فرهنگی این قانون برمی گردد به بیست سال آینده. اگر این لایحه در مجلس تصویب شود باعث می شود تا قبحی که ازدواج مجدد در میان بعضی از اقشار جامعه دارد ریخته شود و تبدیل به یک ارزش گردد. رواج تعدد زوجات در جامعه، عشق، تعهد و ارزشهای انسانی و سلامت روانی را در خانواده از بین می برد. همچنین دیدگاه آشکار و نهانی که مبنی بر برتر بودن جنس مذکر وجود دارد تشدید می شود. همینطور می تواند دایره امنیت روانی و اجتماعی را برای زنانی که به علت طلاق یا… تنها زندگی می کنند تنگ تر کند؛ چرا که در حال حاضر هم، به زنی که مطلقه است یا تنها زندگی می کند به چشم یک مورد مناسب برای صیغه یا ازدواج مجدد نگریسته می شود، که این دیدگاه بسیار آسیب زا است چه برسد به اینکه شرایط ازدواج مجدد و موقت آسان تر شود. همچنین ممکن است ذهنیتی را در میان خود زنان به وجود آورد که با هر سطح تحصیلات و هر مهارتی اگر تنها زندگی می کنند لازم است که تحت تکفل یک مرد درآیند تا بتوانند آسوده زندگی کنند.

نمونه: مریم ده سال پیش وقتی که فقط بیست و هفت سال داشت به دلیل خشونت و اعتیاد از همسرش جدا شد در حالی که یک فرزند هفت ساله داشت. شرایط زندگی بعد از طلاق هم برای مریم بسیار سخت بود و سخت گیری های خانوداده مبنی بر ازدواج مجدد او را به تنگ آورده بود . مریم شغل و تمکن مالی برای زندگی جدا از خانواده پدری را هم نداشت . خواستگارانی که بعد از طلاق به سراغ او می آمدند اکثرا مردان بیوه یا دارای سن بالا با فرزندانی همسن خود مریم بودند. تا این که آخر سر راضی به ازدواج با مردی سی و پنج ساله که همسر اولش صاحب فرزند نمی شد، گردید. اما شرایط زندگی وی به مراتب بدتر از زندگی اولش گردید. با به دنیا آمدن فرزندشان، همسرش بهانه آورد که دیگر از شیطنت های بچه اول مریم خسته شده و تمایلی به نگهداری از او ندارد و اگر بچه را به پدرش ندهد اورا طلاق می دهد. مریم مجبور به دادن بچه به پدرمعتادش می شود. چون برای بار دوم نمی خواهد که سختی و زجر طلاق گرفتن را تحمل کند. اما باز هم شرایط بهتر نمی شود. مریم به دلیل فقر و عدم حمایت و پشتیبانی در خانه همسر دومش مجبور به تحمل هرگونه ناسزا و زخم زبانی هست و مورد خشونت قرار می گیرد و به قول خودش زندگی اولی که داشت هرچند سخت بود اما به مراتب بهتر از زندگی بود که الان دارد. وقتی از او می پرسم که مهمترین دلیلی که تمایل به ادامه زندگی دارد چیست؟ جواب می دهد: سقف بالای سر!!! پدرم مرده و خواهران و برادرانم همه پی زندگی خودشان هستند و مادرم هم آه در بساط ندارد. طلاق بگیرم کجا بروم؟ در ضمن بچه ام هم بی مادر می شود و دلم نمی خواهد زیر دست زن اول شوهرم بزرگ شود.

در این نمونه با اینکه با همسر اول مرد، صحبت نشده اما به خوبی می توان حس کرد که در این فرایند او نیز بسیار تحقیر شده و قربانی است. ولی نکته غم انگیز این زندگی اعتیاد شدید پسر 17 ساله مریم هست که از پدرش الگو گرفته است.

نکته بعدی در این لایحه، تمکن مالی مرد است که راه را برای ازدواج مجدد برای او باز می کند. این مساله به خودی خود مردان را به دودسته دارای تمکن مالی و فقیر تقسیم بندی می کند که توهینی است به مردان. اما خود واژه تمکن مالی هم دارای ابهام است. تا چه حدی از درامد و دارایی، مرد را به جرگه فردی که می تواند دو خانواده را اداره کند وارد می کند؟؟؟ در ضمن اینکه تمکن مالی یک امر دایمی و همیشگی نیست و ممکن است دارایی و ثروت با یک تلاطم کوچک اقتصادی از بین برود و در این میانه هم باز این زنان هستند که بیشتر آسیب می بینند.

نمونه: شایسته زنی است در حدود شصت سال که در روستا به دنیا آمده. از کیسه پر از دارویی که دستش هست و چشم کم سویش می توان فهمید که طی این سالها روزگار با او چه کرده. همسر شایسته زمانی از افرد متمول روستا بوده و با اینکه به تریاک نیز معتاد بوده ولی شایسته و فرزندانش از لحاظ مالی مشکلی در زندگی نداشتند. تا اینکه بیست سال پیش، شوهر شایسته با زنی نوزده ساله ازدواج می کند و طی پانزده سال دارای چند فرزند از همسر دومش می شود. اما اوضاع مالی مثل سابق نمی ماند و خانواده دچار مشکلات فراوان اقتصادی می شود، به نحوی که شوهر شایسته برای فرار از سیل طلبکاران به اتفاق همسر دوم و فرزندانش از روستا به جای نامعلومی می گریزد و شایسته می ماند و فرزندانی که هنوز تعدادی از آنها خانواده تشکیل نداده اند. او مجبور می شود برای کار به شهر بیاید و در سن بالا به کارگری مشغول شود.

نکته دارای بحث بعدی اجرای عدالت است. عدالت یک مفهوم انتزاعی و نسبی است و واقعا چه معیاری برای دادگاه وجود دارد که مرد می تواند رفتاری عادلانه با همسران خود داشته باشد؟؟؟آیا صرف تامین نیازهای مادی معنی عدالت را در بر می گیرد؟ اگر مرد بعد از ازدواج مجدد نتواند عدالت را رعایت کند، برای اثبات آن در دادگاه چه مکانیزم هایی پیشبینی شده است؟ تمام این سوالات جای بحث و بررسی دارد که متاسفانه هیچکدام از اینها مد نظر قانون گذار قرار نگرفته است.

اما غیر از ماده 23 موارد دیگری هم در این لایحه وجود دارد که ناقض حقوق زنان است از جمله: راه برای ازدواج موقت مردان (صیغه) بسیار هموار تر می شود و همچنین دیگر نیازی به ثبت صیغه وجود نخواهد داشت.

بر مهریه هایی که بالاتر از حد متعارف هست مالیات بسته می شود که این حد متعارف را هم دولت تعیین می کند.

حق اشتغال بدون قید و شرط زنان به رسمیت شناخته نشده است.

حضانتی که به مادر تعلق می گیرد نیز ضمانت اجرایی نخواهد داشت.

و….

تجربیات اطلاع رسانی و پخش بروشور در مورد لایحه ضد زن و ضد خانواده

جمعی از فعالین زنان در استان یزد بعد از نهایی شدن مفاد بروشور در مورد لایحه ضد زن و ضد خانواده، اقدام به تکثیر و پخش آن بین مردم کردند که نتیجه بسیار بهتر از چیزی که بود که انتظار می رفت. در اینجا تنها به ذکر چند تجربه کوتاه از برخورد مردم و صحبت های آنها اکتفا می کنم.

در وهله اول باید گفت که اکثریت مردم از وجود چنین لایحه ای بی خبر بودند که این بی خبری حتی قشر دارای تحصیلات بالا را هم در بر می گرفت. مثلا طی پخش بروشور در نزدیکی یک بیمارستان، بسیاری از پزشکان یا دانشجویان پزشکی زن از وجود این لایحه بی خبر بودند ولی بعد از دریافت بروشور، تمایل به همکاری در زمینه اطلاع رسانی را داشتند. تجربه صحبت با مردم و پخش بروشور در پارک ها و اماکن عمومی هم نشان از عدم اطلاع نسبی مردم از این لایحه داشت.

همچنین برخورد زنان سنتی و مذهبی میانسال نیز جالب توجه بود. آنان پس از آگاهی از مفاد لایحه بر می آشفتند و مخصوصا در مورد چند همسری موضع گیری می کردند. زنی حدود پنجاه ساله در این مورد می گفت: «اصلا چطور امکان دارد مردی که زن دوم می گیرد بتواند عدالت را میان همسرانش رعایت کند؟ زن دوم حتما زیباتر و جوان تر از زن اول است و سختی هایی که زن اول در طول زندگی مشترک کشیده را تحمل نکرده . زن اول است که با بی پولی و مشکلات اولیه زندگی دست و پنجه نرم کرده و حالا که وقت به ثمر نشستن زندگی اش هست باید سرش هوو بیاید؟»

همچنین بسیاری به این نکته اشاره می کردند که این قانون می تواند موجب پنهان کاری مردان شود. چرا که آنها می توانند بدون اجازه همسر اول و فقط با موافقت دادگاه اقدام به ازدواج مجدد کنند و می شود که به صورت مخفیانه و بدون آگاهی همسراول از ازدواج مجدد، این کار را انجام دهند که خود به بسیاری از اختلافات خانوادگی دامن می زند.

یا حتی این قانون می تواند تبدیل به ابزاری شود برای تهدید زن در زندگی مشترک و اعمال خشونت روانی یا حتی اقتصادی بر او. مثلا اگر فلان کار را انجام ندهد یا مطابق میل و خواست مرد زندگی نکند مرد می تواند همواره همسرش را تهدید به گرفتن زن دوم و … کند.

حتی این دغدغه را دختران جوان با ظاهری امروزی داشتند. در یک پارک مخصوص زنان در حالی که در حال صحبت با مردم بودیم، دختری با قیافه ای مضطرب جلو آمد و گفت: «من و همسرم چند سال عاشق هم بودیم و تازه دوماه است که ازدواج کردیم، آیا ممکن است این بلا (چند همسری) سر من هم بیاید؟»

مردان متمول هم پس از آگاهی از مفاد این لایحه موضع گیری می کردند. مثلا مردی کارخانه دار در این مورد می گوید: «هوای نفس در همه وجود دارد قانون باید محدود کننده هوای نفس باشد. واقعا چه دلیلی وجود دارد که من بعد از سی سال زندگی مشترک، در حالی که همسرم همه جا پشتیبان من بوده و بخش اعظم ثروتی که من دارم ناشی از کمک های اوست بتوانم به صرف پول داشتن همسر دیگری اختیار کنم؟» همچنین این مرد عقیده داشت که شرایط طلاق گرفتن برای زنان باید ساده تر شود چراکه زندگی اگر زوری باشد و فقط از روی ناچاری و ترس ادامه یابد، ثمره ای جز ناکامی برای مرد و زن و فرزندان به همراه نخواهد داشت.

یکی از دوستان در یک کتابخانه عمومی با دختری دبیرستانی مواجه می شود که دارد با شور و حرارت در مورد لایحه برای خانم های کتابدار توضیح می دهد و از آنها می خواهد با ایمیل یا شماره تلفن هایی که در بروشور وجود دارد تماس بگیرند. اما موضوع قابل توجه، فعال شدن زنان و دختران یزدی برای دستیابی به حقوقشان هست. نه اینکه نیستند اما خب اینکه اینطور فعالانه وارد عمل شوند کمتر دیده می شد. به خصوص که این دختر بروشوری که توسط فعالین حقوق زنان تهیه شده بود را توزیع می کرد .

هرچند بسیار اندک ، ولی ما با برخوردهای متفاوت هم روبرو بودیم:

خانمی که مشتری آرایشگاه است با چند همسری موافق است و آن را باعث کم شدن فساد در جامعه می داند. در پاسخ به این سوال که اگر همسرش چنین کاری انجام دهد او چه می کند می گوید: «از کار همسرش خوشحال نخواهد شد ولی چون جلوی فساد را گرفته واکنشی هم نشان نخواهد داد.» او زن و دختر مجرد در جامعه را باعث رواج بی بند و باری می داند.

ساعت 12 شب است. در یکی از هتل های سنتی با خانمی که در آشپز خانه هتل به کار مشغول است و در حال آماده شدن برای رفتن به خانه است آشنا می شویم و برایش از لایحه و نابرابری های حقوقی در آن می گوییم. کارت پستالی را برای امضا از ما می گیرد و پشت آن می نویسد «امیدوارم که هرکس می خواهد حق خانم ها را ضایع کند شب اول قبر علی به فریادش نرسد و عذاب قبرش یک در هزار شود»

پانوشت:

نمونه ها بر اساس تجربیات نگارنده به عنوان مددکار اجتماعی ذکر شده است.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours