مدرسه فمینیستی: ساعت 2 بعد از ظهر است، منتظر مترو هستم. خانمی کنار دستم ایستاده، با دو بچه و کلی وسایل. خواستم از فرصت استفاده کنم، یکی از کارتها و بروشورهای لایحهی حمایت از خانواده را درآوردم و به سمتش رفتم. همین که من را با آن کاغذها دید گفت که «شما همان نیستید که پارسال همین جا از من امضاء گرفتید؟» چقدر خوشحال شدم. احساس غرور میکردم از این که کمپین به این شکل گسترش یافته و این مساله همگانی شدن کمپین و آشنایی افراد با قوانین تبعیض آمیز را بیشتر نشان میداد.
نمیدانم آیا آن کسی که بار اول به آن فرد مراجعه کرده بود من بودم یا یکی از کنشگران دیگر کمپین، اما در هر صورت مجبور بودم با تأسف کامل به او بگویم که برای موضوع دیگری به سراغش آمده ام، برای لایحهی تاسف بار حمایت از تعدد زوجات1 نمی دانستم این موضوع را چگونه با او مطرح کنم تا دچار تناقض فکری نشود. کمپین از دوسال پیش با خواسته هایی آغاز به کار کرده که یکی از این خواسته ها «لغو قانون چند همسری» است. و حال چگونه باید توضیح می دادم که راه تعدد زوجات در لایحه جدید هموار شده است.
درد آشنا بود. میگفت «خواهرم طلاق گرفته کاش میشد یکی از اینها رو ببرم براش تا امضاء کنه …» خواهر او بر اثر شب گردی و خانه نیامدنهای شوهرش بعد از کلی کتک و هتک حرمت توانسته بود طلاق بگیرد. میگفت شوهرش هر هفته یکی را صیغه می کرد. خانمی که آن طرف به حرفهای ما گوش می داد وارد بحث شد و گفت من خودم فرزند دوم زن اول پدرم هستم. مادرم طلاق گرفت و ما را مادر بزرگمان بزرگ کرد.
دوست داشتم به سمت تمام آدمهایی که در مترو بودند بروم و نظرشان را بپرسم. احساس میکردم باید به همه آنها «لایحهی حمایت از خانواده » را توضیح بدهم. حس می کردم تمام افرادی که با قانون مشکل دارند در آن روز در مترو جمع شده اند. بعد از مراجعه به تعدادی از آنها متوجه شدم، حدسم درست است. هیچ کدام، نه تنها از لایحهی حمایت از خانواده دفاع نکردند، بلکه آن را نوعی توهین به حد و حدود انسانها به حساب میآوردند:
عروس جوانی که بعد از شنیدن خبر ازدواج مجدد شوهرش به قصد خودکشی ازقرص استفاده کرده بود … خانمی که همسرش در قبال ازدواج مجدد به او پیشنهاد آپارتمان داده بود و او به جای آپارتمان دو فرزند دختر خود را خواسته بود که اکنون با خیاطی روزگار خود و دو دخترش را میگذراند. خانم دیگری که وقتی نظرش را پرسیدم جواب داد اگه شوهرم در حین زندگی با من از این حق قانونی اش استفاده کند هم شوهرش را هم زن دیگرش را می کشد، یا مورد دیگری که می می گفت مردها مقصر نیستند مقصر قانون است که به زور به مردان می گوید زن و بچه تان را ول کنید به امان خدا!
با دقت در نظرات افراد میتوان فهمید که طرح این لایحه نه تنها کمک و حمایتی از خانواده نمیکند بلکه در جهت فروپاشی نهاد خانواده پیش میرود. طرح این موضوعات و نارضایتی ها نه تنها از طرف زنان که حتی صدای اعتراض مردان را نیز بلند کرده است. آنها نه تنها از وضع و وجود چنین قوانین نابرابری حمایت نمی کنند بلکه متأسف از این هستند که چرا قانون به مردان به دیده توهین می نگرد. اکثر آنها با اعتراض بیان می کردند که این قانون می خواهد به ما بگوید که لیاقت زندگی در کنار خانواده و فرزندان مان را نداریم و هر از گاهی باید با هوسرانی که امکان آن فراهم گردیده به سوی خواهشهای نفسانی خود برویم. در مواردی هم مردان به مراتب عشق و علاقه خود را نسبت به همسر خود ابراز کرده و میگفتند تحت هیچ شرایطی حاضر به استفاده از این قانون نیستند. پسران مجرد می گفتند ما برای ازدواج اول هیچ توانایی مالی نداریم چرا به جای طرح چنین مسایلی شرایط ازدواج را برای ما فراهم نمی کنند؟ اگر قوانین موجود و وضع قوانین جدید در راستای خدمت رسانی به افراد جامعه است این پرسش پیش می آید که چه کسی خود را مسئول پاسخ گویی به این همه نارضایتی ها خواهد دانست؟ مثل اینکه دولتمردان با طرح این مسایل فقط می خواهند به نیازهای خودشان پاسخ بدهند.
مترو رسید ولی انگار هیچکس نمیخواست به این بحث خاتمه دهد. کاش دفترچه و بروشور به اندازه ی کافی همراه داشتم.
+ There are no comments
Add yours