باز نگری در یک رسانه، ده ها مورد قتل،سرقت، اختلافات زناشویی، چند همسری، همسرصیغه ای و تجاوزدر مرداد ماه

۱ min read

طلعت تقی نیا-30 شهریور 1387

مدرسه فمینیستی: نیروى انتظامى از عملکرد همه رسانه ها در ایجاد احساس امنیت در جامعه رضایت کامل دارد.
سردار اسماعیل احمدى مقدم، فرمانده نیروى انتظامى روز پنجشنبه در جمع خبرنگاران با اعلام این مطلب افزود: پلیس از تمام رسانه ها به عنوان پل ارتباطى مهم بین نیروى انتظامى ومردم رضایت دارد. رسانه ها دو وظیفه ذاتى مهم برعهده دارند؛ از جمله انتقال پیام نهادها و ارگان ها به مردم و همچنین رساندن خواسته هاى مردم به گوش مسئولان. وى خواستار نقد منصفانه از سوى رسانه ها در انعکاس فعالیت نهادها شد و گفت: در این راستا باید از بیان اشکالات نهراسیم، بلکه باید با دید کارشناسانه و دقیق براى رفع معضلات اقدام کنیم.سردار احمدى مقدم در ادامه از کاهش ۵۰ درصدى ارتکاب جرایم خشن در کشور خبر داد و گفت: شاخص هاى امنیت روز به روز در حال ارتقاء و گسترش است که در مدت دو یا سه سال گذشته با ارتقاى این شاخص ها توانستیم جرایم خشن را به میزان ۵۰ درصد در سطح جامعه کاهش دهیم.( 19 / 5 /87 ایران )

در رسانه ها و گزارش ها نقد و پرسشی از کارشناسان به ندرت دیده میشود. در صفحات حوادث از متهمان با الفاظ زنان و مردان جنایت کار، ستمگر و شرور نام برده میشود و آماج نفرت و حمله متوجه مجرمین است اگر چه درمجازات مجرمین بحثی نیست اما وظیفه گزارشگر تحلیل و نگاه ریشه ای به حوادث است زیرا حادثه اتفاق نیست بلکه مشکل اجتماعی است . آمار واقعی از کاهش و ازدیاد اشکال خشونت بار به درستی در دست نیست . چیزی که به خوبی دیده میشود اخبار حوادث در رسانه هاست که آن هم تمام حوادث نیست. اخبار سرقت ، اختلافات زناشویی، چند همسری، همسر صیغه ای و تجاوز نسبت به ماه قبل قابل توجه است به وبژه سارقین زن که همدست باندهای تبهکار می شوند و بر تعداشان به شکل تعجت آوری افزوده می شود.این شکل از حوادث نمایانگر جامعه ای با اقتصاد بیمار است که جای تامل و بحث دارد.

زنان سارق

1/ 5 / 87- سی و دوطلا فروشى ازسراسر کشور با ارائه عکس و فیلم هاى ضبط شده دوربین هاى مداربسته مغازه هایشان از دو زن سارق به نام های «سیما» و «نسرین» شکایت کرده اند. این دو زن پس از سرقت از یک طلا فروشى در سال ۸۳ در شهرستان رى با دستور «علیزاده» بازپرس شعبه پنجم دادسراى شهرستان رى، تحت تعقیب قرار گرفتند. این دو زن به بهانه خرید انگشتر وارد طلافروشى ها میشدند و زن جوان تر طلا فروش ها را به بهانه اى سرگرم کرد ه و زن دیگر با برداشتن چند تکه طلا بدون این که خرید کنند از طلافروشى بیرون می رفتند. اواخر سال گذشته ۳ طلا فروش دیگر با مراجعه به پایگاه نهم پلیس آگاهى تهران از دو زن به اتهام سرقت از طلافروشى هایشان شکایت کردند. مأموران دریافتند که شگرد دو زن شباهت زیادى با دو زن تحت تعقیب دارد. مأموران دو زن را هنگام اجراى نقشه دزدی از یک طلافروشى به دام انداختند. عکس متهمان بدون چشم بند در روزنامه ایران چاپ شد. همزمان با انتشار این خبر، ۲۸ طلافروش از سراسر کشور با مراجعه به پایگاه نهم پلیس آگاهى از سارقان شکایت کردند. این در حالى بود که همه مالباختگان فیلم هاى سرقت را در اختیار پلیس قرار دادند.در این میان یک طلافروش تبریزى در شکایت خود اعلام کرد: دو زن سارق ۵۰ میلیون تومان از طلاهاى مغازه اش را با شگرد ماهرانه اى سرقت کرده اند. دو زن از سارقان حرفه اى و سابقه دار اند.«سیما» داراى ۹ فقره سابقه سرقت در شهرستان هاى مختلف کشور است.

8 / 5 /87 – زن و شوهرى در نیمه ها ی شب با خوراندن آبمیوه مسموم به مسافران قطار، پس از سرقت پول ، طلا و اموال گرانبهاى مسافران می گریزند . رئیس پلیس راه آهن کشوردراین باره گفت: مهماندار قطار مسافربرى مشهد- تهران هنگام بازرسى چند واگن متوجه شد حال چند تن از مسافران دو کوپه وخیم است. پلیس و مهمانداران قطار پس از بررسى موضوع دریافتند زن و مردى در ایستگاه نیشابور سوار قطار شدند و با مسافران دو کوپه مزیور طرح دوستى ریخته سپس نیمه هاى شب به بهانه توزیع شربت نذرى، آبمیوه هاى مسموم را به مسافران از جمله اعضاى یک خانواده تعارف کردند. همزمان با بیهوش شدن مسافران به راحتى پول، طلا و اموال باارزش آنها را دزدیده و در ایستگاه ورامین پیاده شدند .
مدتی بعد مأموران ایستگاه راه آهن یزد با هوشیارى یکى از مسافران، این زن و مرد را هنگام تعارف آبمیوه شناسایى ودستگیر کردند.دربازرسى کیف دستى آنها نیز اموال مسروقه به همراه ۶۰۰ عدد قرص خواب آور و مقدارى آبمیوه مسموم کشف شد.زن و مرد جوان در بازجویى ها به چندین فقره سرقت از مسافران قطار اعتراف کردند.

8/ 5 /1387– دختر تحصیلکرده ای به دلیل قبول نشدن در رشته پزشکی کیف دستى بیش از یکصد دختر دانشجو را سرقت کرد. این دختر در باره انگیزه سرقت های سریالی به » بازپرس شعبه دهم دادسراى ناحیه ۶» – خارک – گفت: وقتى در دبیرستان تحصیل مى کردم خانواده ام به شدت علاقه داشتند در رشته پزشکى قبول شوم. به همین خاطر بعد از دیپلم در کنکور سراسرى شرکت کردم اما در رشته مهندسى یک دانشگاه معتبر در شیراز قبول شدم. از ترس اینکه سال آینده قبول نشوم، ناچار در دانشگاه ثبت نام کردم. در این مدت شرکت در کلاس ها برایم یک کابوس بود. همیشه خود را سرزنش مى کردم. کم کم این مسئله برایم به یک عقده بزرگ تبدیل شد به همین خاطر هفت سال طول کشید تا لیسانس گرفتم. دو سال قبل وقتى فارغ التحصیل شدم به بهانه شرکت در کلاس هاى فوق لیسانس به تهران آمدم و در یکى از خوابگاه هاى خصوصى در مرکز تهران اتاقى اجاره کردم. چند بار به کلاس هاى تقویتى در یکى از دانشگاه ها رفتم. با دیدن دانشجویان رشته هاى پزشکى به یاد گذشته و آرزوهاى تحقق نیافته پدر و مادرم افتادم. از شدت خشم و کینه تصمیم گرفتم، از دانشجویان انتقام بگیرم. با آنکه نیاز مالى نداشتم و همیشه در حساب بانکى ام مقدار زیادى پول از طرف خانواده ام واریز مى شد، با این حال در نمازخانه، دستشویى و رستوران دانشگاه ها کمین کرده و در فرصتى مناسب کیف دانشجویان را برمى داشتم و بلافاصله پس از ورود به خیابان محتویات کیف ها را خالى مى کردم. اما به هیچ یک از آنها دست نمى زدم. در همه جا خودم را دانشجوى رشته جراحى عمومى و کارمند یک بیمارستان معروف معرفى مى کردم. این دختر تخصیل کرده قراربود باخواستگار جوان و ثروتمندى که از وی خواستگارى کرده بود ازدواج کند .

13 / 5 – زن میانسالى در تماس با پلیس ۱۱۰ مأموران را از هجوم دزدان قوى هیکل به خانه اش و سرقت میلیون ها تومان اموال با ارزش خانه اش با خبر کرد. پس از حضور مأموران کلانترى (۱۴۵) ونک در محل حادثه، زن صاحبخانه به آنها گفت: من و مادرم مقیم امریکا هستیم که چند روز قبل براى دیدار اقوام و سرکشى به کارهایمان به تهران برگشتیم. از آنجا که مادرم به شدت بیمار است، تصمیم گرفتم تا پایان اقامت در تهران برایش مستخدمى بگیرم. بنابراین با یک شرکت خدماتى تماس گرفتم. آنها هم پس از عقد قرارداد یک مستخدم خانم به خانه مان در شمال شهر فرستادند.صبح روز جمعه من و مادرم خواب بودیم که ناگهان دو مرد قوى هیکل را بالاى سرم دیدم. آنها با تهدید سعى کردند دست و پایم را ببندند، اما وقتى مقاومت کردم، با مشت و لگد به جانم افتادند و آنقدر کتکم زدند که نیمه جان شدم. همان موقع مستخدم خانه به طرفم آمد و با دستمال چشمانم را بست و بعد هم دست و پایم را طناب پیچ کرد.درحالى که از گوشه چشم بند آنها را مى دیدم، متوجه شدم به سراغ کیف و کمدهاى خانه رفتند و هزاران دلار به همراه مقدار زیادى پول و طلا به ارزش تقریبى ۱۰۰ میلیون تومان را برداشته و دقایقى بعد هم به تصور این که من مرده ام، فرار کردند.چند دقیقه بعد که دستم را باز کردم، با تعجب زن مستخدم را دیدم که کنار تخت مادرم روى زمین خوابیده است. زن مستخدم دربازجویى ها منکر هر نوع دخالت در این ماجرا شد و گفت: آنها دو مرد افغانى بودند که به زور وارد خانه شدند و من هم هیچ رابطه اى با آنها نداشتم.اما شاکى با صراحت گفت: خودم این زن را دیدم که با آنها همکارى داشت.در حال حاضر پرونده براى تحقیقات و شناسایى دزدان در اختیار کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهى تهران قرار دارد.

20 /5 /1387– کارمند ثبت احوال که با همدستى یک زن گواهى تولد جعلى و شناسنامه غیر اصیل مى فروختند. این موضوع توسط مأموران حراست این سازمان از دى ماه سال ۸۲ و هم زمان با کشف ۴۰ برگ گواهى ولادت جعلى در اداره ثبت احوال شهرستان رى فاش شد. مأموران پایگاه نهم پلیس آگاهى تهران به دستور بازپرس شعبه سوم دادسراى شهرستان رى به بررسى موضوع پرداختند. «فرشاد»- مسئول وقت صدور شناسنامه- با همدستى زنى به نام «مریم» به شناسایى زنان و مردانى مى پرداختند که دنبال تهیه شناسنامه هاى غیرقانونى بودند. بدین ترتیب آنها با دریافت مبالغ قابل توجه، گواهى ولادت نوزادان را جعل و براى متقاضیان شناسنامه صادر مى کردند.فرشاد و مریم پس از دستگیرى و اعتراف با دستور بازپرس روانه زندان شدند فرشاد ضمن اعتراف به جرایم خود و ابراز پشیمانى به قاضى گفت: اشتباه کردم و فریب خوردم. چرا که با وسوسه به دست آوردن پول هنگفت و زندگى آرام و راحت، زندگى خود و خانواده ام را تباه کردم.

20/5/1387– مردجوانى با مراجعه به مأموران پلیس کرج، از سرقت خودروى خود خبر داد..
او در شکایت خود اظهار داشت: امروز در حال رفتن به محل کارم بودم که دو دختر نوجوان را به صورت دربستى سوار کردم. در بین راه آنها از من خواستند که به فاز چهار مهرشهر بروم. در همین موقع یکى از دختران حالش به هم خورد و دوستش نیز از من خواست براى او آب تهیه کنم. سریع در مقابل یک سوپرمارکت توقف کردم تا براى آنها نوشیدنى بخرم. اما هنگامى که بازگشتم، دو دختر با خودروام فرار کرده بودند. مأموران خودروى سرقتى را که تصادف کرده بود، در یکى از خیابان هاى کرج کشف کردند.با پیدا شدن خودرو مأموران موفق شدند یکى از دختران را که یلدا نام دارد، شناسایى کنند. آنها براى دستگیرى او به خانه اش در منطقه گلشهر رفتند که در تحقیق از برادر وى مشخص شد یلدا به همراه فریده، یکى از بستگانش خودرو پراید سفیدرنگى را در پارکینگ خانه مخفى کرده است. بازپرس پرونده پس از بازجویى و تحقیق از یلدا دستور دستگیرى فریده، همدست او را نیز صادر کرد.

23 /5 /1387 – شش دختر و پسر که با تشکیل یک باند با موتوسیکلت اقدام به سرقت کیف پول دختران و زنان مى کردند
توسط گشت هاى ضربت پوششى پلیس دستگیر شدند آن ها با تشکیل شبکه هاى جداگانه اى در سطح تهران با موتورسیکلت اقدام به سرقت کیف پول دختران و زنان جوان مى کردند.دختران که همگى فرارى هستند، به عنوان ترک نشین موتوسیکلت همراه پسران در سطح شهر بخصوص در اطراف مراکز تجارى و بانک ها مى گشتند و پس از شکار سوژه هاى خود در یک لحظه اقدام به کیف قاپى مى کردند.این افراد که بین ۲۰ تا ۲۵ سال سن دارند، در بازجویى ها به ده ها فقره کیف قاپى اعتراف کرده اند که تعداد زیادى از مالباخته ها نیز شناسایى شده اند.

26 / 5 /1387 – راننده یک نیسان با مراجعه به شعبه (۱۱) بازپرسى دادسراى عمومى و انقلاب قم از سه زن ناشناس به اتهام سرقت شکایت کرد و گفت: با خودرویم در یکى از خیابان هاى خلوت حاشیه شهر حرکت مى کردم که دو زن میانسال به همراه زنى جوان را در کنار خیابان سوار کردم وقتی آنها به مقصد رسیدند و پیاده شدند متوجه شدم دو میلیون تومان پول نقد که زیر صندلى جاسازى کرده بودم به سرقت رفته است. با طرح این شکایت تصویر چهره نگارى ومشخصات ظاهرى هر سه زن فرارى در اختیار پلیس قرار گرفت. مأموران کلانترى با زنان کولى در حاشیه خیابان رو به رو شدند و آنها را دستگیرو به کلانترى انتقال دادند. متهمان به جرم خود اعتراف کردند با سپردن وثیقه تا زمان محاکمه آزادشدند.

همزمان با آزادى متهمان، راننده یک خودروى پرشیا به دادسرا مراجعه کرد و از سرقت چند میلیون تومان طلا از سوى سه زن کولى خبر داد و گفت: من طلاساز هستم و امروز به همراه ۱۲ کیلوگرم طلا از تهران به مقصد اراک حرکت کردم تا طلاها را بفروشم. اما درقسمتى از مسیر که براى خرید آب معدنى و رفع تشنگى توقف کرده بودم، سه زن کولى با اصرار از من خواستند آنها را به شهر قم برسانم. من نپذیرفتم اما یکى از آنان بدون توجه به اعتراض من در خودرو را باز کرد و روى صندلى جلو و دو همدست او نیز در صندلى عقب نشستند. به ناچار حرکت کردم تا آنها را به حومه شهر برسانم. یکى از زنان به بهانه فروش پارچه مرا سرگرم کرد در شهر قم آنان پیاده شدند. ناگهان به یاد طلاها افتادم اما وقتى در ساک را باز کردم، زنان سارق ۱۲ کیلوگرم طلا را از داخل ساک لباسم به سرقت برده و به جاى آن پارچه هاى کهنه داخل آن گذاشته بودند. با توجه به شگرد سارقان و مشخصات ظاهرى هر دو سرقت توسط همان سه زن کولى صورت گرفته است. این سه زن داراى ۹ فقره سابقه کیفرى هستند.

اخاذی زن و شوهر برای ویزای قلابی مسافران اروپا

26 / 5 /1387 – چند ماه قبل چند دختر و پسر جوان همراه اعضاى خانواده هایشان به دادسراى ویژه فرودگاه مراجعه کرده و ازیک زوج قلابى فرانسوى شکایت کردند.آنها به بازپرس مهاجرى گفتند: زن و مرد جوانی که خود را پزشک و تبعه فرانسه معرفى مى کردند به بهانه دریافت ویزاى قانونى اروپا میلیون ها تومان از آنها کلاهبردارى کرده و متوارى شده اند.

سیاوش پدر یک دختر در این باره گفت: دخترم «محبوبه» از مدتى قبل تصمیم گرفت براى ادامه تحصیل نزد خواهرش به فرانسه برود.اما موفق به گرفتن ویزا نشدیم همان موقع مرد جوانى مودب با ظاهرى آراسته جلوی در سفارت گفت با توجه به امکانات و ارتباط هاى ویژه اى که در خارج از کشور دارد مى تواند شرایط سفر قانونى دخترم به فرانسه را فراهم کند. پس از چند جلسه ملاقات با پسر جوان که خود را «سینا» معرفى مى کرد به او اطمینان کردیم. دخترم نیز دائم مرا تحت فشار قرار می داد زودتر مقدمات سفرش را فراهم کنم، ناچار با پرداخت شش میلیون تومان و ارائه مدارک براى اعزام دخترم اعلام آمادگى کردم. پس از چند روز محبوبه – دخترم – راهى ترکیه شد. یک هفته بعد هم آنها دخترم را برخلاف توافق از ترکیه به بوسنى بردند. در آنجا نیز با گذرنامه جعلى او را همراه چند مسافر دیگر، توسط قاچاقچى ها به یک منطقه کوهستانى منتقل کردند. پس از چند روز سرگردانى در جنگل و کوهستان از سوى پلیس مرزبانى فرانسه دستگیر شدند.دادگاه فرانسه نیز دخترم را به سه ماه زندان و پرداخت پنج هزار یورو جریمه و اخراج از فرانسه محکوم کرد. دو پسر جوان به نام هاى «سهیل» و «محسن» نیز با مراجعه به دادسرا علیه اعضاى شبکه قاچاق سینا شکایت کردند.

سهیل گفت :من و دوستم محسن با سختى فراوان حدود پنج میلیون تومان پول تهیه کردیم تا براى ادامه زندگى و کار به اروپا برویم. با «سینا» آشنا شدیم. او با چرب زبانى گفت: از طریق یک زوج فرانسوى مى تواند براى ما ویزا و مجوز کار در اروپا تهیه کند. او سپس با دریافت شش میلیون تومان از من و دوستم ما را به ترکیه فرستاد تا از این طریق به آلمان برویم.دو هفته اى در آنکارا سرگردان بودیم. تا این که زن و مرد فرانسوى با دو گذرنامه نزد ما آمده و گفتند: باید سه هزار دلار دیگر بپردازیم تا ویزاى آلمان صادر شود.در نتیجه تمام دارایى مان را به آنها دادیم. پلیس پس از بررسى گذرنامه هاى ما، پى به جعلى بودن آنها برد.دادگاه نیز ما را به اتهام استفاده از گذرنامه و ویزاى جعلى و عضویت در شبکه قاچاق انسان به زندان و پرداخت جزاى نقدى محکوم کرد.

مأموران سرانجام سینا را بازداشت کردند.وى در بازجویى ها گفت: من ایرانى هایى که قصد سفر به کشورهاى اروپایى را دارند و نمى توانستند ویزا بگیرند شناسایى و به خاله و شوهر خاله ام درترکیه معرفى می کردم .بازپرس پرونده با چهره نگارى از زوج ایرانی از پلیس بین الملل خواست تا آنها را شناسایى و دستگیر و براى محاکمه به ایران منتقل کنند.

تجاوز

1/ 5 / 1387– زن ۲۹ ساله اى به پلیس مراجعه وگفت: دیروز در خیابان منتظر تاکسى بودم که خودروى مسافربرى مقابلم ترمز کرد. پس از سوار شدن راننده با عبور از چند خیابان ناگهان به طرف محل خلوتى تغییر مسیرداد. وقتى با سروصدا و اعتراض من روبرو شد با تهدید چاقو مرا به خانه اش کشاند و پس از آزار و اذیت النگوهایم را از دستم درآورد.بعد هم شماره تلفن همراهم را گرفت و تهدیدم کرد در صورتى که شکایت کنم،کشته خواهم شد. با طرح شکایت این زن، دادستان عمومى و انقلاب قم با دستور ویژه اى از پلیس درخواست شناسایی ودستگیری فرد مزبور را کرد. چند روز بعد پلیس در جریان تماس تلفنى و قرارملاقات با زن جوان قرار گرفت و توانست مخفیگاه متهم را شناسایى و او را در خانه مجردى اش دستگیرکند. در بازرسى از مخفیگاه متهم مأموران آلبوم عکسى به دست آوردند که در آن تصاویر ۳۰ زن و دختر به چشم مى خورد. دربررسى سوابق کیفرى این مرد مشخص شد وى سال ۸۴ زنى را با وعده ازدواج فریب داده و بعد هم وى را مورد آزار واذیت قرارمی دهد و پس از سرقت طلاهایش ناپدید میشود وشاکى به خاطر حفظ آبروى خود اعلام رضایت کرد و متهم نیز پس از محکومیت به شلاق و زندان،آزاد شد. ادامه بررسى سوابق کیفرى متهم نیزنشان مى داد وى داراى چند فقره سابقه محکومیت کیفرى به اتهام رابطه نامشروع است.در ادامه تحقیقات، مأموران ۳ مخفیگاه دیگر پسر ۲۲ ساله را نیز شناسایى کرده و از خلوتگاهش در یک انبار متروکه مقدار زیادى طلا و جواهر متعلق به زنان قربانى کشف کردند.با دستگیرى متهم و اعلام این خبر، چند دختر جوان نیز به دادسرا مراجعه کرده و ازاین مرد به اتهام آزار و اذیت و آدم ربایى شکایت کردند. پس از بررسى شکایت ها و اظهارات دیگر شاکى ها نیز مشخص شد متهم با وعده ازدواج، زنان را فریب داده و به خلوتگاه خود کشانده او پس از سرقت طلاها و آزار و اذیت، از رابطه خود با زنان فریب خورده فیلمبردارى کرده و با تهدیدکه فیلم و عکس ها را در شهر پخش مى کند از قربانیانش می خواهد دختران دیگرى را به وى معرفى کنند. پرونده پس از صدور کیفرخواست، براى رسیدگى در اختیار شعبه ( ۸) دادگاه تجدید نظر استان قم قرار گرفت .

اغفال ، تجاوز سریالی زنان

5 / 5 / 1387– دادستان عمومى و انقلاب قم در پى دریافت گزارش هاى مردمى، از حضور یک مرد رمال شیاد و فریبکار در شهر باخبر شدندکه به شکار زنان تنها، درمانده و گرفتار مى پرداخت. زمانی که مرد رمال در حال فریب چند زن در اطراف یکى از اماکن مذهبى بود شناسایى و دستگیر شد . این مرد به زنان درمانده وعده مى داد طلسم زندگى یا مشکلات مختلف آنها را مى شکند و همه را از غم و اندوه نجات مى دهد. پس از دستگیری در بازجویى این مرد منکر ارتکاب هر نوع جرمى شد. در بررسى تلفن همراه وى تصاویر و پیامک هاى متعدد غیراخلاقى مشاهده شد.از آنجا که تصاویر بیش از ۲۰۰ قربانى در تلفن همراه کشف شد، بلافاصله به خاطر حساسیت و گستردگى موضوع با دستور دادستان بازجویى هاى شبانه از متهم آغاز شد.وى مدعى بود به تازگى وارد قم شده، گفت: از سال ها قبل در اطراف مشهد سکونت دارم و تنها چند روز است که به قم سفر کرده ام. مأموران در تماس با دو شماره تلفن کشف شده به جزئیات بیشترى در این باره دست یافتند.یکی از دختران جوانى که ساکن تهران است به مأموران گفت: قصد ازدواج داشتم اما به دلیل ناتوانى در تصمیم گیرى، از این مرد که ظاهرى فریبنده داشت، راهنمایى و کمک خواستم. او هم پس از اجراى یک مراسم ساختگى در خانه اش، مرا مورد آزار و اذیت قرار داد.زن جوان دیگرى نیز که در مشهد به دام این مرد گرفتار شده بود، گفت: از مدتى قبل با شوهرم اختلاف داشتم، به همین خاطر جدا از هم زندگى مى کردیم. شوهرم حاضر به زندگى با من نبود. به همین خاطر از مرد فالگیر خواستم تا شوهرم را به خانه برگرداند، اما او ادعا کرد به خاطر این که در ساعتى شوم به عقد شوهرم درآمده ام، باید از او جدا شوم. بنابراین مرا تشویق به طلاق کرد. بعد هم براى رهایى از یک بلای عجیب ازمن خواست تا به خواسته شیطانى اش تن دهم. تماس هاى مأموران با فریب خوردگان ادامه دارد. دادستان ضمن درخواست چاپ عکس بدون پوشش متهم در روزنامه ایران از شاکى ها خواست براى شکایت و پیگیرى موضوع با دادستانى قم تماس بگیرند.

هشدار تجاوز به زنان تنها

29 / 5 /1387 – روند رسیدگى به پرونده مرد ی که پس از آزار و اذیت زنان در کرج اموال آنها را به سرقت مى برد، با طرح شکایت هاى جدید وارد مرحله تازه اى شد.

فرشید – متهم – با همدستى یک دختر فرارى طعمه هاى خود را در استخر و آرایشگاه هاى زنانه شناسایى مى کرد.به گزارش خبرنگار روزنامه ایران ، راز فعالیت مجرمانه مرد شیطان صفت با شکایت زن جوانى بر ملا شد. این زن در شکایت خود در اداره آگاهى استان تهران به مأموران گفت: روز گذشته مرد ناشناسى تحت عنوان مأمور اداره برق وارد خانه ام شد. او پس از بررسى خانه با تهدید مرا به داخل اتاقى کشاند و مورد آزار و اذیت قرار داد و پس از سرقت پول و لوازم باارزش خانه متوارى شد. در بررسى آلبوم مجرمان حرفه اى هویت متهم فرارى، «فرشید» را شناسایى کردند.«فرشید» داراى سوابق متعدد کیفرى بود. مأموران اواخر تیرماه او را هنگام ورود به خانه پدرش شناسایى و دستگیر کردند. زن دیگرى نیز از فرشید شکایت کرد که وی پس از ورود به خانه این زن او را نیز مورد آزار و اذیت قرار داده بود. مرد در اعترافات خود اظهار داشت: سال ۸۵ به جرم رابطه نامشروع روانه زندان شدم. در آنجا از طریق یکى از هم سلولى هاى خود شماره تلفن دخترى به نام افسانه را به دست آوردم و پس از آزادى از زندان با او آشنا شدم.افسانه هشت سال قبل از خانه فرار کرده بود و به تنهایى زندگى مى کرد. به همین خاطر اغلب اوقات در منزل او بودم. پس از مدتى تصمیم گرفتیم تحت عنوان مأمور، از افراد پولدار اخاذى کنیم.براساس نقشه اى افسانه به استخرها و آرایشگاه هاى زنانه و کلاس هاى خصوصى مراجعه و زنان پولدار را شناسایى مى کرد. او سپس با طرح دوستى نشانى محل سکونت آنان را به دست مى آورد. من هم در یک فرصت مناسب تحت عنوان مأمور اداره برق وارد خانه آنها مى شدم و با آزار و اذیت زن صاحبخانه اموال باارزش وى را سرقت مى کردم.متهم در ادامه به آزار و اذیت دو زن و هشت مورد سرقت اعتراف کرد. مریم دختر جوانی که در سرقت با فرشید همکاری می کرد دستگیر شد.او به مأموران گفت: حدود ۱۰ روز قبل در یکى از بوستان هاى کرج با فرشید آشنا شدم و از کارهاى خلاف وى هیچ گونه اطلاعى ندارم. بدین ترتیب دو متهم براى تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس آگاهى قرار گرفتند. صبح دیروز با طرح یک شکایت جدید از فرشید – متهم اصلى پرونده – روند رسیدگى به پرونده وارد مرحله تازه اى شد.زن جوان به مأموران گفت: فرشید از آشنایان همسرم است. او چند روز قبل نزد من آمد و مدعى شد شوهرم با زن جوانى ارتباط دارد. او با حرف هایش مرا فریب داد و به بهانه کمک به من وارد خانه ام شد اما در یک لحظه به سویم حمله کرد و پس از آزار و اذیت از خانه گریخت. پس از این ماجرا دچار بیمارى روحى و روانى شدم اما به خاطر ترس از حیثیت خانوادگى ام شکایتى را مطرح نکردم تا این که از دستگیرى او مطلع شدم و به پلیس مراجعه کردم.پلیس از افرادى که به این شیوه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند خواست با مراجعه به اداره آگاهى استان تهران با شناسایى متهم شکایت خود را مطرح کنند.

والدین کشی

3 /5 /1387- شهریور ۸۶ مرد میانسال تحصیلکرده اى، پلیس را در جریان کارگذارى یک شىء مشکوک شبیه بمب داخل اتومبیلش قرار داد وگفت: ساعتى قبل فرد ناشناسى به بهانه طرح یک موضوع مهم تلفنى با خانه ام تماس گرفت و از من خواست خودم را به یکى از خیابان هاى شرق تهران برسانم. مرد غریبه با تلفن کارتى تماس گرفته بود و همه حرف هایش هم مشکوک به نظر مى رسید، هنگام خروج از خانه قبل از روشن کردن ماشین و خارج شدن از پارکینگ، متوجه یک رشته سیم تقریباً نامریى که به یک باطرى و جعبه اى مشکوک وصل شده بود شدم . از آنجا که هر لحظه خطر انفجار بمب ساکنان مجتمع مسکونى را تهدید مى کردپلیس را در جریان قرار دادم.تیم ویژه خنثى سازى بمب راازکار انداختند. شاکى که مهندس و موقعیت خوبی دارد پسر خود را عامل جاسازى بمب مى دانست به مأموران گفت: پسرى دارم که با وجود برخوردارى از هرگونه امکانات رفاهى و مالى متأسفانه دچار مشکلات روحى، روانى از جمله بدبینى و حسادت شدید است. تا جایى که حتى چشم دیدن مرا هم ندارد. اوازموقعیت اجتماعى بالاى من عذاب مى کشد به همین خاطر سعى دارد مرا از بین ببرد. تمام محبت هایم نیز اثرى در دلش ندارد. پسر در بازجویى هاى پلیسى گفت: از پدرم بیزارم و بدون هیچ دلیلى دوبار نقشه قتل او را کشیدم. اولین بار سعى کردم با شلیک گلوله او را به قتل برسانم اما پدرم زنده ماند. بار دوم با اجیر کردن یک مهندس، با راهنمایى هاى او براى خرید مواد منفجره به یکى از شهرهاى مرزى رفتم. چند روز بعد مواد منفجره را در اختیارش گذاشتم از او خواستم تا در ساخت بمب کمکم کند.

19 /5 /1387 – زن جوانى با مراجعه به کلانترى( 116 ) تهران اعلام کرد: مادرش -رقیه- ناپدید شده است. این زن به مأموران گفت: دیشب هر قدر با خانه پدر و مادرم تماس گرفتم، کسى جواب نداد بنابراین خیلى نگران شدم. وقتى به خانه آنها رفتم با دیدن آثار خون روى دیوار و فرش داخل اتاق به وحشت افتادم. هیچ کس در خانه نبود. از همسایه ها پرس وجو کردم، آنها گفتند: شب گذشته صداى درگیرى و فریادهاى مادرم را از خانه شنیده اند. مأموران پلیس ، پدر خانواده را که در یک مجتمع مسکونى در غرب تهران سرایدار است و شبانه روز آنجا زندگى مى کند احضار کردند. بدین ترتیب پدر و دو پسرش براى بازجویى احضار شدند.«احمد» -50ساله- به بازپرس جنایى گفت: یکشنبه شب وقتى پسرم حسین، مادرش را به خانه برد، حدود ساعت چهار صبح در حالى که بسیار مضطرب بود، نزد من برگشت و به سرعت لباس هایش را عوض کرد، وقتى علت را پرسیدم، گفت، مادرش از او خواسته تا خودرواش را در پارکینگ مجتمع ما پارک کند، اما بین راه با یک نیسان تصادف کرده و لباسش پاره شده است. کارآگاهان وى را به اتهام قتل مادرش بازداشت کردند. همچنین پدر وى نیز به اتهام مخفى کردن حقایق و معاونت در قتل بازداشت شد.در حالى که بازجویى ها از پدر و دو پسر در اداره دهم پلیس آگاهى ادامه داشت، سرانجام روز پنجشنبه «حسین» لب به اعتراف گشود و از قتل مادرش سخن گفت.حسین گفت: مادرم از بچگى مرا تحقیر مى کرد و به جاى ادامه تحصیل مجبورم مى کرد کار کنم. وقتى پس از سال ها کار در یک خیاطى توانستم پولى پس انداز کنم و خانه اى بخرم، از من خواست که خانه را بفروشم و پولش را به او بدهم.از طرفى مادرم همیشه با پدرم اختلاف و درگیرى داشت و من به همین دلیل دچار بیمارى اعصاب شده بودم. بالاخره هم تصمیم به قتل او گرفتم و شب حادثه وقتى تنها بودیم، او را با کاردى که از قبل خریده بود، کشتم و جسدش را در صندوق عقب خودرو گذاشته و کنار رودخانه کن رها کردم.جسد رقیه -مقتول- نیز چند ساعت پس از اعتراف هاى متهم به قتل از سوى کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهى تهران در همان منطقه پیدا شد.

زنان فراری

3/ 5 / 1387– مرد جوانى در تماس با پلیس ۱۱۰ از حضور مشکوک زن جوان ناشناسى در خانه اش خبر داد و گفت: «سه روز قبل همراه همسر و فرزندانم براى خرید رفته بودیم که ناگهان در یکى از خیابان هاى شرق تهران، زن جوانى هراسان و گریان از یک خودروى مدل بالا پیاده شد و با عجله به طرف ما دوید و درخواست کمک کرد. او مى گفت راننده ماشین برایش مزاحمت ایجاد کرده و جانش هم در خطر است.
ما هم با دیدن این صحنه به او اعتماد کرده و او را همراه خود، به خانه امان بردیم. زن که خود را سودابه و جراح قلب معرفى مى کرد به ما گفت: چندى قبل یک عمل ناموفق روى قلب کودکى انجام داده که حالا خانواده بیمار به فکر انتقام افتاده اند او هم به ناچار از خانه و محل کارش متوارى است.

با گذشت چند روز از اقامت زن جوان به رفتارهایش مشکوک شدیم. چون او به بهانه هاى مختلف از ما پول مىگرفت و ساعت ها از خانه خارج مى شود. تصمیم گرفتیم به هر شکل ممکن هویت واقعى او را پیدا کنیم. بالاخره یک روز که در خانه نبود به سراغ کیف دستى اش رفته و با کشف چند کارت شناسایى و شماره تلفن نام اصلى اش را پیدا کردیم.» کارآگاهان زن جوان را دستگیر کردند.

در ادامه تحقیقات مشخص شد وى ۳۵ روز قبل از خانه اش گریخته و همسرش نیز با تسلیم شکایتى در شعبه دوم دادیارى دادسراى جنایى تهران براى یافتن او تقاضاى کمک کرده است. زن جوان صبح دیروز درحالى که براى بازجویى به دادسرا منتقل شده بود وقتى در برابر قاضى سلیمانى ایستاد سکوت کرد و حاضر به بیان انگیزه خود از فرار نشد.
همسر وى نیز گفت: چند سال قبل با هم ازدواج کردیم اما تاکنون صاحب فرزند نشده ایم. با این حال هیچ مشکلى هم نداشتیم. اما نمى دانم چرا همسرم به طور ناگهانى از خانه فرار کرد.

انتقام به خاطر طلاق

3 / 5 /1387 – همزمان با اعلام خبر انفجار مهیب در یک خانه، مأموران پلیس، امدادگران آتش نشانى و اورژانس شهر قدس خود را به محل حادثه رساندند.آنها پس از ورود به خانه با پیکر بى جان «سکینه» – ۶۵ ساله و۶ تن از اعضاى مجروح خانواده روبه رو شدند. تحقیقات پلیسى از شاهدان حادثه نشان مى داد داماد سابق خانواده ساعت ۶ صبح به خانه مادرزن سابقش رفته و پس از شلیک دو گلوله او را به قتل رسانده است. همزمان با وقوع این درگیرى نارنجکى را نیز به سوى سایرین پرتاب کرد و از آنجا گریخت.

در این حادثه شش تن از ساکنان مجروح و به بیمارستان منتقل شدند. همسر سابق متهم – یکى از مجروحان – در تحقیقات به پلیس گفت: «چهار سال قبل شوهرم زندانى شد. من نیز در آن زمان از او طلاق گرفته و حضانت دو فرزندم را نیز از دادگاه گرفتم. «على» به محض اطلاع از این ماجرا پیغام فرستاد که به محض آزادى از زندان انتقام مى گیرد. اما حرف هایش را جدى نگرفتیم. تا این که صبح امروز با یک اسلحه و نارنجک به خانه مادرم آمد و این فاجعه را به بار آورد. در حال حاضر کارآگاهان پلیس آگاهى شهریار با دستور بازپرس ویژه قتل، تلاش براى شناسایى و دستگیرى داماد فرارى را آغاز کرده اند.

21 / 5 / 1387– مریم – 29 ساله – وقتى متوجه شد همسرش حاضر نیست او را طلاق دهد، تصمیم گرفت تا با طراحى نقشه اى او را به عنوان قاچاقچى مواد مخدر گرفتار زندان کند.وی 1۰ گرم کراک را در روکش صندلى خودروى شوهرش پنهان کرد و به کلانترى شهرستان رى رفت و به مأموران گفت: شوهرم مردى بداخلاق، شرور و قاچاقچى مواد مخدر است. او با ضرب و شتم، مرا به همراه دختر شش ساله ام وادار مى کند که در امر خرید و فروش و توزیع مواد مخدر از جمله کراک و هروئین با وى همکارى کنیم. مأموران در محل مورد نظر حضور یافتند و پس از بازرسى داخل خودروى او اثرى از وجود مواد مخدر – کراک – به دست نیاوردندومی خواستند آنجا را ترک کنند، که زن جوان مأموران را به محل جاسازى شده مواد مخدر راهنمایى کردو همین امرمأموران را مشکوک کرد مریم مورد بازجویى قرار دادند.وى با اعتراف به جرمى که مرتکب شده بود، به مأموران گفت:هفت سال پیش با سیاوش آشنا شدم و باهم ازدواج کردیم اما در این مدت همیشه با همدیگر اختلاف داشتیم و سرانجام از او خواستم که مرا طلاق دهد اما او نپذیرفت و من هم نمى خواستم با او زندگى مشترکى داشته باشم. پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه ۳۱ دادگاه عمومى و انقلاب شهرستان رى ارجاع شد.شوهر این زن در حالى که بشدت گریه مى کرد،نزد قاضى پرونده رفت و براى او درخواست عفو و بخشش کرد.سیاوش به قاضى پرونده گفت: مریم همسرم را دوست دارم و تحت هیچ شرایطى حاضر به طلاق او نیستم.

28/5/1387- مأموران پلیس ۱۱۰ در جریان یک درگیرى خانوادگى در خانه اى واقع در خیابان ولى عصر قرار گرفتند. آنها پس از حضور در محل متوجه شدند یک مرد۶۲ ساله و همسرش که یک سال قبل ازدواج کرده بودند، با هم درگیر شده اند. مأموران هر دو را به کلانترى منتقل کردند.

زن43 ساله در حالى که به شدت عصبانى بود به افسر تحقیق گفت: قبلاً چهار بار ازدواج کرده ام اما هر بار به دلایل مختلف به شکست انجامید. تا این که یک سال قبل مردى به خواستگارى ام آمد و تقاضاى ازدواج کرد. وقتى شنیدم او یک بار ازدواج ناموفق داشته و فرزندانش هم زندگى مستقل و جداگانه اى دارند، جواب مثبت دادم.
بنابراین از او خواستم ۱۰۰۰ سکه طلا مهریه ام کند تا بقیه عمرم را در آسایش و آرامش زندگى کنم، اما فکر نمى کردم این بار دخالت هاى فرزندان شوهرم مرا به ستوه آورد.چرا که آنها دائم به بهانه هاى مختلف از من ایراد مى گرفتند. به طورى که چند روز قبل شوهرم به خاطر تحریک آنها مرا به باد کتک گرفت. مرد در حالى که به حرف هاى همسرش اعتراض مى کرد گفت: روز قبل به خاطر بدرفتارى هاى همسرم به سراغ آخرین شوهرش رفتم و علت جدایى شان را پرسیدم.

بنابراین وقتى به خانه بارگشتم موضوع را با زنم در میان گذاشته و با طعنه به او گفتم اگر کمى طرز رفتار با شوهرهایش را مى دانست طلاقش نمى دادند. اما او با شنیدن این حرف بشدت برآشفت و با من درگیر شد. پس از معرفى زن به پزشکى قانونى و دریافت گواهى طول درمان، شوهر به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدى مجرم شناخته شد و پرونده به دادگاه عمومى جزایى تهران ارسال شد. قاضى دادگاه نیز شوهر را به پرداخت دیه و دو میلیون ریال جزاى نقدى بدل از مجازات حبس محکوم کرد. اما پس از ابلاغ حکم به طرفین پرونده، هر دو به دفتر دادگاه مراجعه کرده و زن از مجازات شوهرش صرفنظر کرد. او گفت: از این همه آوارگى خسته شده ام. به همین خاطر تصمیم گرفته ام شوهرم و زندگى مشترکم را تا آخر عمر حفظ کنم. حال آن که همسرم نیز قول داده مرا بیش از گذشته درک کند.

همسر کشی

5 / 5 /1387– مرد میانسالى پیکر بى جان همسرش را به یکى از بیمارستان هاى تهران منتقل کرد. او به پزشکان گفت: دیشب خواب بودیم که ناگهان متوجه تنفس هاى غیر عادى همسرم شدم، کمى که دقت کردم، دیدم به سختى نفس مى کشد، درراه بیمارستان همسرم فوت کرد.بدین ترتیب پزشکان پس از معاینه فائزه – ۳۷ ساله – مرگ او را تأیید کردند. نخستین بررسى ها نشان مى داد وى به علت مسمومیت شدید جان باخته است. مسئولان بیمارستان مرگ مشکوک فائزه را به پلیس گزارش کردند، مأموران کلانترى (۱۵۰ )تهرانسر موضوع به بازپرس جنایى تهران خبرداد .مامورین جنایی پس از حضور در خانه این زوج متوجه به هم ریختگى وسایل خانه و آثارى مبنى بر وجود درگیرى شدند. بازجویى از همسر فائزه آغاز شد. رضا – ۴۲ ساله – به کارآگاهان گفت: دیشب یکى از دوستانم میهمان ما بود. ساعتى پس از صرف شام دوستم به خانه اش رفت و ما هم بدون هیچ جر و بحثى خوابیدیم، اما نیمه شب حال همسرم بد شد . مرگ مرموز این زن در حال بررسی است .

19 / 5 / 1387– یک مرد همسرش را به دلیل سوء ظن به جنگل هاى اطراف کرج کشاند و به قتل رساند.
مردى با مراجعه به کلانترى( 106 ) نامجو، راز یک جنایت هولناک در اطراف کرج را فاش کرد.این مرد به مأموران گفت: امروز برادرم «سعید» نزد من آمد و ادعا کرد به رفتارهاى همسرش مشکوک است و از من خواست او را تحت نظر داشته باشم.یک روز وقتى همسر برادرم از خانه خارج شد به اتفاق برادرم او را تعقیب کردیم. دقایقى بعد متوجه شدیم او سوار یک خودروى تعلیم رانندگى شد ، ما نیز با موتوسیکلت آن را تحت نظر گرفتیم و پس از طى مسافتى برادرم آن را متوقف کرد و از همسرش خواست پیاده شود ؛اگرنه با بنزین آن را به آتش خواهد کشید.راننده که ترسیده بود، از زن خواست پیاده شود و سپس با موتورسیکلت سه نفرى راهى کرج شدیم. سعید در کنار یک باغ توقف کرد و زن و شوهر به داخل باغ رفتند، اما با گذشت نیم ساعت برادرم هراسان و سراسیمه از باغ بیرون آمد و وحشت زده به من گفت: زنم را کشتم. جسد زن جوان در یک باغ در حاشیه جاده چالوس پیدا شد. کارآگاهان وبازپرس کشیک قتل کرج در محل جنایت حاضر شدند.در بررسى هاى اولیه مشخص شد مقتول زنى ۳۰ ساله است که سه روز قبل با روسرى خفه شده است.

21 / 5 /1387– مردى در تماس با پلیس از جنایتى هولناک در یکى از روستاهاى اطراف ملایر خبر داد. پلیس آگاهى ملایر همراه بازپرس کشیک قتل در محل جنایت حاضر شدند. مأموران پس از تحقیق متوجه شدند پدر خانواده پس از قتل فاطمه – دختر خردسالش – همسرش را نیز با ضربه هاى کارد مجروح کرده است که دقایقى بعد زن توسط همسایه ها به بیمارستان انتقال داده شد.یکى از همسایه ها که پس از وقوع جنایت خود را به محل حادثه رسانده بود، به کارآگاهان پلیس آگاهى گفت: ساعت چهار بعدازظهر متوجه صداى درگیرى جعفر – متهم به قتل – و همسرش شدیم. زن جوان با داد و فریاد تقاضاى کمک مى کرد. به خاطر این که احتمال مى دادیم جعفر قصد کشتن همسرش را دارد از بالاى دیوار وارد خانه شدیم. با پیکر خونین فاطمه دختر کوچولوى خانواده که درکف اتاق افتاده بود روبه رو شدیم، ضمناً جعفر نیز در حالى که کاردى در دست داشت در حال ضربه زدن به همسرش بود.سریع خود را به جعفر رساندیم و کارد را از دست او گرفتیم. همسر او را به بیمارستان انتقال دادیم تا از مرگ نجات یابد. مأموران جعفر – 32 ساله – را به اتهام قتل دختر خردسال و مجروح کردن همسرش دستگیر کردند.متهم پس از انتقال به اداره آگاهى مورد بازجویى قرار گرفت. او به کارآگاهان پلیس گفت: از چندى قبل به رفتار همسرم مشکوک شدم و این موضوع آزارم مى داد و روز حادثه به خاطر این موضوع با همسرم درگیر شدم و تصمیم به قتل او و دخترم گرفتم. متهم از چندى قبل بیکار شده که در همین رابطه با همسرش اختلاف پیدا کرده بود. براى تغییر مسیر تحقیقات ادعاى دروغ سوءظن به همسرش را مطرح کرده است.

قتل همسر صیغه ای

23 / 5 /1387 – مرد جوانى سال گذشته با مراجعه به پلیس آگاهى تهران با تسلیم شکایتى از ناپدیدشدن خواهر ۳۹ ساله اش خبر داد و گفت: خواهرم چند سال قبل از همسر اولش جدا شد، او که زن پولدارى بود به تنهایى زندگى مى کرد اما چند روزى است از او خبرى نداریم.در نخستین تحقیقات مشخص شد آمنه از دو سال قبل به عقد موقت مردى ۴۵ ساله به نام مجید درآمده بود. کارآگاهان مجید را براى تحقیق و بازجویى به اداره آگاهى منتقل کردند. او ضمن تأیید موضوع گفت: من داراى همسر و فرزند هستم. از مدتى قبل با آمنه آشنا شده و او را به عقد موقت خودم درآوردم اما چند روز قبل آمنه به من گفت مى خواهد با خودروى شخصى اش به مسافرت برود و دیگر از او خبرى ندارم. جستجو خودرو آمنه ادامه داشت تامعاون مبارزه با جرائم جنایى پلیس آگاهى تهران خودروى آمنه را ردیابى و درحالى که مرد جوانى ادعاى مالکیت آن را داشت توقیف شد.مرد جوان در بازجویى ها گفت: این خودرو را چندماه قبل از یک زن و مرد میانسال خریدارى کرده ام.در بررسى مدارک خودرو مشخص شد فروشنده زنى به نام آمنه ومجید ـ شوهر صیغه اى وی بوده است. پلیس مجید را دستگیر کرد. مجیددر بازجویى هاى پلیسى لب به اعتراف گشود و راز ناپدیدشدن ۳۰ ماهه همسر دومش را فاش کرد.وى در اعتراف هاى خود به بازپرس شعبه سوم دادسراى جنایى گفت: دو سال قبل با آمنه آشنا شدم اما بعد از مدتى دریافتم وى معتاد است به همین خاطر با او اختلاف پیدا کردم. آمنه وضع مالى خوبى داشت و بیشتر درآمدش را صرف اعتیادش مى کرد. بارها وسوسه شدم تا به نوعى اموال او را تصاحب کنم سرانجام تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم و پول ها و خودرو اش را بردارم. یک روز او را به بهانه اى به اطراف کرج کشاندم و پس از قتل، جسد او را به آتش کشیدم و سپس همسر اولم را به جاى آمنه به دفترخانه بردم و با جعل امضاى او خودرواش را فروختیم.

سوء ظن جان دونفر را گرفت

29/ 5/1387 – کارآگاهان جنایى پلیس آگاهى تهران مرد میانسالى را که دو ماه قبل مرتکب جنایت شده بود، شناسایى و دستگیر کردند. نیمه شب دو مرد با یک دستگاه موتوسیکلت مردى را با ضربه هاى کارد از پاى درآوردند. کارآگاهان ردپاى زن جوانى را در این پرونده یافتند. پس از دستگیرى مژگان وى به آشنایى با مهدى اعتراف کرد و گفت: یک سال قبل از همسرم- رسول- طلاق گرفتم اما او در این مدت همچنان برایم مزاحمت ایجاد مى کرد تا این که با مهدى آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم. اما شوهر سابقم متوجه شد و شروع به تهدید کرد. رسول در تماس با من گفت: به زودى انتقام خود را از مهدى مى گیرم.مژگان در ادامه گفت: چون تهدید رسول را جدى گرفته بودم، موضوع را به مهدى گفتم و از او خواستم مراقب باشد. کارآگاهان همسر سابق او را دستگیر کردند.وى در بازجویى ها ضمن اعتراف به قتل مهدى، انگیزه خود را از این جنایت انتقام جویى عنوان کرد. در ادامه تحقیقات کارآگاهان متوجه شدند در سال ۷۶ جنایت هولناکى براى یکى از اعضاى خانواده مژگان – همسر سابق متهم- رخ داده بود که با وجود گذشت ۱۱ سال از این جنایت مأموران موفق به کشف راز آن و دستگیرى قاتل نشده بودند.در این پرونده جنایى مرد ۳۵ ساله اى به نام هادى با ضربات جسم نوک تیز در خانه خواهرش در خیابان گیشا به قتل رسیده بود.بدین ترتیب ابتدا مژگان براى بازجویى و تحقیق در این باره به اداره آگاهى احضار شد.مژگان در این باره گفت: هادى از بستگان من بود و ما از دوران کودکى با هم بزرگ شده بودیم. وقتى با رسول ازدواج کردم، او به روابط من و هادى حساس شده بود و اجازه نمى داد با یکدیگر رفت و آمد داشته باشیم. چند ماه بعد در حالى که خواهر هادى به مسافرت رفته بود، وى در خانه خواهرش به طرز مرموزى به قتل رسید که هنوز قاتلش شناسایى و دستگیر نشده است.کارآگاهان پس از شنیدن اظهارات مژگان با احتمال وقوع جنایت از سوى رسول بار دیگر تحقیقات خود را از وى آغاز کردند تا این که سرانجام رسول به قتل هادى نیز اعتراف کرد و گفت: 11 سال قبل وقتى با مژگان ازدواج کردم، یکى از بستگان شان به من گفت هادى با مژگان ارتباط داشته است و این موضوع مرا دچار سوءظن شدید نسبت به هادى کرد. یک روز که او در خانه خواهرش تنها بود؛ به آنجا رفتم تا با او صحبت کنم اما کار به درگیرى کشید و او را کشتم.

98 سال زمان برای دریافت مهریه

23 / 5 /1387– با حکم قطعى دادگاه، یک زن که به خاطرثروت خانوادگى شوهرش با مهریه ۶۰۰ سکه طلا به خانه بخت رفته بود، طى ۹۸ سال مهریه اش را دریافت خواهد کرد.
زن جوان که پس از ازدواج پى برد همسرش مجنون است و قادر به کنترل رفتار خود نیست،. به شعبه( 245 ) دادگاه خانواده تهران ضمن تسلیم دادخواستى خواستار دریافت مهریه ۶۰۰ سکه طلاى خود شد و به قاضى گفت: 10 سال پیش با پسر مرد ثروتمندى آشنا شده و بدون شناخت، به عقد هم درآمدیم.شوهرم جوانى گوشه گیر و کم حرف بود. تصمیم گیرى در همه امور زندگى اش هم با پدرش بود و قرار بود با پدرش کار کند . سه سال بعد همزمان با تولد فرزندمان، پدر همسرم براى مان یک واحد آپارتمان خرید در حالى که طى سه سال زندگى مشترک متوجه رفتار و حرکات عجیب و غریب شوهرم شده بودم اما امید داشتم با تولد فرزندمان او به زندگى دلگرم شود. با این حال نه تنها رفتار شوهرم تغییر نکرد، حتى حاضر نبود سر کار برود.

کم کم مشکلات روحى شوهرم شدیدتر شد. او در ذهن خود نقشه خرید یک کشتى را طراحى کرده بود و تمام روز در فکر طراحى کابین و عرشه کشتى خیالى اش به سر مى برد. کابوس غرق شدن کشتى و برخوردش با صخره هاى دریایى همواره در خواب آزارش مى داد. او همیشه خود را در تاریکى قبر مى دید. تا این که شوهرم براى رسیدن به رؤیاهایش و به امید تهیه پول خرید کشتى،مرتکب سرقت شد.او در هر فرصتى به چک هاى پدرش دستبرد مى زد. بى خبر خانه را ترک مى کرد. مدتىبعد برمى گشت ادعا مى کرد به طرز معجزه آسا پس از غرق شدن کشتى اش، نجات پیدا کرده است. تصمیم گرفتم مهریه ام را به اجرا بگذارم، شاید با آن زندگى مان را از فقر و نابودى نجات دهم. اما متوجه شدم شوهرم مدتى قبل سند آپارتمان را به نام مادرش منتقل کرده و هیچ دارایى اى ندارد. ، مرد با معرفى چند شاهد به دادگاه ادعا کرد که به خاطر تنگدستى و ناتوانى مالى قادر به پرداخت یکجاى مهریه نیست. قضات دادگاه نیز از آنجا که هیچ اموالى از مرد براى توقیف در دسترس نبود و او شغل ثابت و درآمدى هم نداشت، حکم دادگاه بدوى را تأیید کردند.بدین ترتیب زن جوان پس از دریافت ۱۰ سکه به عنوا

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours